شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

حیاء فضیلتی آسمانی


حیاء فضیلتی آسمانی
یکی از نیازهای اساسی جامعه بشری از دیرباز تاکنون، نیاز به «امنیت» است، درسایه این نیاز مهم و ارزشمند آدمی میتواند با آرامش و آسودگی خاطر در مسیر ترقی و رشد و کمال در جنبه های گوناگون مادی و معنوی حرکت کند. و چنانچه در اجتماعی هرچند کوچک ناامنی حاکم شد امید هیچگونه بهبودی و تعالی نمی توان داشت. و باید دانست که آنچه در جامعه «ناامنی» ایجاد می کند و آرامش فردی و اجتماعی انسانها را برهم می زند «گناه» به صورت ها و انواع گوناگون آن است و هرگاه افراد یک جامعه حتی به صورت اندک ارتکاب آن را برای خود زشت و ناپسند ندانند، آرام آرام جامعه به سمت «ناامنی» سوق داده می شود و همانطور که گفته شد جامعه ناامن، جامعه ای عاری از رشد و کمال بوده و امید صلاح در آن وجود ندارد! از همین رو در مکاتب آسمانی و بویژه آئین درخشان اسلام، تأکید بسیاری بر ترک گناه شده و راهکارهای زیادی برای آن در نظر گرفته شده است که یکی از مهمترین این راهکارها، آراسته نمودن دل و جان به صفت اخلاقی و ارزشمند «حیاء» است؛ صفتی الهی که خداوند مایه های آن را در نهاد آدمی قرار داده و از زبان اولیاء خویش ضمن برشمردن مقام والای آن توصیه فراوان کرده مسلمانان هر روز در جهت افزودن بر مراتب آن تلاش کرده و هر روز بیش از گذشته روح و قلب خود را با این صفت پسندیده آراسته گردانند. متأسفانه در جامعه امروزی بشری که جامعه ما نیز جزئی از آن است این گوهر گرانبها اندک اندک به بوته فراموشی سپرده شده و «بی حیایی» و «وقاحت» در جنبه های متنوع رفتارهای فردی و اجتماعی انسانها جایگزین آن شده است. در نوشتار حاضر نویسنده به بحث پیرامون مقام والای حیاء از دیدگاه قرآن کریم و روایات معصومین(ع) پرداخته و تأثیرات مطلوب حیاء را در ارتقاء مقام انسانی و الهی آدمی مورد بررسی قرار داده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● چیستی حیاء
برای آشنایی بهتر و دقیقتر با «حیاء» به سخنی گهربار از امام صادق(ع) استناد می کنیم که در تبیین و تعریف «حیاء» فرموده اند:
«الحیاء نور جوهره صدرالایمان و تفسیره التثبت عند کل شی ینکره التوحید و المعرفه : حیاء نوری است که جوهر و ذات و حقیقت آن صدر ایمان است و معنی آن توقف کردن است در هر چیزی که منافی توحید و معرفت باشد یعنی هر کاری که منافی کارهای اهل توحید و معرفت باشد، انجام ندهد.(۱)
از تعریف فوق برمی آید که برخلاف آنچه ما تصور می کنیم که حیاء تنها دست کشیدن از برخی اعمال زشت و نارواست که قبح آنها بسیار روشن است، این صفت دایره وسیعی از اعمال، گفتار و رفتار آدمی را دربرمی گیرد که چه بسا برای بعضی از ما عمل بدانها منافاتی با حیاء نداشته باشد.
حال آنکه چون آن اعمال با روح توحید حقیقی و معرفت کامل به خدا در تضاد هستند، بطور جد با حیاء و شرم نیز تعارض دارند. به عنوان مثال، عملی همچون سخن گفتن با صدای بلند و فریاد زدن، در نظر ما هیچگونه منافاتی با حیاء ندارد و چه بسا برای برخی از ما عادت شده باشد ولی برای «آنانکه دل و جانشان با توحید حقیقی عجین شده «بی حیائی» محسوب می شود.»(۲) و یا دراز کردن پا به هنگام خواب و نشستن، برای همه انسانها عملی عادی است و هرگز تصور نمی کنند که این عمل با حیاء منافات داشته باشد در حالی که «در کتاب لئالی الاخبار در شرح حالات عالم ربانی مرحوم محقق اردبیلی نوشته اند که آن بزرگوار مدت چهل سال پاهای خود را هنگام نشستن و خواب دراز نکرد نه در جمع و نه در تنهایی و می فرمود: خلاف حیاء و ادب است در محضر پروردگار پاها را دراز کنم.»(۳) البته ناگفته پیداست که تا این حد رعایت حیاء و ادب را نمودن ارتباط مستقیم با مراتب معرفت و خداشناسی آدمی دارد، ولی مقصود آن است که با توجه به تعریف امام صادق(ع) از حیاء، اینگونه نیست که موضوع حیاء و اعمال منافی با آنرا کوچک شمرده و آن را تنها محدود به تعداد اندکی از اعمال و گفتار خود کنیم و در باقی اعمال، خود را آزاد و رها دانسته و از دست زدن به هر عملی خودداری نکنیم. بلکه بنا بفرموده امام ششم(ع) هرگونه سخن و رفتاری که به نوعی با روح توحید و معرفت به خداوند در تضاد باشد با «حیاء» نیز مخالف بوده و انسان خردمند که آراسته شدن به صفت الهی «حیاء» را برای خود لازم می داند باید از آنها دوری کند.
جدای از آنچه در تعریف حیاء با توجه به کلام امام صادق (ع) گفتیم، اصولاً باید دانست که از منظر حکماء و بزرگان عالم اندیشه، مهمترین عامل انسانیت انسان و آنچه آدمی را از حیوان و حیوانیت متمایز می گرداند، «حیاء» است. و با این صفت است که آدمی از صف حیوانات خارج شده و شایسته مقام انسانیت می گردد، همچنانکه حکیم ناصرخسرو فرموده:
حیاء اصلی است اندر ذات انسان
که دارد آدمی را آدمی سان
و دیگری نیز گوید:
با حیاء انسان جدا گردد ز دام
پا نهد اندر گلستان کرام
حیاء در قرآن کریم
واژه «حیاء» در قرآن کریم در مجموع چهار بار مورد استفاده قرارگرفته که از این تعداد ۳مورد بصورت فعل مضارع و یک مورد به صورت فعل ماضی بکار رفته است و در ادامه ضمن یادآوری آیات مربوطه پیرامون هر یک شرح مختصری آورده می شود:
الف) «خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهراً کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی کند...»(بقره۲۶.)
در این آیه شریف خداوند اعلام می دارد که برای وصول به هدف مقدس که همانا هدایت گمراهان و آشکار شدن حق است، متوسل شدن به انواع راههای مشروع و معقول و از جمله بهره جستن از مثال و تمثیل هیچگونه شگفتی نداشته و خداوند با تمام بزرگی و عظمت از مثال زدن به موجوداتی کوچک همچون پشه شرم و حیایی ندارد. و این خود درسی است برای مبلغان راه حق که در راه تبلیغ آئین حق و معارف الهی، نباید از تمسک به وسایل مناسب و مباح چه در حیطه نظری و چه در عرصه عمل خودداری کرده و حیاء نمایند.
ب) «ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه صرف غذا داده شود (مشروط بر اینکه قبل از موعد نیائید و) در انتظار وقت غذا ننشینید اما هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید که این عمل پیامبر را ناراحت می کند ولی او از شما شرم و حیا می نماید اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد...» (احزاب۵۳.)
آیه شریفه فوق اشاره دارد به موضوعی اجتماعی که چه بسا در زمان حاضر نیز اتفاق افتد و آن ایجاد مزاحمت برای میزبان به هنگام مهمانی هاست. گاه می شود که میزبان عده ای را برای صرف غذا دعوت می کند ولی خوش ندارد آنان پس از صرف غذا بمانند و او را از امور دیگر بازدارند. در این حال بر میهمانان لازم است که بلافاصله پس از صرف غذا مجلس را ترک کنند و میزبان را از این بابت دچار مزاحمت نکنند. چرا که طبیعی است میزبان بواسطه حرمت میهمان حیاء می کند که عذر او را بخواهد و این میهمان است که باید تکلیف خود را بداند. نظیر این ماجرا در دوران حیات پربار پیامبر اکرم(ص) نیز پیش آمد و عده ای از میهمانان ایشان پس از صرف غذا در رفتن تأخیر نمودند و پیامبر(ص) نیز بواسطه خلق عظیم و الهی که دارا بود از اینکه از آنان بخواهد مجلس را ترک کنند حیاء نمود در نتیجه آیه فوق نازل شد و میهمانان را به تکلیف خود آگاه کرد. در این آیه دو مطلب قابل توجه در رابطه با حیاء به چشم می خورد. مطلب اول اشاره به یکی از صفات اخلاقی رسول گرامی(ص) یعنی حیاء و شرم است و مطلب دوم اشاره به اینکه خداوند هرگز از بیان حق خودداری نکرده و شرم و حیائی به خرج نمیدهد که همین رفتار باید سرلوحه اعمال مسلمانان باشد که هر جا مشاهده کردند حق و حقیقت در معرض خطر و آسیب قرار دارد از بیان حق و دفاع از آن خودداری نکرده و حیای بیجا نشان ندهند. در اینجا این سؤال ممکن است مطرح شود که چرا پیامبر(ص) در برخورد با میهمانان از بیان آنچه موجب آزار ایشان می شد حیاء نموده و به آنان تذکر لازم را ندادند؟ ولی خداوند در بیان این حق و مطلب حیاء نکرده و بدون پرده پوشی مسلمانان و میهمانان پیامبر(ص) را در قبال عمل ناپسندشان سرزنش نمود؟ در جواب به این پرسش می گوئیم که: «پیامبر خدا نیز از بیان حق در مواردی که جنبه شخصی و خصوصی نداشت هیچ ابا نمی کردند ولی بیان حق شخصی از ناحیه خود افراد زیبا نیست اما از ناحیه کسان دیگر جالب و زیباست و مورد آیه نیز از این قبیل است، اصول اخلاقی ایجاب می کرد پیامبر(ص) به دفاع از خود نپردازد، بلکه خداوند به دفاع از او پردازد.» (تفسیر نمونه۴۰۰.۱۷.)
ج) «.... ناگهان یکی از آن دو دختر به سراغ او آمد در حالی که با نهایت حیاء گام برمی داشت و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را به تو بپردازد...» (قصص۲۵.)
این آیه شریفه بیان کننده بخشی از سرگذشت حضرت موسی است. مطابق آیه فوق هنگامی که موسی(ع) در بدو ورود به سرزمین مدین و برخورد با دختران حضرت شعیب(ع) که قصد آب دادن به گوسفندان خود را داشتند، به یاری آنها شتافت و در میان ازدحام مردان، گوسفندان آنان را سیراب کرد. هنگامی که دختران شعیب(ع) به خانه بازگشتند و ماجرا را با او در میان گذاردند، شعیب(ع) از آنان خواست تا موسی(ع) را به خانه آورده تا مزد عمل او را پرداخت نماید. یکی از دختران بدین منظور عازم محلی شد که موسی(ع) در آنجا بود. نکته درخور توجه آنکه قرآن کریم در توصیف چگونگی راه رفتن دختر شعیب(ع) می فرماید: «تمشی علی استحیاء: درحالی که با نهایت حیاء گام برمی داشت.» و این می رساند که انسان مؤمن، رفتار آمیخته با حیاء را حتی در راه رفتن خود هم لحاظ کرده و از اینکه با سستی و سبکی گام بردارد خودداری می کند. و البته با عنایت به اینکه قرآن کریم این راه رفتن با شرم و حیاء را به دختر شعیب منتسب نموده، استفاده می شود که اینگونه گام برداشتن همراه با متانت و حیاء برای زنان از ضرورت بیشتری برخوردار است و آنان باید بیش از مردان مراقب نحوه حرکت خود در میان اجتماع باشند، چرا که رعایت حیاء و شرم در محفوظ ماندن آنان از خطراتی که تهدیدشان می کند بسیار موثر خواهد بود. البته این بدان معنا نیست که مردان نباید رعایت حیاء را در حرکات و سکنات خود بنمایند، بلکه تنها مبین ضرورت رفتار آمیخته با حیاء برای زنان جامعه می باشد.
اما غیر از آیاتی که در آنها به صراحت لغت «حیاء» به کار رفته در برخی دیگر از آیات، خداوند بدون تصریح به لغت حیاء یا آوردن یکی از مشتقات آن، موضوع حیاء را متذکر گردیده که ما برای رعایت اختصار به آدرس برخی از آنها اشاره می کنیم: (سوره انعام. ۱۰۸، سوره احزاب آیه ۳۲، سوره نور آیات ۳۰ و ۳۱، سوره بقره آیه ۲۷۳، سوره نور آیات ۵۸ و ۵۹)
● حیاء در روایات اسلامی
حیاء در مجموعه احادیث و روایات منقول از معصومین علیهم السلام، از مقامی والا و ارزشمند برخوردار است و پیرامون این صفت حسنه الهی تعبیرات و سخنان گرانسنگی بیان شده که ما به چند نمونه اندک از آنها اشاره می کنیم:
در علو مرتبه حیاء همین بس که اولا آن را به عنوان خلق و خوی ویژه آئین مقدس اسلام معرفی نموده اند:
«پیامبر(ص) فرمود: هر دینی خوی خاص دارد و خوی دین ما حیاست.»
(نهج الفصاحه. ۳۳۳)
این صفت در خداوند چنان عظیم است که دستان بنده ای را که به امید برآورده شدن حاجت به سوی او دراز شده خالی برنمی گرداند.
رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند با حیاء و بخشنده است وقتی انسان دست های خود را به سوی او بلند کند شرم دارد که آن را خالی و نومید بازگرداند.» (نهج الفصاحه. ص ۲۹۴).
و نیز اگر بنده ای در اثر جهالت مرتکب گناهی شد و به قصد توبه و بازگشت به سوی خداوند به آستان او روی آورد، از اینکه او را از لطف و مرحمت خود محروم گرداند حیاء می کند، هم چنان که سعدی در دیباچه گلستان متذکر این معنا شده و می گوید:
«هرگاه یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت بدرگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض کند بازش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له، دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم:
کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار»
رسول خدا(ص) این صفت الهی را در شمار سنت های انبیاء الهی معرفی فرموده است:
پنج چیز از سنت های پیغمبران است: حیاء و حلم و حجامت و مسواک و عطر زدن.» (نهج الفصاحه ۴۶۲.)
بنا بفرموده امام صادق(ع)، حیاء یکی از عوامل مهمی است که گناهان آدمی را می زداید و تبدیل به حسنه می گرداند:
چهارچیز است که درهر که باشد و شخص از سرتا پایش گناه باشد خدا همه آن گناهان را به حسنه تبدیل کند: راستگویی و حیاء و خوش خلقی و شکرگزاری.» (کافی۳۲۵.۴.)
پیامبر اکرم (ص) حیاء را به عنوان زینت دهنده همه امور و پدیده ها دانسته که اگر درهر امری حیاء وجود داشته باشد مایه زینت و زیبایی آن خواهد بود:
«و حیاء درهرچه باشد آن را زینت دهد.» (نهج الفصاحه۷۰۲.)
باز حضرت در حدیث دیگری در یک عبارت کوتاه و پرمعنا حیاء را امری سراسر خیر و نیکی دانسته که در واقع خلاصه تمام آن حسناتی است که در حیاء موجود است: الحیاء خیر کلی: حیاء سراسر نیکی است.»
(همان. ۴۵۳)
● مقام انسان با حیاء
حیاء اگرچه خود صفتی الهی است و از مقامی ارجمند برخوردار است ولی آنچه مسلم است انسانی که خود را بدین زیور اخلاقی آراسته هم از رتبه و درجه ای والا برخوردار بوده و در نزد پروردگار دارای مرتبه و پاداشی عظیم است. چنین انسانی بنا به روایت معصومین علیهم السلام سراسر خیر و نیکی و برکت است و عمل او از عبادت هفتاد ساله ای که یک انسان بی حیاء بجا می آورد برتر است.
امام صادق(ع): فرمود: هرکه صاحب حیا است صاحب همه خوبیهاست... و یک گام که صاحب حیاء از روی حیا و شرم در فضای هیبت الهی برمی دارد عزیزتر است در پیش خدای تعالی از عبادت هفتاد سال که از روی حیا نباشد.» (۴)
علاوه براین، صاحب حیاء دارای صفات ارزنده ای است از جمله اشتغال دائمی به ذکر خداوند و کناره گیری از اموری که عامه مردم بدان مشغولند و چه بسا اشتغال به آنها را برای خود عیبی و نعمتی نمی شمرند و از نظر آنها آن اعمال منافاتی با حیاء ندارند، همچنانکه امام صادق(ع) در ادامه حدیث سابق الذکر چنین فرمود: «هر که صاحب حیاست بخود و کار خود مشغول است و هرگز از ذکر الهی فارغ نیست و از مردم کناره می جوید و به آنچه مردم مشغولند او نهایت تنفر از آن را دارد و اگر صاحب حیاء بحال خود واگذاشته شود هرگز رغبت همنشینی با کسی نمی کند.» (۵)
چنین انسانی که بواسطه حیاء، از محرمات دوری می گزیند و سراسر اوقات و لحظات خود را با یاد خداوند سپری می کند، بطور قطع مورد محبت و لطف خداوند قرار دارد و خداوند عزیز او را با حب و دوستی خود گرامی داشته و سرانجامی نیکو برایش رقم خواهد زد.
● رابطه حیاء و ایمان
ایمان که خود در میان مراتب اعتقادی یک انسان، از رتبه ای والا برخوردار است و به تنهایی به عنوان عامل رستگاری و نجات آدمی معرفی شده رابطه ای تنگاتنگ با حیاء دارد به گونه ای که اصولا انسان بی حیاء را انسانی فاقد ایمان دانسته اند:
امام صادق(ع) فرمود: ایمان ندارد آنکس که شرم و حیاء ندارد.»
(الحدیث. مرتضی فرید. ۲۷۲)
در روایتی، از حیاء و ایمان به عنوان دویار مقرون و نزدیک به هم یاد شده که هرگز از یکدیگر جدا نشده و همواره با هم هستند:
قال رسول الله(ص): الحیاء و الایمان مقر و نان لایفترقان الا جمیعا: حیاء و ایمان قرین یکدیگرند و جز با هم از کسی دور نشوند.»
(نهج البلاغه۴۵۴.)
نکته قابل توجه در رابطه با پیوستگی ایمان و حیاء آنکه چون حیاء جزئی از ایمان و مرتبط با آن است یقینا انسان با حیاء را باید انسانی خوش عاقبت و بهشتی دانست چرا که هرگاه حیاء در کسی باشد نشان دهنده ایمانی است که در دل و جان او منزل کرده و ایمان نیز بنا بفرموده امام صادق(ع) در بهشت منزل خواهد کرد: «حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت است.» (کافی. ۴۳۲۳.)
● اقسام حیاء
حیاء و شرم، همچون صفات روحی دیگر دارای اقسامی است که در نگاه نخست به دو نوع خردمندانه و احمقانه تقسیم می شود:
رسول خدا(ص) فرمود: حیاء دو نوع است: یکی حیاء خردمندانه و یکی حیاء احمقانه، حیاء خردمندانه دانش است و حیاء احمقانه همان نادانی است.» (کافی ۳۲۳.۴.) در این حدیث شریف از حیاء خردمندانه به عنوان علم و دانش یاد شده و این مطلب گویای آن است که این نوع از حیاء ارتباط مستقیم با آگاهی داشته و از چشمه دانش سیراب می شود. این نوع از حیاء مشتمل بر اموری است که شرع مقدس و عقل سلیم پرهیز از آنها را ضروری دانسته و در نتیجه انسان خردمند از نزدیک شدن بدانها حیاء می کند. همانند حیاء نمودن از گفتار ناپسند، نگاه ناروا و ... اما حیاء احمقانه که همان نادانی و جهل است، حیای بی جا از اموری است که نامطلوب بودنشان تنها زائیده توهم و خیال است و در حقیقت ناپسند نمی باشند: «مانند حیاء از پرسش ازچیزهایی که نمی داند، مخصوصا در مسائل دینی که این قسم از حیاء در (این) روایت بنام حیاء احمقانه خوانده شده و نیز از حیاء غلط. حیاء در بعضی امور تکوینی است که از قدرت و اختیار بشر بیرون است و نزد عقل هیچ زشتی ندارد مانند بلندی یا کوتاهی قامت، لاغری و فربهی، زشتی قیافه یا سیاهی پوست و وجود مرض و فقر که اینها اموری است که اختیاری بشر نبوده و نزد عقل هیچ قبحی ندارد.»(۶) و نیز از مواردی که حیاء در آنها غلط و ناپسند است حیاء در انجام امور خیر است. گاه اتفاق می افتد که آدمی تصمیم بر انجام عمل خیری می گیرد ولی به خاطر ملاحظه دیگران و برخی توهمات، از انجام آن حیاء می کند مثلا در مجلسی حضور دارد و هنگام نماز فرا میرسد با اینکه علاقمند است که برخیزد و فریضه الهی را بجای آورد ولی با اینحال به خیال خود از این عمل شرمش می آید و آن را ترک می کند، حال آنکه حیاء در چنین مواردی ناپسند و غلط است و آدمی همان گونه که در انجام اعمال خیر باید از ریاء پرهیز کند، حیاء را نیز نباید مدنظر قرار داده و از عمل به تکلیف خود به خاطر حیاء خودداری کند. همچنان که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«لا تعمل شیئا من الخیر ریاء و لا تدعه حیاء: هرگز کار نیک را به منظور خودنمائی انجام مده، و نیز به خاطر شرم آن را ترک مکن.» (تحف العقول ص ۳۵)
و اما در مورد جاهایی که حیاء پسندیده و خردمندانه است باید دانست که: «هر کار اختیاری که نزد عقل و شرع ناپسند و زشت باشد حیاء کردن و در نتیجه ترک آن نمودن ممدوح و پسندیده است و این بردو قسم است:
اول حیاء از مخلوق یعنی انسان از ترس دیدن یا خبر شدن مردم کار زشت را ترک می کند که دچار شرمساری نزد مردم نشود. و دوم حیاء از خالق یعنی چون دانسته که پروردگارش همیشه با او است پس همیشه مراقب است و ملاحظه حضور آن حضرت را می نماید خواه کسی باشد یا نباشد مردم بفهمند یا نفهمند چون خداوند حاضر و ناظر است، از او حیاء می کند و کار زشت را ترک می نماید. و البته کمال انسانی در داشتن حیاء قسم دوم است و بدبختی و شرمساری برای کسی است که ملاحظه مخلوقی مثل خود را داشته و از او حیاء می کند ولی ملاحظه حضور پروردگار را نداشته و از او حیاء نمی کند».(۷)
● حیاء از مردم
این قسم از حیاء پائین ترین درجه از حیاء است و معنی آن چنین است که آدمی از بیم با خبر شدن مردم و از دست دادن آبروی خود در نزد آنان و ترس از این که دچار شرمساری نزد مردم نشود، از کار زشت خودداری می کند و البته اگر چه چنین حیائی را نمی توان به عنوان یک کمال اخلاقی و ارزشی والا محسوب کرد (چون کمال اخلاقی در حیاء از خداوند است) ولی با این حال چون به نوعی آدمی را از ارتکاب معاصی باز می دارد و زمینه ای مناسب برای اصلاح اخلاق و آراسته شدن به فضائل اخلاقی است، صفتی مطلوب به شمار می رود و با توجه به روایتی از امیرمؤمنان(ع) حیاء از مردم زمینه ساز حیاء از خداوند بوده و کسی که از این حداقل حیاء یعنی حیاء از مردم هم برخوردار نباشد به طور مسلم از پروردگار عظیم الشأن خویش حیائی نداشته و ملاحظه حضور آن ذات مقدس را نمی نماید. آن حضرت فرمود:
کسی که از مردم حیاء نمی کند از خدا نیز حیاء نمی کند.» (گناه شناسی. قرائتی ص ۱۴۳)
● حیاء از خویشتن
یکی دیگر از اقسام حیاء، «حیاء از خویش» است. شاید در نگاه نخست کمی عجیب به نظر آید که مگر میشود انسان از خودش هم حیاء کند؟ ولی آنگاه که بدانیم آدمی تا هنگامی که برای نفس خویش ارزش و کرامتی قائل نباشد و از آلوده نمودن آن به معاصی خودداری نکند و در یک کلام از خویش حیاء نکند، هرگز ملاحظه حضور خداوند ودیگران را نیز نکرده و از انجام گناه ابایی نخواهد داشت، این شگفتی و تعجب برطرف خواهد شد و به همین دلیل در روایات اسلامی ازحیاء از خویش با عنوان نیکوترین حیاء یاد شده است:
«قال علی(ع): احسن الحیاء استحیائک من نفسک: نیکوترین حیاء، حیاء تو از خودت می باشد.» (همان)
● حیاء از فرشتگان خداوند
مطابق آیات بسیاری از قرآن کریم برای هر یک از ما انسانها، نگهبانانی از جنس ملائک وجود دارد که همواره مراقب اعمال، رفتار و سخنان ما هستند وخوب و بد آنها را در صحیفه اعمال ما می نویسند. جدای از آنها سراسر هستی محل حضور فرشتگان بی شماری است که هر یک در جهت اداره امور عالم مأموریتی خاص برعهده دارند. در روایات اسلامی به مسلمانان سفارش شده که در طول حیات خود هموراه حضور این مأموران الهی را از یاد نبرند و همچنان که از مردم و نزدیکان خود حیاء می نمایند و در حضور آنان مرتکب معاصی و کارهای ناروا نمی شوند، از بودن در محضر ملائکه الهی نیز حیاء کرده و به واسطه حضور آنان گناه نکنند. رسول خدا(ص) فرمود: شخصی باید از دو فرشته خویش که با او هستند شرم کند چنانکه از دو مرد پارسا از همسایگان خود شرم می کند که فرشتگان شب و روز با او هستند.» (نهج الفصاحه۶۵۶.)
● حیاء از پیامبر(ص) و ائمه(ع)
از آیات قرآن کریم چنین برمی آید که ارواح عظیم الشأن رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) حتی پس از شهادت و رحلت ظاهری شان، بر جهان هستی و اعمال انسانها و مخصوصاً مسلمانها شاهد و گواه است و همچنین صورت اعمال ما هر هفته به محضر آن ذوات مقدس تقدیم می گردد و از همین رو آن بزرگواران تأکید نموده اند که پیروانشان مراقب اعمال خود باشند تا عمل ناروایی در نامه اعمال آنان ثبت نگردد که موجب اندوه و نگرانی آن حضرات گردد.
«و بگو اعمال خود را انجام دهید و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان اعمال شما را خواهند دید...»
این آیه شریفه اشاره ای صریح به مسئله عرض اعمال به محضر خداوند، پیامبر (ص) و مومنان علی (ع) و ائمه از فرزندان آن بزرگوار) دارد. و همچنین حدیث زیر که یکی از صدها حدیثی است که دراین رابطه بیان گردیده تائید کننده این امر است:
«از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: تعرض علی رسول الله اعمال العباد کل صباح، ابرارها و فجارها، فاحذروها ... تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر عرضه می شود، نیکان و بدان، بنابر این مراقب باشید...»(تفسیر نمونه۱۲۵.۸.)
● حیاء از خداوند
بالاترین والاترین مرتبه «حیاء»، همانا «حیاء از خداوند» است. این قسم از حیاء از چنان عظمت و شأنی برخوردار است که جز انبیاء الهی و معصومین علیهم السلام و اندکی از پیروان حقیقی آنان بدان دست پیدا نمی کند و کسی که بدین قسم از «حیاء» و اصل شود و هرلحظه خود را در محضر با عظمت پروردگار می یابد و چون چنین است تمامی رفتار و گفتار او متاثر از این احساس حضور آمیخته با «حیاء» عارفانه است. چنین انسانی سراسر اعمالش خیر و برکت و تمامی گفتارش سودمند است. کوچکترین بدی و ناشایستگی در قول و فعل او راه ندارد و بدین ترتیب الگوی کاملی از یک انسان شایسته مقام خلیفه الله است و از همین رو به عنوان پیامبر یا امام و یا نایب امام (ع)، هادی و راهنمای کاروان بشری به سوی صلاح و سداد خواهد بود. در روایات اسلامی به همه مسلمانان توصیه شده که بدین قسم از حیاء عنایت کرده و همواره در راه دست یابی به این قسم از حیاء کوشا باشند.
]رسول خدا (ص) به اصحاب فرمود:[از پـروردگار شرم وحیا کنید. گفتند: ای رسول خدا ما از خدا شرم داریم. فرمود: چنین نیست. کسی که از خدا شرم داشته باشد، باید سرخود و آنچه درآن است و شکم خود و آنچه در بردارد حفظ کند (از اندیشه ها و خوردنی های ناروا) و همواره مرگ و بلایا را به یاد آورد. و هر آن کس که خواهان آخرت است. زینت دنیا را ترک گوید. هر کس چنین کند، براستی از خدا شرم کرده است.» (فرهنگ اصطلاحات عرفانی، دکتر سجادی، ص ۳۳۱)
● مکان حیاء در وجود انسان
هر یک از اوصاف و خصال زشت و زیبای آدمی، علاوه بر آنکه در سراسر وجود او تاثیر می گذارد و درا عضاء گوناگون بدن زمینه بروز و ظهور پیدا می کند، دریکی از اعضاء خاص بدن او جلوه گری ویژه ای داشته و به نوعی می توان آن عضو را محل تجلی واقعی صفت متناسب با آن دانست و «حیاء» نیز از این قاعده مستثنی نیست. و مطابق روایتی که ذیلاً نقل می شود در میان اعضاء و جوارح بدن ، آنکه بیش از همه با «حیا» مرتبط است و این خصلت الهی درآن جلوه می کند، «چشم» است.
«گویند حضرت آدم (ع) نشسته بود، شش نفر آمدند سه تا طرف راستش نشستند و سه تا طرف چپ، سه تا سفید بودند و سه تا سیاه. به یکی از سفیدها گفت: تو کیستی؟ گفت: عقل. پرسید:جای تو کجاست؟ گفت: مغز از دومی پرسید: تو کیستی؟ گفت: مهر. پرسید: جای تو کجاست؟ گفت: دل. از سومی پرسید: تو کیستی؟ گفت: حیاء، پرسید: جایت کجاست؟ گفت: چشم.
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی از سیاهان پرسید:«تو که هستی؟
جواب داد: تکبر. پرسید: محلت کجاست؟ گفت: مغز. گفت: با عقل یکجائید؟ گفت: من که آمدم عقل میرود.
از دومی پرسید: تو که هستی؟ جواب داد: حسد. محلش را پرسید: گفت: دل، پرسید با مهر یکجا هستید؟ گفت: من که بیایم مهر خواهد رفت.
از سومی پرسید: کیستی؟ گفت: طمع. پرسید: مرکزت کجاست؟ گفت: چشم. گفت با حیا یکجا هستید. گفت چون داخل شوم حیا خارج شود.»
(نصایح، صفحه۲۵۲)
از این روایت علاوه بر آنکه مکان حیاء در میان اعضاء آدمی مشخص می گردد این نکته نیز استفاده می شود که صفت حیاء دارای دشمنی است که هرگاه او بیاید جایی برای حیاء نخواهدبود و در واقع می توان گفت با حضور این صفت، حیاء را باید شکست خورده دانست و این صفت ناپسند که با حیاء در تضاد است همانا «طمع» است که باعث می گردد آدمی از حیاء تهی شود.
● نقش حیاء در پرهیز از گناه و تامین امنیت اجتماعی
یکی از عوامل مهم در ارتکاب معاصی و گسترش آنها درسطح جامعه، وقاحت و بی شرمی است. انسان بی حیا، از انجام هیچ گونه معصیتی خودداری نمی کند و اصولا دست زدن به گناه برایش بی اهمیت است. درحالی که انسان باحیاء که بدین خصلت الهی آراسته است هرگز حاضر نمی شود جان و روح پاک خود را با ارتکاب گناه آلوده کند. برای چنین انسانی انجام گناه آنچنان بزرگ جلوه می کند که گویی از جای کندن کوهی را به او تکلیف کرده اند از این رو به هنگام پیش آمدن صحنه گناه از آن می گریزد و حاضر به ارتکاب معاصی نمی شود و در نتیجه جامعه ازسوی چنین انسانی احساس امنیت می کند.
«اثر حیاء در جلوگیری از مفاسد از صدها قانون و پاسبان و نگهبان بیشتر است و کسانی که دوستدار اصلاح اجتماع و طالب برطرف شدن مفاسدند باید بکوشند صفت حیا از میان اجتماع برچیده نشود بلکه این غریزه خدادادی بکار انداخته شده و زیاد گردد.» (۸)
آری اگر در زندگی انبیاء الهی و اولیاء حق می خوانیم که آن حضرت همواره مراقب بودند که حتی مرتکب امور مکروه هم نشوند، این نبود مگر به خاطر آنکه آنان از این جهت ارجمند یعنی حیاء بهره ای وافر داشته اند. درگذشته و به هنگام بحث پیرامون حیاء از منظر قرآن کریم، اشاره به ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب کردیم و اینکه یکی از دختران شعیب(ع) موسی(ع) را برای پرداخت مزد آب دادن به گوسفندانشان به خانه دعوت کرد. طبق بعضی از روایات دختر برای راهنمایی از پیش رو حرکت می کرد و موسی از پشت سرش. باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند، حیاء و عفت موسی(ع) اجازه نمی داد چنین شود. به دختر گفت من از جلو می روم و تو بر سر دو راهی ها و چندراهی ها مرا راهنمایی کن» (۹) و نیز «درتفسیر منهج الصادقین» ازحضرت علی بن الحسین زین العابدین (ع) نقل کرده هنگامی که زلیخا حضرت یوسف را برد در حجره که آنرا آینه کاری و به نقش های مهیج شهوت منقش نموده بود- پس درها را بست و در آن حجره بتی بود زلیخا پارچه ای بر روی آن انداخت، یوسف(ع) فرمود چرا چنین کردی؟ زلیخا گفت تا او از حال ما باخبر نشود و نزد او شرمنده نباشیم! یوسف(ع) فرمود: پس من سزاوارترم از آنکه شرم کنم از خدایی که یکتاست و قهار بر ستمگران است. پس فرار کرد وخداوند او را یاری فرمود. (۱۰)
نتیجه آنکه خصلت برجسته و گرانسنگ «حیاء» تاثیر بسیار بسزایی در پرهیز از گناه داشته و انسان را در برابر وسوسه ها و مکاید نفس و شیطان محفوظ می دارد در صورتیکه ضد آن یعنی «بی حیائی» و «وقاحت» محرک آدمی به سوی گناهان است و انسان بی حیاء از انجام هر عمل قبیحی، کوچک و بزرگ ابایی ندارد و لذا پیامبر (ص) فرمود:
اذا لم تستح فاعمل ما شئت: هرگاه از صفت حیا تهی شدی هر چه می خواهی بکن» (۱۱)
با توجه به آنچه در این بخش از نوشتار خویش آوردیم بنظر میرسد که یکی از نیازهای اساسی جامعه امروز بشری برای اصلاح خویش توجه نمودن به تأثیر «حیاء» در امر تعلیم و تربیت انسانهاست. و بر مسئولین تربیتی و تبلیغی جامعه لازم است که برنامه های خود را به گونه ای تنظیم و اجراء کنند که روز بروز بر حیاء افراد جامعه افزوده شده و از بی حیایی و وقاحت کاسته گردد. چرا که همچنان که گفتیم با «حیاء» و «آزرم» است که ارتکاب معاصی کم شده و گناه در عرصه های مختلف اجتماع زمینه بروز و ظهور نمی یابد و متعاقب آن «امنیت اجتماعی» در جنبه های گوناگون فردی، اجتماعی، روحی - روانی و جسمی تأمین میگردد، همانگونه که «مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی در کتاب رد برمادیین مینویسد: «به سبب صفت شریف حیاء، حق ها ادا میشود واز حدود تجاوز نمیگردد» (داستانهای شگفت ص ۱۴۲).
● حیاء شرط برادری و دوستی
انسان موجودی است که بواسطه ویژگی های روحی و جسمی خویش ناگزیر از زندگی در جامعه بوده و ناچار است تا از میان همنوعان خود، گروهی را به عنوان دوست و همنشین انتخاب کند. زیرا زندگی انفرادی برای او رنج آور است و علاوه بر آن او به تنهایی قادر به برآورده کردن حوائج مادی و معنوی خویش نیست. ولی آنچه مسلم است علیرغم این ناگزیری از ارتباط با دیگران و انتخاب دوست و همنشین، عقل سلیم حکم می کند که انسان برای همنشین شرایطی قائل شود، چراکه تاثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر خلق و خوی آدمی می گذارد و چه بسا رفاقت با یک انسان ناصالح دنیا و آخرت آدمی را تباه می سازد.
از این رو در روایات اسلامی به طور مؤکد توصیه شده که به هنگام انتخاب دوست از صفات پسندیده او آگاه شده و برای رفیق شرائطی قائل شویم، که یکی از مهمترین این شرایط داشتن صفت ارزنده «حیاء» است. و سفارش شده که از دوستی با انسان بی حیاء و پرده در وهتاک پرهیز نموده و در مقابل انسان با حیاء و متعهد به آداب انسانی و اسلامی را به عنوان دوست انتخاب کنیم.پیامبر (ص) فرمود: «وقتی در دوست خود سه صفت دیدی بدو امیدوار باش ] و با او همنشین شو[، حیاء و امانت و صداقت. و اگر این صفات را نداشت به او امیدی نداشته باش ] و با او رفاقت مکن[.» (نهج الفصاحه . ۱۹۳)
● حیاء در زنان
صفت ارزشمند «حیاء» صفتی است که همگان چه زن و چه مرد باید از آن بهره داشته باشند ولی در این میان خلقت ویژه زنان و شرایط روحی و جسمی آنان باعث شده تا خداوند متعال از این صفت، بهره بیشتری به آنان عطاء فرماید: همچنان که در حدیثی گرانسنگ آمده که: « خداوند حیاء را ده جزء قرار داد و از این ده جزء نه جزء آن را در زنان یک جزء مردان» نهاد (مصباح الشریعه) و در حدیث دیگری نیز رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «الحیاء حسن ولکن فی النساء أحسن: حیاء نیک است ولی از زنان نیکوتر است.» (نهج الفصاحه ۵۷۶)
و به همین دلیل بر زنان جامعه اسلامی فرض است که هر چه بیشتر در جهت حفظ گوهر حیاء کوشا باشند و از این امانت الهی محاظت نمایند. آنهم در دنیای کنونی که متأسفانه گوهر حیا روزبروز نایاب تر شده و حتی زنان که بنا بفرموده معصوم علیه السلام بهره بیشتری از حیاء بدانها عطاء شده، هر روز بیش از گذشته از این خصلت الهی تهی می شوند و در نتیجه این سخن رسول خدا (ص) بیاد می آید که: «قیامت برپا نمی شود تا وقتی که حیاء از کودکان و زنان برود!» (۱۲)
● آثار بی حیائی
خصلت متضاد با حیاء، «وقاحت» یا بی شرمی است. خصلتی ناپسند و شیطانی که در روایات اسلامی به شدت مورد نکوهش واقع شده و ما در پایان بحث از «حیاء» ضروری می دانیم مطالبی پیرامون آن یادآور شویم:
▪ بی حیائی اساس کفر و نفاق
کفر و نفاق از جمله اموری هستند که مطابق آیات قرآن کریم موجب خلود در آتش بوده و صاحب این دو، هرگز روی نجات از عذاب الهی را نخواهد دید و در زشتی و خباثت بی حیایی و وقاحت همین بس که ریشه و اساس کفر و نفاق می باشد، «امام صادق(ع) فرمود: الوقاحه صدرالنفاق و صدرالنفاق الکفر:
«بی حیائی و وقاحت اساس هر نفاق است و نفاق اساس کفر است.»(۳۱)
▪ بی حیائی زمینه ساز هلاکت ابدی
آدمی در طول حیات خود همواره تلاش می کند که در جهت خوشبختی حرکت کند و تمامی تلاش های خود را دراین مسیر به کارگیرد و در زشتی صفت «بی حیائی» همین بس که نه تنها سعادت دنیوی را از او سلب می کند بلکه سعادت اخروی او را نیز نابود کرده و در یک کلام او را به هلاکت می کشاند.
رسول خدا(ص) فرمود:
خداوند وقتی بخواهد بنده ای را هلاک سازد حیا را از او بگیرد وقتی از او حیاء گرفته شود متنفر و منفور شود وقتی متنفر و منفور شد امانت از او گرفته شود و همینکه امانت از او گرفته شد رای خیانت در پیش گیرد و کسان نیز به او خیانت کنند و وقتی چنین شد رحم از او برخیزد وقتی رحم از او برخاست مطرود و ملعون شود و طوق اسلام را از گردن او بردارند.» (نهج الفصاحه۲۸۸.)
▪ بی حیائی و حبط اعمال
یکی از اصطلاحات و عبارت قرآن کریم به هنگام بحث پیرامون اعمال آدمی و آثار آنها، «احباط» می باشد و آن عبارت است از این که: «ثواب اعمال پیشین براثر گناهان از بین برود.» (تفسیر نمونه.۱۱۴.۲) و به عبارت دیگر اعمال نیک گذشته از بین رفته و بی خاصیت شوند و تأثیری در سعادت اخروی آدمی نداشته باشند. قرآن کریم به هنگامی که از این موضوع یاد می کند، از اعمالی بعنوان حبط کننده خیرات و حسنات یاد می کند و در روایات اسلامی نیز به برخی از این اعمال اشاره شده که «بی حیائی» و وقاحت یکی از آنهاست. پیامبر(ص) فرمود: شش چیز است که اعمال خوب را نابود می کند، اشتغال به عیب خلایق، سنگدلی و دنیاپرستی، بی حیایی و درازی آرزو و ستم گری که بس نکند.» (نهج الفصاحه۵۲۳.)
▪ بی حیائی از نشانه های آخرالزمان و قیامت
دوره ای از تاریخ را که منتهی به ظهور آخرین حجت الهی می گردد و متعاقب آن قیامت برپا می شود «آخرالزمان» می نامند. برای این دوره و فرارسیدن آن در روایات اسلامی نشانه ها و علائمی شمرده شده که یکی از آنها رواج «بی حیائی» در میان مردم و بالخصوص کودکان و زنان است.(داستان های شگفت ص۱۴۱)
نگاهی به اوضاع کنونی جوامع بشری و ملاحظه گستاخی کوچکتر بر بزرگتر و عدم رعایت حرمت موی سپید و احترام پیران و نیز حضور زنان با ظواهری بسیار زشت و زننده در سطح جوامع، به خوبی مهر تأییدی بر سخن بالاست و می رساند که تا قیامت راه چندانی نمانده و به تعبیر دیگر: قیامت نزدیک است!! و این رواج بی حیائی متأسفانه مختص به غیر مسلمانان نبوده و جوامع اسلامی نیز از آن بی بهره نمانده اند!! که نگاهی مختصر به اوضاع این جوامع تأیید کننده این حضور و بروز بی حیائی در آن است و این رواج بی حیائی درمیان مسلمین خود یادآور حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) است که فرمود:
«نخستین چیزی که از میان این امت برداشته می شود حیاء و امانت است.»(نهج الفصاحه۳۵۱.)
▪ بی حیاء از ایمان و دین بی بهره است
در ابتدای مقاله و به هنگام بحث از مقام حیاء در روایات اسلامی به این نکته اشاره کردیم که اصولا حیاء جزئی از ایمان و به عبارت دقیق تر از برترین اجزاء آن است و ایمان و حیاء دو صفت همراه هم هستند که همواره با هم بوده و چنانچه یکی از آنها از کشور وجود آدمی رخت بربندد، دیگری هم خواهد رفت. بدنبال این بحث باید گفت که انسان بی حیاء، انسانی است که از ایمان بهره ای نبرده و از دین هم بری است: امام صادق(ع) فرمود: «کسی که حیاء ندارد، ایمان ندارد.»(۴۱)امام حسن مجتبی(ع) نیز فرمود: آنکه دین ندارد حیاء ندارد.»، بقول شاعر:
شرم از اثر عقل بود ای دل هشیار
دین نیست کسی را که حیا نیست پدیدار
و چنین انسانی که از دو گوهر ایمان و دین بی نصیب است بطور مسلم در رستاخیز جز به سوی دوزخ و عذاب الهی راهی ندارد و در نتیجه «انسان بی حیاء، انسانی جهنمی است».(۱۵)
محتشم مؤمنی
پی نوشت ها:
۱- شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، دکتر سید جلال الدین محدث، ص۵۱۰
۲- داستانهای شگفت، آیت الله دستغیب، ص۱۴۷
۳- همان ص۱۴۶
۴- شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه صص ۵۱۱ و ۵۱۲
۵- همان ص ۵۱۴
۶ و ۷- داستانهای شگفت ص۱۴۳ و ص۱۴۴
۸- داستانهای شگفت ص۱۴۲
۹- تفسیر نمونه ج۶۱ صص ۸۵ و ۹۵
۰۱- داستانهای شگفت، آیت الله دستغیب ص۱۴۵
۱۱- شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه صص ۵۱۲ و ۵۱۳
۲۱- داستانهای شگفت، آیت الله دستغیب ص۱۴۱
۳۱- شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه ص۵۱۲
۴۱ و ۵۱- فرهنگ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی ج۳ ص ۳۲۲
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید