پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حزبی یا احساساتی!؟


حزبی یا احساساتی!؟
برخلاف سال‌های گذشته که برخی از مدعیان ارزش‌گرایی به نفی <حزب‌گرایی> می‌پرداختند، امروز تحزب و پایبندی‌های حزبی، در میان بسیاری از سیاست‌پیشگان ایرانی مورد تحسین واقع می‌شود؛ اگرچه به نظر می‌رسد تا پایبندی عملی به رفتار حزبی فاصله زیادی داریم. این درحالی است که تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد بهترین راه برای اخذ ضمانت از مدعیان اداره کشور، قرار گرفتن آنها در قالب حزبی و ارائه برنامه‌های منسجم از سوی احزاب می‌باشد. اما به هر حال پایین آمدن سیاستمداران از مواضع ضدحزبی پیشین، می‌تواند نویدبخش آینده‌ای باشد که مردم به جای دل خوش کردن به وعده‌های مقطعی و انتخاباتی، به بررسی سوابق علمی و اجرایی سران احزاب بپردازند. پس از آن آحاد ملت می‌توانند با تقدیم اعتماد خود به کارآمدترین برنامه حزبی، کشور را به گروهی بسپارند که اگرچه برنامه‌های حزبی آنها در آستانه انتخابات تقدیم مردم می‌گردد اما تنها متاCثر از فضای انتخاباتی نیست. بر همین اساس می‌توان تشکیل کنگره‌های حزبی را مفید دانست و به امید هرچه غنی‌تر شدن برنامه‌ریزی‌های گروهی نشست. آنچه روز پنجشنبه در کنگره حزب اعتماد ملی مشاهده گردید از همین منظر قابل ارزیابی است که قاعدتا سران آن حزب به ابعادی از آن خواهند پرداخت.
اما آنچه که در این سطور مورد توجه قرار می‌گیرد رفتار متقابل بعضی از میهمانان کنگره با یکدیگر به ویژه نحوه برخورد تعدادی از اصولگرایان با خاتمی بود. تصاویر منتشره از نشست حزب اعتماد ملی، نشانگر شعف ویژه برخی از اصولگرایان به خاطر مواجهه با خاتمی و غنیمت شمردن <خوش و بش> با اوست. درحالی که بسیاری از ‌همین افراد در ماه‌های گذشته، اتهاماتی را در حد <بی‌توجهی به منافع اسلام و انقلاب> متوجه خاتمی می‌کردند و یا در برابر تکرار همین اتهامات نسبت به خاتمی،‌ساکت می‌نشستند!‌ این عده معمولا تلاش زیادی هم به خرج می‌دهند که خود را تابع واقعی شعار <دیانت ما عین سیاست ماست> نشان دهند. اکنون می‌توان از این گروه پرسید که چگونه می‌توان از یک سو، یک فرد را متهم به پایمال کردن اصول اسلام و انقلاب و ترویج اباهه‌گری و ... کرد و از سوی دیگر ثانیه‌ها را غنیمت شمرد تا دست او را فشرد و در برابر لبخند او لبخندی نثار کرد؟ حتی اگر این افراد، جزء گروهی نباشند که مستقیما خاتمی را به تضعیف مبانی اسلام و انقلاب متهم می‌کردند امروز باید پاسخگوی سکوت خود در برابر سیل اتهامات غیرمنصفانه‌ای باشند که در این مدت نثار رئیس‌جمهور سابق ایران شد و همین گروه نیز با سکوت خود، توهین‌کنندگان را به تداوم اتهام‌افکنی تشجیع می‌کردند.
اگر این گروه، اتهامات وارده به خاتمی – و سایر اصلاح طلبان– را قبول داشته‌اند امروز حق ندارند به عنوان <سیاستمدار دین دار> در جمع اصلاح طلبان حاضر شوند و به جای <اخم اصولگرایانه >– که حداقل مراتب امر به معروف و نهی از منکر است– به روی سران جبهه اصلاحات، لبخند بزنند. اگر هم این اتهامات را قبول نداشته‌اند بایستی به فکر پاسخگویی نسبت به سکوت خود در برابر اتهامات غیرعادلانه و غیرمنصفانه‌ای باشند که نه تنها پس از پایان دوره حاکمیت اصلاح‌طلبان، بلکه در سال‌های استقرار دولت و مجلس اصلاحات، نثار سران دولت و مجلس می‌شد. آیا همه اینها نشان نمی‌دهد که به جای <برنامه گرا> بودن و پایبندی به مبانی حزبی و تشکیلاتی، تحت تاثیر احساسات هستیم و گاه به حکم احساسات، با اتهام افکنان علیه یک گروه همراهی می‌کنیم و گاه تحت تاثیر همین احساسات، به روی متهمان بی گناه، لبخند می‌زنیم؟
البته حضور برخی چهره‌های موسوم به اصولگرا در کنگره حزب اعتماد ملی و لبخند زدن آنها به روی خاتمی، می تواند تحت تاثیر سخن یک چهره سرشناس محافظه‌کار باشد که در واکنش به حضور سیاستمداران جهانی در تهران و دیدار آنها با خاتمی گفته بود: <به طور طبیعی، بازنشستگان سیاسی در صحنه بین‌المللی برای حضور خود در این گونه محافل بر هم سبقت می گیرند، چرا که نمی‌خواهند مرگ سیاسی آنها فرا برسد.> شاید عده‌ای هم در داخل تصور کرده‌اند <حال که خاتمی سیاستمداران جهانی را از مرگ سیاسی نجات می‌دهد، چرا خودمان از این سرمایه استفاده نکنیم؟!> اما به نظر می‌رسد بهترین راه برای تداوم حیات سیاسی، در مرحله اول توکل به خدا و پس از آن اتکا به مردم از طریق پایبندی به برنامه‌های منسجم و تقویت مبانی حزبی است. از این طریق هم مردم به حل مشکلات خود براساس برنامه‌های علمی امیدوار می‌شوند و هم سیاستمداران حزبی می‌توانند به نوایی برسند. راستی تا آن روز چقدر فاصله داریم؟
منبع : روزنامه آفتاب یزد