جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حسن خوبان عزیز چندانست


حسن خوبان عزیز چندانست    که رخ یوسفم به زندانست
باش، تا او به تخت مصر آید    که بخندد لبی که خندانست
بگذارد ز دل زلیخا را    گر چه مانند سنگ و سندانست
گر چه باشد به شهر او راهت    مرو آنجا، که شهر بندانست
آن یکی را، که وصف می‌گویم    گر ببینی هزار چندانست
یاد آن زلف و یاد آن رخسار    داروی جان دردمندانست
طلب او ز ما کنید، که او    بعد ازین همنشین رندانست
مپسند آبروی خویش، که دوست    دشمن خویشتن پسندانست
از لب دیگری حدیث مگوی    کاوحدی را لبش بد ندانست


همچنین مشاهده کنید