یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا


مرثیه‌یی بر یک رویا


مرثیه‌یی بر یک رویا
«رویای خیس» هفتمین فیلم پوران درخشنده درباره بحران های عاطفی و روحی و روانی نوجوانان است. آرش ۱۶ ساله که پدر و مادرش از هم جدا شده اند پس از بگومگو با مادرش که می خواهد ازدواج مجدد کند خانه را با قهر ترک می کند و نزد پدرش می رود. پدر درخانه قدیمی اش همراه پسر نوجوانش به مرور خاطرات جوانی خودش و تجربه عاشقانه یی که داشته می پردازد؛ تجربه یی که برای آرش ۱۶ ساله هم شکل گرفته و او عاشق دختر همسایه شان نازنین شده است.
پدر آرش معتقد است که باید با این عشق برخورد منطقی داشت و آنها را به نامزدی یکدیگر درآورد. اما پدر نازنین نظر دیگری دارد و این مساله به فرار نازنین و آرش منجر می شود. آنها در مه گرفتار می شوند و اتومبیل آنها در آستانه سقوط قرار می گیرد. پلیس سر می رسد و نازنین را نجات می دهد اما آرش سقوط می کند و می میرد.«رویای خیس» برخلاف اغلب فیلم های قبلی درخشنده پایانی تلخ دارد و مرثیه یی است بر رویاهای دو نوجوان. حضور دو چهره ناشناس در نقش قهرمان های نوجوان فیلم نشان می دهد که او خواسته اثری واقع گرا از زندگی نسل جدید جامعه ارائه دهد و در این امر تا حد زیادی موفق نشان داده است. هر چند که به گفته خودش محدودیت های سینمای ما او را از پرداختن بهتر به این مسائل بازداشته است. گفت وگو با پوران درخشنده را می خوانید.
● چرا اسم فیلمتان را «رویای خیس» گذاشته اید؟
▪ درباره انتخاب این عنوان بارها توضیح داده ام. قصه فیلم من درباره نوجوانان است؛ نوجوانانی که مرحله دشوار و حساس بلوغ را طی می کنند و اصولاً دوران نوجوانی و بلوغ دوران رویاپردازی است و برای قهرمانان نوجوان فیلم ما این رویا با غم تمام می شود و هیچ وقت به یک سرانجام درست نمی رسد. رویای آنها خیلی خام است و هیچ وقت به پختگی نمی رسد، کسانی هم اطراف این نوجوان نیستند که کمکش کنند و در این دوران او را راهنمایی کنند که مسیر درست را انتخاب کند و از این دوران عبور درستی کند. پدر پسر نوجوان می خواهد کمکش کند ولی در نهایت تمام رویاهای این بچه با اشک و آه تمام می شود. و من این قضیه را در فیلم نشان داده ام و عنوان «رویای خیس» را بر همین اساس انتخاب کردم.
● پرداختن به موضوعات تربیتی چرا اینقدر برایتان مهم است، مثلاً در این فیلم هم به تفاوت و تضاد نسل ها پرداخته اید...
▪ مهم است از این بابت که به هر حال جامعه ما جامعه یی جوان است و واقعاً فاصله نسل ها روز به روز و به شدت دارد زیادتر می شود و این فاصله به دلیل عدم درک وحشتناکی است که میان نسل جدید و نوجوان با نسل های قبل وجود دارد و اگر این فاصله ها بیشتر شود و پدر و مادرها و جامعه نتوانند با نسل جوان ارتباط برقرار کنند خصوصاً در دوران بلوغ طبیعتاً ضایعات جبران ناپذیری به بار می آورد که عواقب آن را در آینده شاهد خواهیم بود.
● آیا میزان اهمیت موضوعات تربیتی تا جایی است که پرداختن به آنها را ارجح بر سینما بدانید؟
▪ سینما چه چیزی است جز آن حرفی که می خواهید بزنید و آن تصویری که می سازید تا بتوانید حرفتان را بزنید. وقتی که یک موضوع تربیتی در فیلم مطرح می شود آن هم سینماست، وقتی که بحث سلامت روح و جسم نوجوانان در میان است و به عنوان یک بحث تربیتی مطرح است سینما هم به عنوان رسانه یی قدرتمند می تواند و باید به این قضیه بپردازد، یعنی با سینما باید خیلی چیزها درمان و خیلی از مسائل مطرح شود.
● آیا سینما می تواند تصویر درستی از این مسائل ارائه دهد؟
▪ در سینما متاسفانه محدودیت ها خیلی زیاد است. خیلی از مسائل به شکل تابو مطرح است و نمی شود به آنها نزدیک شد و سوال های زیادی هست که باید به آنها پاسخ داده شود ولی متاسفانه پاسخی به آنها داده نمی شود، بنابراین باید از کنارش گذشت. ولی من فکر می کنم با تمام محدودیت هایی که وجود دارد باید این مسائل گفته شود و نمی شود به دلیل اینکه محدودیت هست از پرداختن به آنها خودداری کرد چون این مسائل چیزی نیست که بتوانیم به راحتی از کنارش بگذریم، یعنی نمی شود از کنارش گذشت.
حوادثی که در جامعه ما خصوصاً در ارتباط با مسائل نوجوانان اتفاق می افتد چیزهای کم ارزشی نیست که بتوان نادیده شان گرفت. اتفاقات زیادی دارد می افتد و ما فقط نظاره گر هستیم و در این قافله عقب مانده ایم یعنی در واقع از بچه ها و از نسل جدید دور شده ایم و فاصله مان هم روز به روز بیشتر و بیشتر می شود.
● تحلیلی که از خانواده در این فیلم به عمل آمده، نوعی تضاد و آشفتگی را نشان می دهد. آیا این تحلیل امروزی شما از موضوعی چون خانواده است؟
▪ من فکر می کنم که جایگاه خانواده این روزها یک مقدار متزلزل شده است یعنی از آن استحکامی که باید و شاید برخوردار نیست. خیلی از جوان ها ازدواج می کنند بدون اینکه اصلاً فکر کنند واقعاً در قبال بچه ها مسوولند. خیلی راحت از کنار خیلی از مسائل می گذرند و فکر می کنند فقط باید بنا بر سنت ازدواج کنند و دیگر اصلاً در مقابل آن موضوع مشترکی که فرزندشان است احساس مسوولیت نمی کنند و به آن بی توجه هستند و در نتیجه ناتوان هستند از جواب دادن به سوال ها و خواسته های آنها و طبیعتاً همین مسائل باعث فاصله بچه ها با پدر و مادرها و تزلزل بنیان خانواده می شود. مساله سست بودن بنیان خانواده مساله یی است که به شدت مرا نگران کرده و فکر می کنم که موضوع بسیار مهمی در جامعه ماست که باید واقعاً آسیب شناسی شود.
● چرا اینقدر بدبین شده اید؟
▪ نگاه ما از جامعه جدا نیست و نمی توانیم چشم مان را بر روی مسائلی که در جامعه اتفاق می افتد ببندیم مگر اینکه اصلاً در این جامعه زندگی نکنیم و دلمان را خوش کنیم که همه چیز روبه راه است. آنهایی که چنین تفکری دارند و فکر می کنند نگاه من بدبینانه است واقعیت های جامعه شان را نمی بینند و صفحات روزنامه ها را ورق نمی زنند که ببینند چه خبر است و چه فجایعی هر روز در گوشه و کنار این جامعه رخ می دهد. بودن درون جامعه و بودن در درون مسائل و در شرایط جامعه کار من است و من به عنوان یک فیلمساز شاید یک نگاه آسیب شناسی و پژوهشگرانه دارم یعنی همیشه دنبال این هستم که علل و عوامل این مسائل را پیدا کنم چرا که روابط علت و معلولی همیشه ذهن من را اشغال کرده است.
● فیلم به نحوی میان حمایت از سنت یا زندگی مدرن در نوسان است. اما در نهایت، جانبداری شما به سود بچه هایی که فرار کرده اند به نوعی شما را جانبدار آنها نشان می دهد. اما آن پایان تلخ و مرگ پسر نوجوان باز هم نگاه شما را به سوی اولش برمی گرداند...
▪ من جانبدار واقعیت هستم، جانبدار هیچ کدام از گروه ها نیستم. من جانبدار این هستم که به هر حال اگر به توسعه انسانی فکر می کنیم باید همه چیز را با همدیگر نگاه کنیم. نمی شود جامعه در حرکت باشد و ما عقب بمانیم و بعد بحث توسعه پیش بیاید. در واقع من به آگاهی و آگاهی دادن بیشتر فکر می کنم و به زندگی واقعی امروز نگاه می کنم. زندگی واقعی امروز نه سنتی است نه خیلی مدرن. ما به هر حال بین سنت و مدرنیته مانده ایم در حالی که زندگی دارد به طرف مدرنیته می رود ولی به خیلی از مسائل هنوز نگاه سنتی داریم.
در حالی که عملکردمان، زندگی دور و برمان و حتی چیزهایی که از آنها استفاده می کنیم تماماً مدرن است و وقتی که پای تحلیل خیلی از مسائل به وجود می آید همچنان داریم سنتی فکر می کنیم و نمی خواهیم یک ذره قدم آن طرف تر بگذاریم و بیاییم در واقع دریچه دیدمان را باز کنیم به طرف یک نوع تفاهم. من فکر می کنم ما نیاز داریم دریچه یی به سوی تفاهم با نسل امروز باز کنیم.
● آیا خودتان از «رویای خیس» راضی هستید؟
▪ اینکه من راضی هستم یا نیستم مهم نیست بلکه مهم این است که چقدر شرایط مهیا بوده که من بتوانم حرفم را بزنم و با توجه به این مساله من باید بگویم که از فیلمم راضی نیستم، یعنی فکر می کنم که خیلی از فیلمسازها راجع به آن چیزی که می خواهند بگویند اگر رضایت داشته باشند خیلی بهتر حرفشان را می زنند، و اگر از فیلم خودمان راضی نیستیم ناشی از شرایطی است که نمی توانیم حرفمان را راحت تر بزنیم. به طور مثال در فیلمی مثل «رویای خیس» من نتوانستم مسائل نوجوانان را بازتر نشان بدهم.
من در این فیلم برآیند دو خانواده با دو تفکر متفاوت را کنار هم گذاشتم و اینکه این دو تا تفکر هر کدام به چه مسیری می روند و در برخورد با نسل جدید چگونه عمل می کنند. مساله یی به اسم دوران بلوغ یک حقیقت و واقعیت است که باید قبول کنیم و موضوع «رویای خیس» درباره همین حقیقت است و اینکه چقدر می توان به آن توجه کرد و چطور می توانیم دریچه تمام خاطرات و ذهنیت های خودمان را به روی واقعیت ها ببندیم و نگذاریم این نسل بداند که کی بوده و چه کار کرده است و از مسائل دیگری حرف بزنیم. به هر حال موضوع و مضمون خیلی سختی بود که من انتخاب کردم و هیچ کس راجع به آن کار نکرده بود. حداقل به این شکل کار نکرده بودند. و من فکر می کنم که پرداختن به این مساله نیازمند یک نگاه و تحلیل آسیب شناسانه است به زندگی این نوجوانان در دوران بلوغ، و اتفاقاتی که برایشان می افتد. به هر حال شاید روزی من تصمیم بگیرم مجدداً فیلمی در حال و هوای «رویای خیس» بسازم.
● با همین دیدگاه؟
▪ مطمئناً با دیدگاهی که آزاد و راحت بتوانم حرفم را بزنم.
گفت وگو با پوران درخشنده کارگردان «رویای خیس»
نگار باباخانی
منبع : روزنامه اعتماد