جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

لطیفه


لطیفه
● سواد خواندن
قاضی از متهم پرسید: آیا سواد خواندن و نوشتن داری؟ متهم پاسخ داد: خواندن نمی‌دانم ولی سواد نوشتن دارم.
قاضی با تعجب، کاغذی به او داد و گفت: چیزی بنویس!
متهم چند خط کج و کوله روی کاغذ کشید و به دست قاضی داد. قاضی با عصبانیت پرسید: این خط‌های کج و کوله چیست که کشیده‌ای؟
متهم گفت: جناب قاضی! مثل این که جنابعالی هم مثل من سواد خواندن ندارید!!
● اتو در گوش
شخصی به دکتر مراجعه کرده و گفت: آقای دکتر گوشم سوخته است.
دکتر پرسید: چطوری؟
مریض گفت: هیچی آقای دکتر، داشتم اُتو می‌کردم که تلفن زنگ زد، به جای گوشی تلفن، اتو را بیخ گوشم گذاشتم!
دکتر با تعجب پرسید: پس آن گوش دیگرت برای چی سوخته؟
و طرف گفت: خُب آقای دکتر، باید به اورژانس زنگ می‌زدم!!
● دوپینگ
اولی: می دونی من در مسابقه دو و میدانی، دوپینگ کرده بودم.
دومی: ببینم پس چرا آخر شدی؟
اولی: مخصوصا این کار را کردم که کسی بو نبرد.
● زودباش بده
مرد ساده لوحی در خواب، بدهکار خود را که باید صدهزار تومان از او می گرفت، ملا‌قات کرد.
بدهکار گفت: در حال حاضر نود هزار تومان در جیب دارم. این را بگیر و ده هزار تومان طلب تو باشد.
مرد گفت: من مدتها منتظر تو هستم که طلب مرا بدهی و حالا‌ که تو را پیدا کرده‌ام، باید تمام آن را پرداخت کنی. هر چه بدهکار اظهار می کرد که تمام مبلغ را ندارم، آن مرد قبول نمی کرد ، تا این که ناگهان از خواب پرید و دید که خبری از پولها نیست، فورا چشمهایش را بست و گفت: اشکالی ندارد! همان نود هزار تومان را قبول دارم، زود باش بده !
منبع : روزنامه آفتاب یزد