شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تراژدی و حماسه شیعی


تراژدی و حماسه شیعی
شیعه اثنی عشری، به دوازده امام معصوم قائل است، اما از این دوازده سه الگو برای ساماندهی به ذهنیت جمعی شیعیان قابل استحصال است. امام علی(ع) و امام حسین(ع) محور الگوی نخست، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، محور الگوی دوم، و سرانجام دوازدهمین امام شیعیان، محور سومین الگو به شمار می روند.
الگوی نخست، یادآور تراژدی تحقق عدالت است.
الگوی دوم، با تلاش فکری و عقلی و با مفهوم فرهنگی از دین قرین است.
و الگوی سوم، تلاش ظفرمند برای تحقق عدالت را متبادر به ذهن می کند.
الگوی دوم، کمتر با ذهنیت جمعی سروکار دارد و بیشتر متناسب با جمع نخبگان فرهنگی است. کنش نخبگان فرهنگی را می توان در لوای الگوی دوم، دین داری مرجح قلمداد کرد.
اما الگوی اول و سوم، مبنای دو الگوی گفتاری متفاوت اند. در روایت نخست، ذهنیت جمعی شیعیان بر مبنای یک تراژدی بزرگ ساماندهی شده است. امام حسین(ع) در کانون این روایت تراژیک است. در این روایت، امام زمان وجهی از تراژدی کربلا به حساب می آید. آنجا که گفته می شود امام عصر، برای گرفتن انتقام خون امام حسین ظهور می کند. در این روایت، همواره رو به گذشته داریم. انتقام یک خون مقدس، موضوعیت محوری دارد. گریستن در آن تراژدی بزرگ، نحوی مشارکت در آن فاجعه بزرگ است. اشک ریختن، ایفای نقشی است در یک فاجعه که توفیق مشارکت در آن را از دست داده ایم. حقیقت با اندوه و غمی عمیق درآمیخته است. مظلومیت در رگ و پی عالمی سرشته است که در پرتو این الگو برساخته می شود. ظالمان در عالم سیطره دارند. خون و شهادت، سرنوشت هر ستیزه کننده جان برکف است.
اما در الگوی سوم ذهنیت جمعی رو به سوی فردا دارد. ماجرا ماجرای پیروزی و ظفر است. همه چیز از ضعف ستمکاران حکایت دارد. ماجرا ماجرای جشن و شادی است. وعده یقینی یک حکومت جهانی پیش رو است. در این روایت، آرزومند مشارکت در حادثه ای هستیم که کمتر خطری در آن متصور است. در این روایت، امام حسین وجهی از حماسه امام زمان(عج) است، چرا که گویی امام زمان(عج)، رسالتی را به پایان می برد که امام حسین آغاز کرده بود.
در الگوی نخست، سوگواری بر یک فاجعه پیشین است که جدیت دارد. الگوی سوم، یک سرور معطوف به آینده است.
الگوی اول، با مرثیه سروکار دارد، و الگوی سوم با حماسه. الگوی دوم اما از هر بار عاطفی تهی است. انقلاب اسلامی در ایران، یک روایت شیعی است. ایدئولوژی بسیج کننده انقلاب به شدت با الگوی نخست پیوند داشت. به این عبارت، انقلاب تلاشی برای مشارکت در یک حادثه تاریخی است. بازیگران انقلاب، کمتر به پیروزی می اندیشیدند. انقلاب را بیشتر تکرار حادثه کربلا به شمار میآوردند. این رخداد، کم و بیش در جنگ هشت ساله نیز تداوم یافت.
دوره اصلاحات، تلاش برای ساماندهی گفتار سیاسی بیرون از تاریخ و ماجرای امامان شیعی است.
اما پس از اصلاحات، بازسازی روایت انقلاب، با تلاش برای تکیه بر الگوی سوم اتفاق می افتد. مهدویت گرایی سال های اخیر، تلاش برای ساماندهی به یک روایت ظفرمندانه در عرصه منطقه ای و جهانی است.
با این تصویر است که می توان در عزاداری های این روزها مشاهده کرد که در قیاس با دوران انقلاب، عزاداری عاشورا، دلالات سیاسی خود را از دست داده است و دوباره به مناسکی بدل شده است که مردم با چشم تامین و رفع نیازها و حاجات به آن نظر می کنند.
نویسنده : دکتر غلامرضا کاشی
منبع : وبلاگ نویسنده
منبع : روزنامه مردم‌سالاری