یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


<فرانو>، آری؛ بازی با کلمات، هرگز


<فرانو>، آری؛ بازی با کلمات، هرگز
در عرصه آثار ذوقی، شکل‌های متنوع بیان که دارای ظرفیتی گسترده بوده‌اند، از نو شدن توسط طنز و نقیضه هراسی نداشته‌اند، زیرا در شکل‌گیری دنیایی ناتمام که می‌تواند کلیتی را بسازد، با یکدیگر تعامل و مشارکت داشته‌اند. فراگیری طنز، لحن جدی را از جمود، ساده‌اندیشی، ترس و ارعاب پیراسته و آن را کامل می‌کند. با توجه به گفت‌وگویی از داوود ملک‌زاده (نشریه ادبی <بلم>، بهار و تابستان ۸۶، شماره۱۳ و ۱۲) که در آن یادآور می‌شود <اگر بخواهم بدون تعارف حرف بزنم که حمل بر خودستایی نباشد، باید بگویم که حلقه <فرانو> بیشتر به خط راست شبیه است تا حلقه و به تایید خیلی‌ها شعرهای داوود ملک‌زاده و اکبر اکسیر بوده که این سال‌ها از فرانو بودن عدول نکرده و به شک و انکار بی‌مورد این جریان نپرداخته است>، بدیهی است که برای بررسی این مجموعه لا‌زم است مروری اجمالی بر بعضی ویژگی‌های شعر <فرانو> داشته باشیم که در اوایل دهه۸۰ توسط اکبر اکسیر پیشنهاد شده است و در ۲۰۰ پیشنهاد برای شناسایی شعر فرانو> به ذکر مولفه‌های آن پرداخته‌اند.
الف) از نظر زبانی طنز و جد را توامان و گاهی جدا دارد. اگر شاعر زمینه طنز دارد، طنز فرانو بر شعریت آن می‌چربد، وگرنه شعریت فرانو در آن مشهود است.
ب) از تمام تمهیدات لفظی و معنوی حق دارد به طرز ماهرانه و زیرپوستی استفاده کند، درحالی که نیازی به کاربرد عمدی صنایع نیست، از ایهام ملیح، کژتابی، تعقیدات زبانی که طنزآور باشد و ترکیبات چندمعنایی عامه یا افعال ایهام‌دار به صورت چاشنی بهره ببرد.
ج) سوژه فرانو موضوعات ملموس اطراف خودمان است هرچند پیش پاافتاده. فرانو آمده است تا به پدیده‌های حقیر شخصیت ببخشد و معنا بدهد. در فرانو کمبود سوژه نیست، تنها کافی است گیرنده‌ای قوی داشته باشید. ‌
د) در لحظه سرودن فرانو نیازی به تفکر و محیط خلوت و عرق‌ریزان و سبیل کندن!! نیست، چون اندوخته ذهنی، عامل اصلی تفکر است حین کار، رانندگی، مطالعه و... یک جرقه لا‌زم است تا فرانو سروده شود. فرانو تلا‌شی هوشمندانه است برای نوشتن بدون تقلا‌ در لحظه سرایش، لذا یک‌شبه نمی‌توان فرانویی شد. باید از وزن و قافیه شعر کلا‌سیک و نیمایی و فخامت لحن و کلا‌م سپید و حجم و ناب و حتی پست‌مدرن و... گذشت تا رسید به طنز، به طنز ناب که تعالی کلا‌م است. بعد تمام آنها را رها کرد و با انبوهی تجربه و شیدایی، کارت عابربانک فرانو به دست آورد.
ه) شعر فرانو، بازی با کلمات، کاریکلماتور و جوک نیست. فرق ظریفی با این سه مقوله دارد که به مختصر لغزش و غفلت از دست خواهد رفت. ** ‌
همان‌طور که به دید می‌آید، بر جلوه‌های گوناگون طنز تاکید شده است؛ یعنی همان که داوود ملک‌زاده در <تهران برای شعر شدن شهر کوچکی است> بر آن نظر داشته است. از همین روی است که با تمهیدات گوناگون شکل‌گیری طنز در این مجموعه روبه‌رو می‌شویم. مثلا‌ تکنیک جابه‌جایی که در تفاوت‌های زیستی زندگی امروزین دیده می‌شود: <برای همسایه آپارتمان‌نشین / دلم می‌سوزد / که صدای بلبل را در زنگ موبایل می‌شنود / و جنگل را در مستندهای راز بقا می‌بیند / خوش به حالم - / که مادرم / - جنگل را در باغچه کاشته است / و کودک همسایه - / دزدانه / - به آواز بلبل گوش می‌دهد.( >دزدانه، ص ۱۱) ‌
یا غافلگیری پایان‌بندی طنز برای شعری که با آغازی جدی نمایان شده است: <هیچ اتفاقی نمی‌افتد/ مطمئن باش/ ! فردا هم - / اگر هوا ابری نباشد / - خورشید خانوم سر قرار می‌آید.( >هم، ص۱۲) ‌
سوژه‌یابی از آنچه در زیست مالوف شاعر و تجربه‌های فردی‌اش اتفاق افتاده را هم در آثارش می‌توانیم ببینیم. مثلا‌ شعر <عروض‌خوانی> از شعرهایی است که در آن طنز درهم تنیده‌ای دیده می‌شود؛ از تعقیدات زبانی و بهره‌جویی از ظرفیت‌های شعر اعترافی گرفته تا چرخش‌های لفظی و معنایی و استفاده کاربردی از اصطلا‌حات علم عروض، که چندلا‌یگی ویژه‌ای را به وجود آورده است. یا شعری که در پوششی بسیار ساده و بی‌کمترین آراستگی شکل یافته است: <و این نهایت شعر است: < /دوستت دارم/ > عبارتی که هیچ شاعری / توی <گیومه/ > محدودش نمی‌کند.( >تضمین، ص ۲۰)
در کنار این همه باید افزود آنچه در پیشنهادهای اکبر اکسیر با هشیاری بر آن تاکید شده است (شعر فرانو بازی با کلمات، کاریکلماتور و جوک نیست. فرق ظریفی با این سه مقوله دارد که به مختصر لغزش و غفلت از دست خواهد رفت)، می‌تواند پاشنه آشیلی برای این نوع شعر باشد، چون این فرق ظریف گاه فاصله را بسیار باریک (یا مخدوش) می‌نمایاند. رجوع شود به شعرهای <تا تو>، <منتقد>، <انتقام> و <گورخر.>
درباره پیشنهاد شماره۳ شعر فرانو، طنز فرانو بر شعریت آن می‌چربد، وگرنه شعر فرانو در آن مشهود است. فکر می‌کنم آنچه همه چیز را در شعر دربرمی‌گیرد و از آن گستره‌ای قابل درنگ ارائه می‌دهد، همان شعریت آن است و بعید به نظر می‌رسد مولفه‌هایی که هر یک جزیی از این گستره‌اند، بر آن استیلا‌ داشته باشند.
<روزنامه تو> یکی دیگر از شعرهای قابل تامل این مجموعه است که داوود ملک‌زاده در آن با اصطلا‌حات مرتبط به حرفه روزنامه‌نگاری و عبارات مصطلح در این حرفه، به خلق شعری عاشقانه دست زده که تلفیقی خوش‌ساخت و سنجیده و طنزی بدیع را پدید آورده است: <گفت‌وگویمان را / هی نقد می‌کنم/ خودم را / نه / بیشتر تو را تفسیر می‌کنم < /تو/ > سرمقاله روزنامه <من> هستی < /تو/ > تصویر برگزیده ماه.< /من> آیا / در ستون <نامه‌های رسیده> روزنامه <تو/ > جایی دارم؟>!
و همین‌طور شعر <جاذبه> که در آن رویکرد اندیشه‌ای <نیوتن> از دیدگاهی به چالشی طنز دعوت شده است: <سیب، / پشتک / زد به کله نیوتن / که باید این گستاخ را ادب کند. / سیب را برداشت / دید که آخر عمرش رسیده / گفت: اصلا‌ چرا سر خورشید نخورد؟/ ! ایستاد / چرخی زد/ گیج خورد / افتاد پایین/ حق را با زمین دید / جذب زمین شد / بعد نشست / و سیب را نشسته خورد>!
اندیشه‌ورزی‌ها و چالش‌های طنزی این‌چنینی و استمرار در آن می‌تواند نقطه عزیمتی برای کشف‌های تازه‌ای در این عرصه باشد. ‌
مهرنوش قربانعلی
‌* انتشارات فرهنگ ایلیا، چاپ اول: ۱۳۸۶. ‌
*‌* برگرفته از مقاله ۲۰۰ پیشنهاد برای شناسایی شعر فرانو>، موخره مجموعه شعر <بفرمایید بنشینید صندلی عزیز> سروده اکبر اکسیر، انتشارات نیم‌نگاه، چاپ اول: ۱۳۸۲
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید