شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تنهایی در «بیست» بیداد می کند


تنهایی در «بیست» بیداد می کند
آقای سلیمانی (پرویز پرستویی) صاحب تالار کوچک و قدیمی است که برای مجالس عزا و گاهی عروسی ازآن استفاده می شود.
او همسرش را سال ها پیش از دست داده و تنها زندگی می کند و آدمی جدی، سخت گیر و بداخلاق است.
دچار افسردگی و وسواس نیز هست و به توصیه روان پزشک معالج خود باید شغلش را کنار بگذارد چون با عزا و مرگ و میر سر و کار دارد و این باعث تشدید بیماری اش می شود.به همین دلیل تصمیم به فروش تالارش می گیرد و به کارگران اعلام می کند که تا بیست روز دیگر فرصت دارند، تا شغل جدیدی پیدا کنند.
کارگران تالار وضع نابسامانی دارند و امکان یافتن شغل جدید برایشان مقدور نیست.فرخ (علی رضا خمسه) با همسرش فرشته (فرشته صدرعرفانی)، بیژن (حبیب رضایی)، فیروزه (مهتاب کرامتی) و میثم (مهران احمدی) در آن جا کار می کنند و هر کدام می خواهند کاری کنند که سلیمانی از تصمیمش منصرف شود.دست راست فرخ، زمانی در حین کار در همین جا آسیب دیده و از کار افتاده و چون خانه ای ندارد، شب ها با همسرش در تالار می خوابند.آن ها برای این که اخراج نشوند بچه دار نشده اند و همسرش نیز بی‌دستمزد کار می کند.
فیروزه بیوه است و با کودک خردسالش در خانه ای زندگی می کند که همسر صاحبخانه اش به دلیل شک و سوء ظن به شوهرش، مایل به رفتن فیروزه است.
بیژن شب ها در یک اتوبوس مسافربری که دوستش شاگرد راننده آن است می خوابد. میثم از شهرستان آمده و شیفته بازیگری است و جایی برای خواب ندارد، وانت تالار در اختیار اوست و شب ها در وانت می خوابد.سلیمانی آشفته است و به هر بهانه ای، آن ها را توبیخ و تهدید می کند، از سوی دیگر جوانی نوازنده اصرار دارد که در تالار بنوازد و سلیمانی مخالفت می کند، کمی بعد او به کارگران می گوید که پسر سلیمانی است اما تا پایان از اظهار این ادعا به سلیمانی خودداری می کند.
فرشته به سلیمانی پیشنهاد می دهد با فیروزه ازدواج کند و همه جز بیژن، که فیروزه را دوست دارد، موافق هستند، فیروزه هم که اخیرا اجازه یافته در انبار تالار سکونت کند، تمایل قلبی به این وصلت ندارد و در نهایت معلوم می شود که سلیمانی نیز اصراری بر این کار ندارد، او مهربان تر شده و میثم و بیژن را که در وانت خوابیده اند به اتاقش دعوت می کند و به بیژن نیز اجازه می دهد تا مراسم ازدواجش با فیروزه را در تالار برگزار کند.همچنین به دلال معاملات می گوید که دیگر مایل به فروش تالار نیست.
سلیمانی در حین جشن ازدواج بیژن و فیروزه حالش بد می شود و به اتاقش در طبقه بالا می رود، کمی بعد جوان نوازنده به سراغش می آید و او را در حالی می بیند که روی تختش مرده است.
خلاصه فیلمی که در بالا خواندید مربوط به «بیست» به کارگردانی «عبدالرضا کاهانی» می باشد که در حال حاضر در سینما بهمن در حال اکران بوده و بی صبرانه در انتظار حضورتان است.
حضور یا رفت و آمد متعدد در یک مکان ثابت شیوه ای معمول و محتوم برای ایجاد داستان و رابطه بین شخصیت ها می باشد، شخصیت هایی که در یک نقطه، آن هم دلبستگی یا وجود در مکان مشترک بوده و به نحوی با هم در ارتباطند. نمونه تصویری و ملموس این گونه از تولیدات بیشتر در مجموعه ها و سریال های تلویزیونی دیده شده و مورد استفاده قرار گرفته است، مثلا این فاکتور در بیشتر کارهای تصویری «محمد رحمانیان» دیده می شود: نیمکت، توی گوش سالمم زمزمه کن و مسافرخانه سعادت، آثاری که محوریت داستان ها مکان خاص و مشخصی بوده که موجب گرد آمدن کاراکترها و شخصیت ها می شود.
کاهانی در سینمایی «بیست» نیز از این قاعده پیروی کرده و تالار کوچک سینمایی را مکانی مناسب برای خلق داستانش یافته است اما متاسفانه فضای ایجاد شده نه تنها دلبستگی و محوریت تالار را به بیننده ثابت نمی کند، بلکه برای کاراکترها نیز آن طور که لازم است تعریف شده و قابل توجه نیست، در حالی که ما در دنیای سینما آثاری با محوریت مکانی داشته ایم که قبل از طرح داستان، محیط و وابستگی هایش را تعریف کرده و بعد به سراغ شخصیت پردازی رفته است، مثلا سینمایی «ماهی ها عاشق می شوند» و «کافه ترانزیت».
این طور که از روند فیلم مشخص می شود، «عبدالرضا کاهانی» شخصیت پردازی و بازی بازیگران را اصلی ترین وجه فیلمش قرارداده است، البته اگر او قصد داشت فیلمی در سینمایی بدنه و موافق با روند کلی سینما بسازد (مانند چارچنگولی، دلداده و...) با توجه به دو فاکتور فوق بهترین اثر را تولید می کرد، اما به صرف متفاوت عمل کردن و طبع بلندش باید بهتر و بیشتر به فضاسازی و جو حاکم توجه می کرد.
«عبدالرضا کاهانی» از آن دست کارگردانانی است که در سه اثر خود، «آدم»، «آن جا» و «بیست» نشان داده است که تمایل چندانی بر سینمایی گیشه و تجاری ندارد و گرایشش به سمت سینمای فرهنگی است.تلاش کاهانی برای ایجاد نگاهی نو و سبکی جدید قابل تحسین می باشد، او از کارگردانانی است که سینمای ایران را به سمت رشد و تاثیر بر افکار مردم می برد به طوری که با فیلم هایش سلیقه مردم را دچار تحول کرده و آن را به کمال خواهد رساند، او در آخرین ساخته خود با استفاده از بازیگرانی چون «پرویز پرستویی»، «مهتاب کرامتی» و «علی رضا خمسه» نیم نگاهی هم به گیشه داشته است.
«بیست» قصه ای ساده و سر راست از مرد میانسال و تنهایی است که دیگر انگیزه ای برای تلاش و زندگی ندارد و دچار روزمرگی شده است.
یکی از نکات جالب و قابل درک سینمایی «بیست» روزمرگی بودن آن می باشد، یعنی داستان بدون هیچ فراز و نشیبی ناگهانی به روند خود ادامه می دهد و زندگی یک گروه از انسان های عادی را به تصویر می کشد.شما در روند فیلم با هیچ ماجرا و حادثه ای رو به رو نمی شوید، تنها صرفا شاهد زندگی معمولی و اتفاقات روزانه هستید.
اما شخصیت پردازی ها چنان با ظرافت و جذاب صورت پذیرفته که خواسته یا ناخواسته بیننده را جذب می کند، این روند رو به رشد و منسجم فیلم نامه، ملزوم حضور نویسنده ای نکته‌سنج و دقیق می باشد، کاهانی در این سینمایی علاوه بر کارگردان، طراح لباس، صحنه و نویسنده نیز است هر چند که حضور «حسین مهکام» یکی از نویسندگان برجسته تئاتر را نباید از یاد برد، او مسئولیت بازنویسی فیلم نامه را بر عهده داشته است.یکی از مواردی که در چنین کارهایی معمولا دست و پای نویسندگان و سازندگان این نوع آثار را می بندد محدودیت لوکیشن بوده که اجازه مانور را از خالقان اثر می گیرد، اما نکته دیگری که این خلاء را پر کرده و دست نویسنده را باز گذاشته است، تعداد شخصیت ها و کاراکترها می باشد، کارگردان توانسته به خوبی معضل تک لوکیشن بودن را با پرداخت دقیق به هر شخصیت و ایجاد یک سری مشکل برای کاراکترها حل کرده و فیلم را جذاب تر کند.
در مورد قصه نیز باید گفت: دو اشکال عمده و اساسی دارد، یکی وجود عشق میان بیژن و فیروزه که هیچ کمکی به روند داستان نمی کند و دیگری پیدا شدن سر و کله پسری که ادعا می کند فرزند سلیمانی است.
در مورد اولی می توان گفت شاید کاهانی به چنین موضوع درامی در فیلمش نیاز داشته و آن را کاتالیزوری برای حل و هضم فیلمش می دانسته است، زیرا که فیلمی به تلخی و یکنواختی بیست مطمئنا به دلخوشی هایی این چنینی نیاز دارد. گذشته از توازن تلخی ها و خوشی ها، خلق این موقعیت درام، سند توجه کاهانی به میزان مخاطب و مخاطب پسندی می باشد و این امر بدیهی و قابل درک است اما شاید بهتر بود این موقعیت و رابطه عاشقانه طوری خلق و به تصویر کشیده می شد که در جریان و روند قیلم قرار می گرفت، نه این که چنان بی ربط و بیرون زده از متن داستان باشد که با حذفش هیچ اتفاق و خلائی در داستان حس نشود.اما پیدا شدن سر و کله پسر جوان به حدی نچسب و ناملموس است که لذت و شیرینی دو سوم ابتدایی فیلم را به کلی از بین می برد (مانند پایان بندی سینمایی «دلشکسته») موضوع پیدا شدن پسر یا دختر (اشاره به فیلم «سوپراستار») شخصیت اصلی یک فیلم آن قدر تکراری است که به راحتی می توان ده ها مثال برایش عنوان کرد.به تعبیری می توان گفت این جاست که سینمایی «بیست» دچار کلیشه و تکرار می شود تا به این وسیله به نحوی فیلمش را به پایان برساند.مضامین نخ نما و لو رفته به قدری برای بیننده زجرآور و خسته کننده است که تمام تلاش ها و ظرافت های یک فیلم و کارگردانش را از بین می برد.از کاستی های قصه که بگذریم به کلیت کار «بیست» می رسیم که قابل توجه و متفاوت است، کاهانی که در دو اثر گذشته اش صرفا به سینمایی فرهنگی، هنری پرداخته این بار از این نوع سینمایی صرف فاصله گرفته و با میزانسن های حساب شده و دقیق تر به روایت فیلم بیست پرداخته و پخته تر ظاهر شده است.فیلم برداری و نورپردازی فیلم فوق العاده بوده و کاملا در خدمت روند و جریان قصه می باشد. تا جایی که برای فهمیدن بهتر داستان مورد استفاده قرار می گیرد.اما همان طورکه گفتیم، شخصیت پردازی و خلق کاراکترها از اساسی ترین دغدغه های کاهانی در فیلم بوده و بیشترین تلاش را در تفهیم آن به کار برده است.طراحی لباس بازیگران که بر عهده خود کاهانی بوده کاملا اساسی و زیربنایی صورت پذیرفته است، کاهانی با درک کامل و گسترده ای که نسبت به شخصیت های داستان داشته، به سراغ طرح لباس رفته و طوری انتخاب کرده که لباس، نوع گریم و شکل ظاهری شخصیت ها با اخلاقیات و روحیات درونی‌شان همخوانی داشته باشد.
این روند و شیوه عمل موجب شده فضا، لباس ها و شخصیت ها کاملا در هم گم شوند و فیلمی همگن و متجانس را تشکیل دهند. (این یکی از خصلت های بارز و برجسته سینمایی «بیست» می باشد که حتی از پوسترها و عکس های فیلم قابل درک است، اگر توجه کرده باشید، بازیگران کاملا همرنگ و حل شده در فضای فیلم می باشند) اما گاهی اوقات در فیلم این همرنگ و دقیق بودن و قرار گرفتن بیشتر اجزا در جای خود طراوت و روح اثر را گرفته است)
یکی دیگر از نکات مثبت فیلم ، عملکرد کارگردان در انتخاب بازیگران بوده، به شکلی که کارگردان هر ریسک و ساختار شکنی را به جان خریده و با تیزهوشی کامل بازیگران چهره را در قالبی جدید و نو، به کار برده است.در واقع او در عین حال از بازیگران شناخته شده استفاده کرده است، اما با بدعت و نوگرایی خاص خودش سعی کرده آنان را از کلیشه های قبلی‌شان خارج سازد، این جریان در مورد «مهتاب کرامتی» و «حبیب رضایی» در گریمشان اعمال شده است، آن ها با گریم سنگین و متفاوتشان کاملا از کلیشه های خود فاصله گرفته اند، هر چند که این تفاوت، برجستگی آن ها را ثابت نمی کند (به خصوص در ارتباط با مهتاب کرامتی) اما نکته قابل توجهی بوده که مخاطبان زیادی را کنجکاو و مشتاق کرده است.گذشته از جذب مخاطب، ساختار شکنی و فاصله گرفتن از کلیشه ها عزمی عظیم و دلی پرجرات می خواهد که خوشبختانه به مدد کاهانی سینمایی «بیست» از آن برخوردار است، مثلا بازی گرفتن از چهره ای کاملا کمدی و کلیشه طنز در موقعیتی کاملا احساسی، جدی و حتی عصبی (اشاره به بازی متفاوت و تحسین شده علیرضا خمسه)
شخصیت ها در فیلم بیست به قدری کامل و عمیق به تصویر کشیده شده اند که به قول «محمد باغبانی» در برخی از موارد حتی می توان بوی تن آن ها را حس کرد و این از برجستگی های فیلم «بیست» و «عبدالرضا کاهانی» می باشد، البته درصد بیشتری از این موفقیت به بازیگران و نوع بازیشان برمی گردد که در بیشتر موارد قابل توجه و ستایش است، تا جایی که بعضی از بازی ها از تاریخ سازان هنر بازیگری و قابل استناد در آینده خواهد بود.همان طور که بارها گفته ایم، بازیگر، ویترین یک اثر سینمایی می باشد، به همین دلیل حضور چه بازیگر و با چه شیوه ای می تواند یکی از حتمی ترین عناصر دخیل در سرنوشت یک فیلم باشد، تمام بازیگران فیلم «بیست» در جریان فیلم و قصه حرکت کرده و بدون هیچ بیرون زدگی یا خارج شدنی به کارشان در راستای قصه ادامه داده اند.
اما بد نیست به سراغ شخصیت های این جهان سرد و بی روح برویم و تک تک آن ها را مورد بررسی قرار دهیم:
● سلیمانی (پرویز پرستویی)
«پرویز پرستویی» در این نقش کمترین تحرک را دارد و همیشه پشت میز کار یا روی مبلی در خانه نشسته است و همچنین دیالوگ های زیادی هم ندارد و قرار است که با نگاه هایش احساس خود را بیان کند.بازی پرستویی به دو بخش تقسیم می شود؛ لحظاتی که او به تنهایی در صحنه می باشد و لحظاتی که در کنار دیگران حضور پیدا می کند.در بخش اول او رسالت دارد تمام رفتارهای بیمارگونه اش را در تنهایی با هنر بازیگری خودش به بیننده القا کند، او با دقتی که در جفت کردن کفش ها و دیگر کارهای شخصی اش از خود نشان می دهد همه حرکات وسواس گونه اش را تصویری کرده و به بیننده انتقال می دهد.پرستویی خیلی خوب توانسته تناقض ها و مشکلات درونی یک انسان خسته و بی حوصله را نشان دهد، هر چند که در برخی لحظه ها اندکی گل‌درشت عصبانیت خود را نشان می دهد (مثل تیک زدن های زیرچشم) سلیمانی در عین این که خشن و زمخت است (این دو خصلت را پرستویی به خوبی حتی در راه رفتنش نشان می دهد)، به شکلی دوست داشتنی (البته بیشتر قابل ترحم) و مهربان نیز می باشد، مهربانی او ریشه ای جز ترس ندارد و شاید اندکی دلسوزی.
اما در لحظاتی که سلیمانی کنار دیگران است این صحنه ها خلاصه می شود در رفتارهای خشن، جدی و پر از وسواس پرستویی که گاهی اوقات به کلیشه ها و کارهای قبلی اش نزدیک می شود، اما در بعضی از صحنه ها نیز با اقتدار بهتری ظاهر شده و بیننده را متاثر می کند، به طور کلی در مورد بازی «پرویز پرستویی» در فیلم «بیست» می توان اظهار داشت او در بخش اول و صحنه های تنهایی موفق تر و متفاوت تر از قبل ظاهر شده است که این نشان دهنده استعدادهای پنهانی پرستویی می باشد.
● بیژن (حبیب رضایی)
رضایی در نقش بیژن، یکی از بهترین بازی های خود و سینمای ایران را به نمایش گذاشته است.
بیژن در ظاهر شخصیت آرام و معصومی دارد، اما چهره اش به خاطر عمق خاصی که رضایی به چشمانش داده (بازی با نگاه) و به واسطه گریم متمایز، بیان کننده نوعی عقده های روانی است، برای مثال حمل چاقو تا حد زیادی حضور ماهیت این عقده ها را تایید می کند.
مهم تر از همه این که برای شخصیت بیژن عشق یک رابطه عاطفی ممنوع تعریف شده و بیژن تا آخرین لحظه به عنوان یک کارگر ساده تحت تاثیر این ممنوعیت است.چهره متفاوت رضایی تا حد زیادی به ایفای نقش او کمک کرده و به او اجازه درخشش داده است.
● فیروزه (مهتاب کرامتی)
کرامتی در فیلم «بیست» یکی از زنان طبقه کارگر و قشر به شدت آسیب پذیر را بازی کرده است، این اولین بار نیست که کرامتی را با چنین گریم نسبتا سنگینی می بینیم.
در سریال موفق «خاک سرخ» (ابراهیم حاتمی‌کیا) این نوع بازیگری را تجربه کرده بود، اما به علت این که در آن زمان صرفا یک بازیگر بود ساختار شکنی چهره اش زیاد هم مورد توجه و تعجب نبود، اما حال که به یک سوپراستار بدل شده است، مطمئنا بازخورد گسترده ای از این جریان خواهد داشت.
البته در مورد بازی «مهتاب کرامتی» می توان ادعا کرد، تنها برجستگی او همان گریمش بود و هیچ بازی خارق العاده و درخور خودش ارائه نکرده، هر چند به علت کمرنگ بودن شخصیت فیروزه جای هیچ مانور و حضوری اساسی پیدا نکرده است، اما در همان چند صحنه انتظاری بیشتر از او بوده و چشمان او هیچ حس و روحی به کاراکتر « فیروزه » نبخشیده است.
● میثم (مهران احمدی)
به گونه ای می توان ادعا کرد که کاراکتر میثم تا حدودی القا کننده طنز و بخش کمدی نامحسوس فیلم می باشد.احمدی قبل از سینمایی «بیست» در نخستین فیلم بلند کاهانی (آدم) با او همکاری داشته است.احمدی در فیلم بیست، مصداق دقیقی از یک انسان ایرانی است، او نمونه کاملی از انسان هایی می باشد که در هر شرایط از جان و دل مایه می گذارند.در چهره احمدی و رضایی جنسی از غربت و تنهایی وجود دارد که این دو خیلی خوب از عهده گسترش آن برآمده اند، آن ها به خوبی توانسته اند به کاراکترهای موجود و شخصیت های خلق شده، روح بخشیده و آن ها را قابل باور کنند.
● فرخ (علی رضا خمسه) فرشته (فرشته صدر عرفانی)
تنها زن و شوهر فیلم که به نوعی می توان ادعا کرد آرام ترین و خوشبخت ترین شخصیت های فیلم بوده و به نوعی از تنهایی رهایی یافته اند، فرخ و فرشته می باشند.شاید در مورد بازی علیرضا خمسه دیگر لزومی نداشته باشد حرفی بزنیم زیرا انتخاب او به عنوان بهترین نقش مکمل مرد در جشنواره فیلم فجر بیانگر چگونگی حضورش خواهد بود، اما باید به کاهانی تبریک گفت که استعدادهای دیگر خمسه را شکوفا کرده است.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید