سه شنبه, ۱۷ مهر, ۱۴۰۳ / 8 October, 2024
مجله ویستا
نگاهی به بازیگری در ایران (در آسمان غروب)
شاید در ابتدای تولد سینما کسی تصور نمیکرد نقش آدمهایی که در یک ایستگاه قطار یا یک مزرعه بالا و پایین میروند و گاه به دوربین خیره نگاه میکنند اینقدر مهم شود که شغل بازیگری سینما روزی به یکی از سودآورترین مشاغل تبدیل شده و بازیگر به عنوان فردی از نخبگان جامعه شمرده شود. در حقیقت در ابتدای حیات سینما خود پدیده و اتفاقات آن بسیار بزرگتر و شگرفتر از آن بود که نقش بازیگری برجسته باشد. سیاه و سفید بودن و از آن مهمتر صامت بودن سینما از اهمیت بازیگری در این روند سرگرمکننده میکاست و معدود بودند بازیگرانی که به مدد خلاقیت و استعداد استثنایی و نه به خاطر صورت و اندام زیبا به عنوان ستاره میدرخشیدند. «چارلی چاپلین» و «باستر کیتون» از سینمای کمدی - سینمای مقبول آن سالها - مهمترین مثال هستند که نشانگر لزوم وجود استعداد بالا برای معروفیت به عنوان بازیگر بودند. اما هر چه سینما جلوتر رفت بر اهمیت بازیگری افزوده شد. رنگ کیفیت و صدای سر صحنه همه و همه دست به دست هم دادند تا تماشاگر بتواند بازیگر را با تمام وجود دریابد و در مورد مهارت و متد اجرایی او اظهار نظر کند. شاید در همین سالهای میانی بود که سبکهای متفاوت بازیگری بهطور مستقیم از تئاتر وارد سینما شدند، سبکهایی که به دو دستهی بزرگ و دو پارادایم بازیگری تقسیم میشدند اعم از سبک غرق شدن در نقش با نام مکتب «استانیسلاوسکی» و سبک فاصلهگیری از نقش. هر کدام از بازیگران بزرگ عالم سینما بسته به نوع مکتبی که برمیگزیدند یا کارگردانی که با او کار میکردند زیرشاخهیی به مکاتب میافزودند و گاه چون «مارلون براندو» خود تبدیل به سبکی در بازیگری میشدند.
از همان سالها بازیگران در سه شاخهی بزرگ طبقهبندی شدند:
دستهی اول بازیگرانی که تنها اهداف کارگردان را محقق میکردند، یعنی کسانی که عدم حضورشان یا تعویضشان با بازیگری دیگر در سرنوشت و موفقیت یک فیلم تأثیری نداشت. این گونه بازیگران نه از لحاظ ظاهر و نه از لحاظ سبک بازیگری در سطحی نبودند که نامشان را در تاریخ سینما به عنوان بازیگران مطرح و مثالزدنی تثبیت کنند.
دستهی دوم بازیگرانی بودند که تنها به دلیل ظاهر و برخی از حواشی تبدیل به ستاره میشدند. برخی از آنها توانایی بازیگری با استانداردهای بالا را نداشتند اما حضورشان تضمینکنندهی فروش بالای یک فیلم بود.
دستهی سوم بازیگرانی که روی نقش، کارگردان و در نهایت تماشاگر تأثیری زایدالوصف میگذاشتند به نحوی که آن نقش را اصلاً بدون آنها نمیشد تصور کرد. جنس بازی آنها و قدرتی که در اجرا به ودیعه میگذاشتند، حجت را تمام میکرد.
● بازیگری سینمای ایران و مشکلاتش
دستهبندی مذکور امروزه برای بازیگران ما هم صدق میکند و سینمای ایران هم از همین دستهبندی تبعیت میکند. این درست است که در ایران نیز مانند سینمای جهان بازیگران توانا به ستاره تبدیل شدهاند، اما ستارگان سینمای ایران بهطور معمول از لحاظ توان بازیگری از بازیگران دسته دوم سینمای جهان هم عقبتر هستند. مشکلات بازیگری در سینمای ایران تا حدودی منحصر به فرد است، چرا که جنس بحران سینمای ایران از جنس بحران سینمایی چون هالیوود نیست. در سینمای کشور ما دو مشکل نرمافزاری و سختافزاری حیات تمام مشاغل سینمایی را تهدید میکنند. مشکل فیلمنامه و کمبود سینماها، به نوبهی خود هم باعث ایجاد مشکلات فراوانی در سینمای ایران میشوند و هم تأثیر مستقیمی بر بازیگری دارند. بهطور معمول در سینماهایی که از ضعف فیلمنامه رنج میبرند اولین چیزی که قربانی میشود شبکهی روابط متنوع در فیلمنامه است، چرا که فیلمنامهنویسان در شرایط سینمای بحرانی که حیات و ممات صنعت سینما به گیشه وابسته میشود و گیشه هم انتظارات قشری و سطحی دارد سعی میکنند نسخههای آزمودهشده در فیلمنامهنویسی را تکرار کنند و به اصطلاح ریسک نکنند و این خود باعث محدودیت در قصهی شبکهی روابط و طبیعتاً بازیگرانی میشود که قرار است در این شبکهی روابط نقش بازی کنند. در این صورت بیشتر قصهها حول بنمایههای تکراری میچرخد و تهیهکنندگان ترجیح میدهند در این قصهها و شبکههای روابط از چهرههای آشنا و امتحان پس داده استفاده کنند. اینچنین میشود که بسیاری از بازیگران در سینمای بدنهیی ایران پیوسته برای تماشاگر تکرار میشوند و شبکهی تبلیغاتی سینما و مطبوعات بهناگزیر از آنها ستاره میسازد؛ ستارههایی که جای بازیگران کارآزموده و کاربلد را تنگ میکنند و تماشاگر را به دیدن خودشان عادت میدهند.
● سینما و بحران میانسالی
اگر نگاهی به سینمای هالیوود بیندازیم میبینیم که هنوز برای بازیگران میانسالی چون «آل پاچینو، داستین هافمن، رابرت دنیرو، جودی فاستر» و حتی بازیگران پیرتر نقش هست و هنوز هستند فیلمهایی که بازیگرانی از آن نسل در آنها نقش محوری و اصلی دارند و به فروشهای بالایی دست مییابند، اما در سینمای ایران بنا به دلایلی که ذکر شد برای بازیگرانی که سنین جوانی را پشت سر گذاشته و به پختگی رسیدهاند دیگر نقشی نیست یا اگر هم هست آنقدر حاشیهیی و کماهمیت است که امکان درخشش آنها در آن نقش بسیار محدود است. اکثر واگذاری نقشها به این افراد از سر ارادت یا احترام است و از کولهبار تجربهیی که این گونه بازیگران در طول سالیان اندوختهاند عملاً هیچ بهرهیی برده نمیشود. البته هستند بازیگرانی که با تکیه بر قدرت بازیگری خود هنوز حضوری تعیینکننده دارند، کسانی مانند «پرویز پرستویی»، اما بعید نیست بازیگرانی از نسل او چون «امین تارخ، رضا کیانیان» و ... در سالیان نه چندان دور تنها مدرس کلاسهای بازیگری باشند، چرا که سینمای ایران چند سالی است که راه خود را از مسیر سینمایی وزین و موفق جدا کرده و در محیطی مملو از جوانگرایی کاذب گرفتار آمده است و ناگزیر در دایرهی تکرار میچرخد و عملاً به جایی نرسیده و نمیرسد.
● ستارههایی که کور سو میزنند
در چنین شرایطی صنعت سینمای ایران به چند ستاره و چهرهی سینمایی دلخوش است، چهرههایی که فرض بر این است که فروش فیلم را تضمین کنند، اما این دلخوشی کاذب است چرا که سینمای ایران در محیطی خود را عرضه میکند که نظام ستارهپروری در آن جواب نمیدهد. اکثر هنرمندان ما رسم ستاره شدن را به طرقی یاد گرفتهاند ولی روش ستاره ماندن را نمیدانند. جامعهی ما، جامعهیی فراموشکار است و هیچ کس را نمیتوان یافت که یک بازیگر برایش طی پنج سال متوالی ستاره باشد و اصلاً ظرفیت بازیگری ما در این حد نیست. از طرف دیگر نظام ستارهپرور از ابزارهای رسانهیی و تبلیغی و روشهایی سود میبرد که در کشور ما غیرقابل تصور بوده و این چنین است که به جای تبلیغ برای بازیگران ستاره، فرهنگ بلوتوثپراکنی و مچگیری باب میشود و فروغ ستارهها را روز به روز کمتر میکند.
در حقیقت باید گفت ساز و کار بازیگری در ایران با عارضهی حذف بازیگران بیجایگزین رو به قهقرا میرود و آنهایی که در میان نوآمدگان از استعداد بالایی برخوردارند هم در شبکهی روابط محدود داستانی تحلیل میروند و دور نیست که آنها نیز به سرنوشتی دچار شوند که روزی تنها آن را در بازیگران نسل قبل میتوانستند سراغ بگیرند.
● بازیگران و مشکلات صنفی
یکی از مشکلات بازیگری در ساختار سینمای ایران که ربطی به صنعت سینما ندارد اما بهطور مستقیم بر بازیگران تأثیر دارد، مشکلات صنفی است. مشکلات مربوط به دستمزد، بیمه و باقی قضایا باعث میشود بازیگری به عنوان یک شغل اصلی برای بسیاری از بازیگران سینما محسوب نشود. به همین دلیل بسیاری از بازیگرانی که به دلایلی نمیتوانند به عنوان بازیگران نقش اول یا ستاره مطرح شوند به بازیگری به چشم شغلی اصلی نمینگرند و برایشان اهمیت کمتری دارد. این موضوع به نوبهی خود باعث میشود که بازیگران بسیاری از چرخهی بازیگری صنعت سینما خارج شوند و از آنها تنها بتوان در کتابهای شرح حال بازیگران سراغ گرفت.
کلیهی این معضلات از سینمایی کمبنیه ناشی میشود، سینمایی مثل کشور ما که با وجود حجم قابل قبول تولید فیلم نسبت به کشورهای همگن از ضعف اقتصادی رنج میبرد و طبیعتاً اولین قشری که از این ضعف ضرر میکند، بازیگر و اولین حرفه، بازیگری است؛ حرفهیی که نخبگان زیادی را به جامعهی ایران معرفی کرده است.
هادی معیرینژاد
منبع : سورۀ مهر
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست