یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لذ، لر، لش، لط، لع، لغ


لذّت انگور زن بيوه داند نه خداوند ميوه (سعدى)
  لذّت دنيا زن و دندان بوَد بى‌زن و دندان جهان زندان بوَد (لاادرى)
لذّت دنيا نمى‌ارزد به ذلّت‌هاى گور عاقل آنس (آن است) ترک لذّت از همه دنيا کند (لاادرى)
لذّتِ يافتن از يافته بِهْ
عربى منادى مى‌کرد که هر که شتر گم گشتهٔ مرا به من آرد شتر را بدو دهم، گفتند: پس تو را چه فايده؟ گفت: فاين حلاوةالوجدان (امثال و حکم دهخدا، ج ۳ ص ۱۳۶۴)
لُر به بازار نرود واى به حال دکّاندار
نظير:
چشم بازار را درآورده است
ـ چشم بازار را کور کرده است
لرزانک خودش را نمى‌تواند نگهدارد، چگونه مرا نگاه خواهد داشت (از سخنان کريم خان زند)
نظير: آرد جو چطور خودش را مى‌بندد که ديگران را ببندد
لشکر اِنعام ناديده به بانگى تفرقه است٭
رک: زر بده مرد سپاهى را تا سر بدهد
٭ ................................. دفتر شيرازه ناکرده به بادى ابتر است (جامى)
لطف با گرگ کار بى‌خرد است٭
٭ ................................ مرحمت با رَمَه به‌جاى خود است (جامى)
لطف کن لطف که بيگانه شود حلقه به گوش٭
    نظير: مردمى کن که مردمى کردن مرد آزاده را کند بنده (از جامع‌التمثيل)
٭ بندهٔ حلقه به گوش از ننوازى برود ............................. (سعدى)
لعل‌ پروردن نباشد عادت هر خاره‌اى (اثير اومانى)
لعل را قيمت نباشد تا برون نايد ز سنگ (نظامى)
لعنت به دکّاندارى که مشترى خود را نشناسد
لعنت به‌کارِ دستپاچه
رک: عجله کار شيطان است
لغزش به پيش دارد اشک از دويده رفتن٭
رک: شتاب کار شيطان است
٭ تعجيل طفل خوبان کار خطاست بيدل ........................ (بيدل)


همچنین مشاهده کنید