چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا


من موزیکولوگ نیستم!


من موزیکولوگ نیستم!
● گفت‌وگو با محمدرضا درویشی
«من موزیکولوگ نیستم»؛ این جمله را «محمدرضا درویشی» وقتی که بحث درباره‌ی این رشته و چگونگی تدریس آن در دانشگاه‌ها داغ شده بود گفت و دلیل آن را عدم تحصیل آکادمیک در این زمینه عنوان کرد! جمله‌ای که خیلی عجیب به نظر می‌رسید.
البته باید این جمله را تصحیح کرد و گفت که محمدرضا درویشی تنها یک موزیکولوگ نیست، او یک موسیقی‌دان حرفه‌ای است.درویشی از آن دسته هنرمندانی است که شبانه‌روزش بیش از ۲۴ ساعت دارد! تنها با نگاهی گذرا به فعالیت‌های گسترده‌ی این موسیقی‌دان می‌توان به این مهم پی‌برد. مجموعه ارزنده «دایره‌المعارف ساز‌های ایران» که دو جلد آن تا کنون منتشر شده یکی از مهمترین منابع سازشناسی موسیقی ایران به شمار می‌رود که به همت و کار شبانه روزی این هنرمند در طول قریب به ۲۰ سال جمع آوری شده است.
«مامک خادم» خواننده‌ی ایرانی، در گفت‌وگویی با درویشی به بررسی فعالیت‌ها و آرای این موسیقی‌دان پرداخته است. او که سال‌ها با گروه «اکسیوم آو چویس» (Axiom of Choice) همکاری داشته است و در چند اثر از درویشی نیز به‌عنوان خواننده (Vocalist) حضور داشته، این گفت وگو را فرصتی مناسب دیده است تا آنچه را که خود موضوعات مشترک می‌داند، با محمدرضا درویشی به بحث بگذارد.
مجموعه «دایره المعارف سازهای ایران» جدای از همه‌ی ویژگی‌هایش، منسجم‌ترین منبع مکتوب در زمینه‌ی ساز‌شناسی ایران محسوب می‌شود. روش تحقیق این کار به چه شکل بوده است؟
دایره‌المعارف سازهای ایران در سال ۸۴ منتشر شد، ولی مراحل تحقیق و کارهای مقدماتی جمع‌آوری اطلاعات آن از سال ۶۱ آغاز شده و تا امسال هم ادامه داشته است. البته لازم به ذکر است که بخش اعظمی از کارهای فنی و آماده‌سازی این کتاب در سال ۸۴ در موسسه‌‌ی ماهور انجام شده همین‌جا از زحمات آقای «محمد موسوی» و تیم فنی موسسه ماهور تشکر ‌می‌کنم.
در حقیقت روش تحقیق در این پروژه روش حضوری و میدانی بوده است.
من در سفر به شهرها و روستاهای مختلف، جدای از این‌که نوازندگان مختلفی را می‌دیدم، سعی می‌کردم با استادان اصلی این موسیقی‌ها در نوازندگی سازهای گوناگون ارتباط برقرار کنم. بدین ترتیب مستندات برای این مجموعه، شاخص‌ترین هنرمندان مناطق هستند که در منطقه‌ی خودشان بسیار شناخته شده هستند. البته در تکمیل، طبقه‌بندی و تدوین اطلاعات، من به اطلاعات دیگری احتیاج داشتم که این اطلاعات را یا با سفرهای کوتاه به مناطق و یا با ارتباطاتی که در سفرهای قبلی در آن مناطق ایجاد کرده بودم، به دست می‌آوردم.
درخلال این سال‌ها دوستان زیادی از مناطق مختلف با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که در منطقه‌شان وسیله‌ای پیدا کرده‌اند که معلوم نیست که ساز است یا نه... یعنی از سر علاقه و اشتیاق این کار را انجام می‌دادند. من هم از آنها می‌خواستم از این وسیله برای من عکس بفرستند. بعد از مشاهده‌ی عکس‌ها سوالاتی را برای افراد مطلع می‌فرستادم تا اطلاعات بیشتری از این سازها به دست بیاورم. تعداد محدودی – حدود ۵ درصد - از سازهای معرفی شده در دایره‌المعارف به این شکل شناسنایی شدند.
نکته‌ی دیگری که در روش تحقیق این مجموعه وجود دارد و خوب است به آن اشاره کنیم این است که وقتی تعداد نوازندگان یک ساز در یک منطقه زیاد بود به اطلاعات یک استاد اکتفا نمی‌شد و همه‌ی نظرات جمع‌آوری، بررسی و مقایسه می‌شدند و درنهایت معدل این اطلاعات در دایره‌المعارف منعکس شده‌است. در چنین مواردی استناد مشخص به گفته‌ی یک نفر غیر ممکن می‌شود.
به اذعان بسیاری از اهالی موسیقی این کتاب یکی از نمونه‌های حرفه‌ای تحقیقات در زمینه‌ی موسیقی‌ است که تاکنون در دنیا انجام شده‌است، خودتان این کار را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
هر اثری در زمان تاریخی خودش باید دیده شود، یعنی مثلاً این کار باید در زمره‌ی کارهای ۲۰ - ۳۰ سال اخیر بررسی شود و نباید آن را با نمونه‌های ۱۰۰ سال گذشته مقایسه کرد و همین‌طور نباید آن را در سطح تحقیقات ۵۰ سال آینده دید.
چراکه مثلاً در ۱۰۰ سال پیش زمینه‌ی بروز چنین فکری در ایران وجود نداشته و سطح رشد فرهنگی در ایران به اندازه‌ای نبوده که به این ضروریات توجه شود. در آینده نیز قطعاً کسانی خواهند بود که نواقص و کمبودهای این کتاب را برطرف کنند. چراکه هیچ اثر تحقیقی‌ای کامل نیست و همواره مواردی برای رفع نقص وجود دارد. من توانستم در این بیست‌و‌چند سال به این نتایج برسم. هرآینه اگر کسانی بتوانند درعمل و نه گفتار و شعار این نواقص را برطرف سازند باید استقبال شود، چراکه هدف شناخت یک فرهنگ است.
با توجه به سطح علمی قابل‌توجه این کتاب به نظر می‌رسد که مهم‌ترین مخاطبان آن دانشگاه‌ها و مراکز آموزش آکادمیک موسیقی در ایران و جهان باشند. آیا چنین استقبالی صورت گرفته است؟
من به نقل از ناشر و همچنین بر اساس شنیده‌ها می‌توانم بگویم که اگرچه دانشکده‌ی موسیقی دانشگاه تهران هنوز این کتاب را با قیمت ۱۸۰۰۰ تومان با تخفیف ۳۰ درصد خریداری نکرده تا در آرشیو دانشگاه قرار دهد، ولی بسیاری از دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا این کتاب را سفارش داده‌اند و برای آنها نیز ارسال شده است.
با وجود این‌که این کتاب به‌غیر از یک مقدمه‌ی کوتاه به زبان انگلیسی، هنوز اطلاعات بیشتری به زبان‌های غیرفارسی ندارد و قابلیت ارایه به خارج از کشور را ندارد، اما موسیقی‌شناسان مطرح غرب و دانشگاه‌های مختلفی در دنیا به‌ویژه‌ در آمریکا این کتاب را تهیه کرده‌اند.
مقالات، مکتوبات و تحقیقات بسیاری در زمینه‌ی موسیقی‌شناسی در رده‌های مختلف وجود دارد و یا درحال انجام است که بسیاری از آنان به شیوه‌ی کتابخانه‌ای است. آیا واقعاً می‌توان بدون ارتباط نزدیک با موسیقی، مردمان آن جامعه، آداب و رسوم آنها، نحوه‌ی پوشش، عقاید و خیلی چیزهای دیگر به واقعیت آن موسیقی پی‌برد؟
شناخت و تفکر بر اساس مشاهده صورت می‌گیرد و انسان‌های مختلف به شکل‌های مختلف مشاهده می‌کنند، نوع مشاهده بستگی به بینش و نیاز انسان دارد. مثلاً یکی در ساحل دریا می‌ایستد و به دریا نگاه می‌کند، او دریا را مشاهده می‌کند و مثلاً کشتی‌ای که در دور دست درحال حرکت است را می‌بیند و تفکرش حول آن کشتی می‌چرخد، مثلاً این‌که آن کشتی چگونه کشتی‌ای است، چه ظرفیتی دارد، با چه سرعتی حرکت می‌کند و به چه دلیل در میان آب‌هاست. اما شخص دیگری در کنار دریا ممکن است ماسه‌های لب ساحل برایش جالب باشد. ساختمان این شن و سنگ‌ریزه‌ها و غیره.
کسی دیگر نیز ممکن است در کنار دریا به رفت و آمد و خروش امواج بنگرد و به آن فکر کند. همه‌ی این انسان‌ها به دریا نگاه می‌کنند و هیچ‌کدام از این نگاه‌ها غلط نیست. در اینجا نوع مشاهده متفاوت است. بنابراین آدم‌های مختلف می‌توانند به موضوعات مختلف نگاهی متفاوت داشته باشند. مشاهداتی که هرکدام در جایگاه خود دارای ارزش و مقام است.
در زمینه‌ی موسیقی نیز به همین شکل است. اگر موسیقی‌دانی تنها به متریال (Material) موسیقی نگاه می‌کند نمی‌توانیم بگوییم که این مشاهده و نگرش سخیف یا بی‌ارزش است. من معتقدم ارزش، حاصل‌جمع نگاه‌های مختلف به یک موضوع است. اما این نگاه‌های مختلف در ذهن یک موسیقی‌دان چگونه شکل می‌گیرد؟ نوع نگرش‌های مختلف به موسیقی باید در دانشگاه شکل بگیرد.
ولی متاسفانه سیستم آموزش دانشگاهی ما به طور کلی دچار مشکلاتی زیربنایی است و ما از طریق آموزش دانشگاهی به تنهایی نمی‌توانیم در ایران به یک نگاه عمیق نسبت به انواع موسیقی‌ها برسیم. من خودم دانش‌آموخته‌ی همین دانشگاه‌ها هستم و هم‌اکنون نیز در همین سیستم آموزش دانشگاهی تدریس می‌کنم. هم مشکلات زمانی که دانشجو بودم را می‌فهمم و هم نیاز‌های زمان کنونی‌ که به‌عنوان مدرس در دانشگاه حضور دارم را درک می‌کنم.
هم ذهنیت هم‌کلاسی‌هایم در دوره‌ی تحصیل را می‌شناسم و هم نحوه‌ی نگرش دانشجویانم را می‌بینم. من معتقدم که نظام آموزش عالی ما در ارتباط با شناخت فرهنگ‌ها دچار ضعف و فطرت است. کسی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و توانسته به یک دید و نگرش دست پیدا کند، در دانشگاه به آن نرسیده است، بلکه در خارج از دانشگاه و با ارتباط با افراد نخبه‌ی دیگری به این مهم دست پیدا کرده است.
سیستم دانشگاهی ما از ابتدای پیدایش، به‌تنهایی نه نویسنده‌ای ماهر، نه شاعر، نه فیلسوف، نه آهنگساز، نه موزیکولوگ و نه نوازنده‌ی برجسته‌ای را به جامعه عرضه نکرده است. اگر کسانی طی هفتاد هشتاد سال گذشته در دانشگاه‌های ایران تحصیل کرده و امروز جزو افراد شاخص این مملکت هستند، مرتبت خویش را از طریق دانشگاه و سیستم آموزش دانشگاهی کسب نکرده‌اند. آنها از طریق مطالعات و مواجهه با افراد دیگری در خارج از دانشگاه به این مقام رسیده‌اند.
از طرف دیگر امروزه متاسفانه آکادمیک بودن و یا به‌اصطلاح علمی بودن روش به حربه‌ای تبدیل شده که یک سری تفکرات و روش‌ها را که الزاماً سیر به‌اصطلاح آکادمیک نداشته‌اند به نابودی می‌کشاند.
من این صحبت‌ها را در یکی از سخنرانی‌هایم در خانه‌ی هنرمندان و در حاشیه‌ی اکران فیلم‌های مستند از موسیقی‌دانان مقامی ایران که توسط آقای «حمیدرضا اردلان» تهیه شده ایراد کردم که متاسفانه با تعابیر غلطی همراه شد. من باز هم می‌گویم که منظورم به طور کلی سیستم آموزش دانشگاهی ماست و شخص خاصی را مورد نظر ندارم، اگرچه در هر دوره‌ای افرادی حامل این تفکر بوده‌اند. من معتقدم که فقط و فقط با اتکا به آموزش دانشگاهی نمی‌توانیم به کنه فرهنگ‌هایی که در کشور وجود دارد دست پیدا کنیم.
با توجه به این‌که سیستم آموزش دانشگاهی ما از دیرباز براساس سیستم‌های غربی پی‌ریزی شده، این سوال مطرح می‌شود که آیا سیستم دانشگاهی کشورهای غربی در زمینه‌ی موسیقی‌شناسی نیز دچار این فقر بینش فرهنگی است؟من نمی‌توانم درباره‌ی سیستم دانشگاه‌های غرب صحبت کنم، چراکه اطلاعاتم درباره‌ی این دانشگاه‌ها بسیار کم است. اما با نگاهی به خروجی‌های این دانشگاه‌ها با طیف وسیعی روبرو می‌شویم، از ایرانی‌هایی که در غرب تحصیل کرده‌اند ولی از فرهنگ خود چیزی نمی‌دانند گرفته تا غربی‌هایی که در دانشگاه‌های خودشان تحصیل کرده‌اند ولی در زمینه‌ی فرهنگ شرق و فرهنگ ما دید عمیقی دارند. نمونه‌ی بارز آن آقای «ژان دورینگ».
یک فرانسوی که سال‌های طولانی در ایران زندگی کرده است. من معتقدم که ایشان موسیقی ایران را بیش از خیلی از موسیقی‌دانان ما می‌فهمد و درک عمیقی نسبت به آن دارد.
گفت‌وگو: مامک خادم
منبع : فرهنگ و آهنگ