|
|
در آغاز دوره قرن ۵ و ۶ هجرى بهدنبال سياست متعصبانهٔ محمود غزنوى و جانشيان او و همچنين نخستين سلاطين سلجوقي، دچار زحمت و آزار بودند و علماى سنت و حتى رجال بزرگ دولت، خاصه نظامالملک وزير بانفوذ سلجوقي، نسبت به آنان بدرفتارىهاى کوتهبينانه داشتند و برد و ايرادهاى متعصبانه متوسل مىشدند، ليکن اين سياست نتوانست چندگاهى بيشتر ادامه يابد و شيعيان ايران که بهتدريج بر قدرت خود مىافزودند شروع به نفوذ در دستگاههاى دولتى سلجوقى کردند تا بهجائى که يکى از بزرگان شيعىمذهب ايران بهنام تاجالملک ابوالغنائم قمى بهجاى نظامالملک به وزارت برگزيده شد و نظامالملک نيز در اين ميان مزد مخالفتهاى شديد خود را با شيعيان از يک فدائى اسمعيلى گرفت و جان بر سر اين کار نهاد.
|
|
قوت يافتن شيعه مسبب آن شد که در قرن ششم هجرى کوشش فراوانى از جانب اين فرقه براى نشر مذهب خود بهکار آيد و در تظاهرات مذهبىشان آزادى بيشترى حاصل کنند و شروع به تأليف کتابهائى در شيوهٔ مذهبى خود يا اثبات عقايد خويش نمايند و شاعران شيعىمذهب اشعارى در اثبات حقانيت پيشوايان خود و ذکر مناقب آنان بسرايند و گروهى که آنان را 'مناقبخوانان' يا 'مناقبيان' مىناميدند آنها را در کوى و برزن و بازار بهصورت جلى بخوانند و در ضمن مغازى على عليهالسلام و داستان پهلوانىها و جنگاورىها ى وى و يا مصائبى را که دشمنان دين بر خاندان طهارت وارد آوردند براى مردم بيان کنند و ازين راه در جلب قلوب طبقات مختلف مردم سودها ببرند، و با آنکه علماى اهل سنت از اين رفتار شيعيان آزردهخاطر بودند کارى در برابر آنان نمىتوانستند کرد.
|
|
بدين طريق و از راههاى مختلف ديگر تشيع در قرن ششم و اوايل قرن هفتم بهشدت راه توسعه مىپيمود و آمادهٔ آن مىشد که با سقوط خلافت عباسى بهصورت مذهب نيرومندى در ايران و عراق جلوه کند.
|
|
|
تعصب و مناقشات بين شيعه و اهل سنت در دورهٔ قرن ۵ و ۶ هجرى همچنان دائر و رايج بود و در اين راه هيچيک از دو طرف دست کمى از ديگرى نداشت، و عجيب آن است که نظير همين مناقشات لفظى و قلمى که گاه به ايذاء و آزار و نفى بلد هم مىکشيد، ميان پيروان مذاهب اهل سنت نيز دائر بود و اين لازمهٔ دورهاى است که مبالغه در اعتقادات مذهبى اساس و پايهٔ حيات اجتماعى مردمى را تشکيل دهد چنانکه دامنهٔ اين مبارزات اعتقادى در عهد مورد مطالعه ما به ادبا و شعرا هم تجاوز کرده و ما در آثار آنان شاهد حملاتى سخت به يکديگر هستيم.
|
|
سياست دينى سلاطين سلجوقى که خود مذهب حنفى و گروه کثيرى از رجال متنفذ عهد آنان مذهب شافعى داشتند، ايجاب مىکرد که به بغداد، مرکز خلافت و پايتخت دين اسلام، توجه خاصى مبذول دارند، خاصه که خلافت عباسى در عهد تسلط آلبويه بر بغداد بهشدت دچار ضعف و سستى گرديده و خطر اضمحلال آن را تهديد مىکرده است. توجه خاص طغرل سلجوقى به اعادهٔ قدرت خلفا اين خطر را دو قرن به تأخير انداخت. وى القائم به امرالله را که به کوشش سرداران آلبويه از بغداد بيرون رانده شده بود، با عزت و احترام بسيار به بغداد باز گردانيد و با تشريفات خاص بر مسند خلافت نشاند و چندى بعد دختر القائم را به زنى گرفت و با اين خويشاوندى ميان سلطنت ايران و مقام خلافت اسلام رابطهاى مستحکم برقرار کرد که مدتەا ميان جانشينان او باقى ماند و اگرچه گاه در کار ميان سلاطين سلجوقى عراق و خلفا به مبارزه و مجادله مىکشيد ليکن به روىهم خاندان عباسى مورد کمال احترام سلاطين سلجوقى بودند و حتى در قرن ششم و آغاز قرن هفتم مردم براى آل عباس معتقد بهنوعى تقدس بودند و مىپنداشتند که هر که بر آنان بدانديشى کند بهعواقب سوء دچار خواهد گشت و اين فکر تا آخرين لحظات حکومت عباسي، حتى در آن زمان که جلادان هولاگو سرگرم خردکردن پيکر المستعصم بالله بودند (۶۵۶ هـ) هم ادامه داشت.
|
|
از موقعى که خوارزمشاهان آل اتسز در عهد سلطنت تکش حکومت سلجوقى عراق را برانداخته (۵۸۹ يا ۵۹۰ هـ) و با قلمرو تسلط خلفا همسايه شدند، آتش اختلاف ميان آنان و خلفاى عباسى زبانه کشيد تا آنجا که در عهد سلطنت تکش يکبار ميان او و سپاه خليفهٔ عباسى جنگى در گرفت که به شکست نيروى بغداد منتهى شد و آتش خاموشناشدنى از حقد و کينه در دل خلفاى عباسى نسبت به سلاطين خوارزمشاهى برافروخت و همين کينهورزى که از جانبين دوام داشت سلطان محمد خوارزمشاه را بر آن داشت که در سال ۶۱۵ نام خليفهٔ عباسىزا در عدهاى از شهرهاى خراسان از خطبه حذف کند و يکى از سادات علوى خراسان را به خلافت برگزيند و در همان حال هم انديشهٔ حمله به بغداد را در سر داشت که گرفتار حادثهٔ مغول شد. اما خليفهٔ عباسى الناصرلدين الله هم در اين ميان بيکار ننشسته و چنگيزخان مغول را از راه مکاتبه و اعزام نماينده به جنگ با محمد خوارزمشاه و حمله به بلاد اسلام تشويق کرد و ايرانيان و مسلمانان را به چنان بلاى عظيمى گرفتار ساخت!
|
|
بنابراين بايد پذيرفت که مقدمهٔ جدائى ايرانيان از مرکز خلافت بغداد، که بههمت آلبويه آغاز، و با کوششهاى سلاجقه متوقف شده بود، در عهد خوارزمشاهان با قوت تمام فراهم مىشد و حملهٔ مغول به ايران و خاصه ايلغار هولاگوى مغول به بغداد و انقراض خلافت عباسى اين جدائى را تسريع و تثبيت نمود.
|
|
يکى از مسائل بسيار مهم تاريخى قرن پنجم و ششم و آغاز قرن هفتم هجرى که بنياد دينى داشت، از سر گرفته شدن غزوات مسلمانان است بهوسيلهٔ حکومتهاى غزنوى و غورى و مماليک غورى در جانب هند، و به نيروى دولت سلجوقى در جانب متصرفات روم شرقي، و اين دو نهضت بزرگ دينى در نشر زبان فارسى و فرهنگ ايران تأثير بسيار داشته و اثر آن خصوصاً از قرن هفتم بهبعد در ادبيات فارسى مشهود است. در اين ميان نبايد از جنگهاى معروف صليبى غافل بود که از اوائل اين دوره تا دويست سال امتداد داشت.
|