یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

اگ(۲)


اگر بسوزد کتان چه غم خورد مهتاب٭
رک: اگر چراغ بسوزد صبا چه غم دارد (سعدى)
٭ اگر چراغ بميرد صبا چه غم دارد و گر....................... (سعدى)
اگر بلال اذان نگويد صبح نمى‌شود؟
نظير: اگر خروس خوانَدْ سحر نمى‌شود؟
اگر بنا بود سگ کله‌پز باشد يک گوسفند باقى نمى‌ماند
اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم درمى‌آوردم!
يکى از جرّاحان معاصر در مجلسى مى‌گفت: 'امروز سنگ کليه‌اى به بزرگى تخم‌مرغى بيرون آوردم' و بدان فخر و مباهات کردن مى‌خواست. يکى از حاضران پرسيد: 'اکنون رنجور چگونه است؟' گفت: 'در حين عمل بمرد' . ظريفى از حضار گفت: 'اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم درمى‌آوردم!' (نقل از امثال و حکم دهخدا، ج ۱، ص ۱۹۵)
اگر به امّيدِ منِ منونى برو شوهر کن بيوه نموني! (عامیانه).
يعنى اگر چشم اميد به من دوخته‌اى بى‌جهت منتظر نباش، برو شخصاً اقدام کن که فرصت از دستت بيرون نرود
اگر به دِرو راهت ندهند مِنگالت را هم نمى‌گيرند
نظير:
اگر آشت ندهند ظرفت را نمى‌شکنند
- به دِه راهت داسَت را نمى‌گيرند
اگر به دعاى بچه مکتبى‌ها بود يک ملاّى مکتب زنده نمى‌ماند
رک: گر دعاى طفلان را اثر بودى يک معلم زنده نماندى
اگر بِهش٭ بگوئى تَبَت را به من بده، مى‌گويد نوبهٔ خودم است (عامیانه).
بى‌نهايت خسيس است.
٭ بِهِشْ: به او
اگر به شهر يک‌چشمى‌ها رفتى يک چشمت را هم بگذار
رک: خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو
اگر به نگاه کردن چيزى مى‌شد ياد گرفت سگ قصّاب مى‌شد
رک: از ياهو گفتن کسى دانا نشود
اگر به هر سر مويت دو صد هنر باشد هنر به‌کار نيايد چو بخت بد باشد (سعدى)
رک: يک جو بخت بهتر از صد خروار هنر است
اگر به هر گناهى بگيرند در روى زمين جنبنده‌اى نمانَد (از قرةالعيون)
نظير:
دست بر دامن هرکس که زدم رسوا بود
- دست به دُهُل هرکس بزنى صدا مى‌کند
- کاسهٔ آسمان ترک دارد
- اگر حکم شود که مست گيرند در شهر هر آنچه هست گيرند
- اگر پرده ز روى کارها بردارند معلوم شود که در چه کاريم همه (ابوسعيد ابوالخير)
- تا کرده گناه در جهان کيست بگو (منسوب به خيّام)
- سُمّ همه گرد است
- همه سمّ دارند
- هيچ‌کس از معصيت معصوم نيست
اگر بى‌انصاف نداند که انصاف چيست انصاف داند که بى‌انصاف کيست (خواجه عبدالله انصارى)
اگر بينى که نابينا و چاه است اگر خاموش بنشينى گناه است٭
٭ مأخوذ از قطعهٔ ذيل:
چو کارى بى‌فضول من برآيد مرا در وى سخن گفتن نشايد
و گر بينم که نابينا و چاه است اگر خاموش بنشينم گناه است (سعدى)
اگر پدرش را نديده بود ادّعاى پادشاهى مى‌کرد!
رک: اگر پدرش را نديده بود ادعاى جُل و افسار ترکمنى مى‌کرد
اگر پدرش را نديده بود ادّعا جُل و افسار ترکمنى مى‌کرد!٭
نظير: اگر پدرش را نديده بود ادعاى پادشاهى مى‌کرد
٭ يا: ادّعاى جل و نمد استرآبادى مى‌کرد
اگر پشت گوشت را ديدى فلان کس يا فلان چيز را هم خواهى ديد. يعنى هرگز به آن شخص يا به آن چيز دسترسى نخواهى يافت
نظير:
وقتى شتر عقبش را ديد...
- وقتى از آسمان کوفته ببارد...
- سبزى تا سبزوار!
- مگر خوابش را ببينى
اگر پشيمان باشى از نگفتن بِهْ که پشيمان باشى از گفتن (از جامع‌التمثيل)
رک: انديشه کردن که چه گويم به از پشيمانى که چرا گفتم (سعدى)
اگر پشيمانى شاخ داشت فلان شاخش به آسمان مى‌رسيد
اگر پلو خورده‌ايم بر سر سفرهٔ بزرگان خورده‌ايم
اگر پيراهنم دريده اصلم نپريده
رک: از اسب افتاده‌ايم از اصل نيفتاده‌ايم
اگر پيش همه شرمنده‌ام پيش دزد که روسفيدم
اگر پيغمبر در عرب نيست اولادش در عجم هست
اگر تجربه در جوانى و بنيه در پيرى بودى چه نبودى
رک: امروز توانى و ندانى، فردا که بدانى نتوانى
اگر ترسم بود از هى‌هى سواران چادر نمى‌زدم در مرغزاران
اگر تنگدستى مرو پيش يار و گر سيم دارى بيا و بيار (سعدى)
رک: عاشق بى‌پول بايد برود شبدر بچيند
اگر تو چغندري٭ من هم ديگ نيز هستم! (عامیانه).
رک: اگر تو دُولى من بند دولم!
٭ يا: اگر او چعندر است...
اگر تو دايه‌اى من مادر هستم٭
رک: اگر تو عمّه‌اى من مادرستم
٭ مادر ستم، مادر هستم
اگر تو دُولي٭ من بند دولم! (عامیانه).
نظير:
اگر تو نيم منى من يک من هستم
- اگر تو سيزدهٔ نوروزى من سيزدهٔ صفرم
- اگر تو فريسى من صد فريسم
- اگر تو چغندرى من ديگ نيز هستم
- اگر تو کلاغى من بچه کلاغم
- اگر تو کيفى، من بند کيفم
- گر توئى از پاردم سائيده‌هاى مدرسه پاچه ورماليدهٔ کنج خراباتيم ما (؟)
٭ دوُل: دول: سطل
اگر تو را زر باشد عالميت برادر باشد
رک: اى زر تو خدا نه‌اى وليکن به خدا ستار عيوب و قاضى حاجاتى
اگر تو را نان گندمى نيست زيان مردميِ تو کجاست؟
رک: اگر نان گندمت نيست زيان مردمى تو را چه شد؟
اگر تو سيزدهٔ نوروزى من سيزدهٔ صفرم! (عامیانه).
رک: اگر تو دوُلى من بند دوُلم.
اگر تو عمّه‌اى من مادرستم
نظير:
مادر نسوخت، ماد اندر سوخت!
- ز مادر مهربان‌تر دايه‌ خاتون!
- دايهٔ مهربان‌تر از مادر را بايد پستان بريد
- ببرَند پستان دايه‌اى را که بيش از مادر به شير بيايد
- کور شود چشمى که بيش از صاحب عزا گريه کند
اگر تو کلاغى من بچّه‌کلاغم (عامیانه).
رک: اگر تو دولى من بند دولم
اگر تو گز کنى نبرّى، وجب کنى ندرّى، نه آن کنى که بايد، نه آن شوى که شايد
نظير: خُردبين درشت زيان است
اگر تو مادرى من عمّه هستم
علاقه و محبت عمّه به برادرزادگان خود کمتر از مهر مادر نيست
رک: اگر تو عمّه‌اى من مادرستم
اگر تو مرا عاق کنى من هم تو را عوق کنم! (عامیانه).
پدرى پسر را مى‌گفت: اگر گفته‌هاى من (کذا) فرمان نکنى تو را عاق کنم. پسر جواب داد: من نيز تو را عوق سازم. پدر پرسيد: عوق چگونه باشد؟ گفت: شبانگاه بر آستانهٔ مساجد و حمّام‌ها پليدى کنم و شبگير چون مسلمانان بدين دو جاى آمد و شد کنند کفش و جامه‌شان بيالايد و بر پدرِ مرتکب امن فرستند (نقل از امثال و حکم دهخدا، ج ۱ ص ۱۹۸)
اگر تو نيم منى من هم يک من هستم!٭
رک: اگر تو دوُلى من بند دوُلم
٭ يا: اگر او نيم‌ من است...
اگر تو يک فريسى من صد فريسم!
رک: اگر تو دوُلى من بند دوُلم
اگر جراحى بلدى اول رودهٔ خودت را جا بگذار
رک: اگر بابا بيل‌زنى باغچهٔ خودت را بيل بزن


همچنین مشاهده کنید