جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عدالت به مثابه انصاف


عدالت به مثابه انصاف
در میان محافل علمی توافقی عمومی وجود دارد که انتشار نظریه‌ی عدالت در سال ۱۹۷۱ برای احیای پژوهش علمی در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارای اهمیت بوده است (برخی می‌گویند اهمیت حیاتی داشته است). کار وی از مرزهای بین‌رشته‌ای گذشته و مورد توجه جدی اقتصاددانان، حقوقدانان، دانشمندان علوم سیاسی، جامعه‌شناسان و الاهی‌دانان قرار گرفته است. راولز در میان فیلسوفان سیاسی معاصر دارای این مقام ممتاز است که دادگاه‌های ایالات متحده مکرراً به نظرات وی اشاره می‌کنند و سیاستمداران ایالات متحده و بریتانیا اغلب به این نظریات متوسل می‌شوند.
جان راولز (۲۱ فوریه ۱۹۲۱- ۲۴ نوامبر ۲۰۰۲) فیلسوفی آمریکایی و چهره‌ای برجسته در فلسفه‌ی اخلاق و سیاسی بود.
راولز جایزه‌ی شاک (Schock Prize) را برای منطق و فلسفه و مدال ملی علوم انسانی را در سال ۱۹۹۹ دریافت کرد. جایزه‌ی اخیر به دلیل آن که تفکر راولز «به نسل کاملی از آمریکایی‌های فرهیخته کمک کرد تا ایمان خود را به دموکراسی احیا کنند» از سوی رئیس جمهور بیل کلینتون اهدا شد.
● دوران نخست
جان بوردن (بوردرلی) راولز (John Borden (Bordley) Rawls) در بالتیمور مریلند به دنیا آمد. او دومین پسر از پنج پسر ویلیام لی راولز (William Lee Rawls) و آنا آبل استامپ (Anna Abell Stump) بود. راولز قبل از انتقال به مدرسه‌ی کنت، مدرسه‌ی مقدماتی اسقفی در کانکتیکات، برای مدتی کوتاه به مدرسه‌ای در بالتیمور رفت. راولز پس از فارغ‌التحصیلی در ۱۹۳۹، به دانشگاه پرینستون رفت و در آن جا به فلسفه علاقمند و به عضویت باشگاه پیچک (The Ivy Club) انتخاب شد. در دو سال آخری که در پرینستون بود «عمیقاً به الاهیات و نظریات آن علاقمند شد». به حضور در مدرسه‌ی دینی برای تحصیل به عنوان کشیش فکر کرد. در ۱۹۴۳، درجه‌ی کارشناسی خود را در رشته‌ی هنر دریافت کرد و به ارتش پیوست. در طول جنگ جهانی دوم، به عنوان سرباز پیاده در پاسیفیک خدمت کرد و گینه‌ی نو، فیلیپین و ژاپن را دید. در آن جا شاهد اوضاع پس از بمباران هیروشیما بود. پس از این تجربه، پیشنهاد افسر شدن را رد کرد و در سال ۱۹۴۶ ارتش را به قصد زندگی غیرنظامی ترک کرد. کمی پس از آن، برای تحصیل در دوره‌ی دکتری در رشته‌ی فلسفه‌ی اخلاق به پرینستون بازگشت. راولز در سال ۱۹۴۹ با مارگارت فاکس (Margaret Fox) که فارغ‌التحصیل براون (Brown) بود، ازدواج کرد.
● زندگی شغلی
راولز پس از دریافت درجه‌ی دکتری از پرینستون در سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ در آن جا تدریس کرد و در آن زمان درجه‌ی عضویت فولبرایت (Fulbright Fellowship) دانشگاه آکسفورد (کلیسای مسیح) را دریافت کرد و در آن جا تحت تأثیر مورخ و نظریه‌پردازسیاسی آیزایا برلین (Isaiah Berlin) و نظریه‌پرداز حقوقی اچ. ال. ای. هارت (H.L.A. Hart) قرار گرفت. پس از بازگشت به ایالات متحده، نخست به عنوان استادیار و سپس به عنوان دانشیار در دانشگاه کورنل (Cornell University) خدمت کرد. در سال ۱۹۶۲ به مقام استادی فلسفه در دانشگاه کورنل رسید و کمی بعد مقامی اجرایی در دانشگاه ام. آی. تی. گرفت. در ۱۹۶۴، به دانشگاه هاروارد رفت و تقریباً به مدت چهل سال در آن جا تدریس کرد و بسیاری از چهره‌های برجسته‌ی معاصر را در فلسفه‌ی اخلاق و سیاسی از جمله ساموئل فریمن (Samuel Freeman)، تامس نیگل (Thomas Nagel)، اونورا اونیل (Onora O&#۰۳۹;Neill)، تامس هیل (Thomas Hill)، جوشوا کوهن (Joshua Cohen)، کریستین کورسگارد (Christine Korsgaard)، سوزان نیمان (Susan Neiman)، تامس پاگ (Thomas Pogge)، الیزابت اس. اندرسن (Elizabeth S. Anderson)، باربارا هرمان (Barbara Herman) و پل ویتمن (Paul Weithman) را تعلیم داد.
● زندگی متأخر
راولز در سال ۱۹۹۵ به نخستین حمله از چند حمله‌ی قلبی دچار گردید که توانایی وی را در ادامه‌ی کار به شدت کاهش داد. با این همه، هنوز قادر بود قبل از مرگ در نوامبر ۲۰۰۲، اثری موسوم به قوانین مردمان را به اتمام برساند که حاوی کامل‌ترین بیان دیدگاه‌های وی در باره‌ی عدالت بین‌المللی بود.
● نقش وی در فلسفه‌ی سیاسی و اخلاقی
راولز به دلیل سهمی که در فلسفه‌ی سیاسی لیبرال داشته است، شایان ذکر است. از جمله‌ی نظریاتی که در آثار راولز مطرح گردیده و مورد توجه گسترده واقع شده است، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ عدالت به مثابه‌ی انصاف، که از اصل آزادی، برابریِ منصفانه‌ی فرصت و اصل تفاوت تشکیل شده است.
▪ وضعیت اصلی
▪ تعادل بازتابی
▪ اجماع هم‌پوشان
▪ خرد جمعی
در میان محافل علمی توافقی عمومی وجود دارد که انتشار نظریه‌ی عدالت در سال ۱۹۷۱ برای احیای پژوهش علمی در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارای اهمیت بوده است (برخی می‌گویند اهمیت حیاتی داشته است). کار وی از مرزهای بین‌رشته‌ای گذشته و مورد توجه جدی اقتصاددانان، حقوقدانان، دانشمندان علوم سیاسی، جامعه‌شناسان و الاهی‌دانان قرار گرفته است. راولز در میان فیلسوفان سیاسی معاصر دارای این مقام ممتاز است که دادگاه‌های ایالات متحده مکرراً به نظرات وی اشاره می‌کنند و سیاستمداران ایالات متحده و بریتانیا اغلب به این نظریات متوسل می‌شوند.
● نوشته‌ها
▪ نظریه‌ی عدالت
در نظریه‌ی عدالت، راولز تلاش می‌کند تا با ارائه‌ی تبیینی از «عدالت به مثابه‌ی انصاف» به شیوه‌ای اصولی میان آزادی و برابری توافق برقرار کند. رویکرد مشهور وی به مسئله‌ی به ظاهر حل‌ناشدنی عدالت توزیعی در کانون این تلاش قرار دارد.
راولز به قرارداد اجتماعی متوسل می‌شود. اگر می‌خواستیم با دیگران همکاری کنیم اما در عین حال از این همکاری انتظار منافع بیشتر و زحمات کمتری داشتیم با کدام اصول عدالت موافقت می‌کردیم؟ بنابراین، عدالت به مثابه‌ی انصاف به مردمی پیشنهاد می‌شود که نه قدیسانه نوعدوست هستند و نه آزمندانه خودخواه. چنان که راولز می‌گوید، انسان‌ها هم عقلانی هستند و هم منطقی. از آن جا که عقلانی هستیم آمالی داریم که خواهان دستیابی به آن‌‌ها هستیم، اما ما منطقی هستیم زیرا اگر بتوانیم به این اهداف بر اساس اصول تنظیمی متقابلاً پذیرفتنی دست یابیم، خوشبختیم. اما با توجه به این که نیازها و خواست‌های ما اغلب بسیار متفاوت هستند، چگونه می‌توانیم اصولی را بیابیم که برای هر یک از ما پذیرفتنی باشند؟ راولز برای این انتخاب مدلی از وضعیت منصفانه را در اختیار ما قرار می‌دهد (برهان وی در باره‌ی وضعیت اصلی و پرده‌ی جهالت مشهور)، و ادعا می‌کند که دو اصل عدالت به ویژه جذاب هستند.
راولز ادعا می‌کند که ما اصل آزادی‌های بنیادی برابر را تأیید می‌کنیم و بنابراین از آزادی‌های لیبرال و آشنای وجدان، تجمع، بیان و مانند آن‌‌ها حمایت می‌کنیم (در این جا حق در اختیارگیری و استفاده از اموال شخصی نیز وجود دارد، اما راولز از این حق بر اساس استعدادهای اخلاقی و عزت نفس ما و نه با توسل به حق طبیعی خودمالکیتی دفاع می‌کند و بدین ترتیب، تبیین خود را از لیبرالیسم کلاسیکی جان لاک (John Locke) و موضع لیبرتاریان رابرت نوزیک (Robert Nozick) متمایز می‌سازد.) اما ما درعین حال می‌خواهیم اطمینان داشته باشیم که، جایگاه‌مان در جامعه هر چه باشد، این آزادی‌ها برای ما گزینه‌های بامعنایی هستند. مثلاً تضمین‌های صوری آزادی بیان سیاسی و آزادی تجمع برای اقشار به شدت فقیر و حاشیه‌نشینان اجتماع ارزش واقعی اندکی دارند. طلب آن که همه دقیقاً دارای موقعیت‌های مؤثر یکسانی در زندگی باشند تصور باطلی است: نیل به این هدف تقریباً به یقین آزادی‌هایی را که تصور می‌شود به تساوی تقسیم شده‌اند مختل می‌سازد. با این همه، ما می‌خواهیم دست کم از «ارزش منصفانه‌ی» آزادی‌های خود اطمینان داشته باشیم: هر کسی در جامعه به جایی برسد، خواهان زندگی‌ای شایسته همراه با آزادی مؤثر و کافی برای دنبال کردن اهداف شخصی خود است. بدین ترتیب، ما تحریک شده‌ایم که اصل دومی را تأیید کنیم که مستلزم برابری منصفانه‌ی فرصت است و در کنار اصل مشهور (و جنجالی) تفاوت قرار می‌گیرد. این اصل دوم، تضمین می‌کند که افراد دارای استعدادها و انگیزه‌های مشابه با فرصت‌های تقریباً یکسانی در زندگی روبرو می‌شوند و نابرابری‌ها در جامعه به نفع کم ‌امتیازترین افراد عمل می‌کنند. راولز معتقد بود که این اصول عدالت بر «ساختار بنیادی» نهادهای اجتماعی بنیادی (دادگاه‌ها، بازارها، قانون اساسی و مانند آن‌ها) اعمال می‌شوند، امری که منشأ مجادلات و بحث‌های سازنده‌ی زیادی بوده است (مثلاً نگاه کنید به اثر مهم جرالد کوهن(Gerald Cohen)). افزون بر آن راولز ادعا می‌کرد که این اصول را باید به طور لغوی مرتب ساخت و بنابراین در برابر خواسته‌های اصل دوم که بیشتر برابری‌طلبانه بودند، اولویت را به آزادی‌های بنیادی می‌داد. این نیز در میان فیلسوفان اخلاقی و سیاسی موضوع بحث‌های زیادی بوده است. سرانجام، راولز این رویکرد را در وهله‌ی نخست بر آن چه خود «جامعه‌ای خوش‌نظم... که برای ارتقای خیر اعضای خود طراحی شده است و مفهومی عمومی از عدالت به آن نظم می‌بخشد» اعمال می‌کرد. از این جهت، وی عدالت به مثابه‌ی انصاف را به منزله‌ی بخشی از «نظریه‌ی آرمانی» تلقی می‌کرد که به اصولی می‌رسد «که جامعه‌ای خوش‌نظم را تحت شرایط مطلوب مشخص می‌سازد». کارهای جدیدتر در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی این پرسش را مطرح ساخته‌اند که عدالت به مثابه‌ی انصاف در باره‌ی مسائل «انطباق غیر کلی» تحت «نظریه‌ی آرمانی»، چه می‌تواند بگوید (یا آیا در واقع اصلاً برای این مسائل مفید است). آیا نظریه‌ی راولز در مورد کارهایی که باید در جوامعی که از بی‌عدالتی‌های ژرف، عدم اطمینان عمیق، محرومیت مادی و مانند آن‌ها رنج می‌برند انجام داد، به ما چیز زیادی می‌گوید؟
● لیبرالیسم سیاسی
کار بعدی راولز به پرسش ثبات می‌پرداخت: آیا جامعه‌ای که با این دو اصل عدالت نظم یافته است، می‌تواند پایدار باشد؟ پاسخ وی به این پرسش در مجموعه‌ای از سخنرانی‌های وی موسوم به «لیبرالیسم سیاسی» آمده است. راولز در لیبرالیسم سیاسی نظریه‌ی اجماع هم‌پوشان- یا توافق بر سر عدالت به مثابه‌ی انصاف در میان شهروندانی با دیدگاه‌های دینی یا فلسفی متفاوت (یا برداشت‌های مختلف از خیر)- را مطرح می‌سازد. در لیبرالیسم سیاسی، نظریه‌ی خرد جمعی- خرد مشترک تمام شهروندان- نیز مطرح شده است.
در لیبرالیسم سیاسی، راولز به رایج‌ترین انتقاد در مورد کتاب نظریه‌ی عدالت می‌پردازد- این انتقاد که اصول عدالت فقط برداشت دستگاهمند بدیلی از عدالت است که بر فایده‌گرایی یا هر نظریه‌ی جامع دیگری برتری دارد. منظور آن بود که عدالت به مثابه‌ی انصاف فقط نظریه‌ی جامع و منطقی دیگری است که با سایر نظریات منطقی ناسازگار است. این نظریه‌ نمی‌توانست میان نظریه‌ی اخلاقی جامع که به مسئله‌ی عدالت می‌پردازد و مسئله‌ی برداشت سیاسی از عدالت که از هر نظریه‌ی جامعی مستقل است، تمایز قائل شود.
برداشت سیاسی از عدالت که راولز در لیبرالیسم سیاسی مطرح می‌سازد دیدگاهی است به عدالت که بر اساس آن مردمی با دیدگاه‌های متنازع اما منطقی، متافیزیکی و/یا دینی بر سر تنظیم ساختار بنیادی جامعه به توافق می‌رسند. آن چه تبیین راولز را از برداشت‌های قبلی از لیبرالیسم متمایز می‌سازد آن است که تبیین راولز تلاش می‌کند تا بدون توسل به یک منبع متافیزیکی برای خود، به اجماع برسد. از این رو اندیشه‌ی «لیبرالیسم سیاسی» مطرح می‌گردد. بر خلاف جان لاک (John Locke) و جان استوارت میل (John Stuart Mill) که فلسفه‌ی لیبرال فرهنگی و متافیزیکی قدرتمندتری را ترویج می‌کنند، تبیین راولز از این اندیشه تلاشی است برای تضمین امکان اجماعی لیبرال، صرف نظر از ارزش‌های «عمیق» دینی یا متافیزیکی‌ مورد حمایت طرف‌های اجماع (تا زمانی که این ارزش‌ها موضوع مصالحه یعنی «منطقی» باشند). بنابراین، نتیجه‌ی آرمانی «اجماعی هم‌پوشان» تلقی می‌شود، زیرا نیت آن است که تبیین‌های متفاوت و اغلب متنازع از اخلاق، طبیعت و مانند آن‌ها در مورد مسئله‌ی حاکمیت با یکدیگر «هم‌پوشانی» داشته باشند.
در عین حال راولز اصول عدالت را چنان تغییر داد که به شکل زیر در آیند (و اصل اول نسبت به اصل دوم اولویت داشته باشد و نیمه‌ی نخست اصل دوم هم نسبت به نیمه‌ی بعدی اولویت داشته باشد):
۱) هر فرد نسبت به طرح‌واره‌ی کاملاً بسنده‌ای از حقوق و آزادی‌های اساسی برابر ادعای برابری دارد و آن طرح‌واره با طرح‌واره‌ی همگان سازگار است؛ و در این طرح‌واره آزادی‌های سیاسی برابر و فقط آن آزادی‌ها باید به دلیل ارزش منصفانه‌شان تضمین گردند.
۲) نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی باید دو شرط را ارضا کنند: نخست باید مربوط به موقعیت‌ها و مناصبی باشند که همه‌ی آن‌ها تحت شرایط برابری منصفانه‌ی فرصت در دسترس همه قرار دارند، و دوم باید برای کم‌امتیازترین اعضای جامعه بیشترین فایده را داشته باشند.
این اصول نسبت به آن چه در کتاب نظریه‌ی عدالت آمده، به دقت تغییر یافته‌اند. اکنون در اصل اول به جای «حق برابر» عبارت «ادعای برابر» آمده است و عبارت «نظام آزادی‌های اساسی» جای خود را به « طرح‌واره‌ی کاملاً بسنده‌ای از حقوق و آزادی‌های اساسی برابر» داده است.
● قانون مردمان
هر چند در کتاب نظریه‌ی عدالت اشارات گذرایی به رویدادهای بین‌المللی شده است، اما راولز در اواخر دوران کاری خود با انتشار قانون مردمان نظریه‌ی جامعی را در باره‌ی سیاست بین‌المللی تدوین کرد. در آن جا او ادعا می‌کرد که مردمان «خوش‌نظم» می توانند یا «لیبرال» باشند یا «منزه». راولز مدعی بود که میراث نظم لیبرال بین‌المللی از جمله بر مردمان منزه مبتنی است که غیر از مردمان لیبرال هستند، از این نظر که آن‌ها ممکن است دارای ادیان دولتی باشند و پیروان ادیان اقلیت را از دستیابی به مواضع قدرت در درون دولت منع کنند و مشارکت سیاسی را به جای انتخابات از طریق سلسله‌مراتب‌های مشورتی سازماندهی کنند. اما مردم غیر خوش‌نظم ممکن است حقوق بشر را نقض کنند یا به شیوه‌ای که از لحاظ بیرونی تهاجمی است، رفتار نمایند. کشورهایی را که چنین می‌کنند، «کشورهای یاغی»، «جوامعی که از شرایط نامطلوب رنج می‌برند» و «مطلق‌گرایان نیک‌اندیش» می‌خوانند و دارای حق احترام و تسامح متقابل که مردمان لیبرال و منزه از آن برخوردارند، نیستند. دیدگاه‌های راولز در باره‌ی عدالت توزیعی عمومی به نحوی که در این اثر بیان شده بسیاری از لیبرال‌های برابری‌گرای (egalitarian) همتای او را متعجب ساخت. مثلاً چارلز بیتز (Charles Beitz) قبلاً در پژوهشی مدعی کاربرد عمومی اصول تفاوت راولز شده بود. راولز این را که اصول وی را می‌توان به این نحو به کار برد رد می‌کرد، تا حدی بر این اساس که دولت‌ها بر خلاف شهروندان در موسسات تعاونی که جوامع داخلی را تشکیل می‌دهند، خودبسنده هستند. هر چند راولز اذعان می‌کرد که باید به حکومت‌هایی که به دلایل اقتصادی قادر به حمایت از حقوق بشر نیستند کمک کرد، اما مدعی بود که هدف این کمک دستیابی به حالت نهایی برابری جهانی نیست، بلکه فقط تضمین این امر است که این جوامع می‌توانند نهادهای سیاسی لیبرال یا منزه را حفظ کنند. از جمله وی ادعا می‌کرد تداوم نامحدود کمک به پیدایش مللی با جمعیت صنعتی منتهی می‌شود که کمک هزینه‌ی زندگی ملل دارای جمعیتی تنبل را می‌پردازند و این مشکلی اخلاقی ایجاد می‌کند که حکومت‌ها با علم به این که مللی که مسئولانه خرج کرده‌اند، مشکلات آن‌ها را حل خواهند کرد می‌توانند بی‌حساب خرج کنند.
از سوی دیگر بحث راولز در نظریه‌‌ی «غیر ایده‌آل» شامل محکوم‌سازی بمباران غیرنظامیان و بمباران شهرهای آلمان و ژاپن از سوی ایالات متحده در جنگ جهانی دوم و بحث‌هایی در باره‌ی مهاجرت و تکثیر سلاح‌های هسته‌ای می‌شود. در این جا راولز به تفصیل به آرمان دولتمردان نیز می‌پردازد، رهبری سیاسی که به نسل آینده می‌نگرد، حتی به رغم فشارهای داخلی شدید برای انجام خلاف آن، هماهنگی بین‌المللی را تشویق می‌کند. بحث‌ برانگیز آن که راولز در عین حال ادعا کرده است که نقض حقوق بشر می‌تواند به دخالت نظامی در کشورهای نقض‌کننده‌ی این حقوق مشروعیت ببخشد، هر چند ابراز امیدواری کرده است که بتوان با ارائه‌ی نمونه‌ی خوبی از مردمان لیبرال و منزه چنین جوامعی را به اصلاح صلح‌آمیز برانگیخت.
● آثار
▪ کتاب‌شناسی
ـ A Theory of Justice. Cambridge, Massachusetts: Belknap Press of Harvard University Press, ۱۹۷۱.
در چاپ ۱۹۹۹ که در آن تجدید نظر شده است، راولز برای ترجمه‌های مختلف نظریه عدالت تغییراتی در کتاب به عمل آورد. برخی از متخصصان راولز برای اشاره به این کتاب از اختصار TJ استفاده می‌کنند.
ـ Political Liberalism. The John Dewey Essays in Philosophy, ۴. New York: Columbia University Press, ۱۹۹۳.
چاپ جلد مقوایی آن که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد، با چاپ نخست یکسان نیست. در چاپ جلد کاغذی مقدمه‌ای ارزشمند و مقاله‌ای به عنوان «پاسخ به هابرماس» اضافه شده است. برخی از متخصصان آثار راولز برای اشاره به این کتاب از اختصار PL استفاده می‌کنند.
ـ The Law of Peoples: with "The Idea of Public Reason Revisited.” Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, ۱۹۹۹.
این کتاب کم حجم شامل دو اثر می‌شود که یکی گسترش مقاله‌ی قبلی وی با عنوان «قانون مردمان» و دیگری مقاله‌ای است با عنوان «بررسی مجدد خرد جمعی» که هر دوی آن‌‌ها قبلاً در طول زندگی کاری وی منتشر شده بودند.
ـ Collected Papers. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, ۱۹۹۹.
این مجموعه‌ی مقالات کوتاه را ساموئل فریمن (Samuel Freeman) ‌ویرایش کرده است. دو مقاله از این مجموعه «قانون مردمان» و «بررسی مجدد خرد جمعی» به طور مستقل در تک‌نگاری «قانون مردمان» که در همان سال منتشر شد، آمده است. یک مقاله‌ی دیگر، «پاسخ به هابرماس» به چاپ جلد کاغذی لیبرالیسم سیاسی اضافه شد. این مقاله، جز در این موارد، مجموعه‌ای جامع است. اما، یک اثر منتشر نشده‌ی مهم، رساله‌ی راولز، در آن نیامده است.
ـ Lectures on the History of Moral Philosophy. Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press, ۲۰۰۰.
این مجموعه‌ی سخنرانی‌ها را باربارا هرمن (Barbara Herman) ویرایش کرده است. این مجموعه دارای مقدمه‌ای است در باره‌ی فلسفه‌ی اخلاق مدرن از ۱۶۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰ میلادی و سپس سخنرانی‌هایی در باره‌ی هیوم، لایبنیتز، کانت و هگل در آن آمده است.
ـ Justice as Fairness: A Restatement. Cambridge, Massachusetts: Belknap Press, ۲۰۰۱.
این خلاصه‌ی کوتاه از برهان‌های اصلی راولز در باره‌ی فلسفه‌ی سیاسی را ارین کلی (Erin Kelly) ویرایش کرده است. نسخه‌های زیادی از این اثر به صورت تایپی منتشر شده و بخش اعظم مطالب آن را راولز در جلسات تدریس در دوره‌ای در باره‌ی اثر خود در دانشگاه هاروارد ارائه کرده است.
ـ Lectures on the History of Political Philosophy. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press, ۲۰۰۷.
مجموعه‌ی سخنرانی‌هایی در باره‌ی تامس هابز (Thomas Hobbes)، جان لاک (John Locke)، جوزف باتلر (Joseph Butler)، جِی. جِی. روسو (J.J. Rousseau)، دیوید هیوم (David Hume)، جِی. اس. میل (J.S. Mill) و کارل مارکس که ساموئل فریمن آن را ویرایش کرده است.
▪ مقالات
• «پژوهشی در باب مبانی معرفت اخلاقی: بررسی با اشاره به احکام اخلاقی شخصیت»، رساله‌ی دکتری، دانشگاه پرینستون، ۱۹۵۰.
ـ «طرح روش تصمیم‌گیری برای اخلاق»، Philosophical Review (April ۱۹۵۱), ۶۰ (۲): ۱۷۷-۱۹۷.
ـ «دو برداشت از قواعد»، Philosophical Review (January ۱۹۵۵), ۶۴ (۱):۳-۳۲.
ـ «عدالت به مثابه‌ی انصاف»، Journal of Philosophy (October ۲۴, ۱۹۵۷), ۵۴ (۲۲): ۶۵۳-۶۶۲.
ـ «عدالت به مثابه‌ی انصاف»، Philosophical Review (April ۱۹۵۸), ۶۷ (۲): ۱۶۴-۱۹۴.
ـ «معنای عدالت»، Philosophical Review (July ۱۹۶۳), ۷۲ (۳): ۲۸۱-۳۰۵.
ـ «آزادی مشروطه و مفهوم عدالت»، Nomos VI (۱۹۶۳)، هایک (Hayek) در یادداشت‌هایی بر جلد دوم قانون، قانون‌گذاری و آزادی (Law, Legislation and Liberty) خود به این مقاله اشاره می‌کند تا نشان دهد که راولز با این برداشت لاکی موافق است که آن چه می‌تواند عادلانه یا ناعادلانه باشد، طریقه‌ای است که رقابت انجام می‌گیرد نه نتیجه‌ی رقابت.
ـ «عدالت توزیعی: برخی افزوده‌ها»، Natural Law Forum (۱۹۶۸), ۱۳: ۵۱-۷۱.
ـ «پاسخ به لاینز و تیتلمن»، Journal of Philosophy (October ۵, ۱۹۷۲), ۶۹ (۱۸): ۵۵۶-۵۵۷.
ـ «پاسخ به الکساندر و ماسگریو»، Quarterly Journal of Economics (November ۱۹۷۴), ۸۸ (۴): ۶۳۳-۶۵۵.
ـ «برخی دلایل برای معیار بیشینه-کمینه»، American Economic Review (May ۱۹۷۴), ۶۴ (۲): ۱۴۱-۱۴۶.
ـ «انصاف و فضیلت اخلاقی»، Philosophical Review (October ۱۹۷۵), ۸۴ (۴): ۵۳۶-۵۵۴.
ـ «استقلال نظریه‌ی اخلاق»، Proceedings and Addresses of the American Philosophical Association (November ۱۹۷۵), ۴۸: ۵-۲۲
ـ «برداشتی کانتی از برابری»، Cambridge Review (February ۱۹۷۵), ۹۶ (۲۲۲۵): ۹۴-۹۹.
ـ «ساختار بنیادی به مثابه‌ی موضوع»، American Philosophical Quarterly (April ۱۹۷۷), ۱۴ (۲): ۱۵۹-۱۶۵.
ـ «ساخت‌گرایی کانتی در نظریه‌ی اخلاقی»، Journal of Philosophy (September ۱۹۸۰), ۷۷ (۹): ۵۱۵-۵۷۲.
ـ «عدالت به مثابه‌ی انصاف: سیاسی نه متافیزیکی»، Philosophy & Public Affairs (Summer ۱۹۸۵), ۱۴ (۳): ۲۲۳-۲۵۱.
ـ «اندیشه‌ی اجماع هم‌پوشان»، Oxford Journal for Legal Studies (Spring ۱۹۸۷), ۷ (۱): ۱-۲۵.
ـ «اولویت حق و نظراتی در باره‌ی خیر»، Philosophy & Public Affairs (Fall ۱۹۸۸), ۱۷ (۴): ۲۵۱-۲۷۶.
ـ «عرصه‌ی اجماع سیاسی و هم‌پوشان»، New York University Law Review (May ۱۹۸۹), ۶۴ (۲): ۲۳۳-۲۵۵.
ـ رودریک فرث: زندگی و کار او»، Philosophy and Phenomenological Research (March ۱۹۹۱), ۵۱ (۱): ۱۰۹-۱۱۸.
ـ «قانون مردمان»، Critical Inquiry (Fall ۱۹۹۳), ۲۰ (۱): ۳۶-۶۸.
ـ «مصالحه از طریق کاربرد عمومی عقل»، Journal of Philosophy (March ۱۹۹۵), ۹۲ (۳):۱۳۲-۱۸۰.
ـ «بررسی مجدد اندیشه‌ی خرد جمعی»، Chicago Law Review (۱۹۹۷), ۶۴ (۳): ۷۶۵-۸۰۷. [PRR].
فصل‌های کتاب
ـ «آزادی مشروطه و مفهوم عدالت» در Carl J. Friedrich and John W. Chapman, eds., Nomos, VI: Justice, pp. ۹۸-۱۲۵. کتاب سال انجمن آمریکایی فلسفه‌ی سیاسی و حقوق، New York: Atherton Press, ۱۹۶۳.
ـ «تکلیف حقوقی و وظیفه‌ی بازی جوانمردانه» در Sidney Hook, ed., Law and Philosophy: A Symposium, pp. ۳-۱۸. New York: New York University Press, ۱۹۶۴. Proceedings of the ۶th Annual New York University Institute of Philosophy.
ـ «عدالت توزیعی» در Peter Laslett and W. G. Runciman, eds., Philosophy, Politics, and Society. Third Series, pp. ۵۸-۸۲. London: Blackwell; New York: Barnes & Noble, ۱۹۶۷.
ـ «توجیه نافرمانی مدنی»، در Hugo Adam Bedau, ed., Civil Disobedience: Theory and Practice, pp. ۲۴۰-۲۵۵. New York: Pegasus Books, ۱۹۶۹.
ـ «عدالت به مثابه‌ی عمل متقابل» در Samuel Gorovitz, ed., Utilitarianism: John Stuart Mill: With Critical Essays, pp. ۲۴۲-۲۶۸. New York: Bobbs-Merrill, ۱۹۷۱.
ـ "Author&#۰۳۹;s Note.” In Thomas Schwartz, ed., Freedom and Authority: An Introduction to Social and Political Philosophy, p. ۲۶۰. Encino & Belmont, California: Dickenson, ۱۹۷۳.
ـ «یادداشت‌های مؤلف» در Thomas Schwartz, ed., Freedom and Authority: An Introduction to Social and Political Philosophy, p. ۲۶۰. Encino & Belmont, California: Dickenson, ۱۹۷۳.
ـ «عدالت توزیعی» در Edmund S. Phelps, ed., Economic Justice: Selected Readings, pp. ۳۱۹-۳۶۲. Penguin Modern Economics Readings. Harmondsworth & Baltimore: Penguin Books, ۱۹۷۳.
ـ «مکاتبه‌ی شخصی، ۳۱ ژانویه ۱۹۷۶» در Thomas Nagel&#۰۳۹;s "The Justification of Equality." Critica (April ۱۹۷۸), ۱۰ (۲۸): ۹n۴.
ـ «آزادی‌های بنیادی و اولویت آن‌‌ها» در Sterling M. McMurrin ed., The Tanner Lectures on Human Values, III (۱۹۸۲), pp. ۱-۸۷. Salt Lake City: University of Utah Press; Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۸۲.
ـ "Social Unity and Primary Goods." In Amartya Sen and Bernard Williams, eds., Utilitarianism and Beyond, pp. ۱۵۹-۱۸۵. Cambridge: Cambridge University Press; Paris: Editions de la Maison des Sciences de l&#۰۳۹;Homme, ۱۹۸۲.
ـ "Themes in Kant&#۰۳۹;s Moral Philosophy." In Eckhart Forster, ed., Kant&#۰۳۹;s Transcendental Deductions: The Three Critiques and the Opus postumum, pp. ۸۱-۱۱۳, ۲۵۳-۲۵۶. Stanford Series in Philosophy. Studies in Kant and German Idealism. Stanford, California: Stanford University Press, ۱۹۸۹.
▪ بررسی‌ها
ـ بررسی پژوهش‌هایی در طبیعت قانون و اخلاقیات الکس هاگرشتورم، Mind (July ۱۹۵۵), ۶۴ (۲۵۵):۴۲۱-۴۲۲.
ـ بررسی پژوهش در باب جایگاه خرد در اخلاق (۱۹۵۰) استفن تولمین، Philosophical Review (October ۱۹۵۱), ۶۰ (۴): ۵۷۲-۵۸۰.
ـ بررسی تجدید نظر در تفکر حقوقی، Cornell Law Quarterly (۱۹۵۹), ۴۴: ۱۶۹.
ـ بررسی فلسفه در اواسط قرن: تحقیق. ویرایش ریموند کلیبانسکی، Philosophical Review (January ۱۹۶۱), ۷۰ (۱): ۱۳۱-۱۳۲.
ـ بررسی عدالت اجتماعی، ویرایش ریچارد بی. براندت، Social Justice (۱۹۶۲). Philosophical Review (July ۱۹۶۵), ۷۴(۳): ۴۰۶-۴۰۹.
▪ جوایز
ـ جایزه‌ی شاک برای منطق و فلسفه (۱۹۹۹)
ـ مدال ملی علوم انسانی (۱۹۹۹)
ـ دنباله‌دار ۱۶۵۶۱ راولز به افتخار وی نا‌گذاری شده است.
مترجم: ابوالفضل - حقیری قزوینی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از دائره‌المعارف ویکی پدیا
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید