شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کودک، شهروند است


کودک، شهروند است
امروز در تمامی دولت‌های رفاه شاهد جایگاه ارزنده‌ای برای حقوق کودک هستیم. زنان در غرب جدی‌ترین مدافعان حقوق کودکان هستند، چون حقوق زنان و کودکان به هم مرتبط اند. در روند مدرن‌شدن جوامع صنعتی، نظام های رفاهی شکل گرفت و بر پایه ضرورت‌ها، زنان وارد بازار کار شدند و پیش از این یعنی وقتی که تنها مردان در بازار کار بودند به‌ویژه در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی دغدغه‌ی اصلی نظام های رفاهی این بود که چگونه نیازهای کسانی (اعم از مردان و یا زنان شاغل) را تامین کند که نمی‌توانند کار کنند حالا چه بیمار می شوند و چه از کار افتاده یا بیکار و چه سالمند می‌شوند. تا دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ که زنان به طور گسترده وارد بازار کار شدند موضوع تامین حقوق زنان و خانواده بطور جدی مطرح شد. در اینجا بود که زنان اعلام کردند حقوق برابر می‌خواهیم و مطالبات رفاهی آن‌ها از طریق جنبش فمنیستی چه در نهادهای مستقل زنان و یا در سازمان های زنان در داخل احزاب سیاسی و یا سندیکاها به طور جدی مطرح شد.
این نکته مهم را نباید از نظر دور داشت که در جوامع صنعتی، دولت های رفاه و سیستم های رفاهی حاصل تلاش روز افزون نهادهای صنفی و مدنی بودند که در دوران صنعتی شدن و نهادینه‌شدن دموکراسی‌های پارلمانی در این جوامع شکل گرفته بودند . در غرب به سبب صنعتی‌شدن وقتی طبقه‌ی کارگر به مفهوم واقعی آن شکل گرفت کارگران بخش اعظم نیروی کار را در این جوامع تشکیل می دادند، سندیکاها شکل گرفتند که این سندیکاها به دنبال منافع طبقه‌ی خودشان بودند تا حقوق بیشتری کسب کنند. حتی احزاب سیاسی چپ اصلاح‌طلب (عمدتاً سوسیال دموکرات‌ها) که در اروپا شکل گرفتند به دنبال تامین منافع سندیکاها در دولت و مجلس بودند و سیاست واقعی معنی‌اش تامین منافع گروهای به اصطلاح مزدبگیر از طریق ایجاد برنامه‌های رفاهی بود. به عبارت دیگر، احزاب به دنبال کسب قدرت سیاسی نبودند، دنبال این بودند که چگونه امکانات در جامعه عادلانه تر توزیع شود .
در ایران، در جامعه‌ای که در آن زنان کنار گذاشته می‌شوند و از ادغام (وارد شدن در جامعه و قرار گرفتن آن‌ها در جایگاه سازنده) در جامعه جلوگیری می‌شود شاهد جامعه‌ای بیمار هستیم. از آن‌جا که ایران از دهه های گذشته در مسیر مدرنیسم قرار گرفته و شاخص‌‌های موجود در جامعه نشان می دهند که طبقات و گروه‌های اجتماعی در ایران آمادگی زیادی برای ادغام در مناسبات، فرهنگ و ارزش های جامعه‌ی مدرن را دارند تردیدی نیست که در این جامعه نیز حقوق زن و مرد به سطحی از برابری خواهد رسید و این ناگزیر است.
در اروپا در حال حاضر «زن خانه‌دار» به عنوان گروه مشخص اجتماعی نداریم و با ورود زنان به بازار کار ضرورت تاسیس مهدهای کودک به تعدادی که تمامی کودکان را در خود جای دهد از دهه ۷۰ میلادی مطرح شد و شرط توسعه و پیشرفت اقتصادی برخورداری تمامی کودکان از حق رفتن به مهد کودک بوده تا بدین ترتیب مادران آن‌ها مشکلی برای تداوم اشتغال در بازار کار نداشته باشند. در غیر این‌صورت درصد بزرگی از نیروی کار برای چندین سال محکوم به حبس شدن در خانه و نگهداری از تنها کودک خود می‌بود. از این رو، توسعه‌ی رفاه اجتماعی درحوزه‌ی حقوق کودک به موازات صنعتی‌شدن و توسعه‌ی مدرنیته رخ داده است.
جامعه‌ی ایران دوران گذار خود به مدرنیسم را به‌سرعت طی می‌کند با این تفاوت که در این جامعه کودکان همچنان از حقوق شهروندی برخوردار نبوده و سربار محسوب می‌شوند در حالی که در دنیای مدرن و به تبع آن نظام‌های رفاهی مدرن کودکان به عنوان کسانی که آینده متعلق به آنهاست و قرار است بازتولید نیروی کار را برعهده داشته باشند به عنوان اصلی ترین گروه هدف نظام‌های رفاهی قرار گرفته‌اند.
به عقیده‌ی بسیاری از پژوهشگران دولت رفاه جایگاه و منزلت کودکان از نیروی کار نیز بالاتر رفته است. در بسیاری از نظام های رفاهی به‌ویژه در نظام‌های سخاوتمند اسکاندیناوی و حتی در اروپای مرکزی مسئولیت آموزش و پرورش و تامین حقوق اجتماعی کودکان تقریباً به طور کامل با جامعه و دولت است. جامعه‌ای که کودک را سربار می‌بیند و برای کودک حق شهروندی قائل نیست بحث چرایی بچه‌دار شدن دیر یا زود مطرح می شود. گفتمان جاری در طبقه متوسط شهری در ایران موید این روند است. در میان بسیاری از خانوارهای جوان شهری سن بچه‌دار شدن به‌سرعت در حال بالا رفتن است و خانواده های تک فرزند گسترده ترین گروه را تشکیل می‌دهند. طبعاً در جامعه ای که نظام تامین اجتماعی پاسخگو و کار آمد وجود ندارد و مسئولیت اصلی تامین نیازهای کودکان با خانواده است روندی غیر از این را نباید هم انتظار داشت. در جامعه‌ی مدرن و در حال صنعتی شدنی که در آن خانواده وظیفه‌ی تربیت فرزندان و مراقبت از فرزندان و مسئولیت تامین اجتماعی آن‌ها را از بدو تولد تا نوجوانی و جوانی به طور کامل بر عهده دارد، و حتی این روند شاید تا ۳۰ سالگی و تا رسیدن فرزند به بازار کار هم ادامه داشته باشد، بچه‌دار شدن دیر یا زود به عبث ترین پروژه‌ی زندگی برای هر انسان تبدیل خواهد شد. از این رو، باید هشدار داد که جامعه‌ی ایران به چنین گردابی گرفتار می‌شود و باید در این زمینه همگان را به اندیشیدن و چاره‌جویی فرا خواند.
در ذهنیت عمومی و فرهنگ جامعه ایران همچون بسیاری از جوامع انگیزه اصلی برای صاحب فرزند شدن عشق و محبت و تداوم نسل بوده است. اما آیا در جوامع صنعتی کارکرد بچه دار شدن همین است؟ در گذشته و درجوامع سنتی در خانواده بزرگ به فرزند به عنوان نیروی کار نگریسته می شد ولی آیا در جوامع مدرن هم کارکرد بچه همین است یعنی آیا بچه پس از رسیدن به سن بزرگسالی در اختیار و متعلق به خانواده است؟ پاسخ، منفی است. بخش بسیار بزرگی از ما شاغل هستیم و به عنوان نیروی کار مزدبگیر در دوایر دولتی و یا شرکت های خصوصی شاغل هستیم و در صد محدودی در موسسه و یا نهاد تجاری خانواده خودمان کار می‌کنیم. در میان ما کم‌تر کسی است که از فرزند خود انتظار تامین معاش را داشته باشد. مشاهده‌ی واقعیت موجود نشان می دهد که دوران جامعه سنتی که در آن فرزندان وظیفه تامین معاش و نگهداری از والدین خود را داشتند به سر آمده است. پس اگر چنین است، این همه هزینه و تحمل این هم سختی و مرارت برای بزرگ کردن کودکان برای چیست بویژه آنکه این بار به‌تمامی بر دوش خانواده باشد؟ این در حالی است که این کودکان قرار است در آینده نیروی کار جامعه شود و نهادهای خصوصی و عمومی آن باشند و کاربردی برای خانواده نداشته باشند؟ در غرب این‌گونه به بچه‌دار شدن نگاه می‌کنند و دقیقاً به‌واسطه‌ی همین واقع‌نگری است که برای جلوگیری از انهدام خانواده و از بین رفتن رغبت عمومی به بچه‌دار شدن است که ایجاد نظام رفاهی سخاوتمند که بار هزینه‌ی پرورش کودکان را برعهده گیرد در دستور کار قرار گرفت. دولت‌های رفاه وظیفه تامین کلیه‌ی هزینه‌های خانوار را از بدو تولد تا سنین جوانی و وارد شدن فرزندان به بازار کار برعهده می‌گیرند. بهداشت و درمان و آموزش و پرورش رایگان امری عادی است و کودکان به طور کامل تحت پوشش نظام رفاهی قرار می گیرند.
در ایران هم دولت باید به این سمت پیش برود این «باید» ساخته‌ی ذهن من نیست، این «باید» را شرایط و زمان می‌گوید. این جبری است که واقعیت و روند توسعه و پیشرفت بر «ما» تحمیل کرده و در آینده چشمان بیشتری بر این واقعیت روشن خواهد شد. وظیفه‌ی ما که سال‌ها درگیر مطالعه و بررسی توسعه و پیشرفت نظام‌های رفاهی بوده‌ایم، متوجه‌کردن مردم و دست‌اندرکاران اجتماعی در ایران به چنین ضرورتی است. کاری که نهادهای غیردولتی و مردمی NGO‌ها می‌توانند بکنند این است که راهکارهای مناسب را ارائه دهند و ذهن مسئولین و سیاستگذاران اجتماعی را در این زمینه روشن کنند.
مشکلاتی که کودکان مستقر در واحد‌های اجرایی انجمن حمایت از حقوق کودکان با آن دست به گریبانند، نظیر بیماری، سوء‌تغذیه و مشکلات درمانی،... همه نشان می‌دهد که چه‌گونه مسئولان و سیاست‌گذاران در حل این مسایل دچار مشکل هستند. پس اگر می‌خواهیم صنعتی شویم و توسعه‌یافته شویم باید حقوق کودک را از بدو تولد تا زمانی که به نیروی کار تبدیل می شود تامین کنیم و این بار را از روی خانواده برداریم. چه‌گونه می‌توانید توقع داشته باشید نیروی کار برای این جامعه تامین شود؟ نیروی کار هزینه دارد، خرج دارد و انرژی می‌برد، خانواده می‌تواند زحمت بیدارخوابی‌های شبانه‌ی بزرگ‌کردن کودکان را به جان بخرد و حتی بخشی از هزینه‌ی پرورش کودکان را تامین کند، اما بقیه‌ی هزینه‌ها برعهده‌ی جامعه است.
ارتباط تنگاتنگ میان حقوق زنان و کودکان مهم‌ترین دلیلی بوده که موجب شده است تا جنبش های زنان در کشورهای صنعتی پرچمدار حقوق کودکان باشند. سازمان‌ها و جنبش‌های زنان طراحان و مدافعان اصلی برنامه‌های رفاهی تامین‌کننده‌ی حقوق کودکان بوده‌اند. از این رو، این انتقاد به جنبش زنان ایران وارد است که نسبت به حقوق و منافع کودکان توجه کافی نشان نداده‌اند و طی سال‌های اخیر که جنبش زنان در ایران گسترش یافته عمده توجهات به مواردی بوده است که به برابری جنسیتی در عرصه‌هایی چون ازدواج، طلاق، حضانت،... نظر داشته است. این در حالی است که جنبش زنان می‌توانست و می‌تواند با گسترش دایره‌ی مطالبات خود به حقوق کودکان خانواده و نسل جوان و کودکان را نیز درگیر مبارزه‌ی اجتماعی خود بکند. این رویکرد ضمن این‌که گروه‌های بسیار بزرگی از جامعه را درگیر مسایل و مواردی ملموس می‌کرد، می توانست مطالبات ویژه‌ی جنبش زنان را نیز اجتماعی‌تر سازد.
کودکان در ایران بسیار مظلوم واقع شده اند چون به غیر از چند انجمن و نهاد غیردولتی حامی حقوق کودکان هیچ پشتیبان جدی دیگری ندارند. در عرصه‌ی جامعه که امکانات بطور ناعادلانه تقسیم می شوند چاره‌ای نیست جز اینکه همین سازمان‌ها و انجمن ها نخست گروه ها و نهادهای دیگر را که با کودکان منافع و مطالبات مشترکی دارند در درگیر کنند. در گام بعدی بر عهده‌ی این سازمان هاست که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مطالبات و خواست های کودکان را بدون کم و کاست و با قاطعیت و جدیت تمام در جامعه مطرح کنند و نامزدهای مختلف را موظف به ارائه برنامه مشخص و ضمانت های لازم برای اجرای آن مطالبات کنند. حقوق کودکان به طور مستقیم با سیاست ارتباط دارد و سیاست در مفهوم مدرن و منطقی اش عرصه رقابت بر سر تقسیم امکانات موجود در جامعه است. کودکان از حقوق شهروندی برخوردارند. این حقوق باید مشخص سپس قانونی و نهادینه شوند. جنبش حامی کودکان موظف است که در عرصه‌ی توزیع ثروت و امکانات بدون کم و کاست به نقد علنی و آشکار مدعیان قدرت بپردازد و برنامه مشخص نامزدهای مختلف را برای جامعه آشکار و آنها را به نقد بکشد.
وقتی از جامعه سخن می‌گویم دو تعریف از جامعه مورد نظر من است: یکی در نظام‌های دموکراتیک که در آن‌ها دولت، دولتی که به طور دموکراتیک انتخاب شد و نمایندگان طبقات و گروههای مختلف اجتماعی در آنجا گرد آمده‌اند و تعریف دیگر جامعه همین نهادهای اجتماعی هستند که از پایین شکل گرفته و مستقل از دولت هستند و کمبودها و کاستی‌های دولت ها را گوشزد می‌کنند. پس اگر در ایران صحبت می کنم منظورم از جامعه هر دوی اینهاست و اگر در مورد کشورهای پیشرفته صنعتی صحبت می کنم منظورم از جامعه تعریف اول است . در همین زمینه توجه به نقش ارزشیابی در جوامع دموکراتیک اهمیت دارد. پژوهشگران مسائل اجتماعی و دانش‌آموختگان علوم اجتماعی در نظام های رفاهی کشورهای پیشرفته بسیار فعال و درگیرند چون دولت‌ها به ارزشیابی اهمیت می‌دهند. یعنی بخشی از بودجه (بین ۳ تا ۶ درصد) هر پروژه‌ای را که دولت ها به اجرا می‌گذارند به ارزشیابی اختصاص می‌دهند.
در جامعه ای که در آن از فاصله‌ی شدید طبقاتی کاسته نشود نظام اجتماعی آن موفق نیست. برای اینکه در جامعه‌ای که اختلافات در آن این‌قدر فاحش باشد، امنیت وجود ندارد، دچار آشفتگی و به‌هم‌ریختگی می‌شود؛ چیزی که در ایران امروز به واقع شاهد آن هستیم. از نگاه همگان، خواه شهروند عادی و خواه کاخ نشین، اولین مسئله این است که باید امنیت داشته باشیم و برای اینکه امنیت حاکم باشد باید تامین اجتماعی و رفاه حاکم باشد و همگان بیمه باشند . فردی که در شرایط دشوار زندگی بیمه باشد و جامعه را حامی و پشتیبان خود بداند علیه جامعه نمی‌آشوبد و این روشن ترین دلیل برای توجیه نظام های رفاهی و تامین امنیت شهروندان جامعه است.
متن بالا برگرفته از سخنرانی دکتر علی حاجی قاسمی در جلسه‌ی ماهانه‌ی اسفندماه انجمن حمایت از حقوق کودکان با موضوع «حمایت‌های اجتماعی از کودکان در دولت‌های رفاه» است. علی حاجی قاسمی، استاد دانشگاه سودرتورن استکهلم است.
علی حاجی قاسمی
منبع : سایت تحلیلی البرز


همچنین مشاهده کنید