جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


کاپولا و جوانی دوباره


کاپولا و جوانی دوباره
در اوایل سال ۲۰۰۸ یک چهره تازه و پرجنب و جوش در صحنه سینمای جهان رؤیت می شود اما او کسی نیست بجز فرانسیس فورد کاپولای معروف . او در ۶۹ سالگی و با داشتن انبانی از جوایز بین المللی سینما و بخصوص چندین و چند اسکار طوری با اشتیاق حرف می زند که انگار یک فرد گمنام است که تازه از مدرسه عالی سینما فارغ التحصیل شده و درصدد خودنمایی و ساخت نخستین فیلم های خود است. انگار نه انگار که او تریلوژی مشهور «پدر خوانده» را در کارنامه اش دارد که دو قسمت اول آن (۱۹۷۲ و ۷۴) چیزی نزدیک به شاهکار است و تو گویی او فیلم های غریب و تحسین شده «مذاکره» (۱۹۷۴) و «حالا آخر زمان» (۱۹۸۰) را نساخته است و «دراکولای» او که در سال ۹۲ اکران شد عنوان «دراکولای برام استوکر» را یدک می کشید، و نیز احتمالاً بهترین دراکولای تاریخ نبوده است.
کاپولا که خود سال ها صاحب یک کمپانی فیلمسازی به نام زوئه تروپ بوده است، بارها بخاطر ساخت آثار دلخواهش همپا با زوئه تروپ تا مرز ورشکستگی پیش رفته که اپیک غیرمتعارف ویتنامی او (حالا، آخر زمان) و فیلم عاطفی - اجتماعی سال ۱۹۸۱ او (برخاسته از دل) نمونه های روشنی از این روند هستند. او چنان مصروف کامل سازی و ارائه این فیلم ها شد که ارقام و مخارج سنگین تهیه آنها را از یاد برد، ولی همین امروز هم از تکرار آن تجربیات ابایی ندارد و هر میزان پول را از جیبش خرج می کند تا چیزی را بسازد و رو کند که خود می خواهد. جدیدترین نمونه و مثال از این قبیل، فیلم تازه او به نام «جوانی بدون جوانی» است که آن را باید داستانی غریب از ایده های در حال تغییر و تصورات مختلف توصیف کرد و ماجرایی غیرقابل تشریح دانست.
در این فیلم «تیم روت» رل یک استاد زبان پیر را بازی می کند که روزی بر اثر نازل شدن صاعقه بر سرش و در دور و بر او جوانی اش را باز می یابد و این فرصت خوبی است تا همه چیز را از نو شروع کند و این بار به رؤیای قدیمی خود دست یابد.
کاپولا این داستان را براساس قصه ای از نویسنده رومانیایی میرچا الیاده نوشته است و در آن کاراکتر اول را در حالی می یابیم که ناراحتی و افسوس گذشته و بخصوص یک رابطه عاطفی از دست رفته را در دل و ذهن دارد. او سال ها می خواسته است درس آکادمیک خود را تمام و پایان نامه ای را رو کند. شاید این تم و چنین ماجرایی کاپولا را به فکر خودش انداخته باشد، زیرا خود او به مدت ۱۱ سال فیلمی را نساخته بود و «جوانی بدون جوانی» نخستین فیلم او طی این مدت و پس از «باران ساز» (۱۹۹۶) محسوب می شود و در این سال ها کوشش بی نتیجه ای برای ساختن فیلم های دلخواهش و بخصوص اثری به نام «مگالو پولیس» داشته که فیلمی پرهزینه درباره یک فرد ایده آل گرا و تلاش او برای ساخت آرمان شهری مدرن است.
کاپولا در اواسط زمستان ۲۰۰۸ و در حالی که ماه نخست این سال رو به پایان می رود و فیلم جدیدش سهمی خاص از جوایز پایانی سال نداشته است، می گوید: «داستان میرچا الیاده درباره مردی است که تقریباً همسن من است و به نقطه ای از پریشانی نسبی روحی رسیده و دائماً به فرصت های از دست رفته زندگی اش فکر می کند. او حتی به این نکته می اندیشد که هیچ گاه نتوانست با زن دلخواهش ازدواج کند و اضافه بر زندگی کاری، در زندگی اجتماعی اش هم شکست خورده است. در جوانی سرش بیش از حد در کتاب بوده و در نتیجه دنیا را ندیده است و در پیری به طرح هایی فکر می کند که باید کامل می کرد، اما چنین نکرده است. همه این بساط منفی و بدبینی ها برقرار است تا این که سرانجام روزی صاعقه ای از آسمان می آید و او دوباره جوان می شود و این فرصتی است تا وی کارهای انجام نداده و در زندگی اولش را در مرتبه دوم صورت دهد و این بار به گونه ای دیگر ظاهر شود. وقتی داستان را خواندم، مصمم شدن آن را بسازم، اما نه مثل ۶۹ ساله ای که هستم، بلکه مانند یک دانشجوی رشته سینما و کسی که می خواهد کار تجربی در این رشته انجام بدهد. سینماگری که در اوایل راهش قرار دارد.»
زمان برای کاپولا مانند سایرین به سرعت سپری شده است. در سال ۱۹۶۹ بود که او پروژه «مردم باران» را در دست گرفت و مثل دانشجویان و کارگردانان تازه کار عمل کرد، دو قسمت اول «پدر خوانده» جوایز اسکار را به سمت او سرازیر کرد و شهرت فراوانی را به وی بخشید و در نتیجه او وقت چندانی را در اختیار نداشت که در این حرفه جوانی کند و نوآموزی باشد که واقعاً بود و بنابراین می خواهد اینک آن ایام را جبران کند و «جوانی بدون جوانی» محصول چنان رویکردی است.
با این حال او حاضر نیست درباره بودجه ساخت این فیلم چیزی را به دقت بگوید و در عین حال مدعی است مانورهای تجاری و سایر شرایط مالی او به گونه ای است که می تواند سالی یک فیلم با بودجه ۲۰ میلیون دلار بسازد، بدون این که وضعیت مالی خود را به خطر بیندازد. این برای فیلمسازی که همیشه از دخالت استودیوها در کار فیلمسازان و کشیدن خط های اجباری و تعیین بایدها و نبایدها برای آنان توسط استودیوها گلایه داشته، یک نعمت است، زیرا می تواند فیلمی را بسازد که می خواهد، بدون این که دیدگاه و خطش تغییریافته و توسط سران استودیو به او تحمیل شده باشد. عجیب تر آن که کاپولا در حال رفتن راهی است که دختر او سوفیا در سال های اخیر آن را پیموده و آن نگارش سناریوها و ساخت فیلم هایی غیرمتعارف و دلخواه خود وی است و نه چیزهایی که استودیوها صلاح می دانند و فیلمسازان را به دوری از چیزی خلاف آن تشویق می کنند.
در سال هایی که فرانسیس پیر با پروژه پیاده نشدنی «مگالوپولیس» کلنجار می رفت، دختر جوان و مستعد او سوفیا «خواهران خودکشی» و سپس «گمشده در ترجمه» (گمشده در غربت) را ساخت که دومی از بحث برانگیزترین و بهترین فیلم های سال ۲۰۰۲ بود و جالب تر این که سوفیا با آن اسکار برترین سناریوی اوریژینال سال را برد و فرانسیس در موقع توزیع جوایز طوری ایستاد و برای دخترش کف زد که انگار خودش آن جایزه را گرفته است.
کاپولا امروزه می گوید: «شاید مگالو پولیس بسیار بلندپروازانه و گران قیمت بوده باشد، تا به آن حد که پرداخت هزینه آن غیرممکن جلوه کرده باشد. به شدت سعی کردم دور و بر آن را بزنم و از مخارجش کم کنم، به طوری که وقتی آن را به کمپانی برادران وارنر تحویل می دهم، آنها بگویند: «باشد، شروع به ساخت آن کنیم، بسیار ناراحت بودم، زیرا زمان می گذشت و من هنوز نتوانسته بودم کاری را که می خواهم با آن فیلم انجام بدهم. سال پشت سال گذشت و پروژه به همان شکل متوقف ماند و من نمی دانستم چقدر وقت برای اجرای این پروژه خواهم داشت. از خودم می پرسیدم چگونه می توان آن چه را که همیشه در ذهن خود می پرورانده ام به اجرا درآورد. موضوع به مگالو پولیس ختم نمی شد. بلکه تحقق یا عدم تحقق آرزوها و ایده آل های کاری ام از ابتدای جوانی به بعد را شامل می شد. الان که حسی جوان تر از سال های اخیر را در وجود خود می بینم و احساسی تازه تر را در خود می یابم، این سؤال مجدداً به ذهنم می آید و گاهی هم جوابی نمی گیرم.»
از قضا دوستی که سناریوی «مگالوپولیس» را خوانده بود، به کاپولا توصیه کرد که به نوشته های میرچا الیاده روی بیاورد و آنها را نیز بخواند و او در «جوانی بدون جوانی» همان حس و ریتمی را پیدا کرد که خودش در سناریوی مگالوپولیس مشابه آن را نگاشته و ترسیم کرده بود. ماجراهای این فیلم، از دهه ۱۹۳۰ شروع می شود و بر روی کاراکتر یک دانشجوی رومانیایی (با بازی «تیم روت» متمرکز است که از فرط ناامیدی به فکر خودکشی افتاده است، اما ناگهان چشم باز می کند و می بیند که از نو متولد شده و به شکلی متفاوت درآمده و دانشمندان آلمان نازی به دنبال او روانه شده اند، زیرا می خواهند از رازهای تغییر وضعیت و ماهیت او سردرآورند. این فیلم دائماً تغییر هویت و حتی تغییر ژانر می دهد و لحظه ای از سبک «تریلر» است و دقایقی بعد از ژانر رمانس و آنگاه به ماوراءالطبیعه وارد می شود و حتی تم تناسخ نیز در این فیلم ظهور می کند و گاهی به نظر می رسد که کاراکتر روت در تفکرات خود به نسل های قبل نیز سفر می کند.
تیم روت در زمستان ۲۰۰۸ می گوید: «وقتی سناریو را خواندم، اولین سؤالی که از خود کردم، این بود: چگونه می توان این رل و روال را بازی کرد و وقتی هم که از کاپولا پرسیدم، او جواب داد: نمی دانم!
این شروع یک همکاری بهتر بین ما بود زیرا باب صداقت را بین ما گشود. کاپولا بر این باور بود که حین تهیه فیلم و در زمان برداشتن هر یک از تصاویر، مشخص خواهد شد که شرایط کلی چگونه است و چه باید انجام داد و این آگاهی ها و مسائل به آرامی فراهم خواهند آمد و ما را به جایی خواهد رساند که آن را جست و جو می کردیم.»
کاپولا امتیاز ساخت فیلمی از روی داستان الیاده را به آرامی و به تدریج خریداری کرد و ابتدا مایل بود که آن را به طور ناشناخته و پنهانی در رومانی بسازد و در آن زمان هیچ کس به جز همکاران نزدیک و اعضای خانواده او نمی دانستند که وی آن فیلم را در دست ساخت دارد، اما در همان زمان که قرار بود فیلمبرداری شروع شود، شایعاتی در این خصوص به بیرون درز کرد و عده ای مطلع شدند. با این همه، کاپولا این فیلم را مجموعاً در فضایی آرام ساخت و یک دلیل اصلی این فرایند این بود که فیلم با پول خودش ساخته می شد و در نتیجه وی مجبور نبود به کسی در این خصوص جواب و توضیح بدهد.
با این همه، چند ماه پس از عرضه «جوانی بدون جوانی» کاپولا می گوید آنچه او افسوس آن را می خورد، این است که هنوز نتوانسته است «مگالوپولیس» را بسازد و با وضعیتی که اینک برقرار است، احتمالاً هرگز قادر به انجام این کار نخواهد شد در حالی که وی سال ها در این خصوص با مردم و ناظران سخن گفته است. طرح بعدی او فیلمی است به نام «تترو» و این را شاید بتوان فیلمی از نوع اتوبیوگرافی و دربردارنده عناصری از زندگی خانوادگی و فامیلی خود وی دانست، ولی کاپولا حاضر نیست اطلاعاتی بیش از این درباره پروژه های بعدی اش بدهد و ترجیح می دهد که این مسائل را برای خودش نگه دارد.
کاپولا می گوید: «وقتی درباره طرح ها و برنامه هایتان زیاد حرف می زنید، این ایراد را دارد که بخشی از انرژی و وقتی را که برای انجام هرچه بهتر آنها بدان نیاز دارید، از دست می دهید و بنابراین بهتر است هرچه در این زمینه دارید، برای خودتان نگه دارید و ذخیره کنید.»
کاپولا «تترو» را در ادامه سال ۲۰۰۸ خواهد ساخت و سپس به سمت پروژه بعدی خود حرکت خواهد کرد. قدر مسلم این که برنامه و دستور کار او تا اطلاع ثانوی پرداختن به فیلم هایی است که به لحاظ مالی، راحت تر قادر به ساخت و ارائه باشند و ارائه احتمالی مگالوپولیس و امثال آن باید برای آینده دورتر و نامعلوم بماند.
خود کاپولا در این خصوص می گوید: «الآن بیشتر استودیوها از این که فیلم هایی را با فاکتور ریسک و به طور ماجراجویانه بسازند، ابا دارند. آنها می خواهند حاصل کار و نتیجه نهایی و حتی سود مالی آن را قبل از ساخت بدانند و از هرگونه ابهام و خطری رویگردان هستند و شما در مقام فیلمساز و کارگردان باید حتماً فیلمی را به عنوان پروژه و طرح به آنها پیشنهاد کنید که چنان احساس و اطمینانی را به آنان ببخشد تا زمانی که همه چیز جواب می دهد و من نیز از سقف های مالی محتمل برای خودم فراتر نمی روم، مشکلی نخواهم داشت و می توانم فیلم بعد از فیلم بسازم.»
اما تا کی فرانسیس در فاصله نه چندان زیادی تا ۷۰ ساله شدن و درحالی که رابرت التمن تا آخرین ماه های قبل از مرگش همچنان فیلم می ساخت، در جواب این سؤال می گوید: «تا زمانی که مردم خودشان را از سینماهای محل نمایش فیلم های من دور نگه دارند و به من بگویند: «هی، فرانسیس، بس است، دیگر نمی خواهیم فیلم های تو را ببینیم.»
وصال روحانی‎
منبع:Times .L.A
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید