پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جنسیت و روابط بین الملل


جنسیت و روابط بین الملل
● مقدمه:
روابط بین الملل مدت های طولانی به گونه ای تدریس و نظریه پردازای می شد که گویی زنان وجود ندارند، باور رایج این بود که سیاست امری جدی و پر مخاطره می باشد که نیاز به قدرت درک و تجریه و تحلیل بالایی دارد و این کار فقط از عهدة اشخاص نخبه (مردان) بر می آید.
با این حال، برغم مقاومت محافل سیاسی و دانشگاهی در مقابل حضور زنان در سیاست، در سال های اخیر فمینیسم وارد روابط بین الملل، یکی از مردانه ترین رشته های علوم اجتماعی است نیز شده است. «فمینیست ها معتقدند این رشته تحت تسلط جنس مذکر است و بنابراین، علایق و ترس های مردان را بیشتر منعکس می کند. آنان همچنین معتقدند شیوه ای که رشته روابط بین الملل موضوعات خود را بر اساس آن پی ریزی میکند باعث می شود اکثر مردم (از جمله تقریباً تمام زنان) مورد توجه قرار نگیرند.»
تحت تأثیر همین دیدگاه این رشته بر «سیاست عالی» که شامل دیپلماسی، جنگ و کشورداری است و دنیای سربازان و دولتمردان نامیده می شود تمرکز داده و معمولا فرض بر این است که آنان مرد باشند.
حتی اقتصاد بین الملل نیز تحت تأثیر دیدگاه مردانه در اغلب موارد، به تحلیل روابط بین دولت ها و بازارها، با تحلیل ساختارهای سلطه و استثمار تبدیل شد.
فمنیست ها همچنین معتقدند تعریف سیاست جهانی بر اساس مفاهیم و موضوعاتی مانند درگیری، رقابت، امنیت (امنیت نظامی) و قدرت (استفاده از زور) نیز جهت گیری جنسیتی داشته و بر اساس ویژگی های فرهنگی و طبقاتی ترسیم شده است.
فمنیست ها معتقدند جنگ ها عمدتاً توسط مردان ایجاد می شود چون قدرت طلبی مردان، آنها را وادار به این کار می کند ولی زن ها عمدتاً ضد جنگ و حامی صلح هستند و به همین دلیل از مدافعان پی گیر حقوق بشر می باشند.
زنان واقعیت های جنگ را درک و بی عدالتی در جنگ را می شناسند و می دانند چگونه می توان از تشدید تنش و یا ایجاد جنگی دوباره جلوگیری کرد. تجارب تاریخی نشان دهندة این واقعیت است که زنان می توانند نقش مؤثری در ایجاد گفتگو و تعامل در بین گروه های سیاسی، قومی و دینی درگیر جنگ داشته و پیوندهای متنازعین را دوباره ترمیم و مستحکم سازند. زنان قادرند افق های تازه ای را در مذاکرات صلح گشوده و مانع از عدم توجه به مسائل مبرمی از حق ملی گرفته تا تجاوز به کودکان شوند. آنان می توانند در ایجاد دستیابی به آشتی ملی با وفاق اجتماعی و تحقق صلح پایدار در درون جوامع نقش اساسی را ایفا می کنند.
نتایج یک تحقیق که در مورد ارتباط دستیابی زنان به قدرت و صلح طلبی کشورها در بخش علوم سیاسی دانشگاه بینگمتن انجام شده است نشان می دهد روش های زنان در استفاده از زور عمدتاً آن چه مردان تصور می کنند متفاوت است. معمولاً مردان عقیده دارند اگر زنان بیشتری به امور و روند سیاسی دست پیدا کنند، حکومت برای استفاده از زور تحت فشار بیشتری قرار می گیرد. همچنین نتیجه این تحقیق نشان می دهد که در سطح روابط بین الملل، دو کشور همسایه با نرخ زاد و ولد اندک علاقة کمتری برای درگیر شدن در نبردهای نظامی از خود نشان می دهند. تحت تأثیر همین اصل نویسندگان این تحقیق پیشنهاد می کنند سیاست های ترویج برنامه ریزی خانوادگی و تنظیم خانواده ممکن است یکی از نمونه های مؤثر بکارگیری میزان خشونت میان کشورهای مختلف باشد.
● زنان صلح جو
«یکی از موضوعات کشف نشده در زمینه مطالعه و تحقیق دربارة صلح، نقش بی همتای زنان در استفاده از اجبار اعمال شده توسط حکومت ها می باشد. بر همین اساس اگر آگاهی رایج و مدارک تجربی که عقیده دارند زنان صلح جوتر از مردان هستند درست است بنابراین شرکت زنان در جریانات سیاسی باید استفاده از زور و اجبار را در عرصه های بین المللی محدود کند. انجمن مادران افراد مفقود الاثر گواتمالا (GAM)، انجمن GCM و ائتلاف مادران شوروی (روسیه) که فرزندانشان در افغانستان و چچن مشغول جنگ هستند، نمونه های بی صدایی از نقش بی همتای زنان در تأثیر گذاری بر میزان خشونت اعمال شده توسط حکومت هستند.»(۵)
مهمترین نکته ای که فمینیست ها روی آن تأکید می کنند حفظ صلح و توسعه می باشد. فمینیست ها معتقدند ریشه جنگ ها به دلیل حس برتری جویی می باشد و تا زمانی که امپراتوری ها و حکومت ها و قدرت ها و ملت هایی باشند که بی رحمانه آماده نابودی دیگرانند، دیگران نیز باید خود را برای جنگ مسلح کنند.
زنان واقعیت های جنگ را درک و بی عدالتی در جنگ را می شناسند و می دانند چگونه می توان از تشدید تنش و یا ایجاد جنگی دوباره جلوگیری کرد. تجارت تاریخی نشان دهندة این واقعیت است که زنان می توانند نقش مؤثری در ایجاد گفتگو و تعامل در بین گروه های سیاسی، قومی و دین درگیر جنگ داشته و پیوندهای میان متنازعین را دوباره ترمیم و مستحکم سازند. زنان قادرند افق های تازه ای را در مذاکرات صلح گشوده و مانع از عدم توجه به مسائل مبرمی از حق ملی گرفته و تا تجاوز به کودکان شوند. آنان می توانند در ایجاد دستیابی به آشتی ملی، وفاق اجتماعی و تحقق صلح پایدار در درون جوامع نقش اساسی را ایفا کنند.
بررسی نقش روانشناسانه جنگ نیز نشان می دهد که معمولاً مردان پرخاشگرتر از زنان هستند و به نظر فروید ریشه در غرایز انسان دارد.
زنان در طول تاریخ معمولاً صلح طلب بوده اند و این شاید ریشه در غرایز آنها داشته باشد و شاید هم به دلیل ضعف جسمانی در مقابل مردان و یا شاید هم به دلیل نبود فرصت برای گرفتن مسئولیت باشد. البته فمینیست های اولیه معتقد بودند زنان بخاطر نقش مادرانه ای که دارند و همیشه ضد جنگ بوده اند، می توانند با استفاده از حق رأی وارد بخش سیاسی و تصمیم گیری شوند و جامعه را به سوی راه حل های بدون خشونت و نهایتاً صلح سوق دهند.
تحت تأثیر همین دیدگاه ها اولین حزب صلح زنان در سال ۱۹۱۵ به وسیله جین آدامز تشکیل شد و امروزه بعنوان قدرتمندترین حزب صلح زنان با تام لیگ بین المللی زنان برای صلح و آزادی فعالیت می کنند. از دیگر سازمان های مشابه می توان به «سازمان زنان هوادار صلح (Women peace party) نام برد. زنان عضو این سازمان اعلام می دارند در گذشته مردان برای جنگیدن خانه را ترک می کردند و حال ما برای صلح خانه را ترک می کنیم و نمی گذاریم جنگ های اتمی و هسته ای همه را به نابودی بکشاند.
داده هایی که اخیراً در مورد نقش زنان به عنوان مؤسسین صلح انتشار یافته بر استفاده زنان از تعاون، مشورت و رابطه متقابل تأمل می کند. پنج مورد از عملیات صلح در بوسنی، کامبوج، الساوادور، نامبیا، و آفریقای جنوبی شواهد تجربی ارائه می کند که مشارکت برابر و کامل زنان چگونه باعث بهبود کارآیی سازمان ملل متحد در ایجاد صلح و حفظ آن شده است. مطالعه مزبور نکات زیر را مطرح می سازد.
- مشارکت زنان دارای این قابلیت است که بحث را اندکی بسط دهد، به طوری که بتواند موانع متنوع تری را در بر گیرد، از جمله ممکن است به آن چه در خصوص زنان، اطفال و جوامع رخ می دهد ارتباط بیشتری داشته باشند.
- زنان کمتر از مردان در پرداختن به جوامع محلی به طور سلسله مراتبی عمل می کنند و بیشتر گوش می دهند و به این ترتیب دارای بینش های بیشتری در مورد علل ریشه ای منازعات دارند.
- وجود توده ای از زنان منتقد به نظر می رسد که در میان حمایت محلی که نسبت به عملیات موفقیت آمیز دید انتقادی دارند ایجاد اعتماد و اطمینان می نماید.
- سازمان های زنان در کشورهای متعدد از آموزش صلح حمایت کرده و کودکان سرباز اعم از پسر و دختر را به کنار گذاشتن اسلحه تشویق نموده اند.
- در گواتمالا، گروه های زنان بر فرآیندهای باز گرداندن نفوس به وطن تأثیر گذاشته و خدماتی را بر اساس بازگشت تبعیدیان یا پناهندگان برقرار کرده اند.
- در بوروندی، نیکارآگوآ و روآندا، گروه های زنان برای به رسمیت شناخته شدن حقوق زنان بر زمین و مالکیت خانگی که ممکن است به نام همسری باشد که در منازعات به قتل رسیده یا «ناپدید شده» گروه های حمایت قانونی تشکیل داده اند.
توانایی مشهور زنان در حفظ صلح نیز شورای امنیت را مصمم کرد که به اتفاق آرا قطعنامه ای تصویب کند و از کلیه دول عضو خواست که از مشارکت مضاعف زنان در کلیه سطوح تصمیم گیری حمایت کنند.
این قطعنامه همچنین بر ضرورت نمادینه ساختن توجه و برابری جنسیتی در روندهای ایجاد و حفظ صلح و مراحل بازسازی پس از جنگ و درگیری تأکید می ورزد.
● فمینیسم و توسعه جوامع
بررسی تاریخچه حضور زنان در سیاست نشان می دهد که معمولاً در دوره هایی که زنان در رأس حکومت بوده اند بیشتر به توسعه اقتصادی و فرهنگی پرداخته اند و کمتر به سیاست های تهاجمی روی آورده اند. تاچریسم در انگلستان، بی نظیر بوتو در پاکستان، چیلر در ترکیه و مشارکت و نقش گسترده زنان در فنلاند، نروژ و دیگر کشورهای اسکاندیناوی نمونه های خوبی برای نشان دادن این موضوع است. به این دلیل باشد که در دیدگاه فمینیستی منافع ملی دولت ها ماهیتی چندگانه و چند بعدی دارد و نمی توان آن را صرفاً از طریق قدرت تعریف نمود، آنان بر این باورند که در دنیای معاصر تأمین منافع ملی مستلزم همکاری گسترده بین المللی است و به واسطه وجود وابستگی متقابل، بسیاری از مسائل جهانی از جمله جنگ هسته ای، رفاه اقتصادی و نابودی محیط زیست را نمی توان بر اساس قواعد بازی با حاصل جمع صفر حل نمود.» (۶) «بدین ترتیب بسیاری از فمینیست ها در صدور کشف عناصر مشترک اخلاقی میان ملل گوناگون هستند که این کوشش می تواند ضمن کاهش تنش های بین المللی و تقویت تشکل اجتماع بین المللی، از لحاظ تئوریک نیز به بسط و گسترش و توسعه نظریه هنجاری در روابط بین الملل کمک شایانی کند» (۷)
از سوی دیگر ، با توجه به اینکه از جمله مسائل دیگری که باید در زمینه توسعه جوامع در نظر داشت مسئله اشتغال زنان وتأثیر آن بر توسعه می باشد که خیلی از این مشاغل غیر رسمی و ناشناخته هستند و دستمزدی برای آنها پرداخت نمی شود ولی تأثیرات شگرفی بر اجتماع و محیط اطراف خود دارند. گزارش توسعه انسانی در سال ۱۹۹۶ برآورد میکند که علاوه بر ۲۳ تریلیون دلار ارزش تولید جهانی در سال ۱۹۹۳، کار منزل و بیرون منزل ۱۶ تریلیون دلار ارزش و ۱۱ تریلیون دلار از این تولید نامرئی حاصل کار زنان است. در مجموع در اکثر کشورها زنان بیش از مردان کار می کنند، با توجه به شخصیت و روحیات خاصی آنها معمولا به کارهای خدماتی، فرهنگی و یا هنری مربوط می شود. که با توجه به اینکه اصولا زنان نیروی کار ارزانتری مشابه مردان هستند نقش مؤثری در توسعه دارند. و حضور زنان درفعالیتهای استعمال اجتماعی نقش بسزایی در دیگر شاخص های توسعه کشور ها دارد. رویکردهای بسیار متفاوتی نسبت به نقش زنان در توسعه وجود دارد از جمله فمینیستهای ایران (در صدد هستند تا زنان را به صورت مساوی در بحث توسعه مشارکت دهند) و دیگر فمینیستها که توسعه را (آن طور که در حال حاضر تعریف می شود) برای زنان زیانبار تلقی می کنند. آنها در صدد اعطای قدرت به زنان هستند از جمله از طریق مشارکت در تصمیمات مربوط به توسعه که در سازندگی و حق انتخاب آنها تإثیر می گذارد.
همه زنان در جهان سوم با در جاهای دیگر فقیر نیستند. اما هیچ دولتی با زنان همانند مردان رفتار نمی کند. در خبر سال قبل گفته می شد که زنان یک سوم کارهای روز مزدی و دو سوم کارهای تولیدی را برای یک دهم درآمد و کمتر از یک سوم مالکیت انجام می دهند. (۹)
جدول زیر ارتباط میزان اعضای قدرت سیاسی به زنان را با دیگر شاخص های توسعه برسی می کند .(۱۰)
پژوهشگر: سید عبدالمجید زواری
اندیشکده روابط بین الملل