پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا


هانسلیک، زیبایی شناسی و موسیقی


هانسلیک، زیبایی شناسی و موسیقی
«اوا دختر یك مرد ثروتمند با جوانی به نام والتر نرد عشق می بازند اما چون پدر اوا شرط كرده است فقط با ازدواج دخترش با یك استاد خواننده موافقت خواهد كرد، والتر مجبور به شركت در مسابقه آوازی می شود كه هیچ دوره خاصی را در آن نگذرانیده است. در جریان مسابقه بكمسر (Beckmesser) كه یك منتقد موسیقی است با برشمردن اشتباهات تكنیكی والتر او را از آزمون رد می كند و در این میان دخالت های هانس زاكس- كفاش شاعر و خواننده استاد زمان- نیز بی نتیجه می ماند.» آنچه خواندید داستان پرده اول اپرای «استاد آواز نورنبرگ» است. بیش از صد و پنجاه سال از زمان خلق این اثر می گذرد و در تمام این مدت این بحث كه منظور واگنر از خلق شخصیت بكمسر، تحقیر هانسلیك و پاسخ به مخالفت های او بوده یا خیر همواره به قوت خود باقی بوده است.
برخی معتقدند بكمسر نمادی كاریكاتورگونه از موسیقیدانان یهودی است كه واگنر با تفكرات یهودی ستیز خود موسیقی آنان را سرد و بی روح توصیف می كرد (بكمسر در پایان اپرا اثری از والتر را می دزدد و با اجرای ناشیانه آن مضحكه حضار می شود) و برخی دیگر با اعتقاد بر هر دو وجه مباحث، بكمسر را همان هانسلیك یهودی تبار می دانند. برخی دیگر را نیز عقیده بر این است كه بكمسر پاسخ واگنر به تمام منتقدان آثارش است. ادوارد هانسلیك (۱۹۰۴- ۱۸۲۵) حقوقدان، فیلسوف، موسیقیدان و منتقد موسیقی بود و در نوازندگی پیانو و آهنگسازی نیز دستی داشت. تعداد كثیر تحصیلكردگان جامعه وین آن زمان ضمن استقبال از كنسرت های متعددی كه همه روزه اجرا می شد، علاقه وافری نیز به مطالب و نقد های موسیقی چاپ شده در مطبوعات داشتند و همین امر در كسب شهرت و محبوبیت هانسلیك بسیار موثر بود.
شاید بتوان از او به عنوان تاثیرگذارترین منتقد موسیقی قرن نوزدهم یاد كرد. از دید هانسلیك تاریخ موسیقی با موتسارت آغاز می شود و با بتهوون، شوپن و برامس به اوج خود می رسد. در تاریخ موسیقی از خود او به عنوان مدافع برامس و مخالف سرسخت واگنر یاد می شود؛ دفاع و مخالفتی كه براساس نظریات زیبایی شناسی او منجر به بروز جریانی مشهور به «جنگ رمانتیك ها» در دهه ۱۸۵۰ آلمان شد كه عمدتاً در دو گروه یوهان برامس، كلارا شومان و یوزف یواخیم در برلین و لایپزیك از یك سو و مخالفانشان فرانتس لیست و ریشارت واگنر در وایمار از سوی دیگر حول محور استفاده از فرم های جدید و قدیم موسیقی در آثارشان به تخریب یكدیگر می پرداختند. در سال ۱۸۵۴ هانسلیك كتاب مشهور خود در زمینه زیبایی شناسی موسیقی را با عنوان «زیبایی در موسیقی» منتشر كرد كه در اندك زمانی چندین بار تجدید چاپ شد. به نظر هانسلیك موسیقی می تواند احساسات را برانگیزد یا آنها را تصویر كند، اما این غایت موسیقی نیست. موسیقی خوب زیباست و شنونده با درك آن می تواند تحت تاثیر عمیق قرار بگیرد؛ دركی كه از طریق دریافت شكل كلی اثر و روابط ملودیك، هارمونیك، سازبندی(اركستراسیون) و ریتم قابل دستیابی است و موسیقی برای بیان زیبایی خود نیازی به استفاده از كلام به عنوان وسیله بیان (Word Painting) و توسل به موسیقی برنامه دار (Programmatic Music) ندارد. در موسیقی حالات مختلفی نهفته است: قدرت، ضعف، شتاب، كندی و... دقیقاً مثل حالات مختلف روحی انسان. موسیقی قادر به بیان عشق، نفرت، خوشحالی، غم و... نیست. آنچه كه آدمی از آن به عنوان بیان احساس در موسیقی می جوید، تطابق حالات خود با كیفیت های خاص در موسیقی در هر لحظه است و این ربطی به زیبایی ندارد. زیبا همواره زیباست و ربطی به دریافت شخصی ناظر/ مخاطب ندارد. اما با قبول این سخن یك سئوال اساسی پیش می آید: به راستی آیا افراد مختلف در مورد زیبایی یك چیز تصوری واحد دارند؟
علاءالدین حسینی
منبع : روزنامه شرق