یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خشونت مذکر


خشونت مذکر
اعمال خشونت نسبت به زنان، از جانب همسر و یار نزدیک آنان از جنس مذکر ابعادی حیرت انگیز یافته است. و این اعمال در اروپا صورت می پذیرند. در بطن کانون خانواده، خشونت، به نخستین عامل معلولیت و یا مرگ _ بین زنان اروپایی ۱۶ تا ۴۴ ساله_ بدل شده است. یعنی حتی بیش از تصادفات رانندگی و یا سرطان...
در تمامی کشور های اروپا، به درجات مختلف، بین ربع تا نیم کل تعداد زنان قربانی بد رفتاری هستند. بعنوان مثال، در پرتقال ۵۲.۸% زنان صریحآ اعلام کرده اند که از سوی همسران، معشوقان و یا یاران خود مورد خشونت قرار گرفته اند. در آلمان در هر ۴ روز، ۳ زن توسط مردان زندگی خود به قتل میرسند یعنی بالغ بر ۳۰۰ قتل نفس در سال. در انگلستان، هر ۳ روز، ۱ زن درهمین شرایط کشته می شود. در اسپانیا، ۱ زن هر ۴ روز، یعنی چیزی در حدود ۱۰۰ زن کشی در سال. در فرانسه، ماهانه ۶ زن، یعنی ۱ زن در هر ۵ روز، در اثر خشونت های خانگی جان می سپارد، یک سوم آنان با سلاح سرد و یک سوم دیگر با اسلحه ی گرم به قتل می رسند، ۲۰ % خفه می شوند و ۱۰ % دیگر تاحد مرگ مورد ضرب و شتم قرار می گیرند...(۱) در مجموعه ی ۱۵ کشور اتحادیه ی ارو پا ( قبل از گسترش آن به ۲۵ کشور) بیش از ۶۰۰ زن در سال _ نزدیک به ۲ زن در روز_ در اثر خشونت های کانون خانواده جان می دهند. (۲)
مشخصات مردان متجاوز همیشه آن چیزی نیست که غالبآ تصور می رود. سوءتفاهمات ایدئو لوژیکی، این رفتار ددمنشانه را غالبآ به اشخاص کم سواد، و اقشار محروم جامعه نسبت می دهند. این تحلیل اشتباهی بیش نیست. سرنوشت غم انگیز بازیگرتأ تر و سینما، ماری ترنتینیان، که در روز ۶ ماه اوت ۲۰۰۳ توسط یار خود، هنرمند مشهور به قتل رسید، گواهی بر این امر است. گزارشی از شورای اروپا حاکی از آنست که « ظاهرآ بروز خشونت در خانواده حتی با بالا رفتن در آمد و سطح آموزش اوج می گیرد». این گزارش تأکید می کند که در هلند، « بیش از نیمی از کسانی که مرتکب اعمال خشو نت آمیز نسبت به زنان می شوند، دارای دیپلم دانشگاهی هستند » (۳). در فرانسه، طبق آمار موجود، متجاوز غالبآ مردی است که بواسطه ی موقعیت حرفه ای خویش به نوعی از قدرت برخوردار است. در میان آنان نسبت قابل توجهی کادر (۶۷%)، کارکنان بخش بهداشتی( ۲۵%) و افسران پلیس و یا ارتش ، وجود دارند.(۴)
اشتباه دیگر آنست که تصور میرود که خشونت ها بیشتر در کشور های « مرد سالار » جنوب ارو پا رخ می دهند تا در کشور های شمالی. در این جنبه از مسأله نیز باید محتاط بود. البته، رومانی در میان کشور های اروپایی، کشوریست که در آن خشونت خانگی نسبت به زنان حاد تر است : همه ساله، از هر یک میلیون زن رومانیایی، ۱۲.۶۲ تن آنان توسط یار مذکر خود به قتل میرسند. اما در صدر لیست نکبت بار کشور های زن کش، بلا فاصله پس از رومانی کشور هایی قرار دارند، که در آنها بطور پارادوکسال، حقوق زنان بیش از سایر کشورها رعایت میشود، مانند فنلاند، که برای هر میلیون زن فنلاندی، همه ساله ۸.۶۵ زن در خلوت خانواده به قتل میرسند، پس از آن نروژ ( ۶.۵۸ ) ، لوگزامبورگ ( ۵.۵۶ )، دانمارک (۴۲. ۵ )، سوئد (۵۹. ۴ ) ، ایتالیا، اسپانیا، پرتقال و ایرلند در رده های پایینی لیست قرار دارند .
این امر نشان میدهد که خشونت خانگی بلایی جهانی است که در همه ی کشور ها کم و بیش به چشم می خورد، در همه ی قاره ها، در همه ی گروه های اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی. البته گهگاه زنان نیز در رابطه با مردان خشونت به خرج می دهند، و نیاز ی به تصاویر اعمال شکنجه توسط زنان سرباز به زندانیان مذکر زندان ابو غریب، در عراق، نبود تا بدانیم که، متأسفانه، شکنجه گران مؤ نث نیز وجود دارند(۵). باید اضافه نمود که روابط همجنس گرایانه نیز از خشونت در امان نیستند. اما، دراکثریت مطلق موارد، قربانیان اصلی این اعمال زنانند.
خشونت خانگی_ که سازمانهای فمینیستی از مدتها پیش در رابطه با آنان به دولتها هشدار داده بودند_ (۶) در سطح جهانی به چنان درجه ای از وخامت رسیده است که باید از این پس آن را یک تجاوز عمده به حقوق فرد انسانی، توأم با امر خطیر بهداشت عمومی تلقی نمود.
چرا که مسأله تنها ضرب و شتم بدنی، هر چند هم مرگبار باشد نیست، بلکه علاوه بر آن باید به خشونت های روانی، تهدیدات و ارعاب ها وخشونت های جنسی نیز اشاره نمود. و البته در غالب موارد همه ی این تجاوزات همه با هم یکجا جمع می شوند.
این واقعیت که این خشونت ها در کانون خانوادگی قربانی بوقوع می پیوندند، همواره دستاویزی برای مقامات حکومتی بوده است تا از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی کنند و آنان را « مسائل مربوط به عرصه های خصوصی » به حساب آورند. چنین نقطه نظری حاکی از یک امتناع جمعی است از مدد رسانی به فردی که در معرض خطر است. موضعی ریا کارانه و فضاحت آمیز. بر کسی پوشیده نیست که عرصه ی خصوصی نیز ابعاد سیاسی دارد. و این گونه اعمال خشونت ها انعکاسی از روابط قدرتی نا برابر از حیث تاریخی میان زن و مرد، و عمدتآ ناشی از پاتریارکا ، سیستمی بر اساس نظریه ی « زیر دستی طییعی» زنان و « تفوق بیو لوژیک » مردان بوده است. خشونت زائیده ی این سیستم است. و باید آنرا با وضع قوانین مناسب از میان برد. برخی در پاسخ می گویند که این امر نیاز به زمان دارد. در اینصورت آیا تشکیل فوری یک دادگاه بین المللی دائمی در رابطه با خشونت علیه زنان، که بسیاری از سازمانهای فمینیستی طالب آنند، امری ضروری نیست؟
منبع : بیا تو جوان


همچنین مشاهده کنید