دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
برهان حرکت
متفکران الهی هرکدام، از راهی به سوی خدا پی برده، و از آن طریق بر وجود او اقامه برهان کردهاند، و در حقیقت مقصد و هدف همگان یکی است هرچند در طریق و شیوه اقامه برهان، با هم تفاوت دارند.
فلاسفه الهی از تقسیم وجود به واجب و ممکن، بر وجود واجب استدلال نمودهاند که تقریر آن در مقالات پیشین گذشت. (۱) ولی دانشمندان طبیعتشناس از طریق وجود حرکت در طبیعت، بر وجود محرک غیر متحرک، و متکلمان از طریق حدوث عالم ماده، اعم از جوهر و عرض، بر وجود خالق و پدید آرنده جهان، استدلال کردهاند.
شیخ الرئیس در حالی که هر سه برهان را متذکر شده است، برهان نخست را استوارتر از دو برهان بعدی دانسته است; زیرا در برهان نخست اصل هستی مورد مطالعه قرار میگیرد آنگاه، واجب الوجود بالذات، اثبات میگردد، در حالی که در دو طریقه اخیر از ویژگیهای وجود امکانی(حرکت وحدوث) به پدید آرنده آن پی میبریم، و این در حقیقت از نوع برهان انی است. (۲)
درگذشته یادآور شدیم که هر برهانی برای خود پیام و مخاطبان خاصی دارد، وهرگز نباید از هر برهان انتظار اثبات همه مدعای الهیون را داشت، بلکه نتیجه هر برهان، متناسب با مقدمات آن است. و در مقبولیتیک برهان کافی است که بخشی از مدعا را ثابت کند، هرچند بخش دیگر آن را دلیل دیگر عهدهدار شود.
مثلا در برهان حرکت، ثابت میشود که متحرک به محرک غیر متحرک نیاز دارد، و چون عالم طبیعتخالی از حرکت نیست، طبعا محرک، موجودی فراتر طبیعتخواهد بود. و همچنین استسخن در باره برهان حدوث; زیرا آنچه که این برهان ثابت میکند این است که اجسام و اعراض به حکم حادث بودن (بودن پس از نبودن) محدث و پدید آرندهای لازم دارد، و طبعا این محدث از سنخ جسم و عرض نبوده و فراتر از جهان ماده خواهد بود. این مطلب رسالت هر دو برهان است، و اما اینکه محرک غیر متحرک یا محدث جهان اجسام و اعراض، واجب استیا ممکن، واحد استیا متعدد، کمالات او متناهی استیا غیر متناهی، از رسالت این دو برهان خارج میباشد، وباید آنها را با براهین دیگری (مانند برهان امکان و وجوب) اثبات کرد.
با توجه به این دو مطلب اکنون به تقریر برهان حرکتبه صورت موجز و روشن میپردازیم:
این برهان در کلمات قائلان به گونهای مختلف تقریر شده است که دو تقریر آن را یادآور میشویم:
الف) حرکت ماده و محرک غیر متحرک
جهان طبیعتخالی از حرکت نیست، مثلا جسم مکان خود را عوض کرده، و از نظر «کیف» دگرگونی پیدا میکند، و از نظر حجم افزایش مییابد، همچنان که وضع و نسبت او با خارج تغییر میکند. و به دیگر سخن: جسم در اعراض چهارگانه (این، وضع، کم و کیف) پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است، و مسلما این حرکتها محرک لازم دارند; زیرا در هر حرکتشش چیز لازم است از آن جمله، قابل و فاعل حرکت میباشد، یعنی یکی پذیرنده حرکت( موضوع، قابل، متحرک) دیگری پدید آورنده حرکت ( فاعل، محرک) میباشد.
علاوه بر حرکت در اعراض جسم، تغییرات و دگرگونیهایی در صورتهای نوعیه آن نیزحاصل میشود، چنان که این نوع تغییرات در حرکت جماد به سوی نبات، و نبات به سوی حیوان، و حیوان به انسان مشهود است.و این دگرگونی اخیر، دو تفسیر فلسفی دارد، یکی بر اساس کون و فساد و دیگری بر اساس حرکت در جوهر است.
تقریر مشهور برهان حرکت (تا قبل از صدر المتالهین) بر اساس حرکت در اعراض چهارگانه و تفسیر نخست از حرکت در صورتهای نوعی استوار بود، و از زمان صدر المتالهین، حرکت جوهریه، جایگزین تغییر بر اساس کون و فساد و حتی حرکت در اعراض گردید.
وجود حرکت در عالم اجسام و اعراض به حکم اینکه فاعلی لازم دارد، وجود محرک را نتیجه میدهد ولی این محرک باید خود متحرک نباشد; زیرا در این صورت نیازمند محرک دیگری خواهد بود که اگر آن هم متحرک باشد نتیجه آن تسلسل محرکهای غیر متناهی است که از نظر عقل باطل است، در این صورت ناچاریم فرض نخست را بگیریم و آن اینکه تمام حرکات به فاعلی منتهی میشود که خود حرکتبخش است ولی متحرک نیست. و از آنجا که ماده خالی از حرکت نیست قهرا این محرک از سنخ ماده نبوده و واقعیتی ماورای طبیعی خواهد داشت.
در این تقریر، همان گونه که ملاحظه میفرمایید، برای جستجو از فاعل و پدیدآرنده حرکتبه نقطهای رسیدیم که آن موجود محرک غیر مادی میباشد. (۳)
● تحلیل یک اشکال
همانطور که یادآور شدیم تقریر مشهور برهان حرکتبر اساس فلسفه مشاء است که حرکت عالم ماده را منحصر به حرکت در اعراض چهارگانه جسم ( کم، کیف، وضع، این) و در صورتهای نوعیه به صورت کون و فساد میداند. و حرکت عمومی عالم ماده را که در برابر آن اعراض و جواهر یکسان است و در اصطلاح «حرکت جوهریه» نامیده میشود، قبول ندارند. و گرنه با تقریر حرکت جوهریه این برهان جلوه خاصی داشته و کمتر خدشه پذیر خواهد بود، از این جهتبرخی بر این برهان خرده گرفته و میگویند:
«محرک غیر متحرک بدان گونه که در حکمت مشاء ثابت میشود میتواند جسم و یا صورت جسمیه باشد; زیرا حرکت در حکمت مشاء در برخی از اوصاف وعوارض جسم است و لذا برهان حرکت نیاز به محرک را در محور همان اوصاف و عوارض اثبات مینماید، و با این بیان گوهر و ذات عالم طبیعی وجسمانی همان گونه که از حرکت، تغییر و حدوث مصون میماند، از محرک نیز بی نیاز میشود».
و به دیگر سخن: قائلان به برهان حرکتشبهه ازلیت ماده و یا صورت جسمیه را نیز نمیتوانند دفع کنند; زیرا جسم که مرکب از صورت و ماده است، در بیرون از ذات، یعنی در محور عرض و یا محور صور نوعیهای که بر جسم عارض میشوند متغیر بوده و محتاج به محرک میباشد (۴) نه فزونتر از آنکه ماده و یا صورت جسمی را در برگیرد.
حاصل اشکال این است که ما برای توجیه حرکت در اعراض و یا صورتهای نوعیه به یک محرک غیر متحرک نیاز داریم، و کافی است که بگوییم حرکت در این امور (اعراض و صورتهای نوعیه) از صورت جسمیه که ثابت و غیر متحرک است، سرچشمه میگیرد; در این صورت برهان حرکت عقیم خواهد بود و نخواهد توانستحدوث ماده، یا صورت جسمی را ثابت، و ما را به ماورای طبیعت رهنمون گردد; زیرا محرک غیر متحرک در همین عالم نیز یافت میشود و آن صورت جسمیه است.
درتحلیل این اشکال نکاتی را یادآور میشویم:
▪ در تحقق حرکت، امور ششگانهای را شرط دانستهاند که عبارتند از:
۱) مبدا حرکت
۲) منتهای حرکت
۳)ما فیه الحرکة ( مقوله حرکت)
۴) موضوع حرکت( متحرک)
۵) فاعل حرکت( محرک)
۶) مقدار حرکت ( زمان).
بنابراین، هرگاه جسمی از نظر کم و کیف یا این و وضع، دگرگونی پیدا کرد، مافیه الحرکه (مقوله) همان اعراض بوده، و موضوع آن، جسم یا صورت جسمیه میباشد در این صورت قهرا به فاعلی نیازمند است که غیر از موضوع میباشد. هرگاه در تفسیر این پدیدهها، صورت جسمیه را فاعل حرکتبدانیم مفاد آن این است که موضوع و فاعل (متحرک و محرک) یکی باشد. به عبارت دیگر: جسم یا صورت جسمیه متحرک است و طبعا به محرکی غیر از خود نیاز دارد، در این صورت چگونه میتوان صورت جسمیه را مبدء حرکتهای اعراض دانست، و از این طریق حرکت آنها را تبیین نمود، تا به وجود محرک غیر مادی نیازی نباشد؟
ممکن است گفته شود: صورت جسمیه دارای دو حیثیت است، از نظری موضوع و از نظر دیگر فاعل میباشد، ولی این احتمال با واقعیت صورت جسمیه مطابقت ندارد; زیرا واقعیت آن بسیط است و در آن دو حیثیتحقیقی وجود ندارد.
▪ در مثال تغیر در صورتهای نوعی که از طریق کون و فساد توجیه میشود مفاد آن این نیست که صورتهای نوعی دگرگون میشود، در حالی که صورت جسمیه ثابت و غیر متغیر است، بلکه از نظر قائلان به کون و فساد فعلیت جسم اعم از صورتهای جسمیه و نوعیه معدوم شده، فعلیت دیگر تکون و تحقق مییابد; زیرا صورت نوعیه وجسمیه وحدت خارجی دارند و تفکیک آن دو از یکدیگر در عالم خارج، امکان پذیر نیست، تا یکی را ثابت و دیگری را متغیر بدانیم. در این صورت نمیتواند صورت جسمیه که خود نیز مشمول قانون تغییر است، توجیهگر حرکتهای صورتهای نوعیه باشد.
با توجه به این مطلب: جملهای که در تقریر این اشکال آمده چندان استوار به نظر نمیرسد، آنجا که میگوید: «صور نوعیه میتوانند بر اساس کون و فساد یکی پس از دیگری به طور غیر متناهی تغییر پیدا کنند و اعراضی که بنابر دیدگاه متکلمان حرکت در آنها راه دارد میتواند با تسلسل تعاقبی حرکت نماید و در هر دو حال، تغییر و حرکت در خارج از دایره ذات و گوهر جسم بوده، و در همان مدار نیاز به محرک دارد». (۵)
از بیان پیش روشن شد که حرکت و به تعبیر دیگر: تغییر از دایره اعراض و صور نوعیه تجاوز کرده و به خود ذات و گوهر جسم سرایتخواهد کرد و در نتیجه برهان عقیم نبوده و ما را به جهان ماورای طبیعت رهنمون خواهد شد،و در غیر این صورت یعنی «استثنای صورت جسمی از گردونه تغییر، دو اشکال متوجه میشود: که یکی وحدت موضوع حرکتبا فاعل آن، ودیگری تفکیک وجود صور نوعیه از صورت جسمیه است، و هر دو، از نظر اصول فلسفی غیر صحیح است.
ممکن است گفته شود هرگاه تغییر در صورتهای نوعیه مستلزم تغییر در صورت جسمیه است، وحرکت در ذات جسم راه دارد، در این صورت میان این نظریه (کون وفساد) با نظریه حرکت جوهریه چه تفاوتی وجود دارد؟ در حالی که در هر دو نظریه، دگرگونی به جوهر جسم راه مییابد، پس چرا یکی به نام منکر حرکت در جوهر، و دیگری مثبت آن بهشمار آمده است.
پاسخ این است که : آنچه مورد اتفاق هر دو گروه است، تغیر و دگرگونی در جوهر است، ولی آنچه که این دو مکتب را از هم جدا میسازد دفعی یا تدریجی بودن دگرگونی است. قائلان به کون و فساد تغییر و دگرگونی در صورتهای نوعیه را دفعی دانستهاند، تو گویی صورت به کلی از بین میرود و صورت جدیدی پدید میآید،در این صورت یک چنین دگرگونی حرکت نخواهد بود، در حالی که در حرکت در جوهر این دگرگونی به صورت تدریج است و صورتهای نوعیه نه تنها از بین نمیرود بلکه راه تکامل را طی نموده و به اصطلاح حد وجودی را از دست میدهد ولی کمالات خود را حفظ میکند.
و به تعبیر فلسفی: قائلان به کون و فساد از طریق خلع و لبس دگرگونیهای صور نوعیه را تفسیر میکنند; در حالی که قائلان به حرکت درجوهر، دگرگونی صورتهای نوعیه را «لبس» بعد از «لبس» میدانند.
این تقریر از برهان هرچند خود در اثبات نتیجه کافی و وافی است، ولی هرگاه در تقریر آن از حرکت جوهریه استفاده شود نتیجه به نحو روشنتر به دستخواهد آمد; زیرا در این نظریه جهان طبیعت اعم از جواهر و اعراض، یکپارچه در حال تحول وحرکت است، و عالم طبیعت لحظهای در ذات و فعل ایستایی نداشته و پیوسته صورتهای جوهریه و اعراض در حال سیلان و جریان است قهرا جهان با تمام خصوصیات خود در حال تبدل و تغیر است و به صورت تدریج، به سوی کمال میرود، قهرا محرکی غیر خود لازم دارد، چنان که غایتی ثابت و استوار را نیز لازم دارد.
بنابر این، از طریق حرکت جوهریه هم از جنبه فاعلی و هم از جنبه غایی میتوان جهان ماورای طبیعت را اثبات کرد.
● تحلیل اشکال دیگر
برخی از فلاسفه جدید غرب بر این برهان اشکال دیگری وارد کرده و گفتهاند: «روایت افلاطون از برهان جهانشناختی به انواع و انحای مختلف، مورد جرح و مناقشه قرار گرفته است. آسیب پذیرترین فرض آن این است که حرکت و سکون را به یک اندازه، طبیعی یا اصیل نمیگیرد، به این معنا که قائل به این است که وجود حرکتبه نحوی نیاز به تبیین دارد که وجود سکون ندارد». (۶)
پاسخ: گویا خردهگیر میخواهد بگوید همین طوری که حرکت نیاز به محرک دارد، سکون در عالم طبیعت نیز بدون فاعل نخواهد بود، در این صورت چرا از حرکت پی به محرک نخستین ببریم،ولی درباره علتسکون، به بحث و بررسی نپردازیم.
هرگاه مقصود خردهگیر همین باشد که در دو ترجمه به چشم میخورد، یک چنین انتقاد کاملا بیپایه است; زیرا سکون امری عدمی است نه وجودی، و هرگز واقعیتی ندارد که نیاز به فاعل و پدید آرندهای داشته باشد.
ب) حرکت نفس، فاعل و غایت آن
تقریر دوم برهان حرکت در گرو یک رشته مقدمات است که هم اکنون بیان میگردد:
۱) نفس انسانی از بدو پیدایش تا مرحله نهایی رو به استکمال است و مسلما کمالات انسان در ابتدای زندگی با کمالات او در مراحل بعدی یکسان نیست. این مقدمه آن چنان واضح است که نیاز به اقامه برهان ندارد.
۲) براهین فلسفی ثابت میکند که نفس مجرد از ماده است، و ویژگیهای نفس مانع از آن است که آن را مادی بدانیم، و دلایل تجرد نفس در جای خود بیان شده است.
۳) نفس در خروج خود از مرحله قوه به فعلیت، نیاز به علت فاعل دارد و هرگز شییء خود به خود نمیتواند از مرحلهای به مرحله برتر برسد. و این همان اصل علیت است که مورد پذیرش همه حکماست.
۴) اکنون باید دید فاعل و معطی کمالات به نفس چیست؟ در این جا دو احتمال است: یکی اینکه بدن یا صورت جسمیه یا قوای جسمانی، فاعل کمالات نفس باشد. این احتمال با توجه به اصول فلسفی صحیح نیست ; زیرا تاثیر موجود مادی مشروط به پیدایش وضع و نسبتخاص میان علت و معلول است، مثلا آتش موقعی در پنبه اثر میگذارد که میان آنها وضع و نسبتخاصی برقرار باشد و در هر شرایط مؤثر نیست. و از آنجا که موجود اثر پذیر در این جا نفس مجرد از ماده است طبعا خارج از قلمرو وضع و نسبت مکانی میباشد. در این صورت، تاثیر ماده در نفس مجرد، امکان پذیر نخواهد بود. گذشته از این علت فاعل باید اقوی و کاملتر از اثرپذیر باشد، در حالی که در این جا جریان بر عکس است; زیرا نفس به خاطر ویژگی تجرد از ماده کامل تر از جسم و قوای جسمانی است.
فرض دیگر اینکه: موجود مجرد و برتری عامل این استکمال است و کمالات نفس را به او اعطا میکند با ابطال فرض نخست این فرض متعین است، و نتیجه برهان این میشود که از این طریق به یک موجود مجرد و برتر پی برده که در انسان و طبیعت اثر میگذارد.
این تقریر، بیش از این رسالت ندارد که ما را به جهان تجرد برتری رهنمون گردد، نفس هرچند خود مجرد از ماده است. ولی عامل تکامل او از او اقوی و اشرف خواهد بود، و اما اینکه این عامل اقوی، واجب الوجود بالذات استیا ممکن الوجود، متناهی استیا غیر متناهی از قلمرو رسالت این برهان بیرون است. به عبارت دیگر: کاربرد این برهان بیشتر در شکستن انحصار تساوی وجود با ماده است.
ولی ممکن است در این جا گفته شود هرگاه هدف این برهان اثبات جهان تجرد استخود موضوع یعنی نفس، مجرد فرض شده و نیازی به اثبات مجردی دیگر نداریم مگر اینکه گفته شود، تجرد نفس در این جهان به گونهای با مادیت ارتباط دارد; زیرا نفس، در برخی از مراتب تجرد برزخی داشته و به واسطه ابزار مادی عمل میکند، هرچند در مرحله تعقل، دارای تجرد عقلانی و برتر است، از این جهت در شکستن حصر مادیگری این برهان کارسازتر است.
گاهی این برهان از طریق علت غایی تقریر میشود، و آن اینکه حرکتبدون غایت نبوده و طبعا نفس در حرکت استکمالی خود غایت و هدفی دارد، طبعا غایت او ماده نبوده و نیز غیر خود نفس، و برتر از آن خواهد بود; زیرا غایتباید اکمل از صاحب غایتباشد، و ماده پایینتر از نفس است، چنان که خود نفس نیز نمیتواند غایتخویش باشد; زیرا لازمه آن اتحاد غایت و ذی الغایه است، قهرا باید غایت نفس را موجودی برتر دانست.
از آنجا که هیچ غایت و کمالی، نفس را از حرکتباز نمیدارد و به هر کمالی میرسد باز خواهان کمال برتر است، میتواند حاکی از آن باشد که مطلوب او کمال نامتناهی و رسیدن به آستان یک چنین موجود اکمل و اشرف است.
ولی ممکن است گفته شود: غایت نفس باید موجودی برتر از آن باشد، مانند عالم عقل، یعنی نفس میکوشد تا تجرد کامل پیدا کرده و ذاتا و فعلا مجرد گردد، و اما اینکه، غایت آن باید موجود نامتناهی باشد، این بیان وافی به اثبات آن نیست.
اینکه گفته شد نفس به هر کمالی برسد آرامش نیافته و به دنبال کمال برتر است، در حقیقت همان برهان فطرت است که در تقریر حکیم سبزواری در این مورد آمده است (۷) و ربطی به برهان حرکت ندارد.
آیة اللهجعفر سبحانی
پینوشتها:
۱. مجله تخصصی کلام اسلامی،سال ۱۳۷۲، شماره ۴.
۲. شرح اشارات، ج۳، ص ۶۶ با تصرف مختصر و از نظر شیخ برهان «انی» چه بسا مفید یقین نمیباشد.
۳. صدر المتالهین، اسفار، ج۶، ص ۴۳-۴۲; حکیم سبزواری، شرح منظومه، ص ۱۴۲.
۴. تبیین براهین اثبات خدا، ص ۱۷۲-۱۷۱، در نقل گفتار، مطالب مربوط به برهان حدوث حذف گردیده است; زیرا بحث ما فعلا در باره برهان حرکت است نه حدوث و درآینده، برهان حدوث به صورت جداگانه مورد بحث قرار میگیرد.
۵. مدرک پیشین، ص ۱۷۲.
۶. خدا در فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۶۳ - ۶۲، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص ۵۶.
۷.سبزواری، شرح منظومه، ص ۱۴۵.
پینوشتها:
۱. مجله تخصصی کلام اسلامی،سال ۱۳۷۲، شماره ۴.
۲. شرح اشارات، ج۳، ص ۶۶ با تصرف مختصر و از نظر شیخ برهان «انی» چه بسا مفید یقین نمیباشد.
۳. صدر المتالهین، اسفار، ج۶، ص ۴۳-۴۲; حکیم سبزواری، شرح منظومه، ص ۱۴۲.
۴. تبیین براهین اثبات خدا، ص ۱۷۲-۱۷۱، در نقل گفتار، مطالب مربوط به برهان حدوث حذف گردیده است; زیرا بحث ما فعلا در باره برهان حرکت است نه حدوث و درآینده، برهان حدوث به صورت جداگانه مورد بحث قرار میگیرد.
۵. مدرک پیشین، ص ۱۷۲.
۶. خدا در فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۶۳ - ۶۲، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص ۵۶.
۷.سبزواری، شرح منظومه، ص ۱۴۵.
منبع : سایت پاسخگو
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون مهاجرت مدرسه نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید عبدالله ویسی سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب