جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

وقایع اتفاقیه اصلاحات امیر


وقایع اتفاقیه اصلاحات امیر
اصلاحات و امیركبیر دو واژه‌ای هستند كه تداعی‌كننده یكدیگرند و پیرامون تاریخ اصلاحات اجتماعی ایران بی‌آنكه نام قهرمان راستین آن ذكر شود سخن نمی‌توان گفت. اما اصلاحات امروزه واژه‌ای غریب شده و از بس‌كه جوامع معاصر آن را به بازی گرفته‌اند، دیگر بوی ناب و تاز‌گی گذشته را نمی‌دهد؛ به‌ویژه كه در اواخر قرن پیش، استراتژی اصلاحات باعث فروپاشی قطب بزرگ بلوك شرق گردید و ردپای دخالتهای بلوك غرب در آن نمودار گشت. اما مصلحان اجتماعی دهه‌های دورتر كه هنوز جوامع بشری در عوامفریبیهای دموكراتیك فرو نرفته بود، كاملا شریف و شفاف و شسته پای به میدان می‌گذاشتند و چون بوق و كرناهای تبلیغاتی و ترفندهای انتخاباتی رایج نشده بود، اصلاحات آنها در عینیت و عمل نمود می‌یافت.
گرچه اقدامات امیركبیر از نوع درون‌حكومتی بود و او درواقع از داخل نظام سیاسی اصلاحات خویش را آغاز كرد، اما اگر می‌توانست اساس حكومت را هم دگرگون می‌ساخت؛ چنانكه خود نیز گفته بود كه قصد كنستیتوسیون (نظام مشروطه) داشته، ولی مجالش ندادند. واقعا هم از مرد روشن‌بین و استوار و باهمتی چون او بعید به‌نظر نمی‌رسید كه نظام اجتماعی و سیاسی قرون وسطایی ایران را به‌كلی زیروزبر كند و طرحی نو درافكند و ایران را به عظمتی كه شایسته آن بود برساند؛ حال چه از طریق ایجاد كنستیتوسیون باشد و چه طرق دیگر. اما هرچه بود و هرچه گذشت، ایده‌های بزرگ و آمال بلند امیركبیر ناجوانمردانه در فین كاشان غروب كرد تا شاید روز و روزگاری دیگر در پیشانی فرزند دیگری از مام وطن طلوع كند و ایران را دوباره مركز فرهنگ و تمدن سازد. بااین‌حال همان اقدامات چندین‌ساله امیر، شالوده تحولات بزرگ بعدی گردید و در حقیقت پایه‌های ایران نوین را پی‌افكند.
تضعیف نظام ملوك‌الطوایفی و ایجاد مركزیت نیرومند سیاسی، اعاده امنیت اجتماعی و مرزی، ایجاد توازن منفی در سیاست خارجی، تعدیل خرج و مخارج درباریان، تاسیس و طبع روزنامه رسمی، تاسیس دارالفنون، توسعه نشر و ترجمه كتب، توجه به نهادهای دینی و مذهبی، پی‌ریزی صنایع بزرگ، حمایت از صنایع دستی، ارتقاء سطح بهداشت عمومی، اصلاح امور مالی كشور، بهبود وضع كشاورزی و باغداری و امور دامی، مبارزه با فساد مالی، ایجاد نیروی نظامی قدرتمند زمینی و دریایی، ساخت بناهای تجاری و اداری در طهران و مراكز ایالات و غیره نمونه‌های درخشانی از اصلاح‌گریهای آن مرد بزرگ است. او پیش از وقوع انقلاب میجی در ژاپن به این درك رسید و همت خود را مصروف این اصلاحات كرد اما نظام سیاسی ژاپن دچار خیانتها و دودسته‌گریهای دربار پادشاهان ایران آن عصر نبود و آن كشور را به جایگاهی رساند كه یكی از قدرتهای بزرگ جهان شد، ولی درباریان ایران با ازمیان‌بردن اراده‌های محكم و رجال استوار و روشن‌بین كار این سرزمین را به آنجا رساندند كه همگی می‌دانیم. مقاله زیر اصلاحات همه‌جانبه میرزاتقی‌خان امیركبیر را مرور نموده و به شما خوانندگان عزیز و گرامی تقدیم داشته است.
اصلاحات در ایران معاصر به دو گونه «اصلاحات درون حكومتی» و «اصلاحات برون‌حكومتی» تقسیم شده است. اصلاحات نوع اول در عصر قاجاریه، توسط افرادی چون عباس‌میرزا به شكل اصلاح‌طلبانه و رفرمیستی انجام می‌گرفت. امیركبیر نیز در این دوره با قبول شالوده نظام سیاسی، تلاش داشت در چارچوب نظام مستقر از ظرفیتهای موجود برای ایجاد اصلاحات در راستای سامان‌دادن به امور و رفع موانع و غلبه بر آنچه عقب‌ماندگی كشور را به دنبال داشت عمل نماید. برخلاف جریان درون‌حكومتی اصلاحات كه بیشتر جنبه سخت‌افزاری و خصوصا اقتصادی ــ مالی داشت، اصلاحان برون‌حكومتی بیشتر نرم‌افزاری و خصوصا سیاسی ــ فكری بود. این مقاله بر آن است تا در چارچوب گونه‌شناسی اصلاحات درون‌حكومتی ایران معاصر، اقدامات اصلاحی در دوران صدارت امیركبیر را مورد بررسی قرار دهد و تاكید دارد كه اصلاحات این دوره كاملا درونزا می‌باشد و از افت یك اصلاحات برونزا و الهام‌گرفته از غرب به‌دور بوده است.
●پیش‌فرضهای تحلیل اصلاحات در دوران امیركبیر
ـــ یكی از آسیبهای ساختاری اصلاحات، وجود ابهام در مفهوم اصلاحات و در تعریف انواع مصادیق، فرآیند و هدف اصلاحات می‌باشد. برخی صاحبنظران آن را در مقابل افساد و به معنای سامان‌بخشی به وضع موجود برای تبدیل آن به نظم مطلوب دانسته‌اند و برخی نیز آن را در مقابل انقلاب و به معنای رفرم، تغییرات روبنایی، محدود و سطحی یا اصلاح روبناها تلقی نموده‌اند.
ـــ در روند اصلاحات در ایران، گروهی از اصلاح‌طلبان بر ساخت كارخانه‌، تاسیس خط راه‌آهن، ترقی صنعت، گسترش تجارت و . . . تاكید دارند، همان‌گونه كه در زمان امیركبیر آغاز شد و گروه دوم بیشتر بر قانون، آزادی، عدالت، پارلمان، علم و . . . تاكید دارند، همانگونه كه در زمان مشروطیت رخ داد.
ـــ اصلاح در مقابل انقلاب(revolution) و در قیاس با آن به كار می‌رود و معادل رفرم (reform) می‌باشد. این دیدگاه اصلاحی، خاص فرهنگ و اندیشه سیاسی بوده و به‌گونه‌ای از تحولات و تغییرات اجتماعی نظر دارد كه در چهارچوب یك نظام سیاسی رخ می‌دهد. كلمه «اصلاح» مصدر عربی و مفرد واژه اصلاحات می‌باشد كه در لغت‌نامه‌های فارسی و عربی معانی متعددی برای آن ذكر شده كه از جمله می‌توان به درست و راست و به كردن، التیام‌دادن، به‌سامان‌آوردن، سروسامان‌دادن، دوركردن تباهی، سازش‌دادن و آشتی‌نمودن، رفع عیب و فساد چیزی، به‌صلاح‌آوردن، نیك و بهتر و استواركردن، ضد افساد و . . . اشاره كرد.
در ادبیات كهن فارسی نیز به این واژه فراوان اشاره شده مثلا در كلیله‌ودمنه آمده است: «نیش كژدم . . . را اگرچه بسته دارند و در اصلاح آن مبالغت نمایند، چون بگشایند به قرار اصل باز رود» و در گلستان سعدی آمده است: «. . . یكی از وزراء بر زیردستان رحمت آوردی و اصلاح همگنان را به خیر توسط كردی.»
قرآن كریم در مجموع تعبیرات خود پیامبران را مصلحان می‌خواند؛ چنان‌كه از زبان شعیب پیامبر(ع) می‌فرماید:
«ان ارید الاّ الاصلاح ماستطعت و ما توفیقی الاّ بالله علیه توكلت و الیه اُنیب.» (هود/آیه ۸۸)
●زمینه‌های اصلاحات در دوران امیركبیر
میرزاتقی‌خان معاصر با ایام حیات اسپنسر، ماركس، اگوست كنت، نیچه، ادیسون، ولتر، روسو، هگل و كانت بود. وی به نام میرزاتقی‌خان امیركبیر اتابك اعظم به منصب صدارت اعظمی ایالت ایران رسید و در مدتی كوتاه (سه‌سال‌ویك ماه و بیست‌وهفت روز) اولین پایه‌های سنگ‌بنای اصلاحات در ایران معاصر را پی‌ریزی نمود.
اروپا در زمان امیركبیر همه دانه‌های كاشته‌شده خود را به ثمر رسانده و دولتمردان اروپایی در رقابتی بی‌امان تمام سعی‌ را وقف توسعه علوم، فنون، قدرت و صنعت كشورشان كرده بودند و از صنایع، اختراعات و صاحبان آن به‌طور همه‌جانبه حمایت می‌كردند. در این زمان بود كه تحولات عظیمی رخ داد و علوم به‌تدریج به كمك صنایع، حرف و سرمایه‌داران شتافت و روش قدما در علم به‌كلی متروك شد.
امیركبیر در زمانی به مسند نشست كه اروپا به‌‌تدریج از دیدگاههای كسانی چون منتسكیو، ولتر، دیدرو، دالامبر، هیوم، ژان‌ژاك روسو، آدام اسمیت و . . . با شدت و ضعفهایی متاثر می‌شد و همگی‌ این صاحبنظران ــ هركدام به نحوی ــ معتقد بودند كه حاكمیت از آن مردم بوده و غیرقابل تفویض به یك شخص خاص می‌باشد، بلكه به قانونگزار تفویض می‌گردد تا به‌نحواحسن از آن حمایت كند. آنان به آزادی فردی و امنیت اجتماعی معتقد بودند و بهزیستی، رشد و توسعه زندگی افراد را در گرو آزادی و امنیت اجتماعی امكان‌پذیر می‌دانستند. این متفكران از حقوق طبیعی فاصله گرفته و سودجویی و مفیدبودن را مرجع ضوابط زندگی قرار دادند.
●اصلاحات سیاسی در دوره صدارت امیركبیر
استعمارگران واقف بودند كه اگر كادر رهبری یك مملكت سالم باشد، روابط خارجی آن كشور را به نفع ملت و مملكت تنظیم كرده و اجازه غارت و چپاول را به دزدان خارجی نخواهد داد؛ بنابراین آنان پیش‌ازهرچیز در داخل كشورهایی كه به آنها به دیده طعمه می‌نگریستند، فساد عمیق داخلی را ترویج می‌كردند و نیز، برهمین اساس شرط اول نجات یك ملت و دولت از چنگال استعمار، درواقع اصلاح داخلی و آماده‌كردن زمینه‌های استقلال و اتكاء به نفس بود؛ چنان‌كه مثلا اگر امیركبیر می‌خواست بدون تغییر در این وضعیت نامناسب داخلی به جنگ استعمار برود، همین كسانی كه می‌بایست به كمك آنها استعمار را به زانو درمی‌آورد، درواقع پیش از هرچیز خود او را از پای درمی‌آوردند. لذا امیر در عرصه سیاسی به اصلاحاتی اقدام كرد كه عمده‌ترین آنها را به شرح زیر می‌توان برشمرد.
۱ـ تمركز قدرت یا مبارزه با ملوك‌الطوایفی:
یكی از حربه‌های موثر استعمار در راه تحصیل نفوذ بیشتر و سلطه عمیق‌تر، تضعیف قدرت حكومت مركزی كشورهای مورد استعمار است. گرانت واستون، منشی سفارت انگلیس در تهران، می‌نویسد: «در این هنگام آشكارا پیش‌بینی شد كه دوره حكومت قاجار به زودی سپری و ایران تجزیه خواهد شد.»
وقتی امیركبیر زمام امور را به دست گرفت، كشور ایران جز در چند ایالت بلوچستان، افغانستان و تركستان، در تمامی مناطق دچار اختلاف داخلی و كشمكش میان قدرتهای محلی شده بود؛ چنان‌كه ناامنی تمامی نواحی غرب (بروجرد و كردستان) و جنوب (بوشهر، دشتستان و نیز كرمان، رفسنجان و یزد) و همچنین شرق و شمال (خطه خراسان) كشور را فراگرفته و فتنه همچون سرطان شهرهای شمالی و شمالغربی كشور را درنوردیده بود.
۲ـ تجدید آرامش و امنیت:
امیركبیر در چنین وضعیتی برای اعاده امنیت و بسط نفوذ و قدرت دولت به سراسر كشور، با پشتكار و جدیتی شایان ستایش دست به كار شد. او برای رام‌كردن یاغیان و سركوب تجزیه‌طلبان و حفظ مملكت از تجزیه و ملوك‌الطوایفی، از هیچ اقدامی فروگذار نكرد. امیر در مدت كوتاهی تمام شورشهای جنوب را علیرغم وسعت و عمقی كه داشت سركوب نمود و سراسر آن منطقه را در كنترل دولت مركزی درآورد. این موفقیت به‌قدری اعجاب‌آور بود كه وزیرمختار انگلیس بعد از آن‌همه گزارشها كه قبل از آن تاریخ راجع به ناامنی و هرج‌ومرج منطقه جنوب به وزارت امورخارجه انگلیس داده بود، با یاس و ناامیدی به پالمرستون، وزیرخارجه انگلیس، می‌نویسد: «سالیان درازی است كه منطقه فارس به‌‌طوری‌كه اكنون تحت اطاعت حكومت مركزی می‌باشد مطیع نبوده است.»
سران بلوچ در سیستان و بلوچستان، به تاثیر از تحریكات انگلیس به‌خاطر هندوستان مبنی بر جداكردن این مناطق از ایران‌، سر به شورش و یاغی‌گری برداشته بودند. امیر با ایجاد هنگهای سواره و ساختن پاسگاهها و قراولخانه‌های فراوان و مستحكم و مجهز، سرتاسر آن منطقه را چنان آرام ساخت كه انگلیسیها را به‌كلی از رسیدن به هدف خویش مایوس نمود.
سرسخت‌ترین یاغیان و آشوبگران، تركمنهای شمال بودند كه در اثر یاغی‌گری و چپاول آنان، آرامش و امنیت به‌كلی از شمال ایران رخت بر بسته بود اما امیر آنها را نیز با اعزام قشون و تهدید، به زیر نفوذ كشید؛ چنان‌كه دو تیره «یموت» و «تكه» بدون زدوخورد تسلیم شدند و فقط تیره «گوگلان» كه در دشت گرگان بودند و جاسوسان و ماموران انگلیسی در میان آنها نفوذ بیشتری داشتند، به تحریك و ترغیب آنها مقاومت نمودند؛ كه سرانجام در مقابل نیروهای دولتی شكست خورده و تسلیم گردیدند. نماینده سیاسی روس در تاریخ هشتم صفر ۱۲۶۶.ق خبر این موفقیت دولت را ضمن نامه‌ای كه به روسیه ارسال داشته، چنین گزارش داده است: «. . . در شانزدهم محرم‌الحرام عساكر پادشاهی در محل موسوم به قراشیخ، فتح عظیمی نموده و پنج‌هزارتن تركمن را كه بر سر اردوی شاه حمله آورده بودند شكست فاحشی داده، پس از چنین نصرت، گوگلانیها شرایط اطاعت را نسبت به سردار عساكر منصوره به عمل آوردند. . . .»
امیر با ساختن چند قلعه محكم و مجهز در نقاط حساس تركمن‌صحرا و ساختن سد بزرگ گرگان‌رود، زمینه اشتغال تركمنهای بیكار به كشاورزی را فراهم آورد و سراسر منطقه را چنان امن و آرام نمود كه روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره بیست‌وهشتم خود، درباره امنیت آن منطقه چنین نوشت: «امنیت تركمن‌صحرا به‌حدی است كه یك‌نفردونفر از اردو به استرآباد و از استرآباد به اردو آمدورفت می‌نمایند و اگر مالی از اردو در صحرای تركمانان گم بشود، تركمانان پیدا نموده می‌آورند در اردو و جاركشیده به صاحبش می‌رسانند.»
همچنین فتنه باب و آشوب بهائیها را كه در سراسر كشور و مخصوصا در شمال به قدری وسیع و عمیق بود كه اگر با زمامداری امیركبیر مصادف نمی‌شد به احتمال زیاد تجزیه كشور و به‌وجود آمدن یك دولت نامشروع، دست‌نشانده و عامل استعمار را در خاك ایران در پی می‌داشت سركوب كرد؛ به‌ویژه‌آن‌‌كه این فتنه از سوی انگلیسیها حمایت می‌شد و آنها به علی‌محمد باب به طعنه Mr. Door (آقای در) می‌گفتند، دری كه از طریق آن به متد و روش قدیمی و همیشگی فرقه‌سازی خود پرداختند و این فتنه و آشوب را به سراسر ایران گسترش دادند كه نابودی نفوس بیشماری را به ‌دنبال داشت تا آنجا كه بابیان حتی قصد جان امیر را كردند.۳ـ سیاست موازنه منفی:
آنچه امیر انجام می‌داد در اجرای سیاست ملی و استقلال‌طلبانه خویش بود. رفتار شخصی امیركبیر با سفرای خارجه مقیم تهران سیاست مدارا و بیطرفی بود؛ به‌این‌معناكه نه با آنها ضدیت می‌كرد و نه تسلیم آنها می‌شد، از خود هیچوقت تمایل خصوصی كه موجب فعالیت و رقابت سیاسی باشد به هیچ یك از بیگانگان نشان نمی‌داد و واستون در تاریخ خود راجع به میرزاتقی‌خان امیركبیر چنین می‌نویسد: «میرزاتقی‌خان امیرنظام یگانه كسی است كه دست اجانب را از دخالت در امور داخلی ایران در مدت صدارت خود كوتاه نمود و یگانه مردی بود كه توانست بدون دخالت اجانب مسائل غامض ایران را حل و عقد كند. در زمان او احدی قادر نبود با عمال اجانب روابط خصوصی داشته باشد. تمام مامورین دولتی را غدغن نمود با خارجیها ایجاد رابطه كنند. این افتخار برای او بس كه در زمان او هیچ یك از همسایگان نتوانستند در امور داخلی دخالت كنند و یا به حقوق سیاسی آن تجاوز نمایند. امتیاز شمال را از دست روسها بیرون ساخت و مستقیما زیر نظر دولت ایران قرار داد. روسها را از ساختن بیمارستان در استرآباد بازداشت كه معمولا استعمارگران برنامه‌های استعماری خود را در لوای ساختن بیمارستان و مدرسه و پخش دارو پیاده می‌كنند.»
وقتی‌ انگلیسیها تقاضای ایجاد و افتتاح كنسولگری در استرآباد نمودند، امیر جلوگیری از ساختن بیمارستان به وسیله روسها را بهانه قرار داد و گفت: وقتی من به آنها چنین اجازه‌ای را نمی‌دهم، این چه حق و امتیازی است كه انتظار دارید در چنین منطقه‌ای كه نزدیك روسیه است برای شمال قائل شوم.
امیركبیر مصونیت جزائی خارجیان را منسوخ كرد و آزادی تجارتی‌ای را كه روسها با استفاده از عهدنامه تركمنچای به دست آورده‌ بودند و انگلیسیها به موجب عهدنامه ۱۲۵۷ و با استناد به اصل دولتهای كاملهٔ‌الوداد آن را به‌زور گرفتند، عملا بی‌خاصیت ساخت. دولت فرانسه هم با استفاده از شرایط موجود، استفاده از قانون آزادی تجارت و استفاده از حقوق دولتهای كاملهٔ‌الوداد را تقاضا نموده بود كه امیركبیر آن را نپذیرفت و در نتیجه سفیر فرانسه از ایران قهر كرده و به كشور خود مراجعت نمود و البته امیر همچنان حاضر به انعقاد چنین قراردادی نشد.
امیركبیر حوزه نظم، قانون، تامین عدالت و درواقع آنچه را كه به «نظم میرزاتقی‌خانی» معروف شد بسیار وسیع می‌دید. او از این نظم، نوعی قانونمند‌كردن قدرت خودكامه و به ضابطه‌كشیدن هر نوع بی‌ضابطگی را مدنظر داشت و به‌جد در راه آن ایستاده بود. امیر نظم‌ را در تمام كارها جستجو می‌كرد، هم در سیاست، هم در اجتماع و هم در فعالیت اقتصادی.
میرزاآقاخان نوری دشمن شماره‌یك امیر و قاتل او در نامه‌ای به برادرش آورده است: «. . . حالت امروز ایران دخلی به شلوغ‌كاری و هرزگی عهد خارج میرزاآغاسی مرحوم ندارد. كار، نظم و حساب به هم رسانیده . . . .»
دیگر از اصلاحات سیاسی امیركبیر، رسیدگی به موضوع تحصن و پناهنده‌شدن اتباع ایرانی به سفارتخانه‌های خارجی بود؛ به‌این‌معنا‌كه برخی افراد ایرانی همین‌كه مرتكب خطا شده و مورد بازخواست قرار می‌گرفتند، برای رهایی خود فورا به یكی از سفارتخانه‌های مقیم تهران رفته و در آنجا تحصن می‌جستند. بدیهی است هیچ اقدامی برای احضار و جلب این قبیل اشخاص، نظر به امكان اهانت به سفارتخانه میسر نبود. استمرار این رویه، از نظر امیركبیر، ناشایسته‌ بود؛ چرا كه اثرات خوبی نداشت و محمل عواقب وخیمی بود. بنابراین امیر با سفرای خارجه مقیم ایران مذاكرات مفصلی به عمل آورد و با ادله و استدلال آنها را مجبور ساخت از حمایت و پناه‌دادن اتباع ایرانی كه مرتكب خطا و جرمی شده‌اند خودداری نموده، متحصنین را در صورت اخطار دولت ایران فورا تسلیم نمایند.
●اصلاحات فرهنگی امیركبیر
زندگی شهری و تولید صنعتی نیاز به ترتیب و نشر فرهنگ صنعتی دارد. بخش عظیمی از آموزشهای علمی، درواقع متوجه رشد افكار عمومی و آموزش رفتار صنعتی می‌باشد كه با رفتار ایلی و دامداری سنتی فاصله بسیار دارد. فرهنگهای كشاورزی سنتی كه با همان قالب فكری وارد دنیای زندگی صنعتی می‌شوند، دچار گرفتاری جدی در حل مسائل خود می‌گردند و این مساله از عدم سازگاری میان این دو نوع رفتار اجتماعی ناشی می‌شود. آموزش عمومی به صورت جدی با اقدامات امیركبیر آغاز گردید. او نشر مطبوعات و دانش را به شیوه های مختلف شروع كرد و تا زنده بود بر این امر تاكید داشت. امیر نقش روزنامه‌ها را در توسعه و گسترش آگاهی مردم بسیار اساسی می‌دانست. اهمیت این قبیل اقدامات در این دوران زمانی آشكار می‌گردد كه به این شعار استعمار كه در نوشته سرگوراوزلی، سفیر انگلیس در ایران، منعكس‌ گردیده، توجه ‌شود: «باید ملت ایران را گذاشت تا همین حالت توحش و بربریت باقی بماند.»
۱ـ تاسیس و طبع روزنامه:
امیركبیر برای بالا‌بردن سطح دانش و بینش جامعه و آشنا‌نمودن مردم با وضع جدید و اطلاع‌یافتن ایرانیان از خبرهای داخله و خارجه و تعمیم فرهنگ در نقاط مختلف كشور، به راه‌اندازی روزنامه‌ای به نام وقایع‌اتفاقیه همت گماشت. وجهه نظر امیر درباره روزنامه «اطلاع‌یافتن دولت از اوضاع جهان و دیگر پرورش عقلانی مردم و آشنا كردن آنها با دانش جدید و احوال دیگر كشورها بود.» روزنامه وقایع‌اتفاقیه در شماره بیست‌وششم خود موضوع را این‌گونه منعكس می‌نماید: «بعضی مردم نفهمیده و نمی‌دانند كه حسن این روزنامه چیست و مصرفش چه می‌باشد؟ پاره‌ای اشخاص خیال می‌كنند كه كاری است كه دیوانیان عظام راه انداخته‌اند به جهت منفعت و مداخل، برخی هم چنین تصور می‌كنند كه این روزنامه منصبی است كه به كسانی كه از دیوان اعلی اسامی آنها معین شده باید برسد و دیگران نباید برسد، لكن هیچ یك از اینها نیست . . . این اخبار چیزی است . . . به جهت تربیت خلق و اطلاع آنها از امورات دیوانی و غیره و اخبار دول خارجه و منفعت خاص و عام.»
۲ـ گسترش ترجمه و نشر كتاب:
امیر از تمام وسایل برای تنویر افكار مردم كمك می‌گرفت؛ از جمله به ترجمه كتاب بسیار توجه می‌كرد. گرچه قبل از او نهضت ترجمه در ایران شكل گرفته بود، اما درواقع او بود كه آن را گسترش داد؛ چنان‌كه برای رفع كمبود مترجم، به هر وسیله‌ای برای ازدیاد این طبقه توسل می‌جست.
امیركبیر از مترجم سفارت، ژان داوود كه زبان فرانسه و انگلیسی را می‌دانست، درخواست كرد كتاب «جهان‌نمای جدید» را ترجمه نماید. این كتاب از جهات مختلف ارزنده و درخور توجه بود؛ چراكه نه‌تنها از زمان آشنایی ایران با دانش جدید اروپایی، كتابی بدان صورت و معنی به فارسی نگارش نیافته بود بلكه تا سالیان بعد هم كتابی مانند آن را نتوانستند تدارك ببینند. در آن كتاب اطلاعات گسترده‌ای درباره وضعیت بیشتر كشورها در زمینه‌های مصنوعات، منسوجات، قوای بحری و بری، مدرسه، كتابخانه، موزه، كاغذ اخبار، مجلس جوانان، آزادی، پارلمان، شورای عامه، وكلای ملت و . . . درج گردیده بود. امیر می‌دانست كه برای بیداری و تنویر افكار ایرانیان اطلاعات و دانش در این زمینه نیاز جامعه فعلی او می‌باشد. فریدون آدمیت در كتاب امیركبیر و ایران در این زمینه می‌نویسد: امیركبیر «برای مطالعه ناصرالدین‌شاه، تاریخ مفصل فرانسه را تا زمان ناپلئون در دو جلد به ترجمه رسانید. موضوع جلد نخست راجع به قبل از ایام انقلاب فرانسه و آشوب ممالك فرنس [فرانسه] و جلد دیگر در [خصوص] زندگانی ناپلئون است. ترجمه جلد اول به دست نیامد اما از مطالعه مندرجات جلد دوم باید گفت بامعنی‌ترین تاریخ فرانسه و زندگانی ناپلئون است كه آن دوره به فارسی ترجمه و به انشاء میرزاشفیع منشی و خط خوش رضاقلی تاریخ‌نویس، تحریر یافت.»
چنین كتابی در زمان حكومت شاهی ــ ناصرالدین‌شاه ــ انتشار می‌یافت كه خود در بطن استبداد پرورش یافته بود و به گزارش امین‌الدوله در خاطراتش، «شاه بارها در خلوت به زبان می‌راند كه نوكرهای من و مردم این مملكت باید جز از ایران و عوالم خودشان از جایی خبر نداشته باشند و بالمثل اگر اسم پاریس و یا بروكسل نزد آنها برده شود، ندانند این دو خوردنی است یا پوشیدنی.»
۳ـ تاسیس دارالفنون:
امیركبیر به نقص تشكیلات فرهنگی و فقدان موسسات علمی و نبود وسایل تمدن و فرهنگ جدید در ایران كاملا وقوف داشت و در اثر همین نواقص بود كه در تلاش خود برای اصلاح و پیشرفت ایران دائما به موانعی از قبیل نفوذ متنفذین كهنه‌پرست، خرافاتی و خشك‌عقیده‌ برمی‌خورد و اصلاحات او را عقیم می‌گذاشت. او از طرفی نیز می‌دید كه كشور ستمدیده ایران از حیث علوم و تمدن جدید كاملا بی‌بهره است و لذا تا در افكار عموم مردم اندك انقلاب و تحولی ایجاد نمی‌كرد و جوانان ایرانی بهره‌ای از این تمدن و علوم مختلفه ملل غرب نمی‌گرفتند، نمی‌توانست در افكار ایرانیان ایجاد روشنایی كرده، كشور را به ترقی و تعمق سوق دهد. دو سفر امیر به خاك روسیه و مشاهده اوضاع و احوال دنیای جدید در اصول تعلیم و تربیت ملل اروپایی و مسافرت دیگر او به خاك عثمانی او را به این اندیشه واداشت كه اگر بخواهد دوش‌به‌دوش دنیای جدید پیش برود، ناگزیر است سازمان خود را تغییر داده و از روشها و متدهای پیشرفته اروپایی استفاده نماید و این مساله را با اعزام عده‌ای محصل به اروپا و یا فراهم نمودن زمینه حضور عده‌ای از استادان اروپایی در ایران برای تعلیم جوانان این سرزمین پی‌گرفت. اعزام دانشجو به خارج، زیاد مشكل نبود چون در زمان عباس‌میرزا و محمدشاه این كار صورت پذیرفته بود اما خواستن استاد از اروپا و تاسیس مدرسه‌ای عالی همواره در ذهن میرزاتقی‌خان وجود داشت و به محض اینكه صدراعظم ایران گردید به تكاپو افتاد تا فكر خود را عملی كند و دارالفنون را تاسیس نماید. لذا دارالفنون را به‌عنوان اولین مدرسه جدید ایران در هفت‌ شعبه تاسیس نمود. فارغ‌التحصیلان اولیه این مدرسه، فرزندان رجال قاجار بودند كه در كنار ازفرنگ‌برگشتگان بدنه اصلی اجرایی كشور را تشكیل دادند كه این خود البته داستان غم‌انگیز و عبرت‌آموزی دارد. شاید اگر امیركبیر این مقدار مهلت می‌یافت یك كادر علمی و فنی را آن‌طور كه خود او شروع كرده بود تربیت نماید، یعنی افرادی را كه دارای صفات خودباوری و حریت بوده و به فكر اعتلا و استقلال ایران و ایرانی باشند، به احتمال زیاد كشور ما بااین‌همه امكانات و مقدورات در صف پیشرفته‌ترین ممالك جهان بود.● امیركبیر و مذهب
امیر شخصا مردی متدین، متعبد و مقید به اجرای دستورات دین مقدس اسلام بود و البته برخلاف بیشتر رجال متدین و متعصب آن زمان، روشن‌بینی و خوش‌فكری خاصی در زمینه اعتقادات دینی داشته و حتی بسیار از خواسته‌های مدنظر روحانیون و مسلمانان روشنفكر و مطلع امروز كه نمی‌توانند آنها را با سطح افكار عمومی مسلمانان وفق دهند و در برنامه اصلاحات آن روز امیركبیر به چشم می‌خورد.
امیركبیر با كمال شهامت با بعضی از بدعتها و پدیده‌ها كه به غلط به اسم دین مردم را منحرف می‌كرد، مخالفت می‌كرد و بعضی از شخصیتهای به‌ظاهر مذهبی را كه از شخصیت و نفوذ مذهبی خود سوءاستفاده می‌كردند مورد مؤاخذه قرار می‌داد.
جای تاثر و تاسف است كه افراد روشنفكر و متجدد هم كه می‌‌خواهند بحثی از اقدامات مذهبی امیركبیر بنمایند فقط به سراغ زیارت عاشورا و نماز شب‌خواندن و حضور او در مجالس روضه‌خوانی و تعمیر مساجد و مدرسه و امامزاده و موضوعاتی دیگر از این قبیل می‌روند و ابدا توجهی به این مساله كه تمام رشته‌های اصلاحی امیر عین خواسته اسلام و قرآن و وظیفه قطعی یك زمامدار مسلمان است نمی‌كنند؟ مگر مبارزه با ارتشاء و فساد، هرج‌ومرج، جلوگیری از غارت بیت‌المال، ازبین‌بردن پارتی‌بازی و خریدوفروش پست و مقام، اجرای عدالت و قانون و تقسیم پستها به مقیاس لیاقت و ارزش اشخاص، استخراج معادن و ذخایر كشور اسلامی، اشاعه علم، فرهنگ و هنر و نیز اقتباس علوم و فنون جدید ملل دیگر از متن وظایف فردفرد مسلمین و مخصوصا روساء و زمامداران مسلمان نیست؟
●اصلاحات اقتصادی امیركبیر
۱ـ تشویق صنعت و تكثیر ثروت:
برای یك اقتصاد سالم و مستقل، آن‌ هم در زمانی‌كه انقلاب صنعتی، اروپا را در راه یك ترقی بی‌سابقه انداخته بود، لزوم و وجوب صنعت كاملا احساس می‌شد و این چیزی نبود كه از دیده تیزبین و فكر نكته‌سنج امیركبیر مخفی بماند. او برای اقتباس صنعت جدید اروپا عده‌ای از استادكاران باهوش و خوش‌ذوق ایرانی را انتخاب كرد و به پطرزبورگ فرستاد تا رشته‌های مختلف صنعت جدید را بیاموزند. این افراد پس از فراگرفتن صنایع مربوطه به ایران بازگشتند و كارخانه‌های بلورسازی تهران، كاغذسازی اصفهان و كارگاههای چدن‌ریزی و نساجی‌ و چند كارخانه و كارگاه دیگر را با سبك نسبتا جدید احداث نمودند.
۲ـ حمایت از صنایع دستی:
امیركبیر درك كرد كه به مقتضای طبع سرمایه‌داری جدید و صنعت ماشینی، كه ابتكار آن به دست دول استعمارگر بود، آنان سعی خواهند كرد برای رواج بازار مصنوعات و محصولات صنعتی خویش و تضعیف بنیه مالی ملتهای عقب‌افتاده، صنایع دستی و ملی این كشورها را نابود كنند؛ لذا همپای هدایت كشور به راه صنعت ماشینی، تلاشهای فراوانی را هم برای توسعه و تكمیل صنایع دستی مبذول داشت. امیر دستور داد لباس نظامیان از شال پشمین مازندرانی تهیه شود و شالهای دستی كرمانی را طوری ارتقاء كیفیت داد كه با شالهای كشمیری رقابت می‌كرد و لذا معروف به شال امیری شد.
سردوشی نظامیان تا آن زمان از اتریش وارد می‌شد، تا این‌كه روزی امیر سردوشی زیبا و جالبی را كه توسط خانمی به نام بانوخورشید دوخته شده بود ملاحظه كرده و آن زن را بسیار تشویق كرد و سپس دستور داد امتیاز تهیه سردوشی را برای مدت پنج‌سال به او واگذار كنند كه با كارگاه مجهز و شاگردان زیاد، سردوشی مورد احتیاج ارتش را تهیه كند. او معتقد بود خیانت به ملت و كشور است اگر از آنچه می‌توان آن را در داخل كشور تولید كرد استفاده نشود بلكه از خارج وارد گردد و از همین رو، هرگونه تساهل در راستای صنعتی‌شدن كشور را نمی‌پسندید. وی حمایت از صنایع ملی را در مقابل حمله و هجوم صنایع غرب به جایی رساند كه مورد انتقاد و خرده‌گیری برخی نویسندگان غربی واقع شد؛ به‌عنوان مثال، بی‌نینگ، مورخ شهیر انگلیسی، با بغض و ناراحتی نوشت: «امیركبیر علاقه مخصوصی دارد كه با تشویق صنایع ملی تمام صنایع خارجی را از ایران بیرون كند. این سیاست ناشی از كوته‌بینی، به‌هیچ‌وجه كمك به پیشرفت تجارت و مدنیت نمی‌كند.»
۳ـ معادن:
امیركبیر خوب می‌دانست كه صنعتی‌شدن كشور بدون استخراج معادن ممكن نیست و ازسوی‌دیگر كم‌وبیش به ارزش و عظمت معادن بیكران ایران ــ كه به قول دكتر پلاك می‌تواند از لحاظ معادن فلزات با جهان برابری كند ــ واقف بود و لذا برای بهره‌برداری از این معادن، برنامه وسیعی را به اجرا گذاشت؛ به این صورت كه اولا برای این‌كه استخراج معادن براساس اصول علمی و فنی جدید صورت گیرد، مسیو جان داوود را برای استخدام كارشناسان و اساتید علوم و فنون جدید به اتریش فرستاده و به او توصیه كرد: «درباب انتخاب معدنچی اهتمام نمایید كه از جمیع فلزات خصوصا از طلا و نقره سررشته كامل داشته باشد.» و ثانیا برای این‌كه در این ركن مهم اقتصاد و رشته اساسی حیات اقتصادی، بیگانگان رخنه نكنند، كاملا مواظب بود كه استخراج با سرمایه ایرانی انجام شود. امیر با سرمایه‌گذاری خارجی كه اغلب نقطه آشكار و آغازین نفوذ استعمار بود، جدا مخالفت می‌كرد و برای همین منظور، فرمانی صادر نمود كه طی آن، سپردن امتیاز استخراج معادن به اجنبی را اكیدا ممنوع ساخت. در پناه این سیاست عاقلانه و مدبرانه، نهضت وسیعی برای استخراج معادن و بهره‌گیری از ذخایر كشور شروع و قدمهای بلندی برداشته شد و در همان مدت كوتاه نتایج درخشانی به‌دست آمد.
۴ـ كشاورزی:
امیركبیر در امور زراعی هم با ایجاد امنیت و رعایت حقوق كشاورزان با ساختن سدها و آب‌بندهای متعدد تحولی اساسی بنیاد نهاد. ساختن سدهایی بر روی رودخانه‌های كرخه (سد ناصری) و گرگان‌رود، انتقال آب از رودخانه كرج به تهران، تجدید بنای پل شوشتر و بازكردن هفت چشمه آن، ترویج كشت پنبه امریكایی و نیشكر و . . . برخی اقداماتی بود كه امیر در این راستا به عمل آورد.
استعمارگران به‌عنوان یك حربه قدیمی، همواره سعی می‌كردند كشورهای ضعیف را به یك محصول خاص، مثلا نفت، نیشكر و . . .، پای‌بند ‌كنند و به قول معروف اقتصاد تك‌محصولی را بر آنها اعمال نمایند. تا در موقع مقتضی با ایجاد مانع بر سر راه صدور و مصرف این محصول به این كشورها فشار آورده، در راستای تمایلات خود آنها را در مضیقه قرار دهند.
امیر دستور داد آن دسته از بذرهای كشاورزی را كه در ایران موجود نبود، از خارج وارد نمایند و از این طریق به اصلاح بذر و نهالهای كشاورزی موجود در ایران پرداخت.
فهرستی از اقدامات امیركبیر در راستای كشاورزی را می‌توان چنین برشمرد: ۱ـ ساختن سد عظیم «ناصری» روی رودخانه كرخه كه داستان تاریخی مفصلی دارد. ۲ـ ترویج كشت نیشكر در خوزستان در دو منطقه عقلی و شوشتر، كه جالب است بدانیم چندسال پیش دولت ایران فكر آن روز امیركبیر را به مرحله اجرا درآورد. ۳ـ تجدید بنای پل عظیم شوشتر و هفت چشمه آن. ۴ـ ساختن یك سد بزرگ بر روی رودخانه معروف گرگان‌رود كه زیر نظر مهندس میرزاحسن و با همكاری هزار كارگر، مدتی كمتر از یك‌سال بنای آن به اتمام رسید و دشت وسیع استرآباد زیر كشت درآمد. ۵ـ بنای یك سد بزرگ در نقطه اتصال دو رود قره‌چای و انار رود در شهرستان قم و بستن پل معروف دلاك بر روی آن. ۶ـ اتمام كار نهر عظیمی كه آب رود كرج را به تهران منتقل كرد و تهران را از بی‌آبی شدید رهانید. ۷ـ شروع كار انتقال آب از شمیران به تهران، كه ناتمام ماند.
سفیر وقت انگلیس، كه در سفر ناصرالدین‌شاه و امیركبیر در سال ۱۲۶۷.ق به اصفهان همراه آنها بود، در خاطرات خود می‌نویسد: «در اراضی اطراف اصفهان، تا چشم كار می‌كرد، فرسنگ‌درفرسنگ كشت و كار بود و نباید فراموش كرد كه تا همین اواخر خطه اصفهان را آشوب فراگرفته بود. این تحول شگفت‌ در این مدت كوتاه در خور ستودن است و آن نیست جز اثر روش عادلانه نائب‌الحكومه اصفهان چراغعلی‌خان زنگنه كه پیش از این نوكر شخصی امیرنظام بود. البته در شهر حالت ویرانه عمومی مملكت به چشم می‌خورد اما از برزگران هیچ شكایتی راجع به زورگویی دیوان شنیده نمی‌شد. برتری دولت كنونی ایران بر سلطنت سابق مورد اعتراف همگی است.»
این اذعان یك فرد انگلیسی دلالت بر این نكته دارد كه امنیت شغلی كشاورزان و محصولات آنان چگونه به‌عنوان عامل اصلی ابزار تولید مورد توجه خاص امیر بوده و نیز اصلاحات او در جامعه مقبولیت و پذیرش عام داشته است.۵ـ اصلاح اوضاع مالی:
صدارت امیركبیر در برهه‌ای شروع ‌شد كه خزانه تهی و جواهرات سلطنتی به یغما رفته بود. به قول فریدون آدمیت، «جعبه محتوی قطعات الماس كه بهای آن هشتصدهزار تومان بوده است اكنون بیش از صدهزار تومان الماس در آن یافته نمی‌شود.» اتلافها و اسرافها و حقوقهای گزاف درباریان نیز مزید بر علت بود. اینك او دو راه بیشتر در پیش نداشت: یا باید همان مذهب و روش مألوف را برگزیده و بدان رضا می‌داد كه گهگاه قروضی هم از سفارتخانه‌ها یا و . . . بگیرد و به مالیه كشور تزریق كند و بگوید هرچه پیش آید خوش آید و یا راه دیگری را انتخاب نماید و به تغییر وضع موجود و ایجاد وضع مطلوب بیندیشد. البته امیر مسیر دوم را برگزید و مشكلات را به جان خرید و كاری بنیادین آغاز كرد و به وضع مالی كشور سر و صورتی داد؛ زیرا خوب می‌دانست كه یكی از دامهای بسیار خطرناك استعمارگران برای ملتها و دولتها، ایجاد ورشكستگی اقتصادی در كشور و كشیدن آن به زنجیر وامها و یا كمكهای بلاعوض و به‌تعبیر‌دیگر «استعمار اقتصادی است كه سرانجامی جز سقوط در كام فراخ استعمار ندارد.» برخی از اصلاحات امیر در این امر خطیر را می‌توان از خلال گفته‌های خود او جست كه گفته بود بیش از هر اصلاحی وضع مالیه را سر و سامان خواهد داد، میزان خرج دولت یك میلیون تومان (پانصدهزار لیره) بیش از عایدی آن است و لذا باید از مواجب و مستمریها كاست، به علاوه ده‌درصد بر مالیات خواهد افزود و گمرگات را كه تاكنون در اجاره افراد بوده، از دست آنان خواهد گرفت و تحت اداره دولت درخواهد آورد، همچنین به هر ولایتی پیشكار مالیه‌ای خواهد فرستاد تا به‌عنوان مسئول دیوان استیفاء و مستقل از حكومت در آنجا به نحو عادلانه مالیات را جمع‌آوری كند. دكتر مهدی بهار می‌گوید: «امیر به رعایت حال مودیان مالیات و وضع فساد و ظلم عمال دولتی كوشش فراوانی ابراز می‌داشت و مالیات را به تناسب درآمد سالانه تعیین می‌نمود و بدین منوال در حالی‌كه مالیات كامل را از گردن‌كلفتها وصول می‌كرد مرهمی بر زخمهای عمیق مردم می‌گذاشت.»
چون اصلاح مجاری درآمد، بدون حذف مصارف غلط، نمی‌توانست درد را دوا كند لذا امیر در كنار اقدامات برای وصول مالیات حقه دولت، اقدامات انقلابی‌تری برای حذف موارد ناصحیح خرج بودجه و مصارف غلط آن شروع نمود تا غذای یك‌سال مردم فقیر و محتاج، خرج یكروز مطبخ یك شاهزاده بی‌ارزش و بی‌خاصیت قاجار نشود. او در این راستا، پیش از هرچیز حقوقهای گزاف را كه بدون رعایت تناسب بودجه كشور و ارزش خدمت و كار اشخاص در سابق برای افراد تعیین شده بود، یا به‌طوركلی حذف كرد و یا قسمت اضافی آن را كسر نمود. مثلا حقوق شخصی شاه را كه تا آن روز شصت‌هزار تومان در ماه بود، یك‌مرتبه به ده‌هزار تومان تقلیل داد. او همچنین عیاشیها و ولخرجیهای دربار را به‌قدری محدود كرده بود كه كلنل میشل در یكی از گزارشهای رسمی خود می‌نویسد: «شاه به ملاحظات مالی نمی‌توانست در اطراف تهران به گردش و تفریح بپردازد» و نیز حقوقهای بی‌تناسب و مستمری صدها شاهزاده، درباری، شیخ، خان و مفت‌خوران دیگر را قطع و یا تعدیل نمود و سرانجام علیرغم همه كارشكنیها و مخالفتهای داخل و خارج، موفق شد معمای بودجه را حل كرده و علاوه بر پركردن محل خالی تقریبا پنجاه‌درصدكسر بودجه و بالا‌بردن میزان بودجه از دومیلیون تومان به سه میلیون تومان، كشاورزی را ترقی و پولهای هنگفتی را به عمران و آبادی كشور اختصاص دهد و از ورود كالاهای خارجی جلوگیری نموده و بر صادرات كشور بیفزاید و به گفته خود امیر از «فرار شمشهای طلا» جلوگیری نماید.
●اصلاحات نظامی امیركبیر
۱ـ تلاش برای دستیابی به تسلیحات جدید:
استعمارگران به نقش موثر سلاحهای جدید و مدرن در سرنوشت كشورها و ملتها كاملا واقف بودند و لذا مجدانه از هرگونه تجهیز كشورهای اسیر استعمار به این قبیل سلاحها ممانعت به عمل می‌آوردند.
امیركبیر چون مدتی در خدمت نظام و دورانی از عمر خود را هم به جای امیرنظام كار كرده بود، از جزئیات وضع ارتش ایران و نواقص و احتیاجات آن و نقش آن در راه نیل به اهداف عالیه‌ای كه داشت كاملا مطلع بود و لذا همزمان با اصلاحات كشوری، اقدامات وسیعی به منظور تكمیل و مدرن‌كردن ارتش ایران شروع كرد. او می‌دانست برای مجهزكردن سپاه ایران به سلاح روز و تنظیم و تربیت و سازماندهی نظامیان به سبك جدید اروپا، احتیاج به كارشناس و متخصص اسلحه‌سازی و تعلیم و تربیت نظامی دارد؛ همچنین می‌دانست كه برای تربیت افسران لایق، دانشگاه نظامی و جنگ لازم است تا از این راه احتیاج به مستشاران نظامی كه خطرناكترین جاسوسان استعمارند رفع شود و لذا قسمتی از دارالفنون را به این امر اختصاص داد. امیر همچنین برای بالابردن سطح اطلاعات نظامیان در مسائل مربوط به فنون نظامی دستور داد كه كتابها و مقالات مختلف و جامعی در فنون جدید نظامی نوشته شود و در اختیار فرماندهان و افراد ارتش قرار گیرد. او در كنار این اقدامات و طرحهایی كه برای مدرن‌كردن ارتش داشت، فعالیتهای وسیعی را نیز در راستای ایجاد كارخانه‌های اسلحه‌ و مهمات‌سازی و ساختن پادگانهای نظامی و قلعه‌های تدافعی و سنگرهای احتیاطی در سراسر كشور شروع كرد و مهمات‌سازی در زمان او رشد بسیاری نمود. چنان‌كه هر ماه در تهران هزار و در اصفهان سیصد قبضه تفنگ می‌ساختند و توپ‌ریزی و باروت‌سازی تبریز ــ كه یادگار عهد عباس‌میرزا بود ــ دوباره رونق گرفت. در امیرآباد كارخانه مهمات‌سازی ساخت. وضع لباس ارتش مرتب و منظم شد و در زمان عزلش نظامیان ارتش ایران نزدیك به یكصدوپنجاه‌هزار نفر رسیده بود و هزار توپ با گلوله‌هایی از ۵/۱ تا ۱۲ كیلویی داشت.
۲ـ تهذیب اخلاق نظامی:
یكی از عیوب اساسی ارتش ایران تا پیش از امیركبیر، این بود كه نظامیان در سایه استبداد سلاطین قاجار، به تجاوز و تعدی و زورگیری عادت كرده و از این رهگذر ارزش و اعتبار و محبوبیت ملی را ــ كه از ضروریات ارتش است ــ از دست داده بودند و با مردم كاملا فاصله داشتند. امیر از آنجا كه خود نیز در كسوت نظام بود، هوشمندانه این عیب و نقیصه را درك كرده بود. از این رو، با صادركردن بخشنامه‌های پی‌درپی و اعمال مجازاتها و قصاصهای سخت و تند و تلقین اخلاقیات لازم سپاهیگری، گامهای بلندی را در راه تهذیب اخلاق نظامیان برداشت و آنان را به وظایف اصلی و اساسی خویش آشنا ساخت و بدین‌سان ارتش را از رویه اجحاف و زورگویی و تجاوز به مال و جان مردم نجات داد و كم‌وبیش آن را به صورت یك ارتش ملی درآورد. كلنل میشل در گزارش خود به مورخ ۱۲۶۶.ق به وزارت انگلیس درباره انضباط سربازان ایرانی در مسافرت شاه به شهرستان قم، كه در ركاب شاه وی را همراهی می‌كردند، می‌نویسد: «فرق فاحشی میان این مسافرت با مسافرتهای پادشاهان ایران به‌طور‌كلی وجود دارد. در سفر قم جلوی تعدیات گوناگون نظامیان سخت گرفته شده بود و اذیت و آزاری به زارعین نرسیده، از آنها كسی پول و بنه اخذ نكرد.»
۳ـ ایجاد نیروی دریایی:
پس از نادرشاه، اولین زمامداری كه به احتیاج مبرم ایران باتوجه به مرزهای آبی وسیع در خلیج‌فارس به نیروی دریایی پی‌برد و برای ایجاد آن تمامی امكانات را بسیج كرد، امیركبیر بود. با وجود ناوگان نیرومند دشمن ــ از جمله انگلیس ــ در دریای فارس، امیر كه پنجه در پنجه استعمار انداخته بود، نمی‌توانست از ایجاد نیروی دریایی قوی و مقتدر و مناسب با اهداف عالی خود غفلت ورزد. او ابتدا برای تهیه كشتیهای جنگی، به انگلستان پیشنهاد خرید كشتیهای بزرگ را داد ولی همانطور كه انتظار می‌رفت وزیر خارجه انگلستان پالمرستون با صراحت تمام مخالفت بریتانیا با فروش كشتی به ایران را اعلام كرد. امیر پس از دریافت جواب منفی، طی نامه‌ای در تاریخ هشتم رمضان ۱۲۶۷.ق به مسیو جان داوود، كه برای استخدام معلم به اتریش رفته بود، به او توصیه كرد كه با هر دولتی كه صلاح می‌داند گفت‌وگو كند و برای خرید دو كشتی قرار بگذارد و چهار روز بعد ضمن نامه مفصلی به او نوشت: «. . . برای خرید دو كشتی بخار و یك كشتی یكلن هرچه زودتر اقدام نمایید.»
انگلیسیها از این اقدامات امیركبیر سخت ناراحت شده و به وحشت افتاده بودند. وزارت خارجه انگلیس طی نامه‌ای به سفارت خود در تهران، از خبر ایجاد نیروی دریایی ایران رسما ابراز نگرانی كرد و جویای راه علاج شد و كلنل میشل هم به‌طور‌رسمی بعد از تصدیق خطرناك‌بودن چنین وضعیتی برای بریتانیای كبیر، مقامات انگلیسی را چنین دلداری می‌دهد: «به احتمال بسیار قوی، بعد از مرگ یا عزل میرزاتقی‌خان تمام نقشه‌های او راجع به احداث نیروی دریایی در خلیج‌فارس به بوته فراموشی خواهد افتاد.» از این نوشته به‌خوبی و آشكارا معلوم می‌شود كه در آن تاریخ نه‌تنها نقشه عزل یا قتل امیركبیر در دست اجرا بوده، بلكه آینده بعد از امیر هم از نظر استثمارگران كه عمال خود و وضع حكومت ایران و سلسله قاجاریه را خوب می‌شناختند، رضایت‌بخش تلقی می‌شده است.●آسیب‌شناسی اصلاحات امیركبیر
شاید بتوان گفت اتكاء و اعتماد بیش‌ازحد امیر به شخص شاه و حمایت او یكی از نقاط ضعف او بوده؛ زیرا هنگامی‌كه مخالفان او جبهه گسترده‌ای از درباریها، مستمری‌بگیران، شاهزادگان قاجار، امرا و اشراف، تیول‌داران، صاحب‌منصبان، سران قبایل و عشایر و پاره‌ای از حكام و والیان را تشكیل ‌دادند، این اعتماد و حمایت مورد تشكیك و تردید قرار گرفت و جانش را نیز بر سر این امر گذاشت.
آفت بعدی اصلاحات امیركبیر این بود كه او در طی دوران صدارت خود مانند قائم‌مقام استاد خود عمل نكرد؛ چرا كه این قائم‌مقام بود كه استعداد امیر را شناخت و او را از مطبخ به حاكمیت كشاند. اما امیر به این نكته توجه نكرد كه اقدامات اصلاح‌طلبانه اگر قائم‌به‌فرد باشد آسیب‌پذیر خواهد بود. او می‌توانست در كنار سایر اقدامات خود، افراد بااستعداد، وطن‌دوست و كاردان را شناسایی نموده و حداقل در كادر حكومتی پنج‌ نفر امیرگونه بسازد. قطعا ایران در آن زمان قطع‌الرجال نبوده و بودند افرادی كه اگر درس حریت و استقلال و اعتلای وطن فراگرفته و آن را بر منافع مادی و دنیوی ترجیح می‌دادند، در فقدان امیر راه و اصلاحات او را در مسیر صحیح تداوم می‌بخشیدند.
آسیب بعدی اصلاحات امیركبیر بستر زمانی كوتاه صدارت او بود كه مجموعا به نقلی سه‌سال‌‌وشصت‌وسه روز را شامل می‌شود. امیر دارالفنون ایران را درست بیست‌سال پیش از دارالفنون ژاپن و سه‌سال پس از دارالفنون عثمانی تاسیس نمود. به‌هرحال در هیچ اصلاحاتی یا كشوری نمی‌توان در طول زمان كوتاهی چنین موفقیتهایی را كسب نمود و این افتخار نصیب امیر گردید.
آفت و آسیب بعدی اصلاحات میرزاتقی‌خان، نفوذ استعمار و استثمار و قدرت بیگانگان در ایران بود. سفارتخانه‌های خارجی ــ به‌ویژه روسی و انگلیسی كه بخشی از تصمیم‌گیران حاكمیت آن زمان بودند ــ امیر را مخل منافع و اهداف استعماری خود می‌دانستند و برحذف او از قدرت اصرار و ابرام داشتند و آخرالامر به این نیت شوم و پلید خود دست یافتند.
همچنین عده‌ای از نویسندگان تاریخ عصر قاجار این ایراد را به امیركبیر گرفته‌اند كه اصلاحات وی بیشتر براین‌اساس بوده كه كار سازمانهای موجود را بهتر كند نه اینكه وظایف آنها را تغییر دهد و یا سازمانهای جدید پدید آورد. به نظر می‌رسد این انتقاد بر امیركبیر باتوجه به شرایط زمانی دوران صدارت وی چندان وارد نباشد. در دورانی كه اكثر مردم ایران در جهل و بی‌سوادی غوطه‌ور بوده و استبداد شاهی حاكمیت داشت و فئودالیزم در نقاط مختلف ایران ریشه دوانیده و مداخلات دول خارجی نامحدود بود، امیر چگونه به‌تنهایی می‌توانست بنیاد سازمانهای موجود را به‌یكباره ویران نموده، تشكیلات جدیدی بنا نماید.
در پایان با نوشته‌ای از گرانت واستون انگلیسی در كتاب «تاریخ ایران» این مقاله را به پایان می‌رسانیم: ‌«امیركبیر در ظرف چندسال كوتاه، كار چندین قرن را انجام داد و با نیروی نبوغ خود دوران تازه‌ای در تاریخ كشورش پیش آورد و اگر آن اندازه مهلت می‌یافت كه نیات خویش را انجام دهد، در ردیف كسانی قرار می‌گرفت كه به عقیده مردم از جانب خداوند برای ایفای ماموریت خاصی خلق شده‌اند.»
●●نتیجه
درمجموع باید گفت امیركبیر در دوران صدارت خود با شجاعت و فارغ از هرگونه تقیه دست به اصلاحات زده بود و در دوره كوتاه صدارتش در تمام زمینه‌ها تحولاتی شگرف آفرید. او اصلاحات خود را قبل از «میجی» در ژاپن شروع كرده بود اما ژاپن به جایی رسید كه امروزه شاهد آن هستیم و امیركبیر نیز آنچنان گرفتار شد. این‌همه ثمره شوم تلاشها و توطئه‌های دول استعماری علیه ایران بود. آنان با دشمنیهای خود، راه ترقی، تكامل، استقلال، سیادت و سعادت ملت ایران را سد نمودند و اسارت و بندگی ملت ایران همچنان تداوم یافت. آنان شخصیتی را از این ملت گرفتند كه خواهان حریت و آزادی ایران و درصدد هویت، استقلال و كرامت ‌بخشی به آن بود. امیركبیر همانند مصلحی بزرگ در تلاش بود تا جامعه ایران را در كلیه زمینه‌ها متحول نماید و البته در همان مدت كوتاه صدارت خود مصدر خدمات بزرگی گردید كه فهرست‌وار ــ بدون توجه به تقدم و تاخر اهمیت هریك ــ می‌توان چنین برشمرد: ۱ـ اصلاح نظام پوسیده اداری ۲ـ كاهش نفوذ فئودالیزم و افزایش قدرت مركزی ۳ـ ایجاد امنیت در سراسر كشور ۴ـ پاداش خادم و مجازات مجرم، بدون توجه به مقام یا منصب و یا درجه وابستگی ۵ـ جلوگیری از تعدی حكام ۶ـ مبارزه با رشوه‌دهی و رشوه‌گیری و سروسامان‌دادن به وضع مالی مملكت و تدوین بودجه ۷ـ تعیین مقرری برای شاه و اعضای خاندان سلطنتی و كاهش حقوق و مزایای آنان ۸ـ توجه به امر نظام و تنظیم رده‌های نظامی ۹ـ توسعه كارخانجات در ایران ۱۰ـ توجه به فراگیری علوم جدید ۱۱ـ توجه به كشاورزی و زراعت ۱۲ـ توسعه طرق و شوارع و زیباسازی شهرها ۱۳ـ حذف القاب زائد ۱۴ـ تاسیس روزنامه و ترجمه كتاب ۱۵ـ جلوگیری از مداخلات دول بیگانه در امور داخلی ایران ۱۶ـ سركوب فتنه‌ سالارالدوله و بابیه ۱۷ـ توجه به امر بهداشت ۱۸ـ ایجاد چاپارخانه منظم ۱۹ـ ایجاد عمارات، بناها و بازار در تهران و شهرهای دیگر.
می‌توان گفت اصلاحات امیركبیر كاملا درون‌زا بوده و از آفات یك اصلاحات برونزا و الهام گرفته از غرب، كه با فرهنگ ملی ــ اسلامی ایران‌زمین سازگار نیست، به‌دور بود؛ چراكه شیوه اصلاحات ملهم از غرب به نسبتها و ارزشهای بومی درونزا توجه نمی‌كند و در راستای تحمیل فرهنگ بیگانه گام برمی‌دارد. امیر الگویی متناسب با فرهنگ مردم، منطبق با شرایط و مقتضیات زمان و مكان، سازگار با تحولات جامعه ایران، مبتنی بر دیانت و طبیعی ایران را انتخاب كرد.
یكی از مشكلات و نارساییهای اصلاحات آن است كه به‌عنوان فرایندی تحمیلی (reform from above) به جامعه تزریق گردد. این امر گاه با اتكاء بر ساخت پاتریمونیالیستی قدرت صورت می‌گیرد و به دلیل گسست میان هیات حاكمه و مردم و بی‌اطلاعی جامعه از نیات و انگیزه‌های حكومتگران در اصلاحات و نیز به دلیل بی‌توجهی مسئولان سیاسی به نیازهای اجتماعی و خواسته‌های واقعی مردم راه به جایی نمی‌برد. اصلاحات فرمایشی در درون ساخت قدرت یك‌جانبه و نگرش از بالا به پایین (up - down) به دلیل تصلب و عدم انعطاف‌ هرگز نتوانسته از منابع و استعدادهای عمومی در جهت سامان‌بخشی به اوضاع اجتماعی بهره‌گیرد. با نگرش مردم سالارانه (bottom - up) می‌تواند ضمن انعطاف در ساختارها و نهادها موجبات نیل به توسعه سیاسی مطلوب را در درون ساخت قدرت دو‌جانبه فراهم ساخت.
اصلاحات امیركبیر یك اصلاحات و یا انقلاب از بالا نبود بلكه اصلاحات او با تمام حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی ایران در پیوند مستمر بود، كما اینكه تمامی این زمینه‌ها را نیز تحت تاثیر قرار داد. باید توجه داشت كه موفقیت یك جریان اصلاح‌‌طلب در هر كشوری در گرو درك متقابل مردم و حاكمان می‌باشد. خواه این اصلاح‌طلبان خود مردم و یا از كارگزاران نظام باشند، در هر صورت برای تضمین حسن اجرای اصلاحات و ضمانت اجرای صحیح آن، مردم و دولتمردان لازم و ملزوم یكدیگرند.
حال سوال این است كه آیا این‌ موضوع كه از دوران امیركبیر و قبل از بروز نهضت مشروطیت به‌عنوان عصر بی‌خبری ایرانیان نام برده شده و گفته می‌شود كه جامعه ایرانی آن زمان از درك اصلاحات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی امیركبیر عاجز و ناتوان بوده است، صحت دارد؟ یعنی آیا طبقه صنعتگران و عامه مردم از اصلاحات صنعتی كه در حال اجرا بود غافل بودند؟ آیا طبقه كشاورزان از سرمایه‌گذاری در زمینه سدسازی و تامین آب كشاورزی و امنیت محصولات و ترمیم و بهینه‌نمودن بذرهای كشاورزی ناخشنود بودند؟ آیا طبقه روشنفكر جامعه و آگاه به مسائل كشور، اقدامات فرهنگی و علمی از قبیل طبع و نشر كتب و روزنامه و احداث چاپخانه‌های جدید و ترجمه كتابهای علمی غرب را كتمان می‌نمود؟ آیا عوام‌الناس ایجاد امنیت در جاده‌ها و مسیر كاروانها، بسط عدالت اجتماعی، برخورد با بزه‌های جامعه خود، جلوگیری از فساد و فحشاء و منكرات، مبارزه با بیماریهایی مثل وبا و آبله و نیز سنگفرش‌كردن كوچه‌ها را نمی‌دیدند یا مخالف آن بودند؟ آیا بازرگانان و سرمایه‌گذاران داخلی از توجه امیر به صنایع داخلی و استخراج معادن توسط ایرانیان و معاف كردن آنان از دادن مالیات به مدت پنج‌سال ناراحت بوده و با آن مخالفت كردند؟ و یا آیا امیركبیر در تمام شوون اصلاحاتی كه دنبال می‌كرد، مردم ایران را رویاروی خود می‌دید؟
حقیقت آن است كه تمام اقشار ملت ایران با تمام وجود از اقدامات امیر خوشحال و راضی بودند و هیچ گسست و شكافی میان صدراعظم و مردم وجود نداشت؛ چنان‌كه گفت‌وگوی امیركبیر و معاونش میرزاآقاخان مؤید این مساله است. یك روز امیركبیر و معاونش میرزاآقاخان در كنار حیاط معروف به كریمخانی از صبح تا نزدیك ظهر نشسته بودند و از هر دری سخن می‌گفتند. كم‌كم آفتاب به آنها رسید. امیر، در حالی‌كه برمی‌خاست، از میرزاآقاخان پرسید: مگر من صدراعظم نیستم؟ میرزاآقاخان جواب داد: چرا؛ هستی. امیر گفت: مگر مردم ایران حاجتی ندارند؟ میرزاآقاخان گفت: چرا؛ دارند. امیر: مگر دربانان در خانه مانع ورود مردم و آوردن عریضه‌ها می‌شوند؟ میرزاآقاخان: خیر. امیر: پس چرا در این مدت كسی به ما مراجعه نكرد؟ میرزاآقاخان: (با تعجب) چه عرض كنم! امیر پاسخ داد: تعجبی ندارد. من هر كار را به دست فرد لایق و كاردانی داده‌ام و دیگر كاری بدون مسئول نیست كه به من مراجعه كنند. بیان این سوال و جواب به خاطر این بود كه اولا میزان مقبولیت امیر و توجه او به مردم را بررسی كرده و به این قضیه نیز اشاره كنیم كه امیر از عملیاتی‌كردن منویات خود و كادرسازی لازم در این زمینه غافل نبوده است. كنت دوگوبینو نویسنده كتاب «سه‌سال در آسیا» كه یكی از مورخین و مطلعین اروپایی معاصر با امیركبیر است چنین می‌نویسد: «این ملت ذلیل و ازپادرآمده و فوق‌العاده تیزهوش و نادر. . . امروز دیوانه و دلباخته مردی شده است كه تا چهل‌سال پیش صدراعظم كشور بوده. از مرز تركیه تا سرحد افغانستان هیچ‌كس از غنی و فقیر و خرد و كلان نیست كه تمام عناوین تعظیم و تجلیل و محبت را در موقع یادآوری از این مرد به كار نبرد.» درباره خصال امیركبیر گفته‌اند: او فردی عادل، وظیفه‌شناس، فعال و كاری بوده، از سرباز و كشاورز حمایت می‌كرد و خیر ایران را می‌خواست. در آنچه انجام داده خوب عمل كرده و آنچه را در نظر داشت در آینده عملی سازد، حتی از این هم بهتر بود. این‌كه عده‌ای امیركبیر را متهم به رفتاری جاه‌طلبانه و رضاخان‌گونه می‌نمایند، جفای بزرگی در حق او است. امیری كه می‌گوید «خیال كنستیتوسیون (مشروطه) داشتم مجالم ندادند.» حمایت مردمی و كسبه بازار تهران از امیر هنگامی‌كه فوجی از سربازان تطمیع‌شده، عزل امیر را خواسته و خانه او را محاصره می‌كنند، عمق مردمی‌بودن اصلاحات او را به نشان می‌دهد.
محمدرحیم عیوضی
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید