سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


بهار کمانچه با «بهاری» بود


بهار کمانچه با «بهاری» بود
این را دیگر همه می دانیم كه استاد علی اصغر بهاری حلقه اتصالی است میان كمانچه نوازان عهد قاجار و نسل امروز. او نوع نگاه مردم به كمانچه را آنگونه كه خود متعهدانه به این ساز می نگریست، تغییر داد. پیرنیاكان درباره استاد بهاری می گوید: او یكی از باتقواترین استادان موسیقی ماست. متن زیر بخش هایی از سخنان استادانی است كه در روز بزرگداشت وی ایراد كرده اند.
● پیرنیاكان و استاد بهاری
یك روز به اتفاق حسین علیزاده و مجید درخشانی برای دیدن استاد شهنازی به منزلش در آبسرد دماوند رفتیم. وقتی رسیدیم ایشان گفتند از آقای بهاری خبری دارید، گفتیم نه. گفت خوب است به اتفاق به منزلش برویم. استاد شهنازی نشانی را بلد بودند و پیش افتادند. وقتی در زدیم جوانی در را باز كرد. استاد شهنازی به او گفت به آقای بهاری بگویید فلانی آمده است. چند دقیقه پس از رفتن آن جوان، دیدیم كه استاد بهاری نفس زنان خود را به دم در رساند و استاد شهنازی را در آغوش گرفت. او جوری به استقبال آمد كه گویی یك مقام بلند پایه مملكتی در منزلش را زده بود. وقتی در اتاق دور هم نشستیم، آقای علیزاده به استاد بهاری گفتند می خواهم مصاحبه ای بكنم و بعد صحبت ها شروع شد. ایشان در لابه لای حرف هایشان گفتند: من از آقای شهنازی خیلی استفاده كردم و در واقع شاگرد ایشان بودم. استاد شهنازی تعارف كردند و گفتند: نه آقا، ما با هم همكار بودیم. اما استاد بهاری گفت: نه آقای شهنازی بگذار این جوان ها بدانند كه من یك دوره ردیف را پیش شما كار كردم.
● علی اكبر شكارچی: بهاری خونگرم و بی ادعا بود
«علی اكبر شكارچی» چهره نام آشنای كمانچه نوازی معاصر معتقد است «تجلیل از بهاری، تجلیل از موسیقی ایران است و امروز كه این برنامه به یادبود استاد برگزار می شود، نشانه قدرشناسی ملت ایران است». شكارچی همچنین یادی از كمانچه نوازان فقید چند سال اخیر همچون كامران داروغه و محمد طغانیان (نوازنده محلی) كرد و سپس در سیری گذرا بر زندگی استاد بهاری، ادامه داد: «بهاری، استادی مهربان بود كه موسیقی را از دایی ها و از پدربزرگش آموخت. بهاری همه شاگردان خود را بسیار دوست می داشت و هرگز نمی شد كه از زبان او برتری كسی را با فرد دیگری شنید».
شكارچی، استاد بهاری را تنها حلقه اتصال نسل كمانچه نوازان عهد قاجار با نسل امروز عنوان كرد و افزود: «رشد و پیشرفت كمانچه نوازی نسل بعد از دهه ۵۰ متأثر از سه شیوه نوازندگی است؛ اول نوازندگی محلی كه در اقصی نقاط ایران با گویش ها و لحن های مختلف جریان دارد، دوم نوازندگی با لحن آذری كه هابیل علی اف نماینده شاخص آن هستند و سوم نوازندگی دستگاهی كه استاد بهاری به عنوان تنها منبع زنده در عصر حاضر آن را نمایندگی كردند و اینك به همت استاد بهاری است كه در حوزه موسیقی شهری، نوازندگان شاخصی این ساز را زنده نگه داشته اند».
● كیهان كلهر: استاد بهاری موجب شد من از صدای كمانچه خوشم بیاید
«وقتی پنج ساله بودم استاد را در تلویزیون در حال نواختن كمانچه می دیدم، اما هرگز فرصت نشد تا از او درس بگیرم ولی باید بگویم كه او موجب شد من از صدای كمانچه خوشم بیاید. نسل ما در هر حال مدیون این مرد بزرگ است، چه آنها كه شاگردش بودند و چه آنها كه مانند من چنین توفیقی را پیدا نكردند».
● بهاری از زبان خودش:
«سال ۱۲۸۴ شمسی در تهران به دنیا آمدم. پدرم نایب محمدتقی خان كه صاحب مختصر ملك و زمینی در شمیران بود تربیت مرا تا سن ۱۳ سالگی برعهده داشت. زمانه و ایام، اما با پدرم سرسازگاری نشان نداد و به یكباره مالباخته و ورشكسته گردید. مادرم گوهر خانم فرزند میرزاعلی خان، نوازنده چیره دست كمانچه ناگزیر همراه خانواده به خانه پدری پناه برد.
از این زمان به بعد زیرسایه پرهنر پدربزرگم با عالم موسیقی انس و الفت گرفتم. آنجا بود كه برای نخستین بار مونس صدای گوش و دلنواز كمانچه میرزاعلی خان شدم. نه فقط او كه صدای ساز دایی بزرگم رضاخان كه ماهرانه كمانچه می نواخت و نیز نواختن ماهرانه به وسیله دایی دیگرم اكبرخان، مرا با این ساز رابطه و عشقی جانانه بخشید. خدا بیامرزد مادرم را وقتی به شور و عشق من نسبت به موسیقی مخصوصاً كمانچه آشنا شد، از پدربزرگم میرزاعلی خان خواست به من كمانچه نوازی را تعلیم دهد. او مدت دوسال با حوصله و صبر تمام زیر و بم های ساز كمانچه را به من آموخت تا آن كه سرانجام ادامه تعلیم مرا به دایی ها سپرد. مدت چهارسال نیز در خدمت دایی ها به تكمیل معلومات و تمرین ساز كمانچه پرداختم.
در سن ۱۶ سالگی همكاری خود را با اركستر كوچكی كه بیشتر برای اجرای موسیقی مناطق نفت خیز جنوب می رفت، آغاز كردم، درست همان ایامی كه مصادف شد با بیماری و مرگ پدرم و اداره امور زندگی از سوی من كه پسر بزرگ خانواده بودم. چند سال بعد با رواج ویلن به جای كمانچه و پیانو به جای سنتور من نیز مدتی كمانچه را زمین گذاشته به نواختن ویلن مشغول شدم.
درك محضر استاد دلسوخته رضا محجوبی، سهمی همیشه ماندنی دربالا بردن سطح آگاهی من نسبت به موسیقی ایرانی به حساب می آید و جالب تر آن كه او پس از اتمام دوره تعلیم من، آنچنان از حاصل كار دل خشنود بود و راضی كه تمامی شهریه ای را كه پرداخته بودم یكجا به من باز گرداند؛ پیشكش صله جانانه ای كه هرگز از خاطرم نمی رود. ۲۷ ساله بودم كه به مشهد مقدس رفتم و با امكاناتی محدود كلاس تعلیم موسیقی را در آن شهر دایر كردم. دو سال بعد به تهران برگشتم، ایامی بعد با گشایش رادیو مرا نیز به همكاری فراخواندند. حوالی سال ۱۳۳۲ بود كه بعداز سالها دوری از كمانچه با عشق و ارادت تمام دوباره این ساز را دست گرفتم، یعنی روزگاری كه این ساز داشت فراموش می شد و اغلب به دیده تحقیر به آن نگاه می كردند و بی پرده و آشكار كمانچه را سازی خاص نوازنده های دوره گرد قلمداد می نمودند.
من تمام سعی و تلاش خودم را وقف احیای این ساز كردم و در رادیو به اجرای برنامه با كمانچه پرداختم. سازی مهجور كه بعد ازیك دوران طولانی تحقیر و گمنامی با مدد از عشق من به كمانچه، از طریق رادیو به گوش همگان رسید. خدا را سپاس می گویم كه به سهم و بضاعت ذوق هنری خویش توانستم آبرو و اعتباری دوباره به این ساز ببخشم و بی آنكه قصد خود خواهی در میان باشد كمانچه را از مرگ و فراموشی نجات دادم.
كمانچه كه زنده شد دانشگاه تهران بعداز چند سالی مرا برای تعلیم هنرجویان طالب یادگیری این ساز دعوت كرد، در راه به ثمررساندن وظیفه و تعهد خود نسبت به تعلیم كمانچه از نثار هیچ ذوق و تلاشی كوتاهی نكردم، حاصل سال های تعلیم من تربیت هنرجویانی بود صاحب ذوق كه هركدام به سهم استعداد خویش در زمینه این ساز خوش درخشیدند و چه بسیار كه صاحب نام و شیوه و شگردی نیز گردیدند.
در سالیان زندگی هنری ام، خاطرات بسیاری از همكاری با یاران هنرمندم همانند زنده یادان صبا، عبایی، علی اكبر خان شهنازی، دوامی، اقبال و محمودی خوانساری در خاطر و خیالم مانده است كه نقل آنها در این مختصر نمی گنجد.
سال ۱۳۴۶ با دعوتی كه رادیو فرانسه برای اجرای تكنوازی با كمانچه از من به عمل آورد با این ساز غریب و تنها در سالن «دولاویل» كه بیش از سه هزار نفر جمعیت مشتاق در آن گردهم آمده بودند به اجرای برنامه پرداختم كه شور و غوغای بسیاری را برانگیخت... بعداز آن با اجرای برنامه در كشورهایی چون آلمان، انگلستان، ایتالیا و هلند ارزش و اعتبار كمانچه را به سهم خویش نزد جهانیان آشكار ساختم.
همكاری جدی من با تلویزیون زمانی آغاز شد كه برنامه هایی را به تكنوازی با كمانچه اختصاص دادند و بعد از آن به عضویت مركز حفظ و اشاعه موسیقی، رادیو و تلویزیون و نیز مكتب صبا درآمدم.
درمجموع از حاصل سالیان طولانی خدمت و ادای دین و تعهدم به موسیقی پرحرمت و با اعتبار و سنتی سرزمینم در پیشگاه خدا و بندگان خدا به سهم ناچیز خودم احساس سرفرازی می كنم، چرا كه همه گاه حرمت موسیقی ایران را پاس داشته و عمری به آن به چشم عبادت نگریستم».
● شخصیت هنری استاد
آنچه از زندگی و رفتار هنری ایشان و از دوستان و شاگردان و نزدیكان آن بزرگوار شنیده می شود، به معنی واقعی كلمه گواهی است بر زندگی درویشانه استاد بهاری چه از نظر معنوی و چه از نظر مادی.
یكی از شاگردان ایشان در این باره می نویسد: «به یاد دارم در حضور ایشان در مركز حفظ و اشاعه موسیقی ایران در مورد نحوه تقسیم درآمد گروه « استادان موسیقی ایران» به سرپرستی فرامرز پایور می گفتند: «قرار براین شد كه درآمد به نسبت سابقه و نوع ساز تقسیم شود ولی من با این كار مخالفت كرده و نظر براین شد كه درآمد به صورت مساوی تقسیم شود»، در موردی دیگر استاد بهاری در راهنمایی اینجانب درباره طی طریق در عالم هنر فرمودند: پسرم كمانچه سازی است بی نظیر مانند اسبی است وحشی، اگر توانستی این اسب را رام كنی همراه و دمساز تو خواهد شد وگرنه برزمینت خواهد انداخت. این ساز اگر در دست نوازنده رام شد آنچنان توان و قدرت و ظرافت دارد كه می شود با آن گفت وگو كرد و شاید به خاطر همین توانایی است كه در بعضی موارد آوازخوان ها از همراهی با آن طفره می روند و در مورد دارایی و مال و ثروت فرمودند: پول و ثروت بیش از اندازه چه از راه درست و چه از راه غلط انسان را فاسد می كند پس هرگز به دنبال آن مباش.
● ریتم در آثار استاد بهاری
از نگاهی كلی به مبحث ریتم در شرق می توان گفت، انسان شرقی نگاهی بسیار عمیق و عارفانه به لحظه ای كه زندگی در آن جریان دارد داشته است و بدین سبب ناخودآگاه به دنبال روشی رفته است كه بتواند از لحظه و زمانی كه خود در آن جاری و ساری است نهایت لذت و بهره را ببرد.
اما درمورد استاد بهاری به تحقیق می توان گفت او یكی از نوادر نوازندگان معاصر است كه در كارهایش چه در بخش های آوازی و چه در بخش های ضربی نمودهای بسیار زیبا و مثال زدنی اجرا شده است.آقای مهدی آذرسینا در كتاب « آثاری از استاد بهاری » در بیان نحوه نگارش و توضیح ریتم در ساز استاد بهاری می نویسد: «احساس وزن و درك ریتم در اجرای یك نوازنده در هر شرایطی از نواختن، از اساسی ترین اركان تبحر و توانایی است. مقوله ریتم در موسیقی ایران گستردگی و ژرفای خاصی دارد و نیازمند تحقیق موسیقیدان هاست و یقیناً در محدوده چند نوع میزان و عدد میزان متداول در نت نویسی امروز موسیقی ایران نمی گنجد. رعایت وزن و ایجاد شكل های ریتمیك الزاماً نیازمند میزان های مساوی و ریاضی وار نیست و به نظر می رسد این طرز فكر و اجرا در موسیقی ایرانی كه در آن حتی زمان میزان ها با مترونم تنظیم می شود، در اثر نیاز به اجراهای گروهی و نداشتن فرصت كافی برای تمرین به وجود آمده است. با این حال اگر چه خط موسیقی گستردگی لازم را برای ثبت تغییرات ریتم دارد نوشتن تمام جزئیات و ظرایف دشواری هایی را در پی خواهد داشت كه ناچار باید تنها به نوشتن مواد اساسی و درونی ریتم اكتفا كرد. در اجراهای استاد بهاری طرز تلقی از ریتم به صورتی است كه در موسیقی سنتی ایران مطرح است. سرعت درحد زیادی تغییر پیدا می كند. زمان نتها و سكوتها دقیقاً بر مبنای الگوهای میزان ها حفظ نمی شود. روشن است كه در این قطعات اجرای میزان های متفاوت و لنگ و... منظور نبوده است. پس اغلب قطعات با میزان های ثابت و معمول نوشته شده و به ندرت میزانی درهم شكسته است. این مطلب نیز باید افزوده شود كه این شیوه تكنوازی بدون تعمق و شناخت حال و هوای موسیقی سنتی قابل تقلید نیست و...
در قسمت دیگری از همان كتاب آقای دكتر داریوش صفوت نظر خود را درباره ریتم در ساز استاد بهاری چنین عنوان می كند: «نكته جالبی كه در اجرای استاد بهاری وجود دارد و باید بدان توجه داشت مسأله ضرورت های ریتمیك است. توضیح مطلب آن كه از ۱۰۰سال پیش كوشش هایی به عمل آمد كه قطعات ضربی موسیقی ایرانی را به خط نت غربی بنویسند تا همگان بتوانند از روی نت این قطعات را یاد بگیرند، البته این كار بسیار مفید بود و از نظر حفظ موسیقی ایران خدمت بزرگی به شمار می رود، اما این آوانویسی براساس ضوابط غربی انجام شد و در نتیجه قطعات ضربی ایرانی در قالب میزان های دوضربی و سه ضربی و چهارضربی ساده و تركیبی گنجانده شد و ادوار و سیكل های ضربی قدیمی ندیده گرفته شد. در اینجا قصد ورود به تجزیه و تحلیل این مطلب را نداریم همین قدر كافی است كه بدانیم استاد بهاری قطعات ضربی را دو نوع اجرا می كنند: یكی با ضرب یا همراه با گروه نوازندگان، یكی هم به صورت تنها.وقتی همراه با ساز دیگر می نوازد ضرب قطعه را به همان صورتی كه آوانویسی می شود یعنی در قالبهای ریتمیك فوق الذكر به دقت اجرا می كنند ولی هنگام تكنوازی ریتم و ضرب را به اقتضای حالت آهنگ و آن طور كه احساس قوی موسیقایی خودشان اقتضا می كنند تغییر می دهند و از چارچوب خشك آوانویسی خارج شده سیكل های احساسی قدیمی را نشان می دهند.
● شیوه آرشه كشیدن
آرشه از آن جهت كه نقشی حیاتی در ایجاد تمام افت و خیزها دارد ، ابزاری است كه به مانند شمشیری دولبه وارد میدان می شود و می تواند حد نوازندگی یك نوازنده كمانچه را از عرش تا فرش تغییر دهد. آرشه استاد بهاری درعین ملاحت و لطافت از تكنیك و شیوه منحصر به فردی برخوردار است به طوری كه گویی در گفتن و پرداختن هیچ جمله ای عاجز و ناتوان نیست. در نواختن چهارمضراب ها و رنگ ها استفاده خلاق از چپ و راست ها و درابهای صحیح و بجا تنوع صوتی و ریتمیك دلپذیری ایجاد می كند كه برای نمونه می توان به چهارمضراب ماهور و چهارمضراب چهارگاه از ساخته های استاد بهاری اشاره كرد. در زمینه ایجاد نوانس ها و شدت و ضعف ها و همچنین ایجاد فضای صوتی مناسب و به اصطلاح گرفتن صدایی به نهایت زیبا و دلنشین از كاسه و تمام قسمت های ساز دست راست استاد بهاری با به حركت درآوردن آرشه نقشی حیاتی و سرنوشت ساز را ایفا می كند.
در آن دوران ویلن جای كمانچه را گرفت و در واقع حدود یك قرن پیش وقتی ویلن به همراه سازهای غربی دیگر وارد موسیقی ایرانی شد، كمانچه نوازان بنام آن زمان تعلیم ویلن را عهده دار شدند، در نتیجه مطالبی كه به طوركامل موسیقی صیقل یافته و زلال ایرانی بود و با كمانچه نواخته می شد به شاگردان تعلیم داده شد. ویلن سازی بود تكامل یافته و روشهای نوازندگی آن گسترده و این امر سبب شد كار به تدریج به انحراف كشیده شود تا آنجا كه موسیقی اجراشده برروی ویلن در اغلب موارد كاملاً خالی از محتوا گردیده و از آنجا كه ارزش ساز را اجراكنندگان آن تعیین می كنند، بی مایه بودن اكثر نوازندگان ویلن ارزش و اعتبار خود ویلن را هم در موسیقی ایرانی خدشه دار كرد و این نیز یكی از دلایل مهم روآوردن موسیقیدان ها به كمانچه بود.
بنابراین كمانچه سازی بود كه تنها و بی سرپرست مانده بود كه استاد بهاری یكه و تنها وارد میدان شد. مسئولیت این ساز را به عهده گرفت و بعدها در سال های قبل از دهه ۵۰ به دعوت دانشكده هنرهای زیبا كه حالا نظارت بر موسیقی ایرانی در آن به عهده نورعلی خان برومند بود پاسخ مثبت داد و این گونه كمانچه به جایگاهی مهم و سرنوشت ساز دست یافت. بنابراین می توان گفت، استاد بهاری تأثیری شگرف بر جوانانی كه در دهه ۵۰ در مرحله یادگیری بودند گذاشت و موجب شد دانسته هایی كه اندوخته بود، دستمایه های پرباری برای اجراهای انفرادی و گروهی جوانان خوش آتیه آن دوران به وجود آورد. حتی آوازخوانان نیز در محضر استاد با رموز تصنیف های قدیمی و نحوه اجرای آنها و تكنیك هایی كه شاید در هیچ كلاس دیگری نمی شد آموخت آشنا شدند و آنها را به كار گرفتند، البته در این میان برخی از هنرآموختگان مكتب بهاری حتی اشاره ای به مراحلی كه نزد استاد بی ادعا گذرانده بودند نكردند.
● داود گنجه ای: بهاری برای من سمبل انسانیت بود.
چگونگی و چیستی بودن و شدن یك هنرمند فراتر از فن و مهارت صرف خلجان درونی و كنشی است كه فراگردهایش را با معیارها و پیشنهادهایی درمی یابد. روزگاری كه من ویلن را كلاسیك تمرین می كردم و مرتب با این ساز همساز بودم، روزی استاد نورعلی خان برومند از من خواستند كمانچه ای كه می نوازم سعی كنم حال و هوای موسیقی با معرفت پیدا كند. نخستین جلسه ای كه با استاد فرزانه علی اصغر بهاری به وسیله نورعلی خان برومند داشتم، پس از مدت كوتاهی دریافتم كه موسیقی فقط تكنیك نیست در زمینه موسیقی، مسائل درونی، بسیار مهم است و تأثیر معلم بر شاگرد انكارناپذیر. حدود ۳۰ سال در كنار استاد بهاری مطالب موسیقی را دوره كردم، با وجود این كه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم و تمام آثار مكتوب موسیقی ایرانی را نیز با ویلن می نواختم، ولی هر لحظه كه كمانچه را به دست می گرفتم قطعاتی از داده های استاد بهاری را تمرین می كردم، روح و روانم تحت تأثیر چیزی شگفت انگیز قرار می گرفت كه همانا معرفت انسانی است.بدیهی است موسیقی ما با عرفان پیوند ناگسستنی دارد و آن حالت اشراقی كه در این نوع به دست می آید و تجربه می شود، انسان را كم كم به پالایش می رساند. او به جایی می رسد كه فقط حضرت دوست را می بیند كه همانا خداوند یگانه است. بنابراین از این پس مسئولیت عجیبی به عهده هنرمند واگذار می شود. به اعتقاد من، هنرمند باید از همه آلودگی ها دور باشد تا بتواند برای مردم و برای ارشاد و راهنمایی نسل های بعد از خود كوشا باشد. همیشه بهاری برای من سمبل انسانیت بود، از او آموختم كه انسان باید بتواند در كنار كارهای روزمره به حالتی از عرفان دست پیدا كند تا بتواند خوشی های خود را با دیگران تقسیم و غم های خود را در نهانخانه دل خود مدفون كند. بهاری به تصدیق اكثر هنرمندان واقعاً مردی وارسته بود، آنچه آموخته بود با معرفت در اختیار شاگردانش قرار می داد. روحش شاد».
● یاد استاد بهاری در آلبومی تازه
«به یاد استاد بهاری» بداهه نوازی كمانچه از «درویش رضا منظمی» از آلبوم های شنیدنی موسیقی ایرانی است كه چندی پیش از سوی نشر موسیقی «آوای باربد» منتشر شد.
«درویش رضا منظمی» كه از شاگردان مرحوم بهاری است و مدتی ریاست گروه موسیقی دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را هم به عهده داشت، در مورد سبك و سیاق استادش می گوید: مرحوم علی اصغر بهاری یكی از استادان درجه یك موسیقی ایرانی بود. هر چه داریم از سبك و سیاق كمانچه كشی استاد بهاری داریم و هر كسی بخواهد بر آن اساس كمانچه نزند، می گویند كه كمانچه خراب شده اند و ویلنی اجرا می شود! متأسفانه امروز چنین شده كه دیگر كسی نمی خواهد از پیشكسوتان كمك بگیرد و یادگیری كند. همه تا چیزی یاد می گیرند، می گویند ما دیگر كل دانش كمانچه كشی هستیم و یا سازهای دیگر. من افتخار شاگردی استاد بهاری را در دانشگاه داشتم، زمانی كه در سال های ۱۳۵۱ ، ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ در هنرهای زیبای دانشگاه تهران دانشجو بودم ایشان تشریف می آوردند و هفته ای یكبار من در خدمت شان بودم. البته شاگرد حسین خان یاحقی نیز بودم و افتخار شاگردی ایشان را از سال ۱۳۴۲تا ۱۳۴۷ داشتم. كمانچه كشی من بیشتر به او شباهت دارد ولی خب، این بار به فكر ۱۳۴۲ مرحوم استاد بهاری افتادم. در سال ۱۳۷۷ از شمال می آمدم كه در امامزاده هاشم توفقی كردم. آنجا بر مزار شریف ایشان دعایی خواندم.
بعد قیافه جذاب و شیرین او واقعاً مرا جذب كرد. از كرج تا به خانه رسیدم قطعات ایشان را مدام بر لب زمزمه می كردم. مطالب حفظ شد و چون قبلاً هم خدمت شان كار كرده بودم، آمادگی داشتم كه بتوانم بر آن اساس و آن روش یاد بدهم. به همین دلیل وقتی آمدم خانه به دخترم اشاره كردم كه ضبط را بیاورد كه من ذكر حال مرحوم بهاری در ذهنم هست و دلم خیلی برایش تنگ شده و می خواهم آن را ضبط كنم. ضبط را آماده كردیم و ضبط این كار هم شروع شد كه به مدت ۸-۷ سال ادامه داشت.
سمیه قاضی زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید