|
|
به ابتذال کشيدن مقدسات، باورها و همشکلسازى
|
|
هنگامىکه کسى قصد سفر دارد، از نظر فکرى و خلقوخوى و رفتار و همچنين از نظر ظاهرى (لباس و آرايش) تغيير مىيابد و شکل و هيبت و روحيهٔ هميشگى و دگرگون مىشود؛ خود را از نظر لباس و رفتار از بسيارى قيود رها مىداند. در مراکز و مناطق جهانگردى کشورهاى جهان، پلاژها از زنان و مردانى انباشته است که خود را بهصورت الگوهاى تبليغاتى آخرين مد لباس شنا، تازهترين 'لباس نيمهعريان' روز درآوردهاند. زمينهاى تنيس و ايستگاههاى آبگرم پر از مردمانى است که با لباسهاى کوتاه يا بدنهاى عريان و آرايشهاى زننده و غريب مانند جوانان سبکسر رفتار مىکنند. نخستين تأثير سوء جهانگردى در قلمرو فرهنگى از همين خرابى ذهنيت و تشابه ظاهرى افراد ناشى مىشود.
|
|
يکنواختى شرايط زندگى در کشورهاى متمدن صنعتى امرى شناختهشده و توجيهپذير است. نيازهاى توليدى موجب تراکم روزافزون انسانها شده است و همين امر، تفاوتهائى را که در شيوهٔ زندگي، نحوهٔ تفکر، زبان، لباس پوشيدن و تفکيک ميان شهرنشينان و روستائيان وجود داشت. نابود کرده است. قوانين توليد انبوه موجب از بين بردن بازارهاى محلى لباسها، کفشها، پارچهها، لوازم منزل، مبلمان، ابزارى که هر روز از آنها استفاده مىشود، تزئينات و خلاصه همهٔ اشيائى است که در محيطزيست انسان مستقيماً در دسترس است و آنها را با نمونههاى يکسان صنعتى جايگزين کرده است. وحدت سياسي، نفوذ مشترک اقتصادي، آزادى مبادلات، توسعهٔ شرکتهاى چندمليتى از جمله عواملى است که موجب تشديد اين فرآيند مىشود و هرکسى و چيزى را که با بهرهمندى از ويژگي، ياراى مقاومت داشت، غرق و نابود ساخته است. امروزه در بسيارى از مراکز جهانگردپذير لباسهاى ملى يا بهطور کلى جنبهها و مظاهر ملى و سنتى زندگى از بين رفته است. چنانکه بانوى مراکشى غذاى خود را در آشپزخانهاى تهيه مىکند که وسايل آن ساخت فرانسه است يا در آنجا طراحى شده است. مسافر آفريقائى جامهدانى نظير جامهدان جهانگرد آلمانى دارد و بانکداران، ديپلماتها و.. استراليائى و مالزيائى با هواپيمائى شبيه به هم مسافرت مىکنند و در مهمانسراهائى که از نظر شکل و معمارى و امکانات رفاهى نظير هم هستند مىگزينند يا در بارها و کابارههائى که در سراسر جهان از همه نظر به هم شبيه هستند استراحت و تفريح مىکنند.
|
|
اما جاى شگفتى است که همين هجوم جهانگردان که تشنهٔ اصالت و در عين حال تنوع هستند، موجب سلب شخصيت و بروز يکنواختى در کشورهاى مورد بازديد شده است. هيچ پديدهاى مسرىتر از بيمارى 'يکنواختي' در بين جمعيت بوميان نيست. در واقع، حيثيت و اعتبارى که در کشورهاى در حال توسعه براى جهانگردان خارجى قائل هستند، موجب مىشود که مردمان بومى سعى کنند که هرچه زودتر و بيشتر خود را از همه نظر به جهانگرد بيگانه شبيه سازند و بديهى است بارى نيل به اين منظور عوامل زيبائى و جذابيتهاى اصيل چارچوب زندگى بومى رها مىشود. آنچه سبب تقويت اين روحيهٔ يکسانپذيرى يا دست کم شبيهسازى و تقليد از بيگانه را در بين مردمان بومى کشورهاى توسعهنيافته تقويت مىکند. دو عامل است: نخست احساس حقارت بوميان نسبت به وضع موجود خود (فقر، شيوهٔ لباس پوشيدن، عقبافتادگى علمى و فنى و..) در مقايسه با جهانگردان خارجى که با لباسهاى عجيب و غريب و گاهى پُرزرق و برق خود در مناطق جهانگردى کشور موردبازديد پرسه مىزنند و با نخوت فخرفروشى ويژهٔ 'فرنگي' به زندگى بوميان نگاه مىکنند و بوميان بيچاره به تصور اينکه اگر از جهانگرد بيگانه تقليد کنند و آداب و رسوم و شکل ظاهر خود را به او شبيه سازند، از جرگهٔ 'عقب افتادگان' خارج مىشوند و اعتبار همان خارجى را که 'متمدن' است مىيابند.
|
|
دوم، پذيرفتن توصيه و تأکيد برخى از رهبران سياسى و متوليان امور فرهنگى کشورهاى در حال توسعه، در اين مورد که اگر مردم خواستار رهائى از بدبختى و نيل به 'تمدن نوين' هستند. بايد هر آنکه را که قديمى و سنتى است رها کنند يا بهعبارت ديگر پيشرفت و رشد سياسي، اقتصادى و فرهنگى را در گرو کنار گذاشتن لباسهاى سنتى و شيوههاى اصيل زندگى و ساختمانسازى بدانند.*
|
|
* اقدام رضاشاه مبنى بر مجبور کردن زنان به کشف حجاب و ملزم نمودن مردم به تغيير لباس و اقدام آتاتورک در ترکيه در مورد تغيير خط و زبان ترکى و اجبار به کنار گذاشتن لباس سنتى و پوشيدن لباس فرنگى و استقبال از 'جلوههاى تمدن غرب' نمونهٔ بارزى از اين موارد است و البته تحميل هرگونه باورى به انسان در زمينهٔ مذهب، فرهنگ و... نکوهيده است، زيرا آدمى را از بديهىترين و طبيعىترين حقوق خود که حق 'گزينش' مذهب، منش و چگونه زيستن است محروم مىسازد.
|
|
پيردفر (Pierre Defert) در 'نامهٔ توريستي' خود که در اول دسامبر ۱۹۷۳ منتشر شد نمونهاى جالب ذکر مىکند. او مىنويسد: 'شرکت سوئدى وينگرسور (Vemgresor) که پنج سال است شصت کيلومتر از سواحل کشور گامبيا (Gambie) را جزء مستعمرات خود درآورده است محمولات هواپيماهاى دى سى ۹ يا کار اول خود را در باتورست (Bathurst ـ دهکدهاى توريستى که ۱۵۰۰ تخت گنجايش دارد) تخليه مىکند. سرنشينان اين هواپيماها، يعنى جهانگردان اسکانديناوي، آداب و تفکرات خويش را که تحقير معتقدات مسلمانان سنتگرا است با خود به همراه مىآورند. مجموعهٔ قوانين جزاء اسلامى که بر اين کشور حاکم است، برهنگى را ممنوع مىداند. اما مردان و زنان گامبيائى با خودفروشى نزد اسکانديناوئىها پيش از رفتن به مدرسه و کسب مهارتهاى شغلى به ارزهاى خارجى دست مىيابند. آلودگى در اين کشور چنان بود که دولت گامبيا متخصصان سازمان ملل متحد را براى بحث دربارهٔ بهداشت به کمک فرا خواند (A.Haulot، Tourisme et Environnement، Marabout، Verviers،Belgique، 1974، P، 146).
|
|
در واقع، بهمحض آنکه جذابيت جهانگردى يک منطقهٔ جغرافيائى آشکار شد، اين منطقه از آلودگى فرهنگى مصون نخواهد ماند.
|
|
نام هريسون (Tom Harrisson) نژادشناس معروف آمريکائي، در دو سخنرانى که در بهار سال ۱۹۷۲ در دانشگاه کرنل نيويورک ايراد کرد، وضعيت حاکم در جزاير اقيانوس آرام، جنوبشرقى آسيا و آمريکاىجنوبى را بهطور خلاصه چنين توصيف نمود: 'بايد اذعان کرد که در هنرهاى ملي، بهويژه هنر کَندهکارى روى چوب در جزاير اقيانوس آرام، گرايش شديدى به تقليد تدريجى از کار بالينزىها (اهالى جزيرهٔ بالى در اندونزي) مشاهده مىشود بهطورى که در پارهاى از فروشگاههاى مانيل اين کارهاى دستى بهعنوان صنايعدستى فيليپين به فروش مىرود. همينطور، در رقصهاى اصيل و بومى ناحيه گرايش به تقليد مشهود است. هماکنون در رقصهاى مردم مجموع جزاير اقيانوس آرام گرايشى ـ نه بهسوى سبکبالى بلکه به طرف رقصهاى مردم هاوائى و تايتى مشاهده مىشود.
|
|
به باور تام هريسون، آلودگى فرهنگى غذا بسيار جدىتر و ناراحتکنندهتر است، هر چند که اين غذا خوشمزه باشد. او مىگويد: 'اساساً سه گروه اصلى جهانگرد در سواحل اقيانوس آرام گردش مىکنند: يا از شمالشرق هستند که آمريکائى هستند و به راستى نفوذ خود را تا تاهيتى و ساموا (Smoa) گسترش دادهاند؛ يا از شمالغرب مىآيند که ژاپنى هستند و بيشتر بهسوى جنوبشرق آسيا و اندونزى و بالى حرکت مىکنند و بالاخره دستهٔ سوم از اهالى جنوبغرب هستند که بخش اعظم جريان جهانگردى را تشکيل مىدهند. اينان بيشتر از سکنهٔ استراليا و زلاندنو هستند و غالباً به جنوب ـ غرب اقيانوس آرام و فيجى سفر مىکنند.'
|
|
بهنظر هاريسون تأثير هجوم اين جهانگردان، که مليتهاى گوناگون دارند، بر شيوهٔ آشپزى آن ناحيه چنين است: 'از سالادى که شخص مىخورد متوجه مىشود که در کدام منطقه از اقيانوس آرام ساکن است. حتى اگر کر و کور باشد مىتواند بهوسيلهٔ حس چشائى او بفهمد که در کجا واقع شده است: اگر سالادى که به شما ارائه مىشود، علاوه بر آبکى بودن، بىمزه است بدانيد که در منطقه جهانگردان استراليائى هستيد؛ و اگر سالاد ادويه و فلفل فراوان دارد يا اگر اصلاً سالادى ارائه نمىشود، حوزهٔ نفوذ جهانگردان ژاپنى است (Op.Cit، p.147).
|
|
اثر منفى حرکتهاى جهانگردى بر شيوهٔ زندگى جمعيت و مردم منطقهٔ مورد بازديد بهخوبى احساس مىشود. جهانگرد امروز، در همه جاى جهان، در شرايط يکسانى آمد و رفت مىکند، پذيرائى مىشود، در مهمانسراها و مراکز تفريحى تقريباً يک شکل مسکن مىگزيند، تماشاگر جشنوارههاى 'ملي' يکسانى است و غذاى همانند و 'بينالمللي' مىخورد و يادگارىها و سوغات يکسانى مىخرد. بدونشک چنين يکنواختى و همشکلى يا بهعبارت ديگر، 'جهانى شدن' آداب و رسوم و جلوههاى زندگي، که موجب شخصيتزدائى ملل مىشود، با اهداف نخستين جهانگردى يعنى ديدن فرهنگها و آداب و رسوم گوناگون، پاسخگوئى به روحيهٔ تنوعطلبي، درک علل تباينهاى فرهنگي، آموختن حکمت اختلافها و پى بردن به راز خلقت در تضاد است و طبيعى است که جهانگرد آگاه، براى پاسخگوئى به نيازهاى عالىتر و روشنتر و بهدليل باخبرى از عنصرهاى غيراصيل يا بد در حفظ اصالت بکوشد. ليکن، متأسفانه به سبب تقليد تدريجى مردمان يک ناحيه از هنرهاى ملى و ناحيهاى ديگر نواحي، ظرافتهاى هنرى اصيل از بين مىرود؛ بهويژه در شرايط کنونى که صاحبان حرفهها يا هنرمندان براى جلب بازار جهانگردى سعى دارند، آنچه را که مطبوع 'مشتري' و پسند 'بازار' است بسازند و اين کار علاوه بر اينکه از دت هنرى در خلق آثار مىکاهد؛ بيمارى 'يکنواختي' و آفت 'روزمرگي' را توسعه مىدهد.
|
|
سعى در استفادهٔ روزافزون مادى از جهانگردي، مسئولان را دچار اشتباهات فاحش کرده است. در اغلب موارد، اين امر به نتايجى متضاد منجر مىشود که در درازمدت آثارى شوم و دردناک دارند. هماکنون خطر ناشى از رفتار يکسان با جهانگرد و پذيرائى با فرآوردههاى جهانگردى همانند از او، تأثير منفى قابلتوجهى بر جذابيت نواحى جهانگردپذير گذاشته است.
|