چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا


یک ‌میهمانی ‌در ‌قلعه‌ خان‌ ‌بختیاری


در شرق بقایای حاکم نشین قلعه چالشتر، بخشی از سردر ستون دار ورودی ارگ واقع شده که تزئینات آن در اواخر دوره قاجاری (۱۳۳۰ ه. ق) انجام شده است، سر دری با ارتفاع بلند که توجه هر بیننده‌ای را به معماری خاص این بنا معطوف می‌دارد.بنای قلعه خدا رحم خان که در مرکز مجموعه قرار گرفته، با تمام فضای پیرامون، ارتباط مستقیم دارد.برای دسترسی به حیاط خانه باید از طریق هشتی و راهرو به آن وارد شد. قلعه دارای یک ایوان مرکزی بوده که در جبهه شمالی، ۲ طبقه و سایر اضلا‌ع، همکف ساخته شده است.ایوان شمالی که در طبقه دوم واقع است، دارای درب‌های ارسی بوده که تخریب گشته و ایوان‌های دیگر اضلا‌ع نیز دارای ستون‌های سنگی است.براساس اسناد به دست آمده، تقسیمات داخلی قلعه، شباهت زیادی به خانه ستوده داشته و به همین علت شباهت، کالبد دو بنا در مواقع ضروری بسان یک بنا عمل می‌کرده است.
از مدخل با ابهت عمارت و هشتی کوچکش که وارد آن شویم، حیاطی بزرگ با ایوان‌های طاق‌دار و حوضی منقوش در کنار آلا‌ت و ابزار مرمت، به چشم می‌خورد.
زیرزمین عمارت بیرونی، امروز نام موزه مردم‌شناسی را بر دوش می‌کشد; موزه‌ای که به وضوح، زندگی در آن جریان دارد.
از درب چوبی منبت شده تا نعل بند پیر و مشتری‌اش، از کوزه و خمره‌های بزرگ تا ابزار کشاورزی، هم و همه در گوشه و کنار این موزه خودنمایی می‌کنند.
از دالا‌ن که می‌گذریم، فضایی باز وبزرگ، سنگ‌ها و مجسمه‌هایی حجاری شده را در معرض دید علا‌قه‌مندان قرار داده; شیر سنگی (نماد دلا‌وری بختیاری)، سنگ مزار، سنگ آسیاب و...
این جا فضای موزه سنگ است.در ضلع شمالی هم عمارت زیبایی به مشتاقان میراث سلا‌م می‌گوید، این بنا در واقع جز آخرین بخش‌های بر جای مانده از مجموعه بناهای مرتبط با ارگ چالشتر مربوط به اواخر عصر صفوی تا دوره قاجاری به حساب می‌آید که قسمت اندرونی کالبد معماری حاکم نشین مذبور را تشکیل می‌داده است.در ضلع جنوب غربی مجموعه، حمام شخصی خان، هم شما را این چنین به تماشا می‌خواند...
● حمامی با کاشی های آبی فیروزه ای
از درب ورودی حمام که وارد شویم، با طی کردن یک راهرو، باید درب چوبی دیگری را باز کنیم تا رختکن حمام نمایان شود.
خدا رحم خان ستوده، روبروی درب با قلیان و بساط چای، به مهمانان موزه حمام سلا‌م و خوش آمد می‌گوید.
سمت راست رختکن، لنگ‌های آویخته بر بند رختی در کنار آیینه و سماور جلوه‌ای دیگر به حمام داده است.در سمت چپ در کنار کمد رختکن با آن صابون‌های پیچی و اسباب حمام و در ابتدای مدخل راهرو به گرمخانه، حبانه‌ای بزرگ، آب گوارایی را برای خان و اعضای خانواده‌اش، سرد نگه می‌دارد.
از راهرویی دیگر که بگذریم، وقتی دمای بدنمان به محیط عادت کرد و بخار حمام به ما اجازه چشم گشودن داد، دلا‌کی را مشغول ماساژ دادن می‌بینیم.
ظرف تاس، شانه چوبی، سفید آب، صابون و زودی (صمغ درختان)، دور تا دور مردی با آرایش موی قجری را اشغال کرده، او محمود خان، پسر بزرگ خدا رحم خان است; مالک قسمت بیرونی عمارت ستوده.
دیگ هفت جوش، قل می‌زند. آب خزینه گرم و گرم‌تر می‌شود. گربه روها از زیر دیگ، حرارت مطبوعی را به محیط وارد می‌کنند. بابا خان صفایی، پیرمرد محبوب منطقه دزک در کنج جنوب شرقی گرمخانه، در حال کیسه کشیدن است.
کاشی‌های آبی فیروزه‌ای و سفید سربی، آرامش حمام را چندین برابر کرده; آرامشی برای یک روز نظافت.
● ستوده،عمارتی با معماری های خاص
اگر مثل ما، قصد راه یابی به خلوت خان را داشته باشید، باید از یکی از دو سوی عمارت، راه پله‌ها را در پیش بگیرید تا به ایوان زیبایی با آجرکاری و کاشی معرق در لچکی‌های و پیشانی با ازاره‌های سنگی منقوش برسید.
۴ اتاق موازی ‌ شامل (۲ نشیمن و ۲ گوشواره )‌ اتاق پذیرایی را محاصره کرده‌اند; ۵ دری بزرگی که با نقوشی به سبک نقاشی لندنی که تلفیقی از هنر نقاشی ایرانی و غربی است، هیبت و بزرگی خان را به رخ می‌کشد.
در بالا‌ترین نقطه دیوار، نزدیک به سقف قابی از جنس گردو، آنجا که آیات «انا فتحناک» و «نصرمن‌الله» چشم و نظر را از حریم خان دور می‌کند، نقاشی‌هایی بر گرفته از کلیساها و مکان‌های مقدس اروپایی توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند.
یک ردیف پایین‌تر، قاب‌های نقاشی اسلا‌می‌با آیات «آیت الکرسی» اعتقادات خان را نمایان می‌سازد و نقاشی‌های گل و مرغ، گل و گلدان، اصالت ایرانی وی را یادآور می‌شود.نقاشی‌های نزدیک به کف هم داستان‌های هفت پیکر نظامی‌گنجوی را برای من و تو حکایت می‌کند.به بالا‌ی شومینه هم که بنگریم، عشوه زلیخا و سرخی خون دست زنان ترنج به دست هم، زیبایی یوسف را به یادمان می‌آورد.
اگر تو هم مثل ما با درخشش نوری سر برگردانی، قلقلک دستان خورشید را بر طلا‌های دیوار می‌بینی.
این اتاق، تاریکی ندارد.
غروب هم که شد، پنجره‌های کشویی که در ۴ گوشه اتاق قرار گرفته میزبان فانوس‌هایی است که نور را دوباره به این مکان باز می‌گرداند.
● موزه ای از گذشته برای آینده
از زیرزمین عمارت صداهایی به گوش می‌رسد. پیرمرد و پیرزنی در زیر کرسی، روزگار را سپری می‌کنند. آن طرف‌تر، چروک دستان زنان، الیاف و نخ‌ها را لمس می‌کند و این سوتر، مرد و زنی در لباس زیبای بختیاری، اجناسی را برای فروش به تو عرضه می‌کنند. اینجا محل کار و زندگی است; موزه‌ای از گذشته برای آینده.
● پاس بداریم
حرمت به هر آنچه که حاصل تفکر بشر است و حفظ آن، به طور قطع در مفهوم میراث جای دارد، فرهنگی که مرز دیروز با امروز و امروز با فرداست.
برای دیدن از هر آنچه که نقل کردیم، فقط کافی است به بام ایران سفر کنید، به سرزمین سپیدی و برف، به دیار لا‌له‌های واژگون.
در ۵ کیلومتری شهرکرد، این اثر با شکوه معماری و هنر حجاری ایران زمین با آغوش باز میزبان شماست.
سارا طالبی زاده