سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

از(۵)


از خر خرّاطى خواستن خطاست
رک: درودگرى کار بوزينه نيست.
از خر خرتر کسى است که وقت آب خوردنِ خر سوت مى‌زند! مقایسه شود با ..
از خُردان خطا، از بزرگان عطا
نظير:
از خُردن لخشيدن، از بزرگان بخشيدن
- گناه از کوچک‌تر، بخشش از بزرگ‌تر
- بخشش از بزرگ‌تر است و گناه از کوچک‌تر
- از بزرگان عفو بوده است از فرودستان گناه
- اگر پوزش نکو باشد ز کهتر نکوتر باشد آموزش ز مهتر (اويس و رامين)
- خطاى بندگان باشد به هر حال که تا پيدا شود عفو بزرگان (انورى)
- گر عظيم است از فرودستان گناه عفو کردن از بزرگان اعظم است.
از خُردان لخشيدن٭، از بزرگان بخشيدن
رک: از خردان خطا، از بزرگان عطا
٭ لخشيدن: لغزيدن، دچار لغزش شدن، خطا کردن
از خرس يک مو هم غنيمت است٭
رک:
از بدقمار هر چه ستانى شتل بوَد!
- بدهکار اگر سنگ به سرت زد سنگ را بگير و از دست مده
٭ يا: از خرس موئى غنيمت است
از خر لخت پالان نمى‌توان برداشت
رک: دارنده مباش از بلاها راستى
از خرما خرما گفتن دهان شيرين نمى‌شود
رک: از حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمى‌شود
از خر مى‌پرسند چهارشنبه کى است!
نظير: ديوانه را مپرس که از ماه چند است
از خريّت کُرّه‌خر پيش پيشِ مادر است
رک: کرّه‌خر از خريّت پيش‌پيشِ مادر است
از خطا نادم نگرديدن خطاى ديگر است٭
٭ چون خطائى از تو سر زد در پشيمانى گريز ک...................... (صائب)
از خُم سرکه سرکه پالايد ٭
رک: از کوزه همان تراود که در اوست
٭ فعل آلوده گوهر آلايد ........................... (...؟)
از خُمى صد رنگ بيرون آيد
رک: از اين ستون به آن ستون فَرَج است
از خنجر گوشتين کس نميرد
از خواب، قياس مرگ مى‌بايد کرد ٭
نظير: خواب برادر مرگ است
٭ .................................. هر چيز که هست ترک مى‌بايد کرد(خواجه عبدالله انصارى)
از خود بطلب هر آنچه خواهى که توئى ٭
٭ بيرون ز تو نيست هر چه در عالم هست ................(افضل کاشانى)
از خودت که گذشته خدا عقلى به بچه‌هايت بدهد!
رک: آن وقت که عقل قسمت مى‌کردند تو عقب ترازو و مثقال رفته بودي؟
از خودمان خريد به خودمان فروخت!
از خودم مُلاّ شدى، بر جان من بلا شدي! (عامیانه)
نظير:
راه مستراح را يادش دادم آفتابه را از دستم گرفت! (عاو)
- خودم کردن چرسى، خودم کردن بنگى، حالا از خودم بهتر چُرت مى‌زند!
- شاگرد ناسپاس تخته بر سرِ استاد مى‌زند
- از مُرشد زند چُرت بهتر مريد (اخگر)
از خوردن پُرملال خيزد ٭
رک: يک لقمه کمتر بخور گير حکيم نيفتى...
٭ آب از چه همه زلال خيزد ......................... (نظامى)
از خوردن سير نشدى از ليسيدن سير نمى‌شوى مقایسه شود با ..
رک: با خوردن سير نشدى با ليسيدن سير نمى‌شوى
از خيار آتش نجهد
رک: آتش از خيار نجهد
از دادِ خدا بترس و بيداد مکن (ازرقى)
از دادسرا نترس، از قاضى بترس!
از دام چو آزاد شد اندر قفس افتاد
رک: از چاله درآمد و به چاه افتاد
از دبّه کسى ضرر نديده٭ مقایسه شود با ..
نظير:
دبّه بى‌روغن نمى‌شود
- دبّه را اگر به درخت چنار بياويزى روغن مى‌دهد
٭ فرزند عزيز نورديده ....................... (لاادرى)
از درد بى‌کسى به گربه گفتم تو کسي! مقایسه شود با ..
نظير: از زور پسى به گريه مى‌گويد 'آقاعمو' ! مقایسه شود با ..
از درد لاعلاجى به خر مى‌گويند 'خان‌باجي' ! مقایسه شود با ..
رک: از روى لاعلاجى...
از درشتى لب چو بربندى نشنوى هرگز درشت (واعظ)
از در مى‌راند و از بام مى‌خواند
نظير: مى‌رانيم ز مجلس و مى‌خوانيم ز در هم بنده مى‌فروشى و هم بنده مى‌خرى
از درون تهى بانگ مى‌زند خشخاش
رک: طبلى که چوفش خالى است صدايش عالى است
از درويشان برگ سبزى، از رندان قاب گرگى
رک: ارمغان مور پاى ملخ است
از دست اجل هيچ‌کس چان نَبَرد (باباافضل)
رک: اجل که رسيد گو به هندوستان باش
از دست بوس ميل به پابوس کرده‌اى خاکت به سر ترقى معکوس کرده‌اي!
از دست دوست هر چه ستانى شکر بود٭
رک: هر چه ز دوست مى‌رسد نيکوست
٭ ............................... وز دست غير دوست تير زد تير بوَد (سعدى)
از دست و پا زدن‌ها کارى نمى‌گشايد٭
٭.............................. پا برنيايد از گِل، دستم به سر همان است(کليم کاشانى)
از دشمنانِ دوست حذر گر کنى رواست
نظير:
دشمنان سه فرقه‌ هستند: دشمن و دشمنِ دوست و دوستِ دشمن
- عضوى ز تو گر دوست شود يا دشمن دشمن دو شمر، تيغ دوکش، زخم دو زن(ابوالفرج رونى)
از دشمنِ دوست روى حذر کن (خواجه عبدالله انصارى)
از دعاى گربه کوره طاق مبال پائين نمياد! (عامیانه)
رک: به دعاى گربه سياه باران نمى‌آيد
از دل برود هر آنچه از ديده برفت ٭
نظير:
هر چه از ديده دور از دل دور
- همه مهرى زنا ديدن بکاهد اگر ديده نبيند دل نخواهد (ويس و رامين)
- محبت در چشم است
٭ تا از برم آن يار پسنديده برفت آرام و قرار از دلِ شوريده برفت
خود دلم از ديده روان است از آنک ......................... (معزى)
از دل به دل راه است ٭
نظير: دل به دل راه دارد
٭ تمثّل:
بلى داند دلى کآگاه باشد که از دل‌ها به دل‌ها راه باشد (جامى)
از دلِ شکسته تدبير درست نيايد ٭
رک: دست شکسته کار مى‌کند، دل شکسته کار نمى‌کند
٭ سعدى گويد:
تدبير صواب از دل خوش بايد چُست سرمايهٔ عاقبت کفاف است نخست
شمشير قوى نبايد از بازوى سست يعنى ز دل شکسته تدبير درست
از دل غم‌زده جز ناله تراوش نکند (مخفى زيب‌النساء)
از دل نتوان کرد برون عشق وطن را٭
رک: خاک وطن از ملک سليمان خوش‌تر
٭ ميخانه نشينيم نه از باده‌پرستى است ................(کليم کاشانى)
از دُم عقرب گره نتوان گشود الاّ به سنگ٭
٭ نيست جز دندان شکستن چارهٔ کج بحث را .......................... (...؟)
از دوازده فرزند يعقوب يکيش يوسف شد
رک: بلبل هفت بچه مى‌گذارد يکيش بلبل مى‌شود
از دوبال سريش کرده نشد هيچ طرّار جعفر طيّار٭ (سنائى)
رک: هرکس دو بال غاز به دوش ببندد فرشته نمى‌شود
٭ جعفر طيّار: برادر على ‌بن ابى‌طالب که مشرکان در وقعهٔ مؤته هر دو دست او را بريدند مع‌ذلک پرچم اسلام را همچنان در دو دست بريده نگاه داشت تا کشته شد و رسول خدا دربارهٔ وى فرمود: خدا به‌جاى آن دو دست دو بال به او عطا فرمود تا به کمک آن بال‌ها در بهشت به هر جاى که خواهد پرواز کند!


همچنین مشاهده کنید