دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تأسیس مدارس دختران


تأسیس مدارس دختران
تعلیم و آموزش سواد در ایران از ابتدا به سه شكل مكتب خانه، حوزه علمیه و تدریس خصوصی در منازل وجود داشت. ماهیت و چگونگی تدریس مكتب خانه ای مقوله گسترده ای در نظام آموزشی است كه مباحث مفصلی را می طلبد، تنها به ذكر این نكته بسنده می كنیم كه در مكتب خانه ها متون قدیمی ادبیات و قرآن تدریس می شد و اغلب مكتب دارها از سواد چندانی برخوردار نبودند.
در چنین شرایطی یادگیری متون مذكور برای كودكان بسیار دشوار بود.
علاوه بر این مكتب دارها به شدت كودكان را تنبیه می كردند به طوری كه باعث آزردگی و دلزدگی از درس می شد.
آموزش در مدارس علوم دینی كه طلاب علوم دینی به آن می پرداختند نیز چندان عمومیت نداشت و به نحوی ادامه نظام آموزشی نظامیه ها در گذشته بود. این نوع آموزش هم ویژگی های خاص خود را داشت.
آموزش خصوصی نوع دیگری از آموزش بود كه اغلب كودكان خانواده های ثروتمند، سیاسیون و فرهنگیان از آن بهره مند می شدند. دختران ایرانی تنها می توانستند به این شیوه تحت تعلیم و آموزش قرار بگیرند و از نعمت تحصیل بهره مند شوند.
در این شیوه دختران در همان محیط خانواده و خانه تحت تعلیم قرار می گرفتند و از خانه خارج نمی شدند. به همین دلیل آموزش آن ها در خانه با هنجارهای اجتماعی كه مبتنی بر عدم حضور زنان در جامعه بود، تباینی نداشت.
جامعه ایرانی در دوران قاجاریه تحولات متعددی را پذیرا شد. مهم ترین دلیل آن ارتباط با جوامع اروپایی بود كه سبب آشنایی ایرانیان با نهادهای جدید اجتماعی شد.
تبادل هیات های سیاسی، اعزام محصل به خارج، ورود مستشاران نظامی برای تعلیم و تربیت قشون ارتش، سفر ایرانیان اعم از شاه و درباریان تا طبقه متوسط به اروپا، سفر اروپاییان به ایران و اقامت در ایران، باعث آشنایی جامعه ایرانی با شیوه زندگی غربی شد.
از آنجا كه حكومت قاجاری مبتنی بر سلطنت مطلقه شاه بود، مهمترین تغییرات از طبقه حاكمه به خصوص شاه بر جامعه تزریق می شد. سفر شاهان قاجاریه به خصوص ناصرالدین شاه كه سه بار به فرنگ سفر كرد توانست تاثیر به سزایی بر جامعه ایران داشته باشد، زیرا شاه با نهادهای جدید آشنا می شد و بلافاصله در داخل كشور اقدام به تاسیس آن مراكز می كرد.
نهاد آموزش یكی از همین انتخاب های جدید شاه بود، اما از طرف دیگر جامعه ایرانی خود دارای نهاد سنتی و دیرپای آموزش سواد بود كه در مقابل شیوه های جدید مقاومت می كرد. این مقاومت در زمینه آموزش دختران بسیار شدیدتر شد.
همانطور كه ذكر شد تا آن زمان (دوران قاجاریه) دختران تنها از شیوه تحصیل در منزل بهره مند بودند و همان كار هم مختص طبقه ثروتمند بود. در خانواده های متوسط چنین امكانی برای دختران وجود نداشت، زیرا دختران از یك طرف نیروی كار خانگی محسوب می شدند و از طرف دیگر خانواده ها ترجیح می دادند هزینه ای كه برای تحصیل فرزندانشان در نظر می گیرند به پسران اختصاص دهند كه نان آور خانه محسوب می شدند.
در ضمن نیروی كار خانگی دختران در زمینه قالی بافی و صنایع دستی هیچگاه به طور مستقل در اقتصاد خانواده در نظر گرفته نمی شد. علاوه بر این یك تفكر سنتی نیز در جامعه وجود داشت كه اگر دختران به تحصیل بپردازند حاضر به اطاعت از مردان نخواهند بود و نظم اجتماعی دگرگون می شود.
با ظهور پدیده مدرسه به تدریج دختران نیز به آموزش عمومی راه یافتند، اما این مسیری دشوار بود. اولین مركز آموزشی در ایران به وسیله میسیون های مذهبی تاسیس شد و محمدشاه قاجار اجازه رسمی فعالیت این مدرسه را صادر كرد.
در این گونه مدارس كلاس های دخترانه و پسرانه بود ولی دختران مسلمان به آن راه نداشتند و فقط اقلیت های مذهبی از آن استفاده می كردند. از سال ۱۲۵۲ هـ.ق (۱۳۱۵ هـ.ش) تا ۱۳۱۹ هـ.ق (۱۲۱۸ هـ.ش) این مدارس در شهرهای مختلف راه اندازی شدند كه فقط اقلیت ها از آن استفاده می كردند.
در دوران ناصرالدین شاه به درخواست بنجامین، وزیر مختار امریكا اجازه ورود دختران مسلمان به مدرسه امریكایی ها صادر شد. مهمترین مدرسه امریكایی دخترانه مدرسه متوسطه فرانكو پرسان بود. این مدرسه سالیان سال به دلیل استفاده از امكانات سمعی و بصری، آزمایشگاه و وسایل كمك آموزشی جزو بهترین مدارس تهران شناخته شده بود. تاسیس مدارس دخترانه دو تفكر سنتی و مدرن را در مقابل یكدیگر قرار داد.
این دو تفكر در تمامی تحولات اجتماعی یكدیگر را به نقد می كشیدند و رویارویی آنان در انقلاب مشروطه به اوج خود رسید. اما مهمترین مساله در حضور دختران در مدرسه هایی كه مدیریت بیگانه بر آن ها حاكم بود تاثیر نوع آموزش این مدارس بر تفكر دختران بود. علاوه بر این حضور دختران در جامعه با پوشش جدید در تناقض آشكار با هنجارهای جامعه قرار می گرفت به همین دلیل بسیاری از مخالفان با این قضیه برخوردهای تند داشتند.
تاسیس مدارس به وسیله تحصیلكردگان ایرانی اولین گام در جهت آشتی عموم مردم با مدارس جدید بود.
نخستین گام در همراهی با اصلاح نظام آموزش با تاسیس دارالفنون برداشته شد. مدرسه دارالفنون در سال ۱۲۶۸ق/۱۲۳۱ هـ.ش با استخدام چند معلم اروپایی برداشته شد. دارالفنون علاوه بر پایه گذاری تدریس علوم جدید، اولین فارغ التحصیلان كه براساس سیستم جدید آموزش پرورش یافته بودند را به جامعه فرهنگی تحویل داد.
تلاش بعدی به وسیله میرزا حسن رشدیه صورت گرفت. او در سال ۱۳۱۷ هـ.ق ۱۲۷۸ هـ.ش مدرسه ای در تبریز افتتاح و آموزش به شیوه جدید را در آن آغاز كرد، اما مورد خشم برخی از طبقات قرار گرفت و از ادامه فعالیت آن جلوگیری شد. از سوی دیگر از سال ۱۳۱۹ ق/۱۲۸۰ ش برخی روحانیون از ایجاد مدارس جدید حمایت كردند و حدود ۱۷ باب مدرسه در شهرهای مختلف به صورت خصوصی تاسیس شد.
تاسیس مدارس دخترانه پس از مدتی تاخیر با واكنش های شدیدتری روبه رو شد. در سال ۱۳۲۱ هـ.ق (۱۲۸۲ ش) طوبی رشدیه مدرسه دخترانه پرورش را تاسیس كرد كه در چهارمین روز تشكیل به دلیل مخالفت تعطیل شد. در سال ۱۳۲۴ هـ.ق / ۱۲۸۵ هـ.ش بی بی خانم وزیراف مدرسه دخترانه ملی دوشیزگان را در تهران تاسیس كرد كه با مخالفت شدید مواجه شد و برخی درصدد برآمدند آن را ویران كنند. با توجه به شرایط مذكور اداره معارف توصیه كرد مدرسه تعطیل است.
واكنش های مخالف مدارس جدید سبب شد بنیان گذاران آن مدارس ساز و كارهای جدیدی انتخاب كنند تا حضور این گونه مدارس با فرهنگ عمومی جامعه تطبیق پیدا كند و نگاه بدبینانه نسبت به تحصیل دختران تعدیل شود.
به همین دلیل مدیران مدارس سعی كردند با بهره گیری از حساسیت های فرهنگی جامعه، به طرز تفكر اجتماع نزدیك شوند و فاصله جامعه را با مدارس دخترانه كم كنند، در اولین گام مدارس دخترانه با نام های ناموس، عفاف، تربیت، حجاب، مخدرات اسلامیه، عفتیه تقدیس، مسطورات تاسیس می شد در حقیقت بنیان گذاران مدارس سعی داشتند با انتخاب این نام ها اعتماد عمومی را جلب نمایند.
از طرف دیگر برخی مدیران با برپایی مجالس مذهبی و كلاس های قرآن سعی داشتند به مردم تفهیم كنند كه در مدارس جدید، دختران از اصول اسلامی دور نمی شوند.
مدیر مدرسه ناموس برای رسیدن به اهداف خود سالی چند روز در محل مدرسه مجالس روضه خوانی برپا می كرد علاوه بر این كلاس های قرآن و تعلیم اصول مذهبی جزو دروس اصلی و برنامه های آموزشی مدرسه بود. با وجود این حتی در هنگام تاسیس نخستین مدرسه ملی دختران در اوایل مشروطه گروهی از افراد ایجاد مدارس دخترانه را مخالف قواعد اسلام می دانستند و در مقابل آن مقاومت می كردند.
با پایداری و دوام نخستین مدارس دخترانه و استفاده از راه كارهای مناسب در تطبیق مدارس و جامعه سنتی به تدریج مدارس جایگاه خود را در جامعه به دست آوردند و روز به روز بر تعداد آنان اضافه شد.
در سال ۱۳۲۷ هـ. ق/ ۱۲۸۸ هـ.ش علویه رشدیه مدرسه عفاف را در سه راه عودلاجان و طوبی رشدیه مدرسه تربیت را در دروازه قزوین تاسیس كرد. به دنبال آن در سال های بعد مدرسه حجاب شمس المدارس، صدوقی و خیرات الاحسان آغاز به كار كرد.
پس از مشروطه تعداد زیادی مدرسه دخترانه تاسیس شد و به تدریج این مدارس مورد پذیرش عموم قرار گرفت. دولت در سال ۱۳۲۹ هـ.ش/ ۱۲۹۰ هـ.ق قانون اساسی فرهنگ را تصویب كرد. با تصویب این قانون تعلیمات ابتدایی اجباری شد. وضعیت مدارس سامان و نظم بیشتری گرفت.
شرایط مدیر و معلم و سایر موارد به طور دقیق مشخص شد. این قانون انواع مدارس را تفكیك و تعریف و به دو دسته ملی و دولتی تقسیم كرد.
تصویب قانون اساسی فرهنگ كلیه مدارس را تحت پوشش قوانین دولتی قرارداد و زمینه های گسترش مدارس جدید فراهم شد. در سال ۱۳۳۶ هـ.ق /۱۲۹۷ ش وزارت معارف اداره تعلیمات نسوان را ایجاد كرد و دو باب مدرسه ابتدایی دولتی رایگان برای دختران تاسیس شد. در سال های پس از مشروطه تعداد دبستان های دخترانه افزایش یافت ولی تا اواخر دوره قاجاریه برای دوره متوسطه فقط مدرسه امریكایی و مدرسه فرانسوی ژاندارك وجود داشت كه تعداد دانش آموزان آن حتی به ۲۰۰ نفر هم نمی رسید. با وجود این تحول قابل ملاحظه ای درآموزش دختران نسبت به مراحل اولیه رخ داد.
منابع:
۱) عیسی صدیق، تاریخ فرهنگ ایران، شركت سهامی طبع كتاب ، ۱۳۵۴
۲) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران زوار، ،۱۳۲۱ ج ۱.
۳) بدرالملوك بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ابن سینا ،۱۳۴۷ ص۴۵.
۴) اسنادی از مدارس دخترانه، از مشروطه تا پهلوی، به كوشش سهیلا ترابی فارسانی سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۸.
منبع : روزنامه جوان