یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

می سازمت وطن


می سازمت وطن
فارغ التحصیلان دانشکده فنی تهران جلساتی دوره یی دارند و عده یی از پیشکسوتان فارغ التحصیل این دانشکده را دعوت می کنند تا یادی از گذشته ها کنند. به این ترتیب تاریخچه یی شفاهی از این دانشکده تهیه می شود که با تداوم این جلسات تکمیل خواهد شد. دکتر مهدی قالیبافان دانشیار گروه مهندسی عمران دانشکده فنی از فارغ التحصیلان این دانشکده است که خاطراتش فضای دهه ۴۰ دانشکده را به تصویر می کشد.
● اشغال وطن
با ورود ارتش های متفقین به ایران در سال ۱۳۲۰، زندگی آرام و رویاهای دوران کودکی من پایان یافت. پس از آن، بی آنکه از دنیای کودکی خود کاملاً رها شده باشم، در فضایی دیگر قرار گرفتم که از عالم کودکی من بسیار فراتر می رفت. در این فضا بزرگ ترها می نشستند و حول محور «وطن» و اینکه چه خواهد شد و چه باید کرد گفت وگو می کردند. من صحبت هایشان را می شنیدم، به ذهن می سپردم و آنچه در زادگاه تحت اشغالم، تبریز، می گذشت برایم به نوعی سرگرمی تبدیل شده بود. تحصیلات ابتدایی من در چنین فضایی پایان یافت و هنگامی که وارد دبیرستان شدم، برادرم به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران رفت. از طریق آن زنده یاد بود که با محیط دانشگاه آشنا شدم. در دوره امتحانات، در فضای آرام دانشگاه به مطالعه می پرداختم و به تدریج با دانشکده های مختلف آشنا می شدم. ابتدا متمایل به تحصیل پزشکی و سرانجام به دانشکده فنی علاقه مند شدم.
● تحصیلات
در سال ۱۳۳۸ فوق لیسانس گرفتم، در سال ۱۳۴۰ به عنوان دانشجوی ممتاز دانشکده فنی به فرانسه اعزام شدم، در سال ۱۳۴۳ در مهندسی ساختمان های بتن آرمه دکترا گرفتم و در خرداد ۱۳۴۴ به میهن بازگشتم. از دوران تحصیل در دانشکده تقریباً تمامی استادانم را به یاد دارم و از آنها صرفنظر از اعتقادات سیاسی و اجتماعی شان با احترام یاد می کنم. نقش آقایان مهندس خلیلی، دکتر ریاضی، مهندس حامی و مهندس به نیا در شکل گرفتن شخصیت حرفه یی من بیشتر از سایر استادانم موثر بوده است. ارتباط دانشجویان دانشکده فنی در آن زمان با یکدیگر خوب و در عین حال متاثر از تعصب های سیاسی و اجتماعی بود. در ارتباط با دانشجویان دیگر دانشکده ها از تعصب های دانشکده یی هم رنگ می گرفت. با این وجود، از زمان تحصیل در دانشکده بسیاری از دوستان خوب را به یاد دارم. بعد از چهل و چند سال، همچنان هر ماه برایشان دعوتنامه ناهار می فرستم و «دونگی» دور هم جمع می شویم. در رستوران، اغلب برای اینکه سروصدایمان مزاحم دیگران نباشد، ما را در گوشه یی قرنطینه می کنند.
● ۱۶ آذر
گرچه شانزدهم آذر ۱۳۳۲ را هیچ گاه از یاد نمی برم، با آنچه شاهدان عینی این واقعه نگاشته اند، من نمی بایست چیزی بگویم. با هر سه تن از نزدیک آشنا بودم. با احمد قندچی چهار سال همکلاس بودم. با مصطفی بزرگ نیا هم محلی و دوست بودم و با آذر (مهدی) شریعت رضوی اگرچه چند ماهی بیشتر از آشنایی مان نمی گذشت، بسیار نزدیک بودم. او دوستی داشت که با هم از مشهد به تهران آمده بودند و این شخص با من هم خانه شده بود. به این مناسبت چندین بار در هفته یکدیگر را می دیدیم. تا آنجا که به یاد دارم، همیشه از شانزدهم آذرماه به عنوان روزی تاریخی یاد می شد، چنان که در سال های بعد از این رخداد نیز، در دوران قبل از انقلاب، هرساله بدون استثنا دانشجویان کلاس ها را تعطیل می کردند و پس از ادای احترام به شهیدان، دانشکده را ترک می گفتند.
● می سازمت وطن
اما درباره امروز دانشکده. تعلم خشک در دانشگاه کمتر شده بدون اینکه به آرامش خاطر افزوده شود. به علاوه احترام به حرفه مهندسی، در دانشکده کم وبیش خدشه دار شده و با اقدام های غیرفنی و غیراصولی، به دانشجویان بدآموزی می شود. مهندسان پیاده نظام بشریت اند و باید راه را برای حرکت جوامع به جلو باز کنند. کسانی که به تحصیلات دانشگاهی می پردازند باید به رسالت و وظایف خودآگاه باشند و متعهدانه به کار بپردازند و در عین آنکه برای تامین شرایط بهتر زندگی و کار دیگران تلاش می کنند، خود را هم فراموش نکنند؛ اما زیاده خواه نباشند و انتظار قدرشناسی هم نداشته باشند.
ما به این مملکت مدیونیم زیرا برای ایجاد تمام امکاناتش، فردفرد ملت زحمت کشیده اند. من مخالفتی با رفتن ندارم، چرا که شهروندی هستم معتقد به اعلامیه جهانی حقوق بشر که بند اول آن، آزادی انسان را در انتخاب محل زندگی اش ضمانت می کند. پس اینکه کجا زندگی می کنید مساله یی است شخصی. اما اگر رفتیم، آنها حق دارند به ما به چشم غریبه نگاه کنند چرا که رفته ایم تا از امکانات آنان سوءاستفاده کنیم. شاید بگویند امروز شرایط در اینجا بسیار سخت است. به یاد داشته باشیم سختی ها در هر عصر و هر سرزمینی هست باید ماند و ساخت.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید