جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به سیر تاریخی تحولات موسیقی در ایران


نگاهی به سیر تاریخی تحولات موسیقی در ایران
تاریخ اگر با دیدگاه ریشه‌یابانه‎ ‎و با توجه علل و عوامل شرایط كنونی موجود در هر زمینه‌ای بررسی شود موجب فهم ارتباط ‏علت و معلولی اجتماع گشته و در نتیجه درك دقیق‌تر از اوضاع حال و آینده را میسور می‌سازد. روند تحولات فرهنگ و هنر ‏نیز از این قاعده مستثنی نیست. دیدگاه اصلی این نوشتار بررسی جستارهایی از تاریخ‌ است كه دو هدف را تامین كند‏‎.
ابتدا ‏درك ویژگی‌های موسیقایی هر دوره و سپس عوامل تغییر و تحول در دوران‌های بعد تا اوضاع كنونی. لذا در این مقاله از بیان ‏آن قسمت از تاریخ كه صرفاً جنبه‌ی داستانی (صحیح یا جعلی) و بعضاً اسطوره‌ای دارد و در اغلب فرهنگ‌ها برای تبیین ‏افتخارات گذشته به‌‌كار می‌رود، می‌پرهیزیم. ‏
اجماع دانشوران و مورخان كه در كتب مرجع و معتبر ایران در عهد ساسانی نقل شده، بر این است:‌ «ابداع الحان موسیقی ‏ایران را مربوط به دوره باربد است. درواقع این مقامات پیش از باربد هم وجود داشته‌اند، ولی محل تردید نیست كه این ‏آهنگساز بزرگ تاثیر به‌سزایی در موسیقی ساسانی داشته است.» (۱)
علاوه‌بر این تاریخ موسیقی خاور نزدیك باستان كه كشور ‏پهناور ایران را نیز شامل می‌شود گواه وجود سیستم موسیقایی مدونی در آن دوره است. در لوحه‌هایی كه در سال ۱۸۹۳ ‏توسط یك جوان انگلیسی به‌نام «ا. هلیارد» (‏A. Helayard‏) در منطقه‌ی نینوا و شهر باستانی نیمرود كشف شد - شامل ‏‏۲۵۰۰۰ لوحه‌ی شكسته‌ی گِلی است كه به‌ الواح گیل گمش مشهورند(۲) - حتی نظام كوك سازهای آن دوره نیز مشخص ‏شده‌‌است.(۳) تبادل فرهنگی میان ایران و یونان در دوره‌ی اشكانیان و سلوكیان نیز موجب نوعی تاثیر‌پذیری متقابل میان دو ‏تمدن شد و این نظام موسیقایی كه در دوران ساسانی به اوج شكوفایی خود رسید. از آن دوره نام الحان باربدی در آثار ‏شعرای دوره اسلامی نیز به چشم می‌خورد. ‏
● اولین تحول تاریخی، ورود مسلمانان به‌ ایران‌:‏
حمله‌ی اعراب به‌ ایران در دوره‌ی خلیفه‌ی دوم اسلامی موجب تغییر و تحول اساسی در نظام اجتماعی و سیاسی ایران شد، ‏در زمینه‌ی ارتباط اسلام و موسیقی به چند نكته‌ی تاریخی باید توجه داشت. اول آن‌كه از دیدگاه شیعه پس از ارتحال ‏پیامبر(ص) خلافت - كه مهمتر از جنبه‌ی حاكمیت دارای وجه تشریع است- به دست اشخاصی افتاد كه صاحب اصلی این ‏مقام نبودند. این نكته از آن‌رو دارای اهمیت است كه در طول ۲۵ سال حكومت سه خلیفه‌ و نیز بعد از ۴ سال و ۹ ماه خلافت ‏امیرالمومنین (ع) حكومت،‌ تشریع قانون‌گذاری دینی به‌عهده‌ی افرادی بوده است كه از نظر تشیع در صلاحیت آن جایگاه ‏نبوده‌اند.
لذا در مواجه با نحولات اجتماعی جدید و تقابل فرهنگ‌ها - كه به‌دلیل عدم بالندگی فرهنگ اعراب در آن دوره ‏ابهامات بسیاری را نیز ناشی می‌شده‌است - وظیفه‌‌ی استفتا‎ ‎به دست چنین افرادی قرارگرفت. وجود احادیث جعلی بی‌شمار و ‏در پی آن مسلك اخباری‌گری(۴) در سال‌های بعد خود گواه این ماجرا است. ‏
‏«امنن شیلوا» در مقاله ‏Music and Religion in Islam‏ در باب موسیقی و اسلام چنین نوشت: «اولین رساله‌ درباره‌ی ‏تحریم موسیقی توسط «ابن‌ابی‌الدنیا» نوشته شد. وی طلبه‌ای سنت‌گرا و خلوت‌گزیده‌ای بود كه تمام زندگی خود را وقف دین ‏و مذهب كرده بود، ابن‌ابی دنیا معلم خیلفه‌ی معتضد عباسی قرن سوم هجری (۹۰۳- ۸۹۲ میلادی)، و پسرش متقی‌عباسی ‏بود... درضمن خلفا كه به‌طور معمول می‌بایست الگویی برای تمام متقیان و دین‌داران باشند مدام میان دین‌داری و بی‌دینی در ‏نوسان بودند و حكومت را نیز در دست داشتند.
ایشان عموماً از طرف‌داران پروپا قرص موسیقی به شمار می‌رفتند...» در این ‏نوشتار دو نكته‌ی بسیار مهم وجود دارد. اول آن‌كه اولین رساله‌ در تحریم موسیقی در قرن سوم هجری نوشته شده یعنی ۳۰۰ ‏سال بعد از ارتحال پیامبر عظیم‌الشأن اسلام و دوم آن‌كه علمای دینی درباری - كه نقش‌ جهت دهنده مذهبی را برای خلفا ایفا ‏می‌كردند - هرجا كه خلفا از توجه ویژه به‌ آنان می‌كاستند موضع‌گیری آن‌ها نسبت به آن‌دسته كه موقعیت آنان را به خطر ‏انداخته‌ بودند یعنی موسیقی‌دانان، قوی‌تر می‌شد.
اما همین توجه خلفای عباسی به موسیقی و در پی آن تشكیل دارالحكمه‌ی ‏بغداد كه در آن آثار یونانیان باستان را ترجمه و نگهداری می‌كردند موجب رونق بسیار موسیقی در آن دوران شد و وجود ‏دانشمندانی نظیر: «صفی‌الدین ارموی»، «فارابی»، «ابو‌علی سینا»، «كندی»، «عبدالقادر مراغی»، و... گواه این موضوع هستند. در ‏این دوره شاهد ایجاد حكومت‌های نسبتاً مستقل اما به شكل ملوك‌الطوایفی در ایران هستیم مانند سامانیان، صفاریان، غزنویان ‏و... كه بعضاً خود حامیان موسیقی بوده‌اند اما درست در ابتدای چنین حركت بالنده، هجمه‌ای‌ بسیار فجیع و مخرب رخ ‏می‌نمایاند. ‏
● دومین تحول تاریخی، حمله‌ی مغول به ایران
حمله‌ی مغول‌ها به ایران در قرن هفتم هجری تخریب همه‌ چیز ایران اعم از موجودیت سیاسی، انسانی، اجتماعی، علمی و ‏فرهنگی را دربرداشت. در ابعاد این فاجعه‌ی عظیم ذكر همین اشاره كافی بود كه نقل شده‌است در نیشابور تنها یك میلیون ‏جلد كتاب سوزانده‌ شد! تنها مكان‌هایی كه از حمله‌ی مغولان در امان ماند شهر شیراز و نواحی از استان فارس كنونی بود. این ‏هجوم را نمی‌توان با جنگ‌هایی مانند جنگ جهانی دوم قیاس كرد، چرا كه ابعاد كشتار انسانی در جنگ جهانی دوم علی‌رغم ‏تعداد بالای آن به‌صورت نمونه‌ای از جامعه‌ی آماری بود. اما كشتار مغولان در شهر‌ها و روستا‌های ایران كل نفوس ذكور و ‏حتی حیوانات را دربر می‌گرفت. درچنین اوضاعی دیگر تكلیف موسیقی و موسیقی‌دان روشن‌ است! بعد از استحاله فرهنگی ‏مغولان در ایران، عصر حكومت‌های كوتاه مدت از قرن ۹تا ۱۱ هجری به وجود می‌آید كه باز در این شرایط یعنی عصری كه ‏حداقل حكومت‌ها نه نقش حامی و نقش مخرب را ایفا می‌كنند، شاهد رشد موسیقی از باب تئوری و اجرایی هستیم. در این ‏دوران می‌توان به فعالیت‌های «قطب‌الدین شیرازی» اشاره نمود. ‏
● سومین تحول تاریخی، رواج اخباری‌گری حكومتی در عصر صفویه ‏
صفویه درواقع الگوی فشرده‌ای - از نظر طول مدت زمان- از دوران حكومت عباسیان است. در دوران ابتدایی حكومت ‏صفوی شاهد فعالیت موسیقایی افرادی نظیر «شیخ‌حیدر» (وفات ۸۹۸ ه.ق) از موسسین این سلسله كه مخترع چهارتار است و ‏یا «رضاءالدین شیرازی» كه شش‌تار را اختراع كرده است، هستیم.(۵) اما در دوران سلاطین میانی این عصر علی‌الخصوص ‏دوران شاه‌ طهماسب صفوی شاهد اعدام موسیقی‌دانان درپی فتوای علمای اخباری مسلك در باب تحریم موسیقی بوده‌ایم. ‏درهرحال دوره‌ی صفوی را از دوجهت باید مورد توجه قرار داد: ‏
۱) حرمت موسیقی بنابه مصالح سیاسی و آثار آن در همان دوره
۲) ‏ امتداد تفكر اخباری‌گری به‌عنوان یك جریان رایج مذهبی در دوره‌های بعد. گفتنی است نقد این تفكر را در سخنان ‏رهبر فقید انقلاب‌ اسلامی به صراحت و یا به عنوان گلایه می‌توان یافت. ‏
با همه‌ی این تفاسیر تفكرات صفویه باعث شد تا موسیقی در بستر تازه‌ای به‌نام تعزیه به فعالیت خود ادامه دهد. تعزیه تلفیقی ‏از اندیشه‌های مذهبی و موسیقایی بوده است. پس از انقراض خاندان صفویه باز هم شاهد حركت روبه رشد موسیقی هستیم. ‏نظریات «فرصت شیرازی» در عرصه‌ی تئوریك و نقش خاندان «علی‌اكبر فراهانی» (در اوایل دوران ناصری) در زمینه تئوری ‏و اجرا، روند شكل‌گیری دستگاه‌های موسیقی ایرانی، تشكیل گروه‌های موسیقی و ارتباط موسیقی با اجتماع از شواهد این ‏شكوفایی است. اما این‌بار هم در بدو این رشد و پویش آسیب دیگری به پیكره‌ی موسیقی این سرزمین وارد می‌شود و آن ‏غرب‌زدگی و تبعات انقلاب صنعتی در اروپا است. ‏
● چهارمین تحول تاریخی، خودباختگی فرهنگی در برابر ماشینیسم غرب
اصولاً مواجهه با یك تفكر همانند آسیب‌شناسی مسلك اخباری‌گری بسیار ساده‌تر از مواجهه با ژورنالیسم فرهنگی است. چرا ‏كه دربرابر تفكر می‌توان استدلال كرد و یك فكر را نقد به بوته نقد كشید. البته این نكته را باید درنظر داشت كه وقتی یك ‏جریان فكری ابزار اجرایی و حكومتی را در اختیار می‌گیرد، نقد آن بسیار دشوار و مستلزم گذشت زمان است. اما به‌هرحال در ‏دسترس‌تر از نقد یك جریان خودباخته‌ی فرهنگی است. انقلاب صنعتی اواخر قرن نوزدهم در اروپا موجب تغییر سریع غرب ‏در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شد.شكل‌گیری ابرقدرت‌های اقتصادی، ایجاد پارادوكس بزرگ ماشینیسم در اروپا ‏موجب شد. از آن‌جا كه این بخش از تاریخ تا دوران معاصر نیز ادامه می‌یابد، به‌جا به‌نظر می‌رسد كه به‌ آن بیشتر پرداخته شود. ‏پس از ظهور پدیده‌ای به‌نام ماشین كه نتیجه‌ی آن تولید انبوه بود، بنگاه‌های اقتصادی با یك تناقض آشكار مواجه شدند: ماشین ‏برای نیاز ماهوی و نیز بقای اقتصادی ناچار به تولید انبوه است.
▪ اما سه‌ عامل به‌ترتیب این نیاز را در معرض آسیب جدی قرار ‏می‌دهد: ‏
۱) اشباع بازار مصرف ‏
۲) كاهش منابع اولیه‌ی تولید
۳) گرانی نیروی كار (البته این عامل پس از انقلاب اكتبر اتحاد شوروی و رواج تفكر كمونیسم در عقیده و سوسیالیسم ‏در اداره‌ی امور به نگرانی مدیریت علمی بدل گردید) ‏
برای رفع این پارادوكس كشور‌هایی كه من‌بعد جهان سوم نامیده شدند از هرسه‌ جهت نگرانی ماشینیسم غرب را مرتفع ‏می‌كردند. یعنی دست‌یابی به بازار مصرف خارجی، استفاده از منابع اولیه‌ی كشورهای مستعمره و نیز بهره‌بری از نیروی كار ‏ارزان.
اما برای نیل به این اهداف، موانعی نیز وجود داشت كه عبارت‌ بودند از: فرهنگ‌های غیر‌ همسان كه بنا به برداشت‌های ‏اجتماعی و سنن و عناصر زیبایی‌شناسانه‌ی خود كالا را مطابق با فرهنگ خود مصرف می‌كردند. بر فرض رفع این مانع، برای ‏تولید انبوه به ایجاد مصارف كاذب نیز نیاز بود. به عنوان مثال: برای پوشاندن كت و شلوار به یك ایرانی علاوه ‌بر این‌كه ‏می‌بایست عادات و سنن لباس‌پوشیدن او را از وی گرفت، باید تمهیدی اندیشید تا وی بیش از یك ‌دست كت و شلوار در ‏سال مصرف كند.
این‌جاست كه پدیده‌ی مصرف كاذب (مد) به‌وجود می‌آید كه خود یكی از عوامل الیناسیون فرهنگی است. ‏پس اولویت ابتدایی ماشینیسم، همسان‌سازی فرهنگی در مستعمرات با حضور مستقیم و كشورهای جهان سوم ‌با حضور غیر ‏مستقیم بود. در این برهه‌ی زمانی است كه ما شاهد شدید‌ترین هجوم‌ها به فرهنگ شرق هستیم. از این هجوم همه‌جانبه كه ‏تمامی عرصه‌های فرهنگی را نیز دربر می‌گرفت، هنر نیز در امان نماند. سربازان صف این نبرد را از فرنگ‌برگشته‌های هر قوم ‏تشكیل می‌داند.(۶) در عرصه‌ی موسیقی نیز همین اتفاق افتاد. ‏
قبل از تحلیل این مقوله در عرصه‌ی موسیقی لازم است به‌عنوان مقدمه در مورد شخصیت و آثار استاد عالی‌قدر «كلنل علینقی ‏وزیری» به نكاتی اشاره شود.
در سال‌های اخیر موضع‌گیری‌های متفاوت و متناقضی پیرامون این شخصیت بزرگ صورت ‏گرفته است. عده‌ای تا حد تبدیل ایشان به یك اسطوره پیش‌‌رفته و عده‌ای نیز متاثر از مقاله‌ی ارزشمند «محمد‌رضا لطفی» ‏بدون توجه به نكات مثبتی كه ایشان در مقاله‌ی خویش آورده‌اند، به حمله‌ی صرف به ایشان پرداخته‌اند. البته این‌كه ما چرا ‏صرفاً همه‌چیز را به‌صورت سیاه یا سفید می‌نگریم یا چرا این‌قدر علاقه به اسطوره‌سازی و تقلید داریم یك موضوع اجتماعی ‏است كه در این نوشتار نمی‌گنجد. به‌نظر نگارنده نقش وزیری را باید از دو جنبه مطالعه كرد.
ابتدا از جنبه‌ی شخصیت هنری ‏وزیری و سپس در زمینه‌ی تاثیرگذاری وی در دوره‌ی زمانی او. البته اگر خواسته باشیم تمامی ابعاد شخصیتی و نكات مثبت و ‏منفی تاثیرات وزیری را در عرصه‌ی موسیقی ایران بررسی كنیم، احتیاج به یك مقاله‌ی مجزا و شاید یك كتاب داشته باشیم. اما ‏در این‌جا صرفاً به اشاره به این دو مورد می‌پردازیم. ‏
وزیری به‌عنوان فردی منضبط، عاشق موسیقی ایرانی و ارتقای آن - ‌هرچند ایراداتی به‌جا به آن‌چه كه او پیشرفت می‌دانست، ‏وارد است - و نفروختن هنر به زر و زور، می‌تواند الگویی مناسب برای معاصرین و آیندگان باشد. اما او با تمامی عشق و ‏علاقه‌اش به موسیقی هنری ایران عملاً نقش یك واسطه را برای انجام وظیفه نفرات اصلی صف الیناسیون فرهنگی - امثال ‏سالار معزز و مین‌باشیان و ...- ایفا كرد.
▪ مهم‌ترین ایراداتی كه به‌ عملكرد وزیری وارد به‌نظر می‌رسد به شرح زیر است: ‏
۱) نقص نظریات تئوریك او در مبانی موسیقی ایران ‏
۲) نگاه تحقیرآمیز به داشته‌های موجود در آن زمان بدون تفكیك میان موسیقی هنری ایران - كه خود دانش‌آموخته‌ی ‏همان مكتب بود- و موسیقی مطربی ‏
۳) راه رشد موسیقی ایران را در پیروی از الگوهای غربی دیدن ‏
۴) عدم بهره‌گیری از هنرمندان تراز اولی مانند «درویش‌خان»، «عارف قزوینی»، «علی‌اكبرخان شهنازی» و ... به‌دلیل ‏بی‌اطلاعی آنها از نت‌نگاری غربی در هنرستانی كه وزیری تاسیس نمود. ‏
مورد اخیر را شاید بتوان مهم‌ترین موارد فوق دانست. وزیری درواقع حلقه‌ی اتصال میان استادان راوی موسیقی تازه تدوین ‏شده ردیف- دستگاهی را با هنرجویان هنرستان قطع كرد. در هنرستانی كه بعد‌ها «روح‌الله خالقی» به‌نام هنرستان ملی تاسیس ‏نمود، ردیف «موسی معروفی» تدریس می‌شد اما شیوه‌ی آموزش و برخورد با ردیف عملاً نتوانست نوازنده‌ی هم‌شان با اساتید ‏گذشته را تربیت كند. به تعبیر محمدرضا لطفی اگر دعوت به همكاری از علی‌اكبر خان شهنازی آن هم توسط روح‌الله خالقی ‏در هنرستان موسیقی ملی صورت نمی‌گرفت از آن هنرستان هنرمندانی چون «حسین علیزاده» و «داریوش طلایی» نیز بیرون ‏نمی‌آمدند.(۷) ‏
روند غرب‌زدگی در ایران تا بدان‌جا انجامید كه حتی در پاره‌ای از عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی از قبیل نوع پوشش مردان و ‏زنان ایران، شخص اول مملكت وارد عمل و دولت به ابزار‌های تعزیری نیز متوسل شد. عناصر خود باخته نظیر «تقی‌زاده»، ‏‏«طالبوف» و سایر هم‌رستگان آنها تاریك‌ترین صفحات فرهنگ این مرز و بوم رارقم زدند. اگر منصفانه نگاه كنیم وزیری را ‏نمی‌توان مانند آنان عنصری سرسپرده‌ شمرد بلكه او شخصیتی اصیل و هنردوست و علاقه‌مند به فرهنگ و هنر ایران بود. اما ‏وقتی موج تجددطلبی آن هم با جنبه‌ی ظاهری‌اش از راه رسید درك موقعیت و اسیتادگی دربرابر آن جریان از توان وزیری ‏خارج بود.
وزیری در دو دوره‌ی سكان‌داری موسیقی كشور خدمات شایانی را برای هنر این سرزمین انجام داد كه از آن‌ها ‏می‌توان به تلاش برای مكتوب كردن ردیف موسیقی ایرانی به خط نت اروپایی، تلاش برای تاسیس هنرستان موسیقی، تلاش ‏برای ابداع سازهایی مبتنی ‌بر سازهای رایج ایران و در پی آن ایجاد فضای جدید در گروه‌نوازی – همانند تار باس، تار ‏سوپرانو و ...‌- و آهنگسازی و نیز تجربه‌ی فرم‌های جدید اشاره داشت. ‏
پس از عزل وزیری توسط رضا شاه وضعیت موسیقی ایرانی بدانجا انجامید كه نخستین جانشین او در هنرستان (مین‌باشیان) ‏در اولین شماره‌ی نشریه‌ی موزیك‌ كه آذر ماه ۱۳۱۷ منتشر شد، چنین نوشت: «بر هر فرد آگاهی مسلم است كه همان‌طور كه ‏شتر به‌ پای راه‌آهن نمی‌رسد، تار و دمبك(۸) و كمانچه نیز قدرت برابری با موسیقی اروپایی را ندارد.». ادامه‌ی این روند و ‏تشكیل هنرستان‌های پشت‌سر هم بدون سیلابس مناسب با موسیقی ایران سبب ایجاد روند موسیقایی غالب در دوران پهلوی ‏شد.
در رادیوی ایران نیز علی‌رغم تشكیل برنامه‌ی ارزشمند «گل‌ها» و «اركستر گل‌ها» آن هم به همت والای یك حقوق‌دان، ‏باز هم جای بزرگان موسیقی ردیف دستگاهی ایران نظیر «نورعلی‌خان برومند»، «سعید هرمزی»، «یوسف فروتن»، «عبدالله ‏دوامی» و ... خالی بود. این بزرگان جدا از سیستم هنرستان با تاسیس مركز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی و گروه موسیقی ‏دانشكده‌ی هنرهای زیبا - كه البته موافقت با تاسیس آن‌ هم داستانی سیاسی از سوی حكومت داشت - موفق به ایجاد جریانی ‏متحول در موسیقی ایران شدند كه نوعی بازگشت به موسیقی قبل از وزیری بود.
اقدامات ارزنده‌ی این استادان عبارتند از ‏ضبط ردیف‌های آوازی به روایت عبدالله دوامی، ضبط ردیف سازی میرزا عبدالله به روایت برومند، ضبط ردیف‌های هرمزی و ‏پرورش موسیقی‌دانان بزرگی نظیر محمدرضا لطفی، حسین‌ علیزاده، پرویز مشكاتیان، داریوش طلایی و... و درپی آن ایجاد ‏گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی و گروه عارف به سرپرستی پرویز مشكاتیان و حسین علیزاده شد كه توانستند ‏ظرفیت‌های انطباقی موسیقی ایرانی را با شرایط اجتماعی متحول سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۳۵۰ شمسی به نمایش گذارند.
‏فعالیت این بزرگان هرچند به دلیل پاره‌ای تند‌روی‌ها تا قبل از فتوای تاریخی امام خمینی (ره) (۹) در آن دوران متوقف شد، ‏اما الگویی برای اجراهای كنونی موسیقی ایران حداقل به لحاظ سازبندی گردید. هرچند نمی‌توان نتیجه‌ی تندروی‌های اواخر ‏دهه‌ی ۵۰ و اوایل دهه‌ی ۶۰ را كه منجر به مهاجرت ناخواسته‌ی بزرگان موسیقی ایران نظیر محمد‌رضا لطفی به خارج از ‏كشور را نادیده گرفت. ‏
با مطالعه‌ی تاریخ موسیقی ایران به این نتیجه‌ی مهم می‌رسیم كه هرگاه این هنر توسط خود فرهیختگان درحال بالندگی بوده ‏تحول و یا تهاجمی بزرگ این هنر را به قهقرا برده است. نقش حمایتی حكومت‌ها نیز به دلیل نگاه ابزاری به موسیقی جهت ‏مجالس تفرج تنها باعث رواج مقطعی نوع خاص كاربردی آن برای دربارها شده ولی نتیجه‌ی آن حمایت‌ها ایجاد نوعی ‏ذهنیت منفی اجتماعی نسبت به موسیقی بوده‌است كه ردپای آثار سوء آن در پیكره‌ی موسیقی هنوز هم در افكار عمومی ‏پیداست. ‏
بهراد توكلی
پی نوشت:‏
‏۱.‏ از صبا تا نیما- تاریخ ۱۵۰ سال ادب فارسی تهران: زوار، چاپ چهارم ۱۳۷۲ جلد دوم ص۱۶۱ ‏
‏۲.‏ ‏۵ لوحه ‏CBC-۱۰۹۹۶‎‏ (از شهر نیپور). ‏NABNITU-۳۲‎‏ (از شهر اور). ‏VAT-۱۰۱۰۱‎‏ (از آشور). ‏‎ ‎V-۸۰‎‏(از بابل)‏‎ ‎و ۱۵ ‏R.S‏ (سرودهای مذهبی هوریانه) كه در موزه‌های بریتانیا، فیلادلفیا، لایپزیك و ‏دمشق نگهداری می‌شوند.‏
‏۳.‏ تحقیقات خانم كیلمر و آقایان كروك و براون از دانشگاه بركلی كالیفرنیا- كتابخانه‌ی دانشگاه بركلی
‏۴.‏ اخباری گری نوعی تفکر دینی است که رجوع صرف به آیات و احادیث را مبنای تفکر اسلامی می داند.‏
‏۵.‏ سرگذشت موسیقی، روح‌الله خالقی،‌ جلد اول صفحه‌ ۱۴۶‏
‏۶.‏ رجوع به آثار جلال‌آل‌احمد «غرب‌زدگی در خدمت و خیانت روشنفكران» و نیز «ماشین در اسارت ‏ماشینیسم» نوشته‌ی دكتر علی شریعتی می‌تواند در دریافت این موضوع راهگشاتر باشد
‏۷.‏ لغزش از كجا شروع شد- لطفی محمدرضا نخستین كتاب سال شیدا- ۱۳۷۲ موسسه‌ی آوای شیدا- ‏تهران ‏
‏۸.‏ دمبک عین لفظ مین باشیان است.‏
‏۹.‏ امام راحل در سال ۱۳۶۶ در فتوایی مرز میان موسیقی حلال و حرام را مشخص كردند.‏
منبع : فرهنگ و آهنگ


همچنین مشاهده کنید