پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مسابقهٔ پرسش و پاسخ - QUIZ SHOW


مسابقهٔ پرسش و پاسخ - QUIZ SHOW
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : مایکل جیکوبز، مایکل نوزیک، جولیان کرینین و رابرت ردفورد
کارگردان : ردفورد
فیلمنامه‌نویس : پل اتانازیو، برمبنای کتاب به یاد امریکا: صدائی از دههٔ ۱۹۶۰ نوشتهٔ ریچارد ن. گودوین
فیلمبردار : میکائیل بالهاوس
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک ایشم
هنرپیشگان : جان تورتورو، راب مورو، رالف فاینز، پل اسکافیلد، دیوید پیمر، هنک آزاریا، کریستوفر مک‌دانلد، الیزابت ویلسن، آلن ریچ، میرا سوروینو، مارتین اسکورسیزی، ایتان هاوک، گریفین دان و باری لوینسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه


ـ سال ۱۹۵۷. شبکه تلویزیونی N.B.C سه‌شنبه‌ها برنامه‌ای بسیار پرطرفدار به نام ̎بیست و یک̎ را که یک مسابقهٔ پرسش و پاسخ است، پخش می‌کند. هنگام پخش این مسابقهٔ معلومات عمومی همه دست از کار می‌کشند تا جدال دو شرکت‌کننده را تماشا کنند. اکنون مدت‌هاست که برندهٔ این مسابقه و قهرمان تلویزیون، مردی است به نام ̎هربرت استمپل̎ (تور تورو) که مدام رقبا را از میدان به در می‌کند، اما او مردی خوش‌قیافه نیست. از نظر صاحب برنامه (اسکورسیزی) او نه قیافهٔ خوبی دارد و نه فیزیک مناسبی و باید برایش جانشینی پیدا شود. تهیه‌کننده برنامه، ̎دان انرایت̎ (پیمر) و دستیارش، ̎فریدمن̎ ( آزاریا ) به دنبال فرد مناسبی هستند، تا اینکه استاد جوان دانشگاه، ̎چارلز وان دورن̎ (فاینز) که مردی است شیک‌پوش و خوش‌قیافه، توجه‌شان را جلب می‌کند. ̎انرایت̎ ابتدا از او می‌خواهد که در مسابقهٔ آینده که بین او و ̎وان دورن̎ اجرا می‌شود، سئوالی را غلط جواب بدهد. ̎استمپل̎ سرانجام می‌پذیرد و ̎وان دورن̎ قهرمان می‌شود. همه چیز به خوبی پیش می‌رود. همه راضی‌اند. ̎وان دورن̎ به قهرمان ملی امریکا بدل می‌شود. روی جلد مجله‌ها را به عکس او اختصاص می‌دهند. پولدار می‌شود و شغل بهتری در دانشگاه به او محول می‌کنند. اما ̎انرایت̎ از انجام قولی که به ̎استمپل̎ داده، سر باز می‌زند. ̎استمپل̎ معترض می‌شود و شکایت می‌کند. توجه مجلس سنا به موضوع جلب می‌شود و ̎ریچارد گودوین̎ (مورو)، معاون کمیتهٔ تحقیق سنا، مأمور بررسی می‌شود. او در بررسی‌هایش، متوجه می‌شود که تمام مسابقه ساختگی، نمایشی و جعلی است و سئوال‌ها و جواب‌ها را از پیش به فرد برنده می‌دهند. او تهیه‌کننده و بقیهٔ مسئولان برنامه را به دادگاه می‌کشد. ̎استمپل̎ برای ادای توضیحات می‌آید اما به دلیل رفتار نامناسب، کسی حرفش را جدی نمی‌گیرد. حالا همه چیز در گروی اعتراف ̎وان دورن̎ است. ̎وان دورن̎ اصرار ̎گودوین̎ را نمی‌پذیرد و خاضر نیست آبروی خود را ببرد اما وقتی برای مشاوره نزد پدرش، ̎مارک وان دورن̎ (اسکافیلد)، استاد عالیقدر ادبیات و تاریخ دانشگاه می‌رود، پدر او را وا می‌دارد که در دادگاه شرکت کند. ̎وان دورن̎ در دادگاه حاضر می‌شود و اعتراف می‌کند که تمام مسابقه یک ̎نمایش̎ بوده است که با دقت تمرین می‌شده و از مردم امریکا به دلیل خیانت به اعتمادشان عذرخواهی می‌کنند.
ـ این فیلم ردفورد در مقام کارگردان، هرچند از نظر ساختار و شکل پرداخت و اجرا، یعنی پرهیز از جلوه‌های ویژه و شکل استفاده از مد روز هالیود از تکنولوژی تصویری، عدم استفاده از هر تروکاژ، پرهیز از هر نوع تمهید ساختاری مشخص و چشم زننده، سادگی و سهولت در پرداخت طبیعی و عادی هر صحنه، انتخاب راحت‌ترین و دم‌دست‌ترین زاویه‌ها و ساده‌ترین تمهیدات و تکیه بر تعلیق کلمات و نحوهٔ ادای کلمات (که به موضع و مایه اثر همخوان است و انگار قالبی دقیق برای موضوع و قصه و محتوای فیلم است) بسیار حساب شده و دقیق به نظر می‌رسد و از نظر نوع نگاه ردفورد به سینما، در مقایسه با کارهای قبل‌ترش، به خصوص مردم عادی (۱۹۸۰) و رودخانه‌ای از میان آن می‌گذرد (۱۹۹۲) بسیار یکدست و یکنواخت است، اما چیزی از آن گرما و سرزندگی و شادابی رودخانه‌ای ... و چیزی از آن روانی و طراوت درام مردم عادی با خود ندارد. همه چیز اینجا دقیق‌تر و حساب‌شده‌تر است. فیلمنامه‌ای که بسیار خوب نوشته و پرداخت شده، آدم‌هائی به نظر پخته‌تر و کامل‌تر، میزانسن‌های پخته‌تر و استادانه‌تر که با حرکت‌های دوربین ساده‌تری (که اصلاً به چشم نمی‌آیند) اجرا شده‌اند، اما فیلم ردفورد با همهٔ کوشش‌ او در صحنه‌آرائی (شروع از یک اتوموبیل کرایسلر مدل ۱۹۵۸ و با موسیقی جدید راک اندرول، لباس‌ها و اشیاء و همهٔ فضاسازی دقیقش)، فیلمی خشک و اندکی ساختگی به نظر می‌رسد. اگر ردفورد می‌خواسته که فیلمش از نظر قالب و ساختار، شکل یک قسمت از یک مجموعهٔ تلویزیونی بشود، باید گفت، که موفق است اما همه‌چیز نشان می‌دهد که کوشش ردفورد بیش از اینهاست چرا که قالبی سینمائی و کمتر تلویزیونی را انتخاب می‌کند، اما آدم‌هایش احساسات و عواطفی شبیه شخصیت‌های مجموعه‌های هزار قسمتی تلویزیون را دارند. به نظر می‌رسد ردفورد در ساختن فضای درونی‌ اثرش موفق نبوده، چرا که فضای او بسیار ساختگی و استودیوئی است تا یک امریکای زنده و پر از تب و تاب در مهمترین روزهای تاریخ معاصرش. هرچند کار در پلاتو و عدم خروج از استودیو دلیلی برای در نیامدن فضا نیست، اما ردفورد دقیقاً در همین چاه سقوط می‌کند و فیلمش تلویزیونی و اندکی ساختگی باقی می‌ماند و حتی بازی‌های درخشان تور تورو به خصوص فاینز هم آن را نجات نمی‌دهد.