جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خانه و شهر


خانه و شهر
ابتدا خانه بود! و شهر به عنوان بخشی از خانه در ایران متولد شد. شهر اگرچه به لحاظ فیزیکی جدا از خانه پدید آمد اما به لحاظ ذهنی و هویتی بخشی از خانه محسوب می شد(شاید به همین دلیل هیچگاه جایی نبوده است که فردیت ایرانی شکل گیرد).
خانه در ایران با شهر متداخل و ممزوج است. شهر هنوز از خانه منفک نشده است. شهر ادامه خانه است. اینچنین است که شما وقتی در شهر قرار می گیری هنوز نشانگرهای خانه موجود است و زمانی که در خانه هستی هنوز گویا در شهر قرار داری. اما این در هم آمیختگی شهر و خانه به نفع خانه جهت گیری شده است واینچنین است که مردم شهر را همواره جزوی از متصرفات خود می دانند. شهر هویتی مستقل ندارد. در هم آمیختگی شهر و خانه را در شعار معروف " شهر ما خانه ما" می توان دید. هم شهر ما خانه ماست و هم خانه ما شهر ما!
شاید پاسخ حجم وسیعی از سوالات خود را در همین امتزاج بجوییم و در همین زندگی مستعمراتی شهرهای ما. سوالاتی چون اینکه چرا مردم حس نمی کنند که تهران شهر آنهاست. این شهر بخشی از زندگی آنهاست؟ چرا تهران فاقد هویت جمعی است. چرا تهران به واقع یک شهر نیست؟ چرا مردم قوانین را از آن خود نمی دانند؟ چرا مردم نمی دانند که شهر سطل زباله نیست؟ چرا مردم نمی دانند که دیگران هم در شهر حقی دارند؟.....
شاید پاسخ شما این باشد که چون شخصیت شهروندی در ایران شکل نیافته است. این درست اما باید بکوشیم به سهم خود یکی از صدها علل این عدم شکل گیری را توضیح دهیم(روشن است که ما ایرانیان، مهمترین علل را علل سیاسی می دانیم).
اما من یکی از دلایل را در امتزاج شهر و خانه و در مستعمره بودن شهر می دانم. شهر به دلیل موقعیت مستعمراتی اش فاقد فضای عمومی مستقل و در نتیجه فاقد حوزه عمومی است. یعنی همان قلمروی مستقلی که در آن انسانها در فردیت خود بزیند، بدون آنکه حس کنند سایه خانه در آنجا حضور دارد. درست به دلیل فقدان موجودیت شهری ما دوست داریم هریک به نحوی که علاقمندیم ماکتی از شهر را در خانه خود بنا کنیم. ما ترجیح می دهیم بسیاری از چیزهای مورد علاقه خود را به خانه ببریم. خانه های هریک از ما می تواند یک یا چند مورد از موارد زیر باشد: کتابخانه، پارک، سینما(تلویزیونهای بزرگ)، کافی نت، سالن مد و آرایش،سالن ورزشی،رستوران،تالار پذیرایی و نظایر آن کنیم.
ما خانه را بیش از اندازه فربه کردیم. ما به خانه قدرت بخشیدیم و از این طریق شهر و فضای عموی اش را نحیف ساختیم(در اینجا تبانی خانه و دولت کاملا آشکار است که در جای دیگر بدان اشاره خواهد شد). بلی، بسیاری از این مصیبتها صرفا به مردم بر نمی گردد. شاید به ساختارهای شهری ناظر باشد که محیط کافی و مناسب عمومی را در اختیار مردم ننهاده است. جایی که مردم آسوده بیارمند، جایی که عشاق بدون استرس خود را متجلی سازند،جایی که شهر مامن مردم باشد. جایی که نه شهر جای خانه بشیند و نه خانه جای شهر. خلاصه کلام اینکه ما در شهر زندگی نمی کنیم.
اکنون، شهر با مردم بیگانه است برای همین مردم در شهر سکونت نمی کنند و همواره در رفت و آمدند. می خواهند شهر و خیابانهایش به پایان برسد تا فضای منزل شروع شود.
آیا شهر چیزی دارد که تنهایی مان را تسلی دهد؟ آیا شهر این امکان را دارد که ما را مجموع سازد؟ آیا می توان به شهر بدون آنکه توسط آن سیلی بخوریم(آلودگی هوا، ترافیک، آلودگی صوتی،عدم امنیت و ترس از هر چیر پیش بینی نشده) آسوده نگاه کنیم؟
شهر هیچ چیز نیست مگر محل نزاع یا تبانی خانه و دولت!

عباس کاظمی
http://kazemia.persianblog.ir
منبع : مطالب ارسال شده