جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


حس منفی


حس منفی
زنگ پایان کلاس که به صدا درمی آید ولوله بچه ها در حیاط مدرسه می پیچد. بچه ها خوشحال به سمت خانه هایشان حرکت می کنند و فریاد می زنند: «آخ جون... زنگ خونه ها...» اما برای بهزاد زنگ کلاس و زنگ خونه ها فرقی ندارد. هرچند آن قدر سر کلاس خسته بود که توان تحمل ثانیه های پایانی را هم نداشت، اما با این وجود چندان رغبتی هم برای رفتن به منزل ندارد. یکی از هم کلاسی هایش می گوید: «آخ جون امروز مامانم قرمه سبزی برام درست کرده» و دیگری از آن طرف: «مامانم به من قول داده بود، برای امروز ظهر من دلمه درست کنه چون من خیلی دلمه دوست دارم» و سومی: «مامان جونم گفته ظهر زود بیا خونه برات یه غذای خوشمزه پختم»اما برایبهزاد این حرف ها معنی ندارد. در ذهن کوچک خود می پندارد که :« هیچ کس در منزل منتظر او نیست و اصلا برای کسی اهمیت ندارد که او چه دوست دارد»کوچه ها را آرام آرام طی می کند. انگیزه ای برای دویدن و زود رسیدن به منزل ندارد.
انگشت های یخ زده از سرمای زمستانی اش را جلوی دهانش گرم می کند، اما به بخاری گرم خانه هم دل نمی بندد در خانه را که باز می کند صدای فریادی از درون منزل بلند می شود که : «بهزاد! اومدی؟ قبل از این که بیای تو، آشغال ها رو گذاشتم توی حیاط ببر بیرون...»هر چند دست های کوچک و یخ زده اش توان بلند کردن پلاستیک زباله را ندارد، اما زباله را بیرون می برد و برمی گردد...در اتاق را که باز می کند یک هزار تومانی به طرفش دراز می شود: «بهزاد! بدو مادر تا دیر نشده برو مغازه اصغرآقا یه سطل ماست بگیر. ٢ تا نون هم از نانوایی سنگک بگیر و بیار...»نفس های یخ زده بهزاد درگرمای اتاق ذوب می شود. می گوید: « ولی مامان من خیلی خسته ام، یخ زدم، توی کفشم پر از آب شده، سرم درد می کنه، می خوام کنار بخاری گرم بشم» فریاد مادر بلند می شود که: « از صبح رفتی مدرسه حالا طلبکاری؟ برای من که درس نمی خونی، از صبح تا حالا این قدر تو خونه زحمت کشیدم ، حالا تو حاضر نیستی حتی بری ٢ تا نون بخری؟!...» آسمان کاغذی نگاه پسرک که فقط ١١ سال بیشتر ندارد، خیس می شود. با گوشه چشم نیم نگاهی به مادر می اندازد. کوله پشتی اش را بر زمین می گذارد و برای خرید راهی می شود. صف طویل نانوایی دلش را به لرزه می اندازد.
برای چند لحظه دست هایش را جلوی دهان می گیرد تا با هوای گرم بازدمش حس بگیرند. درست یک ساعت بعد نوبت به بهزاد می رسد. پول را به طرف نانوا دراز می کند و لحظاتی بعد دست های یخ زده اش در حرارت داغ نان ها گرم می شود...وارد منزل که می شود می گوید: «مامان من خیلی گرسنه ام...برام غذا می یاری؟»و صدای عصبانی مامان که :«خوب بلند شو برای خودت یه چیزی بیار، بچه که نیستی غذا بذارم دهنت.
حالا نیم ساعت صبر کنی نمی میری» بهزاد کنار بخاری تکیه می زند. ثانیه ها پیش نگاه خسته اش نمی گذرند. لحظه ای بعد صدای زنگ خانه به صدا درمی آید و مادر باز با یک صدای بلند«بهزادبدو درو باز کن،حتما داداشت پشت دره، بدو که بچه ام پشت در از سرما یخ زد...» بهزاد به طرف حیاط می دود و برادرش را که فقط یک سال از او کوچک تر است پشت در می بیند. در اتاق را که باز می کند، لبخند مادر نثار نگاه بهروز می شود! «بیا پسرم! الهی مامان قربونت بشه، حتما حسابی خسته ای. بیا بشین کنار بخاری گرم بشی» و بعد یک پتو دوراو می گیرد و ادامه می دهد:« حتما توی مدرسه خیلی خسته شدی.چقدر دستات یخ زده؟ شیر داغ می خوری برات بیارم یا چایی؟ تا تو چند لحظه کنار بخاری گرم بشی، سفره رو پهن می کنم» و بعد صورت بهروز را می بوسد. رگه های سیاهی از پیش چشم های بهزاد می گذرد. او فقط یک سال از بهروز بزرگ تر است. اما هرگز ذره ای از این محبت مادر را حس نکرده است. چشم هایش را که می تکاند ابری از «آه» فرو می ریزد. با خودش می گوید:« منم از مدرسه اومده بودم! منم یخ زده بودم! منم سردم شده بود! «منم گرسنه بودم... اما مجبور بودم زباله بیرون بذارم و نون بگیرم و ماست بگیرم و...» دلش را به اندوهی کهنه وام می دهد. می خواهد فریاد بزند، اما باز سکوت قطبی اش یخ می زند و بازهم با خودش این جمله همیشگی و تکراری رو زمزمه می کنه: «خوش به حال بهروز! همه اونو دوست دارن، هیچ کس منو دوست نداره»
● چرا پسرها؟
دکتر فریبرز مصدق، مدرس دانشگاه و روان شناس در این خصوص به ما می گوید: «تفاوت بین فرزندان و یا همان تبعیض، موضوعی است که از قدیم الایام مطرح بوده است. از دید سنتی می توان گفت در بعضی جوامع پسر از اهمیت بیشتری برخوردار است. این تفاوت در بین فرزندان دختر و پسر احساس می شود، به خصوص اگر فرزند اول پسر باشد.» در جوامع سنتی و حتی در جوامع مدرن امروز می توان شاهد بود که فرزند پسر از جایگاه ویژه ای برخوردار است و همین گونه رفتار ناآگاهانه پدر و مادر نوعی حس اجحاف و کمبود را در دختر به وجود می آورد. شیما کریمی ١٤ساله می گوید: هیچ شکی ندارم که پدر ومادرم مرا خیلی دوست ندارند. آن ها همه داشته های خود را برای برادرم می خواهند. خیلی از کارها برای من ممنوع است اما برادرم هرکار دلش بخواهد می کند. اصلا خانواده ها فقط پسرها را دوست دارند. زهرا علوی می گوید: پدر و مادر خوبی دارم ولی بعضی وقت ها رفتارهایشان را نمی توانم تحمل کنم. مثلا همین چند وقت پیش وقتی از مدرسه به خانه آمدم و خیلی گرسنه بودم، مادرم گفت خودت برو غذایت را بردار. من هم قبول کردم و چند دقیقه بعد برادرم آمد مادرم سریع به آشپزخانه رفت و غذا را گرم کرد و برای او آورد. آن روز خیلی ناراحت شدم. دکتر ریحانه موهبتی، روان شناس و مدرس دانشگاه در گفت وگو با ما می گوید: واقعیت این است که بچه های ما آن چیزی را یاد می گیرند که پدر و مادر به آن ها یاد می دهند و تا ٦سالگی هیچ رفتار خاصی را نمی گیرند. در خیلی از خانواده ها جنسیت مهم است و حق بیشتری را برای پسر می خواهند. دختر احساس اجحاف می کند و پدر و مادر در برخی از اوقات به این احساس دختر توجه نمی کنند و دیده می شود که به پسر اجازه می دهند هرکاری خواست انجام دهد و این اجازه را به فرزند دختر نمی دهند و باعث می شود برادر در خانه زورگویی کند. در این جاست که تفاوت های رفتاری پدر و مادر ناشی از فرهنگ موجود در خانواده می شود. در صورتی که والدین باید به طور دوستانه نقش های زنانه و مردانه را به فرزندانشان منتقل کنند نه این که کینه و حسادت را در دلشان بکارند.
● حالات خلقی فرزند؛ عاملی برای تبعیض
جامعه شناسان معتقدند غیر از دختر یا پسربودن، عوامل دیگری هم وجود دارد که باعث می شود والدین میان فرزندانشان تفاوت هایی قایل شوند. به طور مثال یکی از این دلایل، حالات رفتاری و خلقی فرزند است بدین معنی که فرزند چقدر ناهنجار یا آرام باشد، خود رای یا مطیع باشد، عصبی و زودرنج یا صبور و مهربان باشد. لذا فرزند به طریق غیرمستقیم رفتار والدین را با خودش تنظیم می کند. دکتر فرهاد جومهری، مدرس دانشگاه و روان شناس در این زمینه می گوید: ما در نظریه های روان شناسی معتقدیم بچه ها همانند لوح سفیدی هستند که پا به این دنیا می گذارند و نوع رفتار اطرافیان، همچنین محیطی که در آن پرورش پیدا می کنند، سبب ساز رفتار میان بچه هاست که باعث می شود آنان با محیط و والدین خود سازگار یا ناسازگار باشند. بنابراین زمانی که بچه ای خلقش سازگار است مسلما واکنش مثبتی را ایجاد می کند و یا بچه ای که مشکل دارد و ناسازگار است، باعث می شود والدین نوع رفتارشان با او تفاوت داشته باشد. سهیلا قاضی زاده ٢٩ساله می گوید: ٢ دختر دارم ٦ساله و ٥ساله، دختر بزرگم بسیار آرام و حرف شنو است، اما دختر کوچک ترم زندگی ام را سیاه کرده و یک لحظه نمی توانم از او غافل شوم. همین رفتارهایش باعث شده با او رفتار خشن تری داشته باشم و دختر بزرگم را بیشتر نوازش کنم تا این که از سوی دوستانم مورد انتقاد قرار گرفتم که بین فرزندانم فرق می گذارم.
● مهم این است که چندمین فرزند باشی!
مرتضی نادری کارشناس ارشد روان شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه می گوید: تعداد فرزندان، چندمین فرزند خانواده بودن و عوامل دیگر می تواند در نوع رفتار والدین تاثیر داشته باشد به طور مثال فرزند اول همیشه محور توجه بیشتری بوده و شاهد آزمون و خطاهای آموزشی و پرورشی والدین بوده است و همین والدین رفتار خود را در قبال فرزند دوم تعدیل می بخشند و او را آزادتر می گذارند که باعث می شود فرزند دوم خودش اقدام به تجربه کند و تا اندازه ای مستقل بار آید. فرزند سوم یا میانه فرزندی است که والدین به طور کل نسبت به او بی توجه هستند و برای همین معمولا او فردی مطیع و آرام است و درنهایت فرزندان بعدی، فرزندانی هستند که توسط بچه های بزرگ تر نگهداری می شوند و همیشه آن حس کمبود محبت و توجه خالصانه والدین را احساس می کنند. تمامی این مسائل نکاتی است که رفتار والدین با فرزندان را تنظیم می کند و بستگی به این دارد که جنسیت هرکدام از این بچه ها چه باشد.
● آثار سوء تبعیض
دکتر محمد گلرخی، مدرس دانشگاه می گوید: عمده ترین تفاوت ها در جامعه ما همان تفاوت بین دختر و پسر است. اما غیر از این بارها دیده شده که والدین بین فرزندان هم جنس خود نیز تفاوت می گذارند. او ضمن برشمردن آثار سوء این تفاوت ها چنین ادامه می دهد: «اثرات سوء این گونه تفاوت ها بسیار زیاد و عمیق است. فرزندی که مورد بی توجهی قرار گرفته تا آخر عمر کم بینی، بدبینی و منزوی بودن را در خود حس می کند. او معمولا در خانه به عنوان فردی ساکت و بدون نقش که همیشه متکی است به شمار می آید و بعضی اوقات دیده شده که در چنین فرزندانی بیماری های روحی- روانی نیز شکل می گیرد.محمدرضا علی پور می گوید: «هیچ وقت برادرم را نمی بخشم. او همیشه با خودشیرینی، خودش را در دل پدر و مادرم جا کرده، همین باعث شده که والدینم او را خیلی بیشتر از من دوست داشته باشند و به من بگویند تو عرضه هیچ کاری را نداری. همین باعث شده از برادرم متنفر باشم.»
حس اجحاف، تنهایی، خودخوری، اضطراب، زودرنجی و نگرانی از جمله عواملی است که در فرزندانی به وجود می آید که احساس می کنند والدین میان آنان تفاوت می گذارند.روان شناسان معتقدند خواهرها و برادرها این تبعیضات و تفاوت ها را به خوبی احساس می کنند؛ چون تصور خواهر یا برادر این است که فرزند دیگر توانسته یک سری امتیاز بگیرد و باعث از بین رفتن حق او شده است. گاهی هم به صورت پنهانی و ناخودآگاه یک حس نفاق و کینه را در دل خود نگه می دارند. دکتر گلرخی می گوید: کاش والدین بررفتار خود آگاه بودند و می دانستند با چنین اعمالی، حس منفی را در کودکانشان پرورش می دهند.
● تبعیض های ناآگاهانه
ناآگاهانه بودن رفتار والدین، روشی است که آنان به طور سنتی از طریق تربیتی یک سری چیزها را یادگرفتند و همان تربیت را به فرزندانشان منتقل می کنند.به اعتقاد دکتر جومهری، روان شناس و مدرس دانشگاه، برای رسیدن به یک رفتار منطقی نمی توان یک راه حل فرمولی ارائه داد. دیدن همه باهم و کل خانواده ها با یکدیگر کاری بس اشتباه است زیرا هر خانواده طرز فکر، رفتار و فرهنگ خاص خود را دارد که تنها با یک مشاوره روان شناسی و پدر و مادر مطلع می توان به رفتارهای موجود نادرست پی برد. باید به این نکته توجه داشته باشیم که والدین خود مطلع نیستند که گاهی بین فرزندانشان تبعیض قایل می شوند در واقع نمی دانند که کینه ای قدیمی را در سینه بچه هایشان پرورش می دهند. آنان از نحوه عملکرد خود غافل اند.
● کلام آخر
از آن چه گفته شد چنین برمی آید که بیشتر اوقات تبعیض های والدین بین بچه ها ناآگاهانه است، زیرا به طور سنتی از طریق تربیتی یک سری چیزها منتقل می شود. اما آن چه مسلم است این که در روان شناسی امروز، نباید هیچ تفاوتی میان فرزندان قایل شد. زیرا نکته مهم این است که ما معتقدیم «فرزند هدیه خداوند است» پس عشق به فرزند باید بدون قید و شرط باشد. باید مسئولیت پذیری را در فرزندان مان به وجود آوریم و سرلوحه های غلط و اشتباه را پاک کنیم و به جای تفاوت و تبعیض، عشق و محبت را به فرزندان ابلاغ کنیم تا آنان همانند زنجیره به هم پیوسته شوند، یکدیگر را دوست داشته باشند و به جای دشمنی و کینه یار و پشتیبان هم باشند.
منبع : روزنامه خراسان