یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هدف به حق - Just Cause


هدف به حق - Just Cause
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لی ریچ، آرن گلیمچر و استیو پری.
کارگردان : گلیمچر
فیلمنامه‌نویس : جب استوارت و پیتر استون، برمبنای رمانی نوشته جان کاتسنباخ
فیلمبردار : لایوش کولتای
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد.
هنرپیشگان : شان کانری، لارنس فیش‌برن، کیت کپ‌شا، بلر آندروو، اد هریس، کریستوفر مورای، روبی دی، اسکارلت جوهانسون، دانیل تراوانتی و ند بیتی.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۰۲ دقیقه.


جوانی سیاه‌پوست به‌نام "بابی ارل" (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختری یازده ساله دستگیر می‌کنند. "'تانی براون" (فیش‌برن)، پلیس سیاه‌پوست با خشونت وادارش می‌کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکیلی به نام "پل آرمسترانگ" (کانری) در دانشگاه هاروارد طی یک سخنرانی به شکنجه پلیس و نژادپرستی در قوانین ضد سیاه‌پوستان حمله و آن‌ها را بر ملا می‌کند. مادر "ارل" (دی) از "آرمسترانگ" می‌خواهد که پرونده پسرش را به دست بگیرد. "آرمسترانگ" با اصرار همسرش (کپ‌شا) ـ که در زمان تحصیل در کالج هم‌کلاسی‌ "ارل" بوده ـ پرونده را می‌پذیرد و به دیدار "ارل" می‌رود. "ارل" همه چیز را می‌گوید و از جمله از یک قاتل، "سالی‌ون" (هریس) نام می‌برد که ده‌ها نفر را کشته است. "آرمسترانگ" به دیدن "سالی‌ون" می‌رود و "سالی‌ون" به قتل دختر اعتراف نمی‌کند، اما از محلی نام می‌برد که اسلحه‌ای که دختر با آن کشته شده در آن‌جا پنهان است. اسلحه کشف می‌شود و "بابی ارل" آزاد می‌شود. "آرمسترانگ" به سراغ "سالی‌ون" می‌آید اما "سالی‌ون" حتی در دم مرگ نیز به قتل اعتراف نمی‌کند. "سالی‌ون" را با صندلی الکتریکی می‌کشند. چندی بعد "بابی ارل"، زن و دختر "آرمسترانگ" را تعقیب می‌کند و آنان را به گروگان می‌گیرد. "آرمسترانگ" و "تانی براون" به دنبال او می‌روند، مبارزه‌ای سخت در می‌گیرد و "آرمسترانگ" و "براون"، "بابی‌ارل" را به قتل می‌رسانند.
٭ قسمت اعظیم فیلم آن‌قدر کلیشه‌ای و متعارف پیش می‌رود که تغییر قصه و ضربه آخر آن (بدل شدن سیاه‌پوست بی‌گناه به یک جانی خطرناک) بیشتر عصبانی کننده و فریب دهنده می‌شود تا شگفتی آور و سینمائی. بدین ترتیب در انتها آدم نمی‌داند فیلمی درباره تبعیض نژادی و فقدان عدالت اجتماعی دیده است یا یک اثر هیجان‌انگیز پر حادثه و پلیسی. از قدیمی‌ترین شیوه‌های سینمائی هالیوود، هنوز همین افزودن یک پیچ در انتهای یک خط قصه به ظاهر هموار و یک دست است، بدون آن‌که زمینه‌ای چیده شده باشد یا در پرداخت صحنه‌های قبل تلنگری زده باشد. شیوه طبعاً هنوز کارساز است. اما این یکی آن‌قدر در فقدان زمینه اولیه و شوک ثانویه زیاده‌روی کرده است که نتیجه معکوس داده است. به جای شگفتی و هیجان، خنده‌دار به‌نظر می‌رسد، با کرو کودایل و مرداب و همه آن حادثه‌های صحنه‌های آخر.


همچنین مشاهده کنید