پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
کیش زروانی(۲)
آنگاه مهرايزد به بناى جهان ما پرداخت: يازده آسمان را از پوست ديوان ساخت و از گوشت آنها هشت طبقهٔ زمين و از استخوان آنها کوهها را پديد آورد. يکى از فرزندان خود پاهرگبد را فرمان داد تا بر سر آسمانها بنشيند و رشتهٔ آنها را در دست گيرد تا درهم نريزند. يکى ديگر از فرزندان خود مانبد را گفت که طبقات زمين را بر دوش خود نگاه دارد تا فرود نيايد.(بهطورىکه گفته شد، مهرايزد که خداى آفريننده است، با ديوان جنگيد و آنان را مغلوب کرد و از پا درآورد و آنگاه از گوشت و پوست آنان به آفرينش جهان پرداخت. اين روايت از ايران به سومر، بابل، چين و ايسلند و جاهاى ديگر برده شد و در آنجاها نيز رواياتى شبيه به آن ساخته و پرداخته شد.) وقتىکه ديوان بهدست مهرايزد مغلوب شدند، بيشتر عناصرى که در جنگ با هرمزد بلعيده شده بودند رها شده و آزاد گرديدند. مهرايزد از اين عناصر نورانى ستارگان آسمان را پديد آورد. گردونهٔ آفتاب را از آتش و گردونهٔ ماه را از باد و آب و ستارگان ديگر را از نورى که از آفت ديوان آسيب ديده بود پديدار کرد. اما همهٔ نورهائى که ديوان بلعيده بودند آزاد نشدند و با آنکه بيشتر آنها رهائى يافتند، قسمتى ديگر از آنان در بند ديوان ماندند. باز گذاشتن نور در دل ديوان روا نبود، چارهاى مىبايست انديشيد. بدين جهت هرمزد و مهرايزد و ديگر خدايان جهان روشنائى فراهم آمده بهسوى زروان رهسپار شدند. |
بهموجب اساطير سومرى و بابلي، دو خداى بزرگ ابتدائي، آپسو (Apsu) و تيامتى (Tiamat) بودند و خدايان ديگر از اين دو بهوجود آمدند. چون اين خدايان موجب ناراحتى آپسو (پدر آنها) و تيامت (مادر آنها) شدند، سرانجام آپسو و موممو Mummu مصمم شدند تا خدا زادگان را از ميان بردارند. پس نظر خود را با تيامت در ميان نهادند، تيامت مخالفت کرد و نقشهٔ آپسو فاش شد. اِئا (Ea) که يکى از خردمندترين خدايان بود نقشههائى طرح کرد و دسيسههائى ساخت تا سرانجام آپسو و موممو را بند کشيد و نابودشان ساخت. آنگاه از لاشهٔ آپسو تخت خدايگانى براى خود ساخت و تاجش را بر سر نهاد و با همسر او دامکىنا (Damkina) بر روى آن نشست. از اين دو خدا، خدائى بزرگ متولد شد بهنام مردوخ (Mardukh) که از بزرگترين خدايان شد (از نظر چشمان و گوشها شباهت زيادى به ميتراى ايرانى دارد). اما قتل آپسو بىمکافات نماند. چون خدايان از اين امر آگاه شدند، بهخشم آمده يکى از آنان موسوم به کينگو (Kingo)، تيامت را از قتل آپسو و توطئه اِئا آگاه ساخت. اين دو با خدايان ديگر سپاهى بزرگ بسيج کردند تا با اِئا بجنگند. ائا دچار هراس شده از پدر خود انشار (Anshar) يارى خواست. انشار او را راهنمائى کرد تا پسر او مردوخ را سپهسالارى دهد. مردوخ در ميدان جنگ يا کينگو و تيامت ربهرو شد. و آب و باد و آتش و خاک را به فرمان کشيده مانند جنگ ابزار از آنها استفاده کرد، سرانجام با همين سلاحها بر تيامت پيروز شد و اين غول خداى ابتدائى را کشت و از گوشت و پوست و خون و استخوانهاى او تمام موجودات را آفريد.و پيش از تخت وى سر فرود آوردند و گفتند: |
'اى شهريار عالم روشنائي، اى آنکه ما را به نور شگرف خويش آفريدى و ديو آز و ديوان و پريان را بهدست ما درهم شکستى و در بند کشيدي. هنوز بهرهاى از گوهر نور در زندان ديوان به رنج اندر است. چارهاى بساز تا گوهر نور از بند ديوان رها شده به جهان روشنائى باز گردد. آنگاه زروان براى سومين بار خدايان ديگر از خود آفريد. روشن شهر ايزد را که اين خدايان بود به ادارهٔ جهان گمارد تا همانگونه که زروان شهريار عالم بالا است او نيز بر زمين و آسمان و اين جهان، خداوند و پادشاه باشدو جهان را روشن نگه دارد و روز و شب را پديد آورد و چرخهاى آفتاب و ماه و ستارگان را به گردش اندازد و گوهر نور را که بهتدريج از چنگ ديوان رها مىشود بهسوى بهشت زروان رهبرى کرد. روشن شهر ايزد اين جهان را که مهر ايزد ساخته بود به گردش درآورد و چرخهاى آفتاب و ماه و ستارگان را بهکار اندازد و به اينگونه جهانى که ما در آن هستيم پرداخته شد و به حرکت درآمده آغاز به زندگى کرد. در اين جهان ذرات نور که از زندان ظلمت رهائى مىيابد در ستونى نورانى گرد مىآيد و از آنجا روز به روز به گردونهٔ ماه مىرود و در آنجا انباشته مىشود، بههمين جهت، ماه در آغاز بهصورت هلال است و پس از آن روزبهروز بزرگتر و نورانىتر مىشود، پس از آنکه دايرهٔ تمام شد روزبهروز کاسته مىشود تا اينکه از نور خالى مىگردد و ناپديد مىشود. |
ذرات نور که در آفتاب گرد مىآيند سرانجام به 'بهشت روشنائي' که مسکن زروان است مىروند و به منزلگه نخستين خويش مىپيوندند. ديوان و پريانى را که ويسبد، فرزند مهرايزد مغلوب کرده و در آسمانها به زنجير کشيده بود، هنوز پارهاى از عناصر روشنائى را در دل خود پنهان داشتند. روشن شهر ايزد براى آنکه ذرات نور را از وجود ايشان بيرون کشد تدبيرى انديشيد و چنان کرد تا از اين ايوان موجودات ديگرى پديدار شوند. از تخمهٔ ديوان نر در زمين پنج درخت رويانيد که از آن پنج درخت، تمام گياهان و درختان پديد آمدند و از تخمهٔ ديوان ماده پنج جانور پديد آمد که تمام جانوران اين دنيا از دوپا و چارپا و پرنده و خزنده و آبى از آن پنج بهوجود آمدند. در هر يک از گياه و حيوان شرارهاى از گوهر نور پنهان است. اين همان نورى است که ديوان پس از مغلوب ساختن هرمزد بلعيده بودند و اينک از وجود آنان به گياه و حيوان انتقال يافته است. اين نور است که بهتدريج رهائى مىيابد و در ستون نور گرد مىآيد و به ماه مىرود. |
گردش عالم براى آن است که ذرات روشنائى را کمکم از دل گياهان و ديگر موجودات بيرون کشد و به سرمنزل نخستين بازگرداند. چون کار جهان منظم شد و چرخها به گردش افتاد، روشن شهر ايزد به يکى از خدايان که سازندهٔ بزرگ نام دارد، فرمان داد که تا همانگونه که سرمنزلى براى گرد آمدن نورى که از اين جهان رهائى مىيابد. ساخته بود، زندانى نيز خارچ از طبقات آسمان و زمين براى ديوان بنا کند. اين زندان براى آن است که چون پايان کار عالم فرا رسد و گوهر نور کيسره از وجود ديوان بيرون برود آنان (ديوان) در آن زندان محبوس شوند تا از دسترسى به جهان نور براى هميشه محروم بمانند. در چنين روزي، پاهرکبد که رشتهٔ آسمانها را بهدست دارد، رشته را از دست رها کند و آسمانها درهم فرو ريزد. مانبد نيز که طبقات زمين را به دوش دارد آنها را از دوش مىاندازد و آتشى مهيب درمىگيرد و همهٔ جهان ما در اين آتش مىسوزد و از آن جز تل خاکسترى باقى نمىماند. ديوان همه در بند مىافتند و گوهر روشنائى از چنگال ظلمت رهائى مىيابد.(علاوه بر مآخذى که در ابتداى نقل روايت به آگاهى رسيد مراجعه کنيد به کتاب 'تحقيق دربارهٔ آئين ماني' نوشتهٔ کرمون جلد اول صفحات ۱۵ به بعد و دو کتاب زينر تحت عنوان 'رزروان' و 'طلوع و غروب آئين زرتشتي' قسمت دوم، صفحات ۱۷۵ تا ۲۴۸.) مشاهده مىشود که که زروانيان نيز به نوعى قيامت معتقد بودهاند سرانجام عالم را فانى دانستهاند. دين زروان در زمانى منحصر بهفرد بود و بعد از آن همراه با مهرپرستى در ميان آريائيان رواج کامل يافت. ولى پس از ظهور زرتشت و تعاليم او دين زروانى تقريباً منقرض شد و در زمان اشکانيان دوباره پا به منصهٔ ظهور گذاشت تا آنجا که دين زرتشتى را تحتالشعاع قرار داد و مغان زروانى با موبدان زرتشتى به رقابت پرداخته عليه يکديگر تبليغ کردند. ظهور مجدد کيش زروانى يکى از جلوههاى فلسفى آئين زرتشتى بود که در عصر اشکانى علم کلام مزدائى را بنيان نهاد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست