شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
به هرحال زندگی چه کسی است؟ - Whose Life Is It Anyway?
سال تولید : ۱۹۸۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو - گلدوین - مایر
کارگردان : جان بدهم
فیلمنامهنویس : برایان کلارک و رجینالد رُز، بر مبنای نمایشنامهای نوشته کلارک.
فیلمبردار : ماریو توزی.
آهنگساز(موسیقی متن) : آرتور ب. روبینستاین.
هنرپیشگان : ریچارد دریفوس، جان کاساوتیس، کریستین لاتی، باب بالابان، کنت مکمیلان، کاکی هانتر، مل استوارت، توماس کارتر، جانت ایلبر و کاترین گرودی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه.
مجسمهساز سی و دو سالهای بهنام «کن هریسن» (دریفوس) در اثر یک سانحه شدید رانندگی، قطع نخاع میشود. پس از گذراندن شش ماه در بیمارستان، خودش میفهمد که دیگر امید به بهبودش نیست، ولی با وجود وضعیت مصیبتبارش، چهرهاش شاد به خود میگیرد. او از نامزدش، «پت» (ایلبر)، میخواهد که به دیدنش نیاید، چون او را با یادآوری چیزهائی که از دست داده، شکنجه میدهد. سپس با نپذیرفتن داروهای آرامبخش، «دکتر کلر اسکات» (لاتی) را هم دچار مشکل میکند زیرا حاضر نیست هوشیاریاش را هم مثل قوای فیزیکیاش از دست بدهد. او مانع کار خانم روانکاوی بهنام «بویل» (گرودی) هم میشود، چرا که معتقد است از آنجائی که مجسمهسازی همه زندگی او است، این پیشنهاد «خانم بویل» که به ادبیات روی بیاورد، به کلی بیمعنی است. «کن» به «دکتر مایکل امرسن» (کاساوتیس) - جراحی که جانش را نجات داده - میگوید دلش نمیخواهد زنده بماند. وقتی «دکتر امرسن» میگوید که او افسرده شده و شاید تغییر عقیده بدهد، «کن» بهنام «کارتر هیل» (بالابان) را متقاعد میکند علیه بیمارستان - که او را خلاف میلش نگه داشتهاند - شکایت کند. «دکتر اسکات» با دیدن «پت» و برخی آثار هنری «کن»، کمکم برخلاف میلش با «کن» هم عقیده میشود. اما در محضر دادگاه به قضاوت «قاضی وایلر» (مکمیلان)، «دکتر امرسن» میگوید «کن» سلامت عقلش را از دست داده است. اما «دکتر باروز» (استوارت)، روانشناسی که «هیل» به دادگاه آوردهف این نظریه را رد میکند و پس از سخنان پُراحساس «کن» که میگوید زنده نگهداشتن کسی که خود را مرده میانگارد، بیرحمی است، «قاضی وایلر» دستور میدهد که «کن» را آزاد بگذارند. با این همه، «دکتر امرسن» از «کن» دعوت میکند که در بیمارستان بماند، چون دیگر خانهای ندارد و ممکن است نظرش بیش از مرگ تغییر کند، و قول میدهد که بدون درخواست خودش، هیچ درمانی را برایش تجویز نکنند...
* اقتباس بدهم از نمایشنامه تکاندهنده و سیاه کلارک، تا حد فیلمی در باب معضل اجتماعیِ ادامه یا توقف زندگی بیماران قطع نخاعی تنزل پیدا کرده است. از دنیای فلسفی و پرسش اصلی نمایشنامه در باب زندگی و مرگ در فیلم خبری نیست و در عوض بدهم فیلم را به یک اثر شبهدادگاهی درباره یک موضوع حساس اخلاقی تبدیل میکند، در حالی که در نمایشنامه کلارک، بیمارستان / فضای اصلی بهعنوان تمثیلی ظریف از دنیای امروز، یادآور دیوانهای از قفس پرید کن کیسی است. نمای پایانی فیلم که در آن تصویر دست خدای میکل آنژ بر روی چهره هنرمند در حال مرگ سوپرایمپوز میشود، نمادی ظریف از مفهوم نامیرائی هنرمند است.
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
حجاب دولت حماس ایران رئیس جمهور پاکستان رئیسی گشت ارشاد دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور خانواده سردار رادان تهران سیل قم سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان شهرداری تهران پلیس زنان
خودرو یارانه دلار قیمت خودرو آفریقا تورم قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو سایپا ایران خودرو ارز
پایتخت سریال پایتخت تلویزیون موسیقی سریال ترانه علیدوستی فیلم سینمای ایران مهران مدیری کتاب سحر دولتشاهی
هوش مصنوعی کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
غزه فلسطین رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال آلومینیوم اراک جام حذفی استقلال فوتسال بازی بارسلونا تیم ملی فوتسال ایران باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور
همراه اول ناسا الماس تسلا سامسونگ فیلترینگ
مالاریا آلزایمر پیری کاهش وزن سلامت روان زوال عقل