|
هدفهاى حيطه عاطفى در ارتباط با ايجاد و يا تغيير نگرش، طرز فکر، طرز تلقى و يا ارزشها بکار برده مىشود. بنابراين طبيعت است که ارزيابى حصول اينگونه هدفها از هدفهاى دو حيطهٔ ديگر مشکلتر باشد. بهعنوان مثال چگونه مىتوان اطمينان حاصل کرد که مثلاً فراگير نسبت به شخص و يا شرايط خاص عقيدهٔ اصلاحشده و يا مطلوبى پيدا کرده است ويا گروهى از افراد که تا زمان خاصى به قانون و رعايت آن بىتوجه بودهاند نسبت به اين امر عقيدهمند شده و نسبت به رعايت قوانين و مقررات پايبند خواهند بود. ولى مسلم است که اين امر هرگز مربيان و برنامهريزان تربيتى را نسبت به گنجانيدن اهداف و محتوايى که جنبه ارزشى و نگرشى دارند بىتوجه نخواهد ساخت.
|
|
و اما با وجود اين مشکل چگونه مىتوان بهمنظور دستيابى به اهدافى که جنبه عاطفى دارند برنامهريزى کرده، فراگيران را به مرحلهاى رسانيد که رفتار و يا گروهى از رفتارهاى مطلوب وابسته به يک ارزش و يا ارزشهاى خاص را از خود بروز دهند.
|
|
متأسفانه برخى از معلمان و يا اولياى فراگيران چنين تصور مىکنند که با مطرح کردن طرزفکر و يا ارزش خاصى فراگير نسبت به مسئله الزاماً حساسيت نشان داده و به آن عقيدهمند خواهد شد و چون هميشه چنين نيست، اين سؤال هميشگى برخى معلمان و يا اوليا است که در راه دستيابى به چنين موقعيتى چه بايد کرد.
|
|
بهمنظور عقيدهمند کردن يک فرد نسبت بهطرز فکر و يا ارزش خاص بايستى پنج مرحلهٔ زير را يکى پس از ديگرى پشتسر نهاد:
|
|
| مواجهه با موضوع (گرفتن يا دريافت کردن - Receving)
|
|
در اين مرحله که اولين گام در راه عقيدهمند کردن افراد بهشمار مىرود، آنان را با موضوع و يا مسئله مورد نظر از طرق مختلف مواجه مىسازد. اين کار ممکن است بهطور کتبي، شفاهي، نمايش فيلم، تئاتر و راههاى ديگر انجام پذيرد. بهعنوان مثال، مطرح کردن يک شعر و يا داستان اخلاقى در کتابهاى درسى چنين حالتى را دارا است.
|
|
|
در اين مرحله، فراگير نسبت به طرز فکر و ارزش موردنظر از خود عکسالعملهاى مختلف نشان مىدهد. بهعنوان مثال، نهتنها نسبت به بروز رفتار موردنظر از خود بىميلى و مخالفتى نشان نمىدهد، بلکه ممکن است نوعى خوشنودى و رضايت خاطر نسبت به بروز رفتار نيز در او مشاهده شود. در هر حال، آنچه تذکر آن در اينجا ضرورى است اينست که پس از اجراى مرحلهٔ مواجهه چنانچه پىگيرى تربيتى صورت نگيرد ممکن است فراگير بسيار دير به مرحلهٔ پاسخ دادن برسد و يا هرگز نرسد. بنابراين نهتنها تا رسيدن به اين مرحله بلکه تا آخرين مرحلهٔ ايجاد تغيير نبايستى کار و کنترل مداوم در اين راه را متوقف نمود.
|
|
|
در مرحلهٔ ارزشگذاري، ارزش موردنظر ازطرف فراگير پذيرفته مىشود و سرانجام نسبت به آن نوعى تعهد در او ايجاد مىشود. بنابراين طبيعى است که بروز رفتار موردنظر در اين مرحله از مراحل پيش عميقتر، درونىتر و پايدارتر است.
|
|
| سازماندهى (Organizing (Organization of values
|
|
در اين مرحله، فراگير که در مرحلهٔ قبل به پذيرش ارزش موردنظر پرداخته است آن را در ساخت ارزشى خود، سازماندهى مىکند. بهعبارت ديگر جاى مناسبى را درميان ارزشهاى قبلى خود براى ارزش جديد دستوپا مىکند. يک مثال عينى ولى بسيار سمبوليک براى روشنشدن مطلب مىتواند اين باشد که شخص داراى يک قفسه و يا کمد منحصربهفرد است که داراى طبقات مختلفى است. چنانچه از او خواسته شود که او مايملک منقول و کوچک جثهٔ خود را بهترتيب از گرانبهاترين تا کمارزشترين از بالا به پائين در طبقات قفسه قرار دهد، طبيعى است که او مثلاً جواهرات خود را در بالاترين و خودنويس و يا خودکار خود را در پائينترين طبقه قرار خواهد داد. جايگزينى ارزشها در ساخت ارزشى افراد از چنين کيفيتى برخوردار است.
|
|
| تبلور شخصيت (characterization by a value or value complex)
|
|
در اين مرحله که آخرين مرحلهٔ ايجاد و يا تغيير نگرش، طرزفکر و ارزش تلقى مىشود، فراگير بهجايى رسيده است که ارزش موردنظر در رفتار او انعکاس دائمى دارد، در حالى که براى بروز رفتار مراقب و پليسى موردنياز نيست. يک دانشجو که به اين مرحله رسيده است هرگز در جلسه امتحان دست به تقلب نخواهد زد، خواه مراقبى حضور داشته باشد يا خير.
|
|
اين نکته حائز اهميت بسيار است که مربيان اولياء فراگيران نسبت به اين امر توجه داشته باشند که انعکاس دائمى ارزشها در رفتارها به خودى خود يا هرگز صورت نمىگيرد و يا با تأخير بسيار و بهطور اتفاقي. کار تعليم و تربيت رسمى کار اتفاق و ترديد نيست بلکه کارى است برنامهريزى شده و مدوّن که مىتوان روى آن حساب کرد. آنان مىتوانند با عبور دادن فراگيران از مراحل پنجگانه فوق فراگيران را در امور عاطفى به مرحلهٔ تبلور شخصيت برسانند.
|