جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


مهریه های طلایی در فراسوی چشم و هم چشمی


مهریه های طلایی در فراسوی چشم و هم چشمی
ساعت ۵ بعدازظهر بود كه عروس و داماد همراه خانواده هایشان در دفتر ازدواج حاضر شدند، عاقد مطابق معمول پس از گفتن تبریك دفتر را جلوی رویش گذاشت و از حضار خواست كه میزان مهریه عروس را اعلام كنند.
داماد از سر جای خود بلند شد و گفت: حاج آقا قرار ما یك هزار سكه طلا است ولی من نظر به اینكه همسر آینده را دوست دارم مهریه او را تعداد ۱۳۵۹ سكه طلای بهار آزادی اعلام می كنم.
عاقد با شنیدن تعداد سكه ها مات و مبهوت شد و لحظاتی سر خود را پایین انداخت و چون نمی توانست پیش جمعیت مطلبی بگوید سربلند كرد و گفت: آقای داماد خواهش می كنم چند لحظه بیرون دفتر بیایید. پس از آنكه عاقد و داماد در راهرو بیرون دفتر حاضر شدند عاقد گفت آقای داماد! مهریه ای كه شما تعیین می كنید خیلی بالا است و مهریه بالا آثار ناگواری برای جامعه دارد.
داماد گفت من همسر آینده ام را دوست دارم و از آن رو علاقه مندم كه تعداد این سكه را منطبق با سال تولد او مهریه اش باشد و به همین سبب راضی نیستم كه میزان مهریه او كم شود.
عاقد كه تلاش می كرد مهریه را تا حد امكان پایین بیاورد گفت آقای داماد من در این مورد یك پیشنهاد دارم و آن این است كه تعداد ۱۳۵۹ شاخه گل مطابق با تاریخ تولد عروس خانم تعیین گردد كه در این صورت هم رقم مذكور حفظ می شود و هم میزان مهریه مقبولتر می گردد.
داماد گفت من باید این مطلب را با عروس خانم در میان بگذارم، او برگشت وارد دفتر شد.
لحظه ای بعد عروس و داماد در راهرو و روبروی عاقد ایستاده بودند و عاقد پیشنهاد خود را بازگو كرد.
عروس با لحن اعتراض آمیز گفت من یك دختر دانشجو می باشم و مهریه ام را خودم تعیین می كنم و حاضر نیستم كه مهریه ام را كم كنم و حتی نمی خواهم سكه طرح قدیم نوشته شود و شرایط دیگری نیز دارم كه بعداً اعلام می كنم. عاقد گفت به طوری كه داماد اعلام كرد قرار شما تعداد یك هزار سكه طلا بوده است و داماد فی المجلس پیشنهاد این رقم را داد، آیا نظر شما این است كه تعداد ۱۳۵۹ سكه در عقدنامه قید شود؟
عروس با مسكوت گذاشتن پاسخ عاقد در این مورد گفت: من داماد را دوست دارم و می خواهم مهریه ام این قدر سنگین باشد كه داماد هیچگاه به فكر طلاق دادن من نیفتد. عاقد گفت مهریه سنگین هیچگاه موجب استحكام پیوند زناشویی نیست، زنانی هستند كه با مهریه كمتر از یك سكه اكنون زندگی سعادتمندی دارند ولی زنان دیگری هستند كه دارای مهریه سنگین بودند ولی حاضر شده اند از مهریه سنگین خود چشم بپوشند و آزادی خود را به دست آورند.
عاقد كه می خواست موافقت عروس را برای كاهش مهریه جلب كند افزود حالا كه شما دست بردار نیستید پیشنهاد می كنم كه به جای تعداد ۱۳۵۹ سكه تمام بهار آزادی، تعداد ۱۳۵۹ سكه نیم بهار آزادی و تعداد ۱۳۵۹ شاخه گل در عقدنامه قید كنید كه با این ترتیب رقم مربوط به تاریخ تولد عروس در سر جای خود باقی خواهد ماند.
عروس كه ناراضی بود به داخل دفتر برگشت و موضوع گفت وگو را با خانواده خود در میان گذاشت و هنگامی كه عاقد به پشت میز خود برگشت خانواده عروس خواهان توضیحاتی در این مورد از عاقد شدند.
عاقد گفت مهریه ای كه در این مورد پیشنهاد شد خیلی بالا است و من پیشنهاد كردم كه این مهریه كاهش یابد ولی در عین حال من به نظر آنها احترام می گذارم و منتظرم تا نظر نهایی خود را اعلام كنند. پدر عروس پرسید آیا نوشتن این تعداد سكه ها ضرری به كسی وارد می كند؟
عاقد گفت: تلاش من كاهش دادن میزان مهریه با رضایت عروس و داماد است ولی من یك پیشنهاد دادم و منتظرم كه موافقت نهایی آنها اعلام شود و اصل قضیه این است كه من نمی توانم در این مورد بی تفاوت باشم زیرا نوشتن اینگونه مهریه ها تأثیر نامطلوبی در جامعه می گذارد و موجب رقابت و چشم و هم چشمی بین دختران می گردد و دود آن مستقیماً به چشم جوانان محروم و تهیدست جامعه خواهد رفت.
برادر عروس گفت اگر یك دختر و پسر در این دفتر پیشنهاد كردند كه به قول شما مهریه بالا برای آنها بنویسید این قضیه چه ربطی به جوانان جامعه دارد؟
عاقد گفت: شكی نیست با این ترتیب افرادی كه در این دفتر حضور دارند مسلماً تمایل پیدا خواهند كرد كه هنگام عقد مهریه دختران و یا خویشاوندان خود را بالا ببرند و از آن گذشته این عروس خانم دارای دوستان و یا خویشاوندانی مانند خواهر، دختر عمو، دختر دایی و غیره می باشد كه از موضوع آگاه خواهند شد و عروس خانم با تفاخر كامل مهریه خود را به آنها اعلام خواهد نمود و آنها نیز تحت تأثیر این جریانهای انحرافی در جامعه قرار خواهند گرفت و توقعات خود را بالا خواهند برد.
پدر عروس گفت: قرار نیست كه مهریه همه دختران به همین حد بالا برود ولی چون دخترم درس خوانده است با خود عهد كرده كه مهریه بالا داشته باشد.
عاقد گفت: رقابت و چشم و هم چشمی آفت بزرگی در جامعه می باشد هیچ دختری نمی خواهد خود را كمتر و كوچكتر از خویشاوندان و همسالان خود ببیند. و اگر خیلی منصف باشد و ادعا كند كه از حق خود صرفنظر كرده است لااقل نصف این سكه ها را مطالبه خواهد كرد كه باز هم رقم بالایی است ضمناً دلیلی وجود ندارد دختری به حساب اینكه تحصیلكرده است مهریه خود را اینچنین بالا ببرد. زیرا من قبل از این عقد یك دختر لیسانسیه دبیر آموزش و پرورش را در قبال مهریه ۱۴ سكه، عقد یك دختر خانم پزشك را در قبال مهریه ۳۱۴ سكه جاری كرده ام.
در این میان یكی از اقوام عروس از روی صندلی خود بلند شد و با ناراحتی به عاقد گفت شما كه عاقد منحصر به فرد این منطقه نیستید می روم و یك دفترخانه دیگر پیدا می كنم، دفترخانه ها كه اخیراً زیاد شده است. عاقد گفت: من پیشنهادی دادم و منتظر اعلام نظر نهایی و رضایت عروس و داماد هستم تا بر طبق آن عمل كنم ولی آن شخص با دو نفر دیگر كه همراه او شدند به سرعت از دفترخانه خارج شدند.
مادر داماد كه تا این لحظه ساكت بود گفت داماد به حرف ما گوش نمی دهد و من به او گفتم كه اقوام من كلاً بین ۵ تا ۶ میلیون تومان مهریه تعیین می كنند و من نمی دانم كه ارزش این سكه ها چه مبلغ است؟
یكی از حضار محاسبه ای كرد و فوری گفت: پول این سكه ها مبلغ یكصد و چهل میلیون تومان است و سپس با شیطنت خاصی اضافه كرد كه ۱۴۰ میلیون تومان یعنی پول تعداد پنج یا شش آپارتمان ۷۰ متری در این منطقه.
مادر داماد گفت: بیچاره این پسر من حتی یك آپارتمان ندارد كه در آن زندگی كند چگونه تعداد ۵ یا ۶ آپارتمان را مهریه همسرش می كند؟ یكی از حضار با حالت شوخی گفت كه كله داماد داغ است و نمی داند چه كار می كند و بعد از مدتی به خود خواهد آمد و خواهد دید كه چه كلاهی بر سر او رفته است و این جریان همیشه گله مندی دائمی بین زوجین و خانواده آنان خواهد بود.
یكی از كاركنان دفتر مداخله كرد و گفت افراد زیادی به ما مراجعه می كنند و می گویند در تلویزیون اعلام شد كه تعداد سكه ها بیشتر از ۲۰۰ عدد نباشد و رو به حاضرین كرد و گفت آیا شما این موضوع را شنیده اید؟
مادر داماد خطاب به عاقد گفت نظر شما در این مورد چیست؟
عاقد گفت من شخصاً موفق نشده ام كه این برنامه تلویزیونی را مشاهده كنم و گمان می كنم كه این مسائل به صورت پیشنهاد و اظهارنظر بوده است و ما در آرزوی آن هستیم كه این مسائل به خاطر مصلحت نظام و جامعه به صورت قوانین لازم الاجرا درآید.
یكی از حاضران با حالت نیم شوخی گفت حاج آقا، داماد كه نمی خواهد این مهریه را بپردازد و یا اگر بخواهد بپردازد توان آن را ندارد شما می توانستید هر تعدادی را كه اینها می خواهند سریعاً بنویسید و به دنبال كسب و كار خود باشید و دیگر نیازی برای امر به معروف و نهی از منكر نداشت.
عاقد گفت: این یك وظیفه اخلاقی برای من بود كه این توصیه و پیشنهاد را طرح كنم و اصل قضیه این است كه هدف من نباید فقط گرفتن پول از مردم باشد و چنانكه گفته شد ثبت مهریه های سنگین بدون توجه به اینكه مهریه مذكور پرداخت می شود یا نه به خودی خود آثار و عواقب ناگواری در جامعه به وجود می آورد و توقعات مردم را بالا می برد، اگر من كاری كنم كه یك جوان محروم و تهیدست جامعه هنگام خواستگاری از یك دختر با موانعی روبرو شود درد این جوان روح و روانم را خواهد سوزانید و من با این دردها آشنایی دارم.
پدر عروس گفت: مگر شما مجبور نیستید كه هرچه عروس و داماد گفتند ثبت كنید؟
عاقد گفت: بلی ما مجبور هستیم كه طبق رضایت و موافقت عروس و داماد عمل كنیم.
ولی اینجانب فقط یك پیشنهاد دادم و منتظرم كه موافقت نهایی آنها اعلام شود و این پیشنهاد به خاطر این بود كه فكر كردم در این موقعیت كه در مقام عاقد هستم نباید بی تفاوت باشم زیرا می توانم در محدوده كوچكی نقشی به عهده بگیرم و با توصیه خود عروس و داماد را راضی كنم كه مهریه خود را كاهش دهند. اگر من این عقد را ثبت كنم و هزینه آن را بگیرم و یا آن را ثبت نكنم و هزینه ای نگیرم هیچ تأثیری در زندگی اینجانب نخواهد داشت ولی اگر بی توجه به مشكلات جامعه فقط اسب خود را به پیش برانم از ملامت و سرزنش وجدان خود چگونه رهایی یابم؟
در این هنگام لحظاتی سكوت بر مجلس حكمفرما شد تا اینكه عروس شروع به صحبت كرد و گفت با این مطالبی كه مطرح شد عیبی ندارد و من پیشنهاد عاقد را درباره مهریه می پذیرم اما از این گله مند هستم كه چرا در ابتدای زندگی مشترك با این مسائل روبرو شدم ولی در این لحظه در باز شد و آن سه نفر كه بیرون رفته بودند برگشتند و به حاضرین گفتند كه مدارك خود را از دفترخانه پس بگیرید و با ما بیایید.
عروس و داماد مدارك خود را از دفترخانه پس گرفتند و با همراهان خود بیرون رفتند.
عاقد پس از خروج آنها به سبب وضعیتی كه پیش آمده بود ناراحت بود و به این می اندیشید كه چرا بعضی از مردم برخلاف توصیه های دینی و اخلاقی اینگونه موانع بزرگی در راه اجرای این سنت پیامبر(ص) به وجود می آورند و حتی می خواهند آن را به تعطیلی بكشانند و آرزو می كرد كه كاش قانون لازم الاجرایی جهت جلوگیری از مهریه های خیلی سنگین و غیرمنطقی تصویب می شد تا مانع رقابت های سرسام آور و فخرفروشی های مردم زیاده طلب این دوره و زمانه شود.
در این لحظات كه عاقد غرق در افكار خود بود همكارش از او پرسید كه به نظر شما آیا این تقصیر ما بود كه این عقد در این دفتر انجام نشد؟
عاقد گفت: مسلماً شخص اینجانب در این مورد بی تقصیر نیستم و آن بدین سبب است كه امثال اینجانب در برخورد با نسل جدید كه به دنیای خاصی تعلق دارند تكنیك لازم روانشناختی جهت متقاعد ساختن آنها ندارند و از آن گذشته فرصت نیز خیلی كوتاه بود ولی باز هم توصیه های ما بی تأثیر نبود و بالاخره عروس راضی شده بود و ما نیز می خواستیم این كار را انجام دهیم ولی خویشاوندان آنها از راه رسیدند و مدارك خود را پس گرفتند.
پس از چند دقیقه یكی از دوستان عاقد وارد دفتر شد و عاقد را پریشان دید وی قضایای آن روز را كلاً برای دوستش تشریح كرد و در پایان مطلب گفت كه من در این موارد همیشه بر سر سه راهی هستم یا اینكه كلاً از قانون پیروی كنم كه احیاناً ممكن است با اخلاق یكسان نباشد و یا اینكه از اخلاق پیروی كنم كه در این صورت باید گاهی قانون را زیر پا بگذارم، یا اینكه راه سوم امروزی را در پیش بگیرم كه می بینید به جایی نرسیدم. دوست عاقد خنده ای كرد و پس از مقداری مكث گفت با آشنایی كه به روحیه شما دارم فكر می كنم كه شما همیشه راه سوم را خواهی رفت كه شما را به جایی نخواهد رسانید.
شهریار - ابوالحسن دریابار
منبع : پایگاه اطلاع رسانی پزشکی ایران سلامت