شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد


چون بگذری دلم به تپیدن در اوفتد    دستم ز غم به جامه دریدن در اوفتد
گر پرتوی ز روی تو افتد بر آسمان    ماهش چو مشتری به خریدن در اوفتد
ور قامتت به باغ درآید، ز شرم او    حالی به قد سرو خمیدن در اوفتد
پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو    روزی که اتفاق پریدن در اوفتد
جان کمترین نثار تو باشد ز دست ما    آن ساعتی که فرصت دیدن در اوفتد
دانم که: بر حکایت من رحمت آوری    وقتی گرت مجال شنیدن در اوفتد
خلوت نشین خیال تو گر در دل آورد    چون اوحدی به کوچه دویدن در اوفتد


همچنین مشاهده کنید