جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

سید جمال الدین اسد آبادی


سید جمال الدین اسد آبادی
در شهر اسد آباد همدان در محله با سابقه (( امامزاده احمد )) مردمانی نجیب از سادات حسینی زندگی می گذرانند و پاكمردی از تبار پیامبر صلی الله علیه و آله راهبری آنان را بر عهده دارد . سید صفدر عالمی پرهیزگار و دانشمندی پارساست كه ساكنان كوچه سیدان ، سالاری آن بزرگوار را پذیرفته و دل به فرمانش سپرده اند.(۱)
وی از نوادگان امام سجاد علیه السلام است و خاندانش از سال ۶۷۳ ق در محله (( سیدان )) اسد آباد همدان جای گرفته اند . اغلب آنان از اهل علم و مقتدای مردم و قاضی دیار خود بودند و از میانشان خوشنویسان معروفی چون (( میرزكی برادر سید صفدر ) برخاسته اند.
این دودمان در میان مردم اسد آباد به طایفه شیخ الاسلامی معروف بوده و هستند . مردم اسد آباد برای سید صفدر و نیاكان وی احترام خاصی قائل بودند بخصوص اینكه سلسله كرامات و سجایای برجسته ای داشته اند.(۲)
سید صفدر و همسرش ( سكینه بیگم ) از یك ریشه و اصل بودند . نیای بزرگوار آن دو ، (( میر اصیل الدین )) فرزند (( میر زین الدین حسینی )) دو پسر به نامهای (( میر رضی الدین )) و (( میر شرف الدین )) داشت كه سكینه بیگم دختر میر شرف الدین بود . او زنی با سواد و آشنا به قرآن بود كه همچون شوی خویش از تربیت خانوادگی و نجابت ذاتی برخوردار گشته ، پیوسته در رونق كانون گرم زندگی می كوشید .
آری ، سید جمال الدین در ماه شعبان ۱۲۵۴ ق . ( آبان ۱۲۱۷ ش ) در چنین فضای پاك معنوی پا به عرصه وجود نهاد.(۳)
پرورش مروارید
نبوغ ذاتی ، هوش سرشار و فراست قوی سید جمال وی را از همان دوران كودكی در پی تجزیه و تحلیل محتوای داستانها به آفاقی دیگر سوق می داد از همان ایام كودكی به فكر چاره و علاج دردها و رنجها می پرداخت . سید جمال الدین با اینكه كودك بود بازی هایش بزرگمنشانه می نمود و در رفتار ، گفتار و كردارش آثار بزرگی و كمال هویدا بود. (( حیرت افزاتر اینكه بازی های بچه گانه اش اكثر ، تهیه سفر روم و مصر و هند و افغان و فرنگستان بوده ، زاد راحله خود را بر اسبهای چوبی می بسته ، خود و یكی دو نفر از اطفال را منتخب می كرده ... با پدر و مادر و همشیره های خود وداع می كرده است كه باید به هند و مصر و روم و افغان و ... بروم . ایشان به زبان كودكانه با او همساز می شدند و او هم نویدهایی چند از مسافرت خود به پدر و مادرش شرح می داد.))(۴)
تحصیلات
سید از پنج سالگی در نزد پدر و مادر آموزش قرآن را آغاز كرد و مقدمات عربی را طی سالهای اول تحصیل بخوبی فرا گرفت .
در همین ایام به موجب اختلافات موجود میان قبایل آن دیار و همچنین تنگ نظری بعضی و نیز در پی وسعت بخشیدن به دانسته های خود ، زادگاه خویش را ترك می گوید و در سال ۱۲۶۴ ق . به همراه پدرش (( سید صفدر )) وارد شهر قزوین می شود و چهار سال در آنجا ماندگار می گردد.(۵) و یبا پشتكار و جدیت در حوز علمیه این شهر به درس و بحث پرداخت و علوم و فنون مختلف را با اشتیاق یاد گرفت و در ادبیات عرب ، منطق ، فقه و اصول سر آمد همدرسان خود شد . با بهره جویی از سرعت انتقال و توان استنتاج خارق العاده با خواندن یك كتاب در رشته ای از علوم ، سایر كتب همان رشته را خود می خواند یا به دیگران درس می داد . او احساس خستگی در تحصیل را با تفكر در آفاق و انفس می گذراند و بیهوده اوقاتش را از دست نمی داد . روزی پدر برای سركشی به فرزند به قزوین می رود . در آن موقع شمال ایران در چنگال (( وبا )) گرفتار آمده سید صفدر می گوید : دیدم پسرم مشغول مشاهده قلب و اعضا و جوارح مردگانی است كه به مرض وبا درگذشته اند . به او گفتم : مردم همه از وبا می گریزند ، تو چگونه خود را به مردگان مشغول می داری ؟ جواب داد : می خواهم بدانم كه این مرض در اعضا و جوارح انسان چه تاءثیر دارد!(۶)
ورود به تهران
سید جمال الدین در سال ۱۲۶۶ ق . در معیت پدر وارد تهران شد . در این هنگام امیر كبیر در سمت صدارت عظمی همچنان قدرت را در دست داشت . سید جوان در آغاز ورود به این شهر ، پس از استراحتی كوتاه ، اقدام به شناسایی پایتخت و اوضاع و احوال حكومتی آن می كند و آنگاه سراغ بزرگترین مجتهد وقت ( آقا سید محمد صادق طباطبایی همدانی ) را می گیرد و در پای درسش می نشیند ، تا ضمن افزودن به معلومات خود ، محیط درس و دایره نفوذ حكم آن سرور را از نزدیك ببیند . او بی درنگ مباحثه علمی را با استاد آغاز می كند به طوری كه آقا سید محمد صادق را خیلی زود شیفته خود می گرداند و استاد نیز وقتی از فضل و كمال سید آگاه می شود برای اولین بار عمامه بر سر شاگردش می گذارد.(۷)
نبوغ علمی و فضل و كمال سید بسرعت فضای شهر تهران را فرا می گیرد و بیشتر علما ، فیض حضورش را غنیمت شمرده ، به خدمتش می رسند . آنان سپس چند روزی هم به دعوت حاج میرزا محمود طباطبایی ، در منزل وی پذیرایی می شوند و همچنان علما و طلاب به دیدارشان می شتابند.(۸)هجرت به نجف
سید صفدر در مدت اقامت خود در تهران ، به اسرار پیچیده ای كه در روح و روان فرزند دلبندش نهفته بود ، بیش از پیش پی برد . او جوان خو د را در برخورد با عالمان بزرگ و مجتهدان بلند پایه ، همانند دانشمندی زبر دست و مطلع از رموز علوم یافت كه بزانی گویا و سخنی نافذ داشت . بر این اساس مصم شد وی را به مركز حوزه علوم و معارف اسلامی نجف اشرف ) ببرد و به دریای پر تلاطم علم شیخ انصاری ( استاد بزرگوار خود او ) وصل سازد .
سید در سال ۱۲۶۶ ق همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حركت می كند و بعد از سه ماه توقف در بروجرد و مباحثه علمی با عالمان آن شهر ، به عتبات علیات مشرف شده ، به خدمت شیخ مرتضی انصاری - طاب ثراه - می رسد . وی چهار سال در خدمت آن عالم فرزانه مشغول تحصیل علوم اسلامی می شود و در علوم تفسیری ، حدیث ، فقه اصول ، كلام ، منطق ، فلسفه ، ریاضی ، طب ، تشریح ، هیئت و نجوم به تحقیق می پردازد و در تمام این مدت مخارج سید جمال الدین را شیخ انصاری به عهده می گیرد و در نهایت درجات علمی او را تصدیق و به فتوا دادن در امور شرعی اجازه اش می فرماید . این در حالی بود كه آوازه فراست و نبوغ سید جمال ، عالمان نجف ، كربلا و سامرا را به حیرت واداشته بود ، تا این كه مورد حسد و كینه برخی نا اهلان قرار گرفت و به توصیه استاد بزرگش ، در سال ۱۲۷۰ ق روانه شهر بمبئی در هندوستان شد.(۹)
سید در هند و افغان
وی در ۱۶ سالگی به همراهی یكی از علمای مورد وثوق ، از راه آبی ( بوشهر - بمبئی ) وارد شهر بمبئی شد ولی از آن جایی كه بمبئی بیشتر یك بندر تجاری بود تا یك شهر علمی ، نتوانست به روح پر خروش سید آرامش لازم دهد ، از این رو پس از مدتی به اطرف ایالات مركزی هند حركت كرد و خود را به مرزهای شرقی هند ( كلكته ) رسانید .
وی در مدت دو سال اقامت در آنجا و ضمن ملاقات با عالمان و روشنفكران و مشاهده زندگی مردم بخوبی دریافت كه هندوستان یكسره در اختیار دولت انگلیس است و كشور بریتانیا گر چه به اندازه یك ایالت هندوستان نیست و جمعیتش در مقایسه با جمعیت هندوستان ناچیز به شمار می رود توانسته است به آسانی این كشور پهناور را زیر سلطه در آورد و تمامی منابع ملی و محصولات با ارزش و حتی جان و مال و ناموس آنها را به غارت ببرد .
از این زمان بود كه فعالیتهای سیاسی و اصلاحی سید جمال الدین آغاز شد . او در ضمن شناسایی استعدادهای دشمن استعمارگر و بررسی جنبه های قوت و رمز موفقیتشان ، به تجزیه و تحلیل علل و منشاء ضعف و انحطاط مسلمین بر آمد و در پی یافتن راه حلهای اساسی ، شب و روز تلاش كرد . در این موقع افغانستان بتازگی از ایران جدا شده و به پشتیبانی انگلیسیها بر ضد حكومت ایران شوریده و به حكومت نیمه مستقلی رسیده بود . بنابراین سید تصمیم گرفت به افغانستان برود و مردم آن كشور را بیدار كند و آنان را از حیله بریتانیا آگاه سازد .
او در سال ۳ - ۱۲۷۲ ق ( ۱۲۳۴ ش ) به قصد مكه و زیارت خانه خدا از هندوستان خارج شد . سپس تا اواخر ۱۲۷۵ ق . از مكه مسیر مدینه ، اردن ، دمشق ، حمص ، حلب ، موصل ، بغداد و نجف را طی كرد و اوضاع تمامی شهرهای مهم اسلامی را بررسی نمود و در نهایت خود را به وطن اصلی ( اسد آباد همدان ) رساند . اما با اوضاع نابسامانی كه در تهران با آنها روبرو شد نتوانست در ایران توقف كند و از امین رو از راه خراسان عازم (( هرات و كابل )) گردید . سید بعد از ورود به افغانستان ، حدود پنج یا شش سال در آن كشور اقامت كرد و فعالیتهای اصلاحی چشمگیری را به انجام رساند و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه های پشت پرده استعمار پیر ، انگلیس آگاه ساخت كه نمونه ای از آنها چنین است .
۱ . تاءلیف و نشر كتاب (( تتمه البیان فی تاریخ الافغان ))
۲ . انتشار روزنامه (( شمس النهار ))
۳ . اصلاح اموری از قبیل تشكیل كابینه وزراء ، تنظیم سپاه ، ایجاد مكتبهای لشكری و كشوری برای جوانان ، توجه دادن مردم به زبان ملی ، تاءسیس بیمارستان ، مركز دامپزشكی ، پستخانه و كاروانسراها .
با گسترش دامنه فعالیتهای فرهنگی - سیاسی سید ، چون دشمن خود را در آستانه نابودی دید با دسیسه های وسیع عرصه را بر وی تنگ كرد . از این رو سید به ناچار عازم هندوستان شد ولی به محض ورود دانست كه دشمن پیشدستی كرده و در كمین او نشسته است . با این حال او شجاعانه وارد میدان نبرد شد و با سخنرانیهای آتشین به روشنگری مردم هندوستان پرداخت و این چنین آنان را بر ضد استعمار پیر تشویق كرد :
(( هرگاه شما صدها میلیون پشه شوید و زمزمه در گوش بریتانیا نمایید ... و هر گاه شما صدها میلیون از هند با هم باشید یا خداوند شما را مسخ كرده و لاك پشت شوید و در جزیره بریتانیا فرو روید ، آزاد مردانی در هند خواهید شد.))(۱۰)دولت انگلیس بیش از این نتوانست تماشاگر این صحنه ها باشد و در حالی كه خود در ابتدای ورود سید جمال الدین ، مدت اقامت او را دو ماه تعیین كرده بود ، هنوز یك ماه نشده دستور اخراج وی از هند را صادر كرد . این بود كه سید تصمیم گرفت هندوستان را به سوی كشور مصر ترك گوید.
حضور در مصر
او در سال ۱۲۸۵ ق . از راه دریا وارد مصر شد و در مدرسه جامع الازهر با علمای بزرگ آن كشور ملاقات كرد و در اقامتگاه خود برای جوانان عرب كرسی درس بر پا نمود و با سخنرانیهای پر شور آنان را مجذوب خویش ساخت . ولی این سفر چهل روز دوام نیاورد زیرا حكم اخراج وی از سوی (( خدیو مصر )) صادر شد و سید به ناچار روانه اسلامبول شد . وقتی تركان عثمانی خبر آمدن سید را شنیدند بسیار خوشحال شدند و دو شخصیت علمی و سیاسی امپراتور عثمانی (( عالی پاشا )) صدر اعظم و (( فواد پاشا )) به پیشواز سید شتافتند و او را در دربار مورد تكریم و مشاور خویش قرار دادند . ولی چندی نگذشت كه در اثر كج اندیشی و ترس درباریان و حسادت (( شیخ الاسلام )) ، سلطان عثمانی دستور داد تا سید مدتی را به خارج از اسلامبول سفر كند . از این رو ، وی در سال ۱۲۸۷ ق . به بهانه سفر سیاحتی و مشاهده آثار باستانی بار دیگر وارد كشور مصر شد . در این سفر ، پس از دیداری كه میان سید و ریاض پاشا ( رئیس دولت مصر ) انجام پذیرفت ، ریاض پاشا سخت شیفته كمالات روحی و معنوی سید شد و از او خواست تا در مصر اقامت گزیند . سید جمال الدین از این فرصت طلایی استفاده جست و نخست در منزل جلسه درس و بحث برای جوانان دانشگاهی و طلاب پر شور تشكیل داد و سپس آن را به دانشگاه الزهرا انتقال داد و شاگردان بسیاری را مشتاق خویش ساخت . او علاوه بر اساتید و دانشمندان بزرگ مصر با روشنفكران و مردم ارتباط بر قرار می كرد . حتی در قهوه خانه های مصر حاضر می شد و افكار و اندیشه های خود را برای مردم بیان می داشت ، به طوری كه در طول چند سال اقامت در آن كشور توانست تحولات بزرگی را از نظر فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی در اذهان مردم ایجاد كند . او با نوشتن مقالات گوناگون در روزنامه های كثیر الانتشار مانند ، مصر و التجاره ( كه با پیشنهاد وی از سوی ادیب اسحق راه اندازی شده بودند ) ، ادبیات مصر را از ریشه دگرگون ساخت و ضمن رشد و آگاهی دادن به مردم ، توطئه های پشت پرده دشمنان را بر ایشان معرفی كرد تا اینكه ریضا پاشا این دو روزنامه را توقیف كرد ولی سید همچنان به راه خود ادامه داد و مبارزه سختی را بر ضد دولتهای خارجی و استبداد داخلی آغاز كرد و در نهایت شب ۱۷ رمضان ۱۲۹۶ ه&#۰۳۹; توقیف و به (( سوئ )) فرستاده شد تا وی را از آنجا به كشور ایران گسیل كنند.(۱۱)
دارایی سید در مصر ، منحصر به یك كتابخانه بود كه هنگام توقیفش ، كتابهای آن را (( رچرس )) مستشار انگلیس مالیه مصر ، به تصرف خود در آورد ولی بعدها ناگزیر شد آنها را در چند صندوق نهاده به دنبال صاحبش به بندر بوشهر بفرستد.(۱۲)
طلوع دیگر در هند
سرانجام سید با شاگردش (( ابو تراب عارف افندی )) یكسره با كشتی وارد جده شد. مدتی در آنجا ماند . سپس به مكه عزیمت كرد و با شخصیتهای مهم اسلامی تماس بر قرار ساخت . آنگاه به سوی كشور هند روانه گشت (۱۳) و این بار علاوه بر مبارزه با استعمار غرب در هند ، جبهه دیگری نیز بر ضد افكار روشنفكری در آن كشور بنا نهاد و با اندیشه های تجدد خواهی (( سید احمد خان هندی )) كه طرفدار همكاری و سازش با انگلیسها بود ، به ستیز جانانه برخاست و رهبری هر دو جبهه را بخوبی اداره نمود. (۱۴)
سید جمال الدین در پی این اقدام به (( حیدر آباد دكن )) تبعید شد و شركت در مجامع عمومی از وی سلب گردید . ولی او از پای ننشست و كتاب معروف خود را در رد طبیعیون و افكار متجددانه آنان تاءلیف كرد . او این كتاب را به زبان فارسی نوشت و سپس به زبان اردو و نیز به وسیله شیخ محمد عبدو و عارف ابوتراب به عربی ترجمه شد.(۱۵) علاوه یك جمعیت سری به نام (( عروه )) را در حیدر آباد تشكیل داد.(۱۶) و جوانان شجاع و بزرگی را در آن تربیت نمود كه بعدها شخصیت هایی چون : محمد اقبال ، شوكت علی و محمد علی جناح از شاگردان و تربیت یافتگان این جمعیت به شمار می آمدند . اما همه این تلاشها در نهایت سبب شد تا سید برای چندمین بار از هند اخراج گردد.(۱۷)ستیز در قلب اروپا
او در سال ۱۳۰۰ ق . از هند خارج شد . نخست قصد كشور آمریكا را داشت ولی از این سفر منصرف گشت و در ماه جمادی الآخر یا رجب همین سال وارد لندن شد . مدتی به فعالیت و شركت در محافل علمی مشغول بود كه یكباره پایتخت انگلستان را به سوی كشور فرانسه ترك گفت و در شهر پاریس برای خود مسكن گزید.(۱۸) در این حال او مرد جهانی شده بود . زیرا وی به تنهایی قدرتمندترین كشورهای موجود را به هراس و نگرانی وا داشته بود . مجامع سیاسی و علمی اروپا از تلاشهای همه جانبه وی در مشرق زمین برای زدودن جهل و نادانی ، مقالات و سخنرانیها ارائه داده بودند . بنابراین همگان مایل بودند این مرد افسانه ای را از نزدیك ببینند . مردم فرانسه و سایر مردان دانشمند و آزادیخواه كه از كشورهای دیگر در آنجا به سر می بردند بسان پروانه به دور شمع وجودش گرد آمدند.
از مهمترین فعالیتهای سید در قلب اروپا ، می توان به شرح زیر نام برد :
۱ . راه اندازی مجلیه معروف (( عروه الوثقی )) كه با مقاله های پر شور و مستدل آن ، دست پلید استعمار انگلیس را برای مردم ، سیاستمداران روشنفكران غافل باز نمود و دشمنان جهان اسلام را بشدت به محاكمه كشید و سرانجام دولت فرانسه به فشار و اصرار انگلیس حكم به تعطیل این مجله داد.(۱۹)
۲ . دیدار وی با (( ارنست رنان )) حكیم و مورخ مشهور فرانسوی . در این ملاقات بحثهای فلسفی درباره (( علم و اسلام و حقیقت قرآن )) انجام پذیرفت كه رنان به درستی فرهنگ اسلامی آگاه شد و از بسیاری از عقاید خود درباره اسلام و قرآن كه بر خلاف تمدن و عمران می دانست دست برداشت .(۲۰)
۳ . گفتگوهای سید با رجال انگلیس كه در صدد بودند تا با هیاءت تحریریه روزنامه (( عروه الوثقی )) تفاهم پیدا كنند و او نیز نماینده اش ( شیخ محمد عبده ) را در این خصوص به لندن فرستاد.(۲۱) و همچنین دیدارهای وی با ـ چرچیل )) ، (( سردروندولف )) و (( لرد سالیسبری )) در مورد حل مساءله سودان . در این دیدار رهبران سیاسی انگلستان پس از تعریف و تمجید از وی ، پادشاهی كشور سودان را به سید پیشنهاد كردند . او بر آشفت و گفت :
(( این تكلیف بسی شگفت انگیز است و این كارها دلیل نادانی در امور سیاسی شماست .
حضرت لرد اجازه دهید كه از شما سوالی نمایم . آیا سودان را مالك شده اید كه می خواهید مرا پادشاه آن كنید؟! مصر از آن مصریان و سودان هم چزء جدانشدنی آن است . ))(۲۲)بازگشت به وطن
پس از سه ماه ، مذاكرات سران انگلیس با سید جمال الدین به شكست انجامید . وی با هدف ایجاد مركز خلافت اسلامی در جزیره العرب از پاریس به سوی قطیف رهسپار گشت . در این ایام سید توسط اعتماد السلطنه و حاج سیاح محلاتی از طرف ناصر الدین شاه به تهران دعوت شده بود . تلگرافها پی در پی رسید و محافل برای حضورش در تهران آماده گردید.(۲۳) از این رو سید ، از سفر به جزیره العرب منصرف و به قصد تهران عازم شیراز شد و در روز ۲۳ ربیع الاول ۱۳۰۴ ق وارد پایتخت شد و در منزل حاج امین الضرب برای خود مسكن گزید،(۲۴) ولی دیری نپایید كه مورد ترس و وحشت و كینه شاه و اطرافیان قرار گرفت . شاه به طور محرمانه از حاجی امین الضرب خواست تا عذر مهمان خود را بخواهد ! از طرفی سید نیز كه بنا به درخواست سیاستمدار و روزنامه نگار روسی ( كاتكوف ) به مسكو دعوت شده بود ، در نهم شعبان ۱۳۰۴ ق به آن كشور هجرت كرد . وی در آنجا دو سال اقامت گزید و با رجال سیاسی ، نظامی و مذهبی روسیه دیدار و مذاكره نمود . یك روز تزار روسیه از وی خواست تا (( شیخ الاسلامی )) مسلمانان آن كشور را به عهده گیرد ولی سید در جواب گفت : من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان می دانم . علاوه سید از تیرگی میان دولت روس و انگلیس استفاده مناس كرد و افشاگریهای وسیعی را بر ضد دولت بریتانیا در نشریات روسیه انجام داد كه تا آن روز نظیر نداشت .
در این هنگام ناصر الدین شاه كه برای شركت در جشن جمهوریت پاریس عازم اروپا بود راهش از طریق روسیه افتاد . وی در این كشور پهناور ، سید را چون یاقوت درخشان یافت . سپس در اروپا نیز به هر جا قدم گذاشت ، آثار و شهرت سید را در آنجا به روشنی مشاهده كرد . لذا از كار قبلی خود پشیمان شد و در دیداری كه با سید در مونیخ داشت سعی كرد گذشته ها را جبران سازد . و او را برای آمدن به ایران و اصلاح وضع سیاسی و اقتصادی كشور تشویق نماید .
سید این تقاضا را به خاطر دفاع از وطن و مصلحت مردم پذیرفت . نخست در محرم ۱۳۰۷ ق . وارد مذاكره با رجال سیاسی روسیه شد و آنها را راضی كرد تا از امتیازاتی كه در آن زمان می خواستند از ایران بگیرند ، دست بردارند . سپس در هفتم ربیع الثانی همان سال به ایران بازگش تا كار اصلاحات را به طور جدی آغاز كند .
ولی در اثر توطئه های پشت پرده استعمار پیر ( انگلستان ) ، زمینه بد بینی درباریان و شاه فراهم شد . هنوز شش ماه از حضور سید در تهران نگذشته بود كه ناگهان نامه شاه در منزل حاجی امین الضرب به دست وی رسید . وقتی سید جمال الدین از حكم اخراج خود آگاه گردید به عنوان اعتراض به شهر ری ( حرم حضرت عبدالعظیم حسنی ) عزیمت كرد و در آنجا اعلان تحصن نمود و با سخنرانیها پر شور، حرم را به دژی استوار مبدل ساخت . چندی بعد فضار سفارت بریتانیا فزونی یافت و ناصر الدین شاه حكم توقیف واخراج وی را صادر كرد . وقتی دستخط شاه به دست (( مختار خان )) حاكم شهر ری رسید ، بی درنگ بیست نفر فراش فرستاد و سید را از بست حرم حضرت عبدالعظیم بیرون آورده ، در ۲۸ جمادی الاولی ۱۳۰۸ ق . روانه غرب كشور كرد .غروب آفتاب
وی در نیمه اول شعبان همان سال وارد بصر شد . از آنجا نامه ای بسیار مهم و سرنوشت ساز به آیت الله میرزاش شیرازی نوشت . آنگاه از عراق به سوی لندن حركت كرد و در آنجا با شدت بیشتری اوضاع نا هنجار دربار ایران را در روزنامه های اروپایی افشا نمود و خطر استبداد داخلی و استعمار خارجی را بر ملل مشرق زمین توضیح داد . همچنین نامه هایی با سران قبایل و علمای برجسته عالم اسلام ، از جمله نامه ای به علمای بزرگ ایران تحت عنوان (( حمله القرآن )) ارسال داشت و از خیانتها و بی لیاقتی ناصر الدین شاه در اداره كشور پرده برداشت . او با ایجاد نشریه ای موسوم به (( ضیاء الخافقین )) ، كه اولین شماره آن در ماه رجب ۱۳۰۹ ق انتشار یافت ، به فعالیتهای افشا گرانه خود شعاع بیشتری بخشید تا اینكه دولت بریتانیا احساس خطر كرد و مانع از ادامه انتشار آن شد و خود سید را نیز بشدت در تنگنا قرار داد.(۲۵)
در این هنگام نامه (( سلطان عبدالحمید )) توسط (( رستم پاشا )) سفیر عثمانی در لندن مبنی بر دعوت سید جمال الدین به (( آستانه )) به منظور اصلاحات سیاسی در كشور و حكومت عثمانی به دست وی رسید . از طرفی هم چون سید از مدتها پیش به فكر ایجاد تقویت (( جبهه متحد اسلامی در مقابل استعمار غرب بریتانیا بود ، به این دعوت پاسخ مساعد داد . او با آرمانی بزرگ در سال ۱۳۱۰ ق وارد مركز خلافت اسلامی شد تا با تاءسیس جبهه واحد اسلامی عزت و شوكت از دست رفته مسلمانان جهان را به آنان بازگرداند . حدود چهار سال برای تحقیق این هدف مقدس سرمایه گذاری كرد و نامه های بسیاری به شخصیت های سیاسی ، مذهبی و فرهنگی جهان اسلام نوشت و آنها نیز استقبال خوبی از این حركت انقلابی به عمل آوردند.
از این سوی ، سلطان عبالحمید هم به خیال اینكه فردا خلیفه مقتدر عالم اسلام خواهد شد با سید جمال الدین همكاری می كرد . ولی هنگامی كه احساس كرد تخت و تاج وی نیز باید فدای این آرمان بزرگ بشود به بهانه های گوناگون مخالفت و كار شكنیها را شروع كرد . او راه چاره را در آن دید كه باید كار سید را یكسره كند و با یك ترفند شیطانی (( مسمومیت )) آن دانشمند سلحشور را به شهادت برساند . سرانجام این نقشه شوم در مورد سید جمال الدین عملی گردید و او در سال ۱۳۱۴ ق به دیدار محبوب خویش شتافت .
پیكر پاك سید با شور و احترام مردم در قبرستان (( شیخ لر مزاری )) در شهر بندری استانبول به خاك سپرده شد .
در آیینه آثار
با اینكه سید جمال الدین اسد آبادی از ده سالگی همواره در سفر به سر برده و مشغول مبارزه بوده است ، در هر زمان كه فرصتی به دست می آورد در امر تاءلیف و تصنیف تلاش كرده است . از این رو آثار مكتوب این مرد بزرگ را به دو دسته می توان تقسیم كرد:
الف : آثاری در موضوعات مختلف كه نام برخی از آنها به شرح زیر است .
۱ . تتمه البیان فی تاریخ الافغان
۲ . القضا و القدر
۳ . اسلام و علم
۴ . نیجریه یا ناتورالیسم
۵ . الوحده الاسلامیه
۶ . الواردات فی سر التجلیات
ب : نامه ها ، سخنرانیها ، مقالات ، مذاكرات و مصاحبه ها . كه تعدای از اینها با عناوین (( مقالات جمالیه )) ، نامه های سید جمال الدین )) ، (( شرح حال و آثار سید جمال الدین )) یا در كتابهایی كه پیرامون زندگی و آرمان سید نوشته شده به چاپ رسیده است .
یادش گرامی و راهش بر رهرو باد .
۱- اقتباس از : شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی ، لطف الله جمالی .
۲- همان .
۳- اسناد و مدارك درباره سید جمال الدین ، صفات الله جمالی .
۴- همان ، ص ۲۰۵ ، ۲۰۶ .
۵- اسناد و مدارك درباره سید جمال الدین اسد آبادی .
۶- سید جمال الدین پایه گذار نهضتهای اسلامی ، ص ۲۴ .
۷- شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی ، ص ۲۹ و ۳۰ .
۸- همان ، ص ۳۱ ; سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی ، ص ۲۵ .
۹- شرح حال و آثار سید جمال الدین اسد آبادی ، ص ۳۱ و ۳۲ .
۱۰- خاطرات سید جمال الدین .
۱۱- نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین ، ص ۶۱ .
۱۲- همان ، ص ۶۲ .
۱۳- سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی ص ۹۲ .
۱۴- نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر ، مرتضی مطهری ، ص ۲۰ .
۱۵- مفخر شرق ، غلامرضا سعیدی ، س ۶۲ .
۱۶- سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی ص ۹۳ .
۱۷- نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین ، ص ۷۲ ، ۷۳ . سیری در اندیشه سیاسی غرب ، ص ۹۸ .
۱۸- سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی ص ۹۶ .
۱۹- شرح حال و آثار سید جمال الدین ، ص ۳۷ و ۳۸ .
۲۰- زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سید جمال الدین ، ص ۳۸
۲۱- مفخر شرق ، ص ۸۶ و ۷۶ .
۲۲- زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سید جمال الدین ، ص ۴۰ و شرح حال و اثار سید جمال الدین اسد آبادی ، ص ۳۸ و ۳۷ .
۲۳- نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین ، ص ۲۲ .
۲۴- مجموعه مقالات سواد و بیاض ، ایرج افشار ، جلد دوم ، ص ۲۲۶ - ۲۳۲ .
۲۵- سید جمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی ص ۲۳۱ .

محمد باقر مقدم
منبع : بنياد انديشه اسلامي