جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ریتم در عکاسی


ریتم در عکاسی
۱) انگلیسی آن Rhythm است که ریشه‎ی فرانسوی دارد.
۲) دهخدا توالی ضربات آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار می‎رود.
۳) آریان‎پور وزن، عبارت قافیه‎دار و آهنگ موزون.
۴) ریتمیک در بحث وزن شعر مطرح است: به معنی آهنگین
۵) لاروس در تمام هنرهای زمانی و فضایی مانند موسیقی، رقص، شعر، حجاری، معماری، نقاشی و سینماتوگراف وزن موجود است.
۶) حسین‎علی ملاح (موسیقی و شعر) در طبیعت هم به صورت‎های گوناگون این انتظام را احساس می‎کنیم: ضربان قلب، وجود قرینه‎ها، بازی رنگ‎ها و حرکت موزون آن‎ها از بی‎رنگی تا پررنگی، وموارد دیگر همه و همه واجد انتظامی‎ست که از خصایص وزن است. شکستن این انتظام و درهم ریختن این توازن و آمیختن وزنی با وزن دیگر و ویران کردن وزن‎های طبیعی توسط هنرمندان بزرگ در واقع، آفریدن طبیعتی مضاف بر طبیعت است و یا «مشاهده‎ی طبیعت از خلال سرشت و طبع شخصی‎ست» (- امیل زولا).
▪ دیوان شمس تبریزی:
نوعرسان چمن، چون وَرد و ریحان و سمن
بنواخته در تن ت تن یرلی یلی، یرلی یلی
تن تن تنن تن تن تنن، می‎گوی چون مرغ چمن
یا چون اویس اندرقرن، یرلی یلی، یرلی یلی
این آهنگ موجود در شعر مولوی با برخی واژه‎های نامفهوم، نشان از این است که وزن و ضربات آهنگین در لحن او نفوذ ژرفی داشته است و برای تنظیم شعر و قافیه‎اش با هیچ مشکلی روبه رو نبوده است. بر بنیاد شعر او آهنگ هم چون پوستی‎ست که خود به خود به جوش آمده و مفهوم شعر او را به پیش می‎برد.
۷) مهدی ستایش‎گر (فرهنگ موسیقی)
▪ وجود وزن در طبیعت خلقت از حرکات تنفسی و تپش قلب انسان و تکرار شب و روز به علت گردش موزون و وجود ریتم محسوس است. ریتم در هنرهایی چون موسیقی، شعر، نقاشی و عکاسی از اهم کار هنرمند محسوب می‎شود. کلیه میزان‎های موسیقی که از ضربات و به قول قدما از نقرات تشکیل می‎یابند از عوامل کوچک و بزرگ سازنده‎ی ریتم محسوب می‎شوند. ریتم امروزه مبحث لاینفکی از موسیقی و مانند دیگر بخش‎های موسیقی از ویژگی‎ها و اصطلاحات مخصوص به خود برخوردار است. مانند تقسیمات مختلف ریتیمک و سرعت و آهستگی ریتم، حرکات صعودی و نزولی ریتم، تأکیدها، تضاد در ریتم، عناصر تشکیل دهنده‎ی ریتم، سکوت‎ها، سنکپ، ضد ضرب‎ها، و قرینه سازی در ریتم و بسیاری از مطالب دیگر که این بخش مهم از موسیقی را تشکیل می‎دهد. در حقیقت ریتم پایه و استخوان بندی موسیقی و ضربه‎های اصلی موسیقی به هم‎راه تأکیدهای‎شان سازنده‎ی ریتم در موسیقی‎ست.
▪ وزن تناسبی محسوس از تقسیم زمان (فضا) در نغمه‎های موسیقی‎ست (میزان از واژه‎ی وزن است) که از ایام دور مورد نظر بوده و در متون موسیقی تأکید به رعایت آن شده است: «... بی‎وزن مگوی و چنان مگوی که سرود جایی دیگر بود و زخمه جای دیگر» (قابوس نامه)
▪ وزن احساس حرکت یک قطعه موسیقی‎ست.
▪ وزن عبارت از توالی ضربات آهنگ است که برای توازن صدای موسیقی به کار می‎رود. ضرب یک قطعه موسیقی‎ست که از اجتماع چند امتداد مختلف در تحت انتظام مخصوصی حاصل می‎شود، و نظم تناسبی‎ست در زمان یا بین کشش‎ها. تناسب اگر در مکان واقع شود آن را قرینه و اگر در زمان واقع شود وزن نامیده می‎شود.
▪ انواع وزن‎ها در موسیقی
ـ وزن زورخانه‎ای : وزن‎های متعددی در یک دست ورزش زورخانه موجود است و نزدیک به ۳۰۰ پایه ریتم را در بر می‎گیرد که در دوازده دست این مقدار به ۳۶۰۰ پایه ریتم می‎رسد.
ـ وزن ساده : وزنی که به سادگی شناخته می‎شود. مانند دوضربی، سه ضربی، چهار ضربی و...
ـ وزن سبک : وزنی نشاط آور و تحرک انگیز مانند وزن شش هشتم. حسین‎علی ملاح¬ وزن سبک و تند برای تجسم شادی و یا حالت تحرک و بی‎خیالی‎ست.
ـ وزن سنگین : وزنی با فواصل دور دارای وقار و متانت مانند وزن شش چهارم که در هر میزان شش سیاه به اجرا درمی‎آید. حسین‎علی ملاح¬ وزن فراخ و سنگین برای بیان احساس غم و اندوه و یا حالت وقار و یا بیان اندیشه‎های عرفانی‎ست. معمولا قطعاتی مانند مارش و سرود را در وزن‎های دو ضربی و چهار ضربی می‎نویسند .
ـ وزن شکسته : دو وزن پنج و هفت ضربی متشکل از پنج سیاه (مرکب از دو ضرب و سه ضرب ) و هفت سیاه (مرکب از چهار ضرب و سه ضرب ).
▪ حسین‎علی ملاح شعر مانند هر پدیده‎ی دیگر، برونی دارد و درونی. صورت برونی آن وزن کلام است و این وزن خود عامل بازشناسی شعر از داستان و موسیقی‎ست. شعر سخنی‎ست موزون و داستان کلامی‎ست بی‎وزن. و موسیقی لحن و وزنی‎ست بی‎سخن.
عکاسی به دلیل متأخر بودن‎اش نسبت به هنرهای دیگر، کاربرد ریتم را از موسیقی و از این قبیل به عاریت گرفته است. برای شناخت درست و منطقی از کاربرد ریتم ناچاریم کاربرد و تعریف آن را در هنرهای قدیمی‎تر را روشن کنیم. آن چه از تعاریف بالا برمی‎آید این است که آهنگ یا وزن موجود در ریتم‎های هنرهای دیگر پوششی‎ست برای زیبا و جذاب کردن موضوع یا مفهوم. اما در موسیقی این گیرایی وزن و آهنگ جای‎گاهی بیش از آن چه به نظر ساده می‎آید است. پرهیز از هرگونه ساده‎انگاری در بحث‎های ریتم و آهنگ، ما را از گرفتاری بی‎ثمر و نامفید ترکیب‎بندی‎های عکاسی رها خواهد ساخت.
آن چه در موسیقی (صدا در فواصل زمانی) هم چون اساس آن قلمداد می‎شود در عکاسی، نور اساس این هنر است. نور ترکیب‎ها و تونالیته‎های گوناگونی را به وجود می‎آورد که به اثر هم ژرفا و هم بافتی چشم‎نواز می‎دهد. چشمان عکاس هم چون گوش‎های موسیقی‎دان تیز و جست‎وجوگر است. بدون نوری مناسب اثر آفریده شده دارای سطحی تخت و یک‎نواخت خواهد بود که به موضوعی انتزاعی نزدیک خواهد بود. پس «ژرفا» برای تولید اثری خوب و پسندیده حرکت چشم را سطحی تخت به درون می‎کشد. پرسش اساسی چنان که مطرح شد این است که آیا ریتم در عکاسی از فواصل زمانی به اندازه‎ی فواصل مکانی بهره‎مند می‎شود یا نه؟ یا به عبارتی، آیا فواصل زمانی منظم در به وجود آمدن ریتم یا اصطلاحا بافت در عکاسی نقشی دارد یا نه؟ و پرسش دیگر: ریتم تعریف شده در هنرهای دیگر چه تعریفی در عکاسی دارد؟ آیا می‎توان بافت یا شکل تعبیر کرد؟
- ریتم عبارت است از نسبت اجزای مورد نظر. این نسبت می‎تواند از نظر کوچک شدن گزیده شود و یا این که اختلاف در تونالیته‎های اجزا این نسبت را روشن کند. پرسپکتیو به وجود آمده در ریتم ناشی از این است که نسبت اجزا رفته رفته کوچک‎تر یا بزرگ‎تر شده است.
در هر اثر باید مورد یا نشان ریتم روشن شود. ممکن است در اثری به هیچ ریتمی اشاره نشده باشد. پس از روشن شدن مورد ریتم مشخص می‎شود که اهمیت این ریتم تا چه اندازه به مفهوم اثر یاری رسانده است. گاهی ریتم حرف اول و آخر عکس است و گاهی به موضوعی کمک می‎رساند.
سطح تخت در برخی عکاسی‎های انتزاعی ژرفا را از دست می‎دهد. در این صورت، ریتم آفریده شده خود موضوع خودش است. ریتم به حرکت چشم بر روی اثر کمک می‎رساند. در این صورت هم چون نشانی برای موضوع عمل می‎کند و اهمیت فی‎نفسه‎ی خود را از دست می‎دهد.
خلیل غلامی
http://tabrizfoto.blogfa.com