|
| سوگها و عزاها، استان سمنان
|
|
مراسم مربوط به عزادارى مردم استان به دو شکل مراسم عزادارى خصوصى و عزادارى مذهبى است که به هر يک از آنها به طور خلاصه اشاره مىشود:
|
|
| سوگها و عزاها، استان آذربايجان شرقى
|
|
مردم آذربايجان سوگوارىهاى مربوط به ماه مبارک رمضان و عاشورا و تاسوعا را مانند ساير نقاط ايران انجام مىدهند، ولى سوگوارىهاى خصوصى آنها ويژگىهاى خاصى دارد که شرح مختصر آن از قرار زير است:
|
|
مراسم سوگوارى پس از فوت شخص، بالاى سر او يا در خانه و يا به هنگام دفن در گورستان اجرا مىگردد. شعرهايى که در اين مراسم خوانده مىشود، «آغي» نام دارد. در اين شعرها متوفى را به خوبى تعريف و توصيف مىکنند و نقايص و معايب او را به فراموشى مىسپارند.
|
|
در بين مردمان گريه کردن براى قهرمانان فوت شده يکى از آداب و عادات رسمى بود. روزى که قهرمان مىمرد، مردم را در يک جاى معين جمع مىکردند و براى آنها ميهمانى ترتيب مىدادند. «آغيچي» يا مرثيهخوان، نخست از قهرمانىها و خوبىهاى متوفى صحبت مىکرد، سپس به آهنگى غمانگيز براى قهرمان «آغي» مىخواند.
|
|
آغىها در طى زمانهاى طولانى نه تنها براى قهرمانان، بلکه براى همهٔ فوتشدگان خوانده مىشد و به همين جهت در ادبيات فولکلوريک مردم آذربايجان تعداد آنها زياد و از نظر مفهوم و معنى رنگارنگ هستند:
|
|
آذرى
|
|
فارسى
|
آغاجدا خزهل آغلار
|
|
برگها روى درخت مىگريند
|
ديبينده گؤزهل آغلار
|
|
و زيبارويى در زير آن.
|
بئله اوغلو اؤلن آنا
|
|
چنين پسر مرده مادرى
|
سرگردان گزهر آغلار
|
|
سرگردان مىگردد و مىگريد
|
|
جان قارداش، جانيم قارداش
|
|
جان برادر، جانم برادر
|
آغلايير جانيم قارداش
|
|
جانم مىگريد برادر
|
باش قويوم ديزين اوسته
|
|
سرم را روى زانويت بگذارم
|
قوى چيخسين جانيم قارداش
|
|
تا جان بدهم، برادر
|
باغچادا تاغيم آغلار
|
|
در باغچه بوتههايم مىگريند
|
باسما يارپاغيم آغلار
|
|
دست نزن که برگ و بارم مىگريد
|
نه قدر ساغام آغلارام
|
|
تا زندهام خودم مىگريم
|
اؤلسم تورپاغيم آغلار
|
|
وقتى که مُردم خاکم مىگريد
|
|
|
| سوگها و عزاها، استان مركزى
|
|
مراسم مربوط به سوگها و عزاها به دو شکل عمومى و خصوصى برگزار مىشود. عزادارى عمومى شامل عزادارىهاى ماه محرم، روزهاى وفات ائمه اطهار و روزهاى ۱۹ تا ۲۳ رمضان را در بر مىگيرد که در استان مرکزى نيز همچون ساير مناطق ايران برگزار مىشود. عزادارى خصوصى نيز ويژگىهايى دارد که شرحى کوتاه بر آن مىآيد.
|
|
اعتقاد بر اين است که چون کسى در حال احتضار باشد خواندن سوره ياسين به او آرامش مىدهد و جان دادن او را آسان مىکند. در آخرين لحظات زندگى چند قطره آب در دهان محتضر مىريزند و چشم و چانه او را با دستمالى مىبندند. دهان مرده بايد بسته باشد و دستهاى او در دو طرف بدن قرار گيرد، شست دو پاى او را نيز به هم مىبندند و معتقدند اگر کسى با چشم گشوده بميرد براى اين است که نمىخواهد دل از دنيا بردارد و اگر دم مرگ خندان باشد بهشتى است و اگر عبوس باشد اهل دوزخ است و چون بميرد، اطرافيان به گريه و زارى مىپردازند. اگر کسى شب هنگام بميرد مستحب است که قارى بالاى سر او تا با بامداد قرآن بخواند. پيش از دفن و پس از غسل ميت، طبق دستور اسلام مردان حاضر، در برابر مرده نماز ميت برگزار مىکنند. آنگاه او را در تابوت مىگذارند و بر دوش به گورستان مىبرند.
|
|
هنگام دفن، متوفى را بر پهلوى راست و رو به قبله مىخوابانند و دعاى مخصوص اموات را مىخوانند. آنگاه دو سوى کفن را باز مىکنند و جسد را با خاک مىپوشانند و آنگاه که کار دفن تمام شد هفت قدم از گور دور مىشوند و باز به سوى آن باز مىگردند و سوره حمد را به عنوان فاتحه در حق مرده مىخوانند.
|
|
مردم معتقدند که براى بخشايش روح درگذشتگان خيرات مؤثر است، از اين رو حلوا، شيربرنج و شلهزرد و غيره مىپزند و در شبهاى جمعه و شبهاى مقدس ميان مستمندان تقسيم مىکنند. تقسيم خرما نيز معمول است. بستگان و نزديکان متوفى در مدت عزادارى جامه سياه مىپوشند و در هيچ جشنى شرکت نمىکنند.
|
|
| سوگها و عزاها، استان كرمان
|
|
مراسم سوگوارى در ميان مردم کرمان همانند بقيهٔ نقاط ايران انجام مىشود. و اگر تفاوتى در اجراى اين گونه مراسم ديده شود بيشتر در جامعهٔ عشايرى، روستاها و جامعه زرتشتى است.
|
|
مراسم سوگوارى در ميان عشاير از اهميت ويژهاى برخوردار است و باشکوه و سوز و گداز برگزار مىگردد. وقتى شخصى از مردم ايل جبال بارز فوت کند، ايل يکپارچه در ماتم و عزا فرو مىرود. ابتدا همهٔ مردم ايل جمع شده و در مراسم غسل و دفن متوفى شرکت مىکنند. آنها پس از صرف نهار احسان به خانههاى خود برمىگردند.
|
|
اولين پنجشنبهاى که فرا مىرسد، مرد و زن جمع شده به گورستان مىروند و پس از خواندن فاتحه برمىگردند. از آن پس هر روز عدهاى از نزديکان و آشنايان ساکن در جاهاى ديگر براى عرض تسليت به منزل متوفى مىروند. اين افراد در خانه شخص فوت شده پذيرايى مىشوند. اين رسم در ناحيهٔ گاوگان تا يک سال ادامه دارد.
|
|
در ايل بچاقچى چنانچه يکى از افراد فوت کند همهٔ مردم ايل اعم از بستگان و آشنايان و غيره براى عرض تسليت به خانوادهٔ متوفى مىروند و از طرف کسان فوت شده از آنان پذيرايى به عمل مىآيد. تا چهل روز نزديکان متوفى در غم و اندوه هستند و حق شادى ندارند و تا چهار ماه نيز عزادار خواهند بود تا عمل خاکبندى در پايان چهار ماه بر سر مزار متوفى انجام شود.
|
|
در ميان زرتشتيان مراسم سوگوارى آشکارا تحت تأثير اسطوره است. در اينجا مرگ کار اهريمن است. مرگ به معنى پيروزى او بر آفرينش خوب است. از اين رو جسد جايگاه ديوان است. هر چه شخص در گذشته نيکوکارتر باشد پيروزى اهريمن بزرگتر است و نيروى ديوى بيشترى براى نيل به مقصود لازم است. بدين جهت تن مرد پارسا منبع بسيار بزرگى براى آلودگى است تا تن مرد بر کار که دسترسى به مرگ او آسان است. جسد منبع آلودگى است پس به خاک سپردن او جايز نيست. بنابراين، هر جا که امکانات فراهم باشد جسد را در برج خاموش يا دخمه مىنهند تا طعمه لاشخورها شود.
|
|
اعتقاد به انتقال روان از اين جهان به جهان ديگر در سه روز نخستين پس از مرگ انگيزهٔ اجراى آيينهايى است که در اين مدت انجام مىگيرد. از آنجا که «سروش» است که روان را در اين دوران حمايت مىکند، نيايشهايى در طول پنج روز از اوقات شبانهروز بوسيله دو موبد يا بيشتر و خويشاوندان او هم در خانه و هم در آتشکده به ايزد تقديم مىگردد. در دين زرتشت شيون و مويه گناه است. زيرا کمکى به روان نمىکند و بدن زنده را مىآزارد و از نظر اعتقاد به زندگى پس از مرگ و اطمينان به رستاخيز، گريه بىنتيجه است. زرتشتيان قوياً احساس مىکنند که با مردگان در ارتباطند و از آنها دعوت مىکنند تا در مهمانى زندگان شرکت کنند.
|
|
| سوگها و عزاها، استان ايلام
|
|
در مراسم سوگوارى، نقش زنان قابل توجه است. ناله و بىتابى زنان، در هجران متوفى سوزناکتر از مردان است. زنانى که به متوفى نزديکترند، صورت خود را مىخراشند، به طورى که خون بر گونههايشان جارى مىشود و گريبان چاک مىدهند. زنان ديگر دستهدسته براى ابراز همدردى به جمع عزاداران ملحق مىشوند و با صدايى رسا و آهنگ حزين مويههايى را مىخوانند.
|
|
در برخى از نواحى استان، زنانى که از راه دور، براى سوگوارى مىآيند در نزديک خانه متوفى، دورهم حلقه مىزنند و با نظمى خاص، در حالى که بر سر و سينه مىکوبند پيش مىروند. زنان فاميل نيز دايرهوار به سوى آنان حرکت مىکنند. به اين مراسم پِرسه گويند. پس از سينهزنى وارد خانه مىشوند، مىنشينند و مويه مىکنند. مويهها را متناسب با شخصيت متوفى مىسرايند. اگر او جوان، دلاور و تيرانداز بوده است، مويههايى مناسب اين صفتها مىخوانند. در مجلس مردان، فاتحهخوانى برقرار است، ولى در برخى نقاط، آنها نيز همانند زنان، مراسمى شبيه پايکوبى که گاه با نواختن ساز و دهل همراه است اجرا مىکنند که به آن چَمَر مىگويند. اولين شب پس از مرگ متوفى، بازماندگان، گوسفندى را ذبح و شامى تهيه مىکنند، که افراد نزديک در صرف آن شرکت دارند. پس از شام، براى شادى روح او فاتحه مىخوانند. اين مراسم را شوشيم (شام شب) گويند. پس از آن به مدت يک هفته و گاه چهل روز، هر روز غروب حلوا و نان فطير مىپزند که چند تن ريش سفيد آن را مىخورند و فاتحه مىخوانند.
|
|
مردم بر اين باورند که سنگ مزار را بايد پيش از فرا رسيدن سال نو آماده و نصب کنند. بر روى آن شهادتين را مىنويسند و بعد نام، نام طايفه و پدر متوفى را ذکر مىکنند. اگر شخص فوت شده مردى متدين، سوارکار، جنگاور و شکارچى بوده باشد، تصويرهاى مهر، تسبيح، اسب و تفنگ بر روى سنگ گور آن حکاکى مىکنند و اگر زن باشد، نقش مهر، تسبيح، آيينه و شانه ترسيم مىکنند. اگر متوفى، فردى دلاور، شکارچى و نامور باشد، لباس، تفنگ، ابزار شکار و سوارکارى او را روى تختى پهن مىکنند و زنان و مردان دور آن جمع مىشوند و گريه و مويه سر مىدهند. مراسم هفتم، چلهم و سالگرد را با اندک تفاوتهايى مانند ساير مناطق ايران برگزار مىکنند.
|
|
| سوگها و عزاها، استان قزوين
|
|
برگزارى رسمهاى مربوط به سوگ و عزا نيز دو گونه است : يکى، عزادارىهاى عمومى و مذهبى شامل سوگوارىهاى مربوط به ماه محرم، صفر، ربيعالاخر و جمادىالاخر و سوگوارى به مناسبت سالروز وفات امامان و معصومان که همچون ديگر استانهاى کشور انجام مىگيرد. شهرها و روستاهاى استان قزوين در اين روزها، به ويژه در روزهاى تاسوعا و عاشورا، غرق در ماتم و اندوه مىشوند. دستههاى زنجيرزنى و سينهزنى در کوچهها و خيابانها به راه مىافتند يا در تکيهها و حسينيهها جمع مىشوند. رسمهاى مربوط به شبيهخوانى شهادت امام حسين (ع) و يارانش، در برخى از نواحى استان بسيار شکوهمند برگزار مىشوند. از شهرها و روستاهاى اطراف براى شرکت در اين عزادارى، مردم بسيار به محل برگزارى شبيهخوانى مىآيند و با عزادارى خود با ميثاق امام حسين (ع) و ياران باوفايش تجديد بيعت و عهد مىکنند.
|
|
عزادارىهاى خصوصى نيز از جايگاه و ارزش ويژهاى در ميان اهالى استان برخوردارند. معمولاً فردِ درگذشته را با احترام بسيار به خاک مىسپرند و در روز فوت، شب سوم، شب هفتم و چهلم متوفى، بر سر مزار يا در خانهٔ بستگان وى، رسمهاى ويژهاى برگزار مىکنند. حس هميارى و همکارى خويشان و بستگان و همسايهها و آشنايانِ فردِ درگذشته، در چنين روزهايى به نحو بارزى مشهود است. همه مىکوشند که با يارى به خانوادهٔ فردِ درگذشته، در برگزارى رسمهاى خاکسپارى و سوگوارى، احترام و محبت خود را نسبت به فردِ درگذشته و بازماندگان او نشان دهند. معمولاً در روز اول ختم، در خانهٔ يکى از بستگان يا همسايگان خانوادهٔ فردِ درگذشته، گلگاوزبان با شير و نشاسته دم مىکنند و با آن از عزاداران و مهمانان پذيرايى مىکنند. اگر روز سومِ فردِ درگذشته به روز جمعه بيفتد، همسايهها با همکارى يکديگر، آش مىپزند و با آن از مهمانان و خانوادهٔ فردِ درگذشته پذيرايى مىنمايند.
|