باهمه فوايدى که براى تنبيه ذکر کردهايم اين سخن بدان معنى نيست که تنبيه امرى بدون زيان است. زيانهايى هم براى آن موردنظر است که به برخى از آنها ذيلاً اشاره مىکنيم. ولى بصورت کلى و عمومى بايد اين نکته را متذکر شويم که زيان آن بر منافعش مىچربد و بهمين علت جز در موارد استثنائى و خاص نبايد از آن استفاده کرد.
|
|
|
|
تنبيهات چه بصورت بدنى و چه روانى از قبيل سرزنشها، عتابها، تحقيرها، محروميتها و... شخصيت افراد را خرد مىکند و آنها را تدريجاً به سوى خمودى و انزوا و گاهى هم فساد شخصيت مىکشاند.
|
|
|
تنبيه سبب آن خواهد شد که اعتماد کودک از والدين و مربيان سلب شود و آنها را افرادى زورگو و متجاوز و يا غير عادل و ستمکار بحساب آورد. کودکى که از والدين ومربيان کتک خورده نمىتواند نسبت به حسننيّت و قابل اعتماد بودن آنها اعتقاد داشته باشد.
|
|
اين احساس در کودکان کم سنتر بيشتر پديد مىآيد بويژه به هنگامى که ندانند چرا تنبيه شدهاند و علت کتکخوردنشان چه بوده است. آنها گمان دارند که والدين و مربيان از قدرت خود سوءاستفاده کرده و محبتشان دروغين است.
|
|
| ايجاد زمينه براى خشونتها
|
|
آرى تنبيه ممکن است جلوى سربهوائى کودکان را گرفته و بطور موقت آرامش و سکون را در محيط شلوغى که او ساخته فراهم آورد. ولى اين امکان را هم پديد مىآورد که قدرت عمل و ابتکار را هم از دست مربّى خارج سازد.
|
|
|
تنبيه در مواردى امکان دارد زمينهساز ترس و اضطراب کودک گردد. اما ترس کودک از والدين و مربيان سبب آن خواهد شد که طفل همه گاه بکوشد از آنان دور شده و کنارهگيرى کند. و اما اضطراب سبب آن خواهد شد که قرار و آرام از کودک سلب شده و توان کار و تلاش ازاو گرفته شود. در چنان صورتى طفل وضعى عادى و رفتارى سازگارانه نخواهد داشت. در کل به اين نکته بايد تکيه کرد که نا بسامانىهاى روانى ناشى از ترس و اضطراب، احساس ناامنىها اثرات ناگوارى بر زندگى کودک دارد. وضع حال و آينده او را دچار اختلال خواهد کرد.
|
|
|
البته اين امکان هم وجود دارد که تنبيه سبب تسليم کودک گردد و او را بشکند. در چنان صورتى هم مربى موفق نخواهد بود. زيرا در چنان صورتى طفل دائماً درصدد مخفى کارى و چارهجوئى براى نجات است.
|
|
تسليم ناشى از زور غير از تسليم ناشى از منطق و استدلال است. بهنگامى که طفلى وجداناً قانع و تسليم گردد در پى اجراى دستورات و راهنمائىهاى مربى است ولى بهنگامى که آن را ناشى از زور و اعمال قدرت بداند سعى خواهد کرد بنحوى از دستورات طفره رود.
|
|
از سوى ديگر اين نکته را بايد متذکر شد که چه فايده که کودکى بخاطر ترس از تنبيه مطيع شده و با عبوديتى کورکورانه تسليم آنها گردد. چنين امرى با شئون انسانى انسان سازگار نيست. آنکس که عادت کند تسليم زور گردد زندگى بعديش نيز دچار مخاطره خواهد شد.
|
|
|
بررسىها نشان مىدهند که تنبيه در مواردى عاملى براى جرم و تبهکارى فرد شده و زمينهساز تحويل عناصر تبهکار به جامعه خواهد شد. براساس بررسىها و تحقيقات بسيارى از افرادى که تن به جرائم و تبهکاري، در سنين بعدى زندگى مىدهند و يا افرادى بىبندو بار و لاابالى بار مىآيند از کسانى هستند که در گذشته مورد تنبيهات سخت قرار گرفته و بر اثر خشونتهائى که ديدهاند عقدهاى بار آمدهاند.
|
|
|
تنبيهات بويژه در مواردى که براى کودک علتى روشن و توجيه شده نباشد مىتواند درس بدى براى کودکان بحساب آيد. اين درس بدآموز به اين صورت است که منطق زور و اعمال خشونت را در آنان تقويت مىکند و آنان را به آزاررسانى سوق مىدهد.
|
|
کودکانى هستند که دعوائى بحساب مىآيند و هرآنگاه که با کودکان ضعيفتر از خود برخورد کردهاند سر از ستمکارى درآورده و به اعمال قدرت پرداختهاند. اين رفتار از يکسو ناشى از درس ناردستى است که از والدين و مربيان گرفتهاند و از سوى ديگر وسيلهاى است براى عقدهتکانى و نجات دادن خود از احساس فشارى که در درون دارند.
|
|
|
کودکى که جرمى مرتکب شده و بدنبال آن مورد تنبيه قرار گرفته خود را در رابطه با آن جرم برئ الذّمّه مىبيند. وجدانش راحت است از آن بابت که کار بدى کرده وعقوبت خود را يافته است. و اين امر نوعى معامله را در امر گناه در فکر او مستقر مىسازد و وجدان او را مىکشد.
|
|
بعدها که باز هم هوس همان لغزش و اشتباه را بکند مىتواند با جرأت در آن وادى وارد شده و از هماکنون پيشبينى وضع خود را داشته باشد. مىداند در ازاى فلان لغزش چه عقوبت و دشوارى براى او مطرح است و به معامله با والدين و مربيان مىپردازد! جرم از او، تنبيه از آنان.
|