چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

قطار پول - Money Train


قطار پول - Money Train
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : نیل کانتن و جان پیترز
کارگردان : جوزف روبین
فیلمنامه‌نویس : دیوید لوئری و داگ ریچاردسن، برمبنای نوشته ریچاردسن.
فیلمبردار : جان لیندلی.
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک مانسینا و ملیسا اتریج
هنرپیشگان : وسلی اسنایپس، وودی هارلسن، جنیفر لوپز، رابرت بلیک، کریس کوپر، وینسنت پاتریک و جو گریفاسی.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۰۳ دقیقه.


"جان" سیاه‌پوست (اسنایپس) و "چارلی" سفیدپوست (هارلسن) که خود را برادر هم می‌‌دانند، دو پلیس مخفی هستند که برای شرکت قطار زیرزمینی نیویورک کار می‌کنند و کارشان دستگیری دزدان، جیب‌بران یا جنایت‌کارانی است که در ایستگاه‌‌ها و خود قطار، خلاف‌کاری می‌کنند و در عین حال آن دو باید مراقب قطار حامل پول‌های بلیت‌فروشی ایستگاه‌ها که هر شب جمع‌آوری می‌شود، باشند. آن دو هنوز نتوانسته‌اند یک جانی روانی دیوانه را که باجه‌های بلیت‌فروشی را به آتش می‌کشد و بلیت‌فروش‌ها را به قتل می‌رساند، دستگیر کنند. خیلی زود یک پلیس زن به‌نام "گریس سانتیاگو" (گوپز) برای کمک به آن دو می‌پیوندد و "چارلی" به او علاقه‌مند می‌شود. "چارلی" عادت به قمارهای کلان دارد و در یکی از قمارها پانزده هزار دلار بدهکار می‌شود. همین ماجرا باعث می‌شود تا در هر حادثه‌ای در قطار، به او مظنون شوند از آن جمله وقتی یک کیسه پول محتوی بیست و پنج هزار دلار گم می‌شود، "پاترسن" (بلیک)، رئیس شرکت فورأ به او مشکوک می‌شود. اما "گریس" کم‌کم به "جان" دل می‌بازد و "چارلی" از این بابت با او درگیر می‌شود. "جان" به "چارلی" پول قرض می‌دهد که قرضش را بپردازد، اما یک جیب‌بر حرفه‌ای پول او را در قطار می‌رباید و نتیجه‌اش کتک خوردن "چارلی" از دست دزدان است. وقتی "چارلی" موفق نمی‌شود سارق جنایت‌کار باجه‌های بلیت‌فروشی را دستگیر کند، اخراج می‌شود. "چارلی" که در عشق هم شکست خورده، مضمحل و پریشان تصمیم می‌گیرد به قطار حامل پول دست برد بزند. "جان" متوجه اقدام او می‌شود و خود را قطار حامل پول‌ها که "چارلی" آن را دزدیده، می‌رساند و سعی می‌کند مانع دزدی شود...
٭ برعکس آن‌چه که ابتدا به نظر می‌آید ساخته شدن فیلم، نه به خاطر موفقیت زوج هارلسن ـ اسنایپس در مردان سفید نمی‌توانند پرش کنند (راش شلتن، ۱۹۹۲) بلکه بیش‌تر در ادامه سنت این سال‌های اخیر سینمای حادثه و هیجان و پلیس سیاه‌پوست و سفیدپوست در (مثلاً) سری فیلم‌های سلاح مرگبار است، اما این‌جا، کوشش کارگردان، در آوردن یک رابطه جذاب و پر از پیچ و خم بین پلیس سیاه‌پوست و سفیدپوست با ماجرای پرکشش و هیجان‌انگیز دزدی قطار مثل دو قسمت ناهم‌خوان عمل می‌کند، چرا که نیم فیلم صرف می‌‌شود تا این رابطه با وجود افزودن یک شخصیت زن بی‌هویت و ساختگی شود و نیم دیگر به یک فیلم حادثه‌ای بسیار پرهیجان (سرعت یان دبونت، ۱۹۹۴، مثلاً) بدل می‌شود. اما دو مشکل عمده هر دو قسمت فیلم را از شکل انداخته است. رابطه دو پلیس آن‌چنان کلیشه‌ای و پر از حوادث و وقایع فرعی مستعل و دست مالی شده است که در نهایت به چیزی بیش از یک کلیشه از این رابطه برنمی‌خوریم. در عین حال، تمام بخش دوم فیلم که قرار است حادثه‌ای و هیجان‌انگیز باشد، با نوع نمابند‌ی‌ها و شکل کارگردان، از دست می‌رود، چرا که در واقع همه حادثه و همه هیجان از طریق یک رشته نمای درشت و متوسط از چهره‌ها و تدوین آن با نمای قطاری که به سرعت در حال گذر است، جعل می‌شود، بنابراین نه تنها هیجان سرعت را (مثلاً) ندارد بلکه سنگینی دراماتیک دو قهرمان خوب فیلم ـ که حالا در نقش دزد ظاهر شده‌اند ـ هیجان را ناسالم و اندکی نچسب هم می‌کند. حتی وجود زن مثل یک بار گران روی فیلم سنگینی می‌کند. آدم بد ماجرا ـ رئیس شرکت قطار زیرزمینی ـ آن‌‌چنان باسمه‌ای و کلیشه‌ای است که فیلم را به خطر می‌اندازد. روبین در نهایت به چیزی بیش از تعدادی کلیشه نپخته و مستعمل نمی‌رسد و زوج هارلسن ـ اسنایپس هم آن‌چنان ساختگی و جعلی می‌نمایند که تماشاگر برای زندگی آنان و سرنوشت‌شان چندان علاقه‌ای در خود حس نمی‌کند.


همچنین مشاهده کنید