یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

از عرفه تا عاشورا ۱ کلید یک راز


از عرفه تا عاشورا ۱ کلید یک راز
چه نسبتی بین سخن انسان و رفتار اوست؟ چه نسبتی بین اندیشه و سخن وجود دارد؟ این هماهنگی چگونه میسر می‌شود؟ در گذران زندگی، در بررسی زندگی دیگران، هنگامی که تاریخ می‌خوانیم. تاریخ سیاست یا فرهنگ، با انسان‌هایی روبه‌رو می‌شویم که برخلا‌ف آنچه می‌اندیشیدند سخن می‌گفتند و نیز رفتار و منش آنان چیز دیگری بود. جلوه یک نما بود و خلوت نمایی دیگر... سعدی مطابق فرهنگ زمانه خویش اندرز می‌دهد که هنگامی که با سلطان مواجه می‌شوید: اگر هم روز را گوید شب است این
بباید گفت اینک ماه و پروین!
اندیشه در مداری دیگر می‌گردد و سخن متناسب با میل سلطان رقم می‌خورد. انسان هویتی آشفته و پریشان پیدا می‌کند... مثل کشتی بی‌لنگر کج میشد و مج می‌شد...
انسان‌هایی هم هستند که مثل چشمه زلا‌ل و مصفا. ذره‌ای غبار بر سیمایشان ننشسته، تیرگی به اندرون‌شان راه نیافته. همانند که می‌نمایند. حتی نمود آنان از بودشان کم‌رونق‌تر است. در نبرد سرشار از افتخار مجاهدان حزب‌الله با ارتش اسرائیل، سرودی خوانده شد با عنوان: <احبایی...> سراینده این سرود و نیز خواننده هر دو از مسیحیان لبنان بودند. متن سرود بر اساس متن نامه‌ای که سیدحسن نصرالله رهبر حزب‌الله برای مجاهدان نوشته بود، سروده شده است. یک بند سرود این است:
<استمعت الی رسالتکم
و فیها العز و الا‌یمان
و انتم مثل ما قلتم
رجال الله فی المیدان>
شما همان بودید که می‌گفتید! مردان خدا در میدان نبرد.
عاشورا را هم از همین زاویه می‌توان بررسی کرد. امام حسین(ع) چه گفت که تحقق سخنش در کربلا‌ و عاشورا جلوه کرد؟ کدام سخن است که وقتی تحقق خارجی پیدا می‌کند، می‌شود عاشورا؟
به عبارت دیگر عاشورا یک جلوه است و یک صورت؛ معنای عاشورا و حقیقت عاشورا چیست؟
تا به امروز تفسیر‌های مختلفی از نهضت عاشورا صورت گرفته است. پژوهشگران هرکدام از زاویه‌ای به نهضت امام حسین(ع) و یاران او نگریسته‌اند. محمدمهدی شمس‌الدین در کتاب <ثوره الحسین> و نیز صالحی‌نجف‌آبادی در <شهید جاوید> از زاویه فلسفه سیاسی به نهضت عاشورا نگریسته‌اند. آیا سخن امام حسین(ع) که عاشورا تحقق آن سخن بود، همین بود؟
بیش از ۴۰ سال پیش روز عرفه در تابستان بود. مردم ده از مسجد به سوی تپه مارون رهسپار شدند. حاج‌آخوند عمامه‌اش را گشوده بود. بال عمامه را بر شانه راست انداخته بود. دفتری هم در دستش بود. از دامنه تپه - سمت چپ نزدیک قبرستان - بالا‌ رفتیم. دشت سبز چما پیش رویمان بود و نیز نهر نقره‌ای که زیر آفتاب پسین می‌درخشید. همانطور که می‌رفتیم حاج‌آخوند مدام با پر عمامه‌اش اشک‌هایش را پاک می‌کرد. ایستاد. آرام بود. گفت امروز روز عرفه است. چند تکه از دعای عرفه را برایتان می‌خوانم. این دعا برای خواندن نیست؛ برای خواستن است! اصلا‌ دعا یعنی خواست یعنی خواهش. اینها حرف‌های امام حسین(ع) است. به همین حرف‌ها او و خانواده‌اش در کربلا‌ عمل کردند. آنگاه تعبیری را به کار برد که معنی‌اش را تا سال‌ها نمی‌دانستم. بعدا شاید ۱۰ سالی بعد، از آیت‌الله امامی‌خوانساری پرسیدم. حاج‌آخوند گفت: دعای عرفه عرفان نظری امام حسین(ع) است و عاشورا عرفان عملی او... وقتی این تعبیر را برای آیت‌الله امامی‌خوانساری گفتم، بی‌تاب شد. بلا‌فاصله اشک از هر دو چشمش جوشید. صدای گریه‌اش بلند شد... زمزمه می‌کرد عجب کلا‌م بلندی... چه سخنی... احساس کسی را داشتم که گوهر نایابی را داشته و ارزش آن را نمی‌دانسته. آن سال وقتی محرم رسید، شب‌ها پس از نماز عشا، آیت‌الله امامی تکه‌هایی از دعای عرفه را می‌خواند و از همان منظر به عاشورا می‌نگریست... هنوز هم آن دو تابلو پیش رویم است. حاج‌آخوند که در تمام مدتی که عباراتی از دعای عرفه را می‌خواند، گریه می‌کرد، دعای عرفه را با عاشورا و روضه پیوند زد و هر دو را با داستان ابراهیم و اسماعیل. تابلو دیگر همان گریه آیت‌الله امامی است. کس دیگری در خانه نبود. گاهی فقط صدای بال کبوتر‌هایی که در ایوان بودند به گوش می‌رسید... سال‌ها بعد در فرصت دیگری آیت‌الله امامی گفت، آن سخن درباره عرفه و عاشورا کلید یک راز بود.

سید‌عطاءالله مهاجرانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی