|
|
|
اکنون، امکانات موجود براى شکلگيرى انواع جديدى از مخاطبان آنچنان بىشمار هستند که به کاربردن هيچگونهشناسى واحدى نمىتواند حق واقعيت را اداء کند. به سختى مىتوان واژهاى را تصور نمود که بتواند همه موارد عرضهشدگى به رسانهها را بپوشاند - مواردى که از فيلمهاى پخش دشه در هواپيما تا پيامهاى درج شده بر روى هر آنچه جلب توجه مىکند را شامل مىشوند. با اين حال، نظريهها و پژوهشهاى مربوط به مخاطبان ما را مجاز مىدارند تا برخى ابعاد کليدى و محدود را به دست دهيم تا بتوان بر اساس آنها انواع مخاطبان را نمايش داد. ابعاد مربوط به انواع مخاطبان همان متغيرهاى احتمالى براى مطالعه تجربى رفتار مخاطبان نيز هستند. هرچند، همزمان با گسترش رسانهها و تغيير اهميت نسبى متغيرهاى قديم، متغيرهاى جديد هميشه مطرح مىشوند، ابزار مفهومى به کار رفته در نظريات و پژوهشهاى مخاطبشناختى از استمرار زيادى برخوردار هستند.
|
|
|
به رغم تمام تغييرات، تا زمانى که رسانههاى جمعي وجود داشته باشند، معانى قديمى و واقعيتهاى کهن مربوط به مخاطبان نيز پايدار و مطرح خواهند بود. مدارک حاکى از سقوط رسانههاى جمعى هنوز تا حدودى متناقض هستند و ماشين عظيم محبوبيتساز صنايع رسانهاى انگيزهاى کمتر از گذشته براى حفظ و تشديد پديده مخاطبان جمعى نشان نمىدهند (حتى با اين که کانالهاى توزيعى متکثر گرديدهاند). فنآورىهاى رسانهاى جديد هم تنها به عنوان جايگزين رسانههاى قديم گسترش نمىيابند. انگيزههاى تجارى و صنعتى نوآورىهاى رسانهاى هم غالباً ريشه در صنايع رسانهاى قديم دارند و از طرف آنها تأمين هزينه مىشوند. بنابر اين، رسانههاى قديم خواهان رقابت با خود نيستند و فقط در صدد گستردن قدرت خويش هستند.
|
|
شواهد اوليه حاکى از اين است که پيشرفتهاى جديد به محض تحقق (مثلاً کانالهاى بيشتر، دستگاه کنترل از راه دور، ابزار ضبط و پخش مجدد) به راحتى در تجارب، تصورات، و رفتارهاى مخاطبان ادغام مىگردند. مخاطبان نوآورىها را اقتباس مىنمايند و با مشکلات جديد انطباق مىيابند.
|
|
| مخاطبان جديد، رسانههاى جديد
|
|
تجربه فنآورىهاى واقعاً جديد هنوز در مرحله بسيار ابتدايى خويش است. پژوهشهاى اوليه بر اين سؤال متمرکز هستند که آيا تقاضاى پايدار براى برخى از رسانههاى جديد - به ويژه خدمات (ويدئوتکست) دوسويه کامپيوتري، واقعيت محازي، و همه کانالهاى تلويزيونى ماهوارهاى - به اندازه قابل توجه وجود دارد يا خير. پاسخها نيز، بسته به شرايط محلى مربوط به امکان دسترسى به فنآورىها و نيز زمينه رسانهاى گسترده، از جايى به جاى ديگر متفاوت بوده است. گسترش مخاطبان رسانههاى دوسويه به مسأله توده بحراني نيز بستگى داشته است؛ اين مسأله که آيا آنقدر مشترک وجود دارد که متصل شدن به اين شبکهها و نيز عرضه انواع اطلاعات و ساير خدمات را توجيه کند؟ مشکل در اين است که پاسخها در درجه اول به وجود يک توده بحران بستگى دارند.
|
|
هدف دوم پژوهشهاى اوليه شناختن ابعاد کيفى تجربه مربوط به فنآورىهاى رسانهاى جديد و بررسى چگونگى رتبهبندى رسانههاى جديد بوده است. از جمله عوامل به کار رفته سهولت استفاده و حضور اجتماعي اين رسانهها هستند. (Ric, 1984). سهولت استفاده با گسترش رسانههاى جديد و به دنبال افزايش سطح آشنايى با آنها بيشتر مىشود، اما مدرک معتبر در خصوص نحوه درک کيفيت تجربه با رسانههاى جديد هم بستگى به وجود تعداد زيادى از استفادهکنندگانى دارد که اين تجربه را داشته باشند.
|
|
|
شکى نيست که مفهوم مخاطب از جهات مختلف کهنه شده و نقش سنتى آن را در پژوهش، مدلها و نظريههاى ارتباطى زير سؤال رفته است. اما مىتوانيم همچنان به گونهاى رفتار کنيم که گويى هنوز مخاطب در دنياى بيرونى وجود دارد، البته تا حد زيادى شايد خويشتن را مىفريبيم. دلايل ترديد در مفهوم مخاطب هم ن ظرى و هم عملى هستند. مفهوم مخاطب، در روزهاى نخست گسترش پژوهشهاى ارتباطات جمعي، به جمع دريافتکنندگان (همزمان) واقعى يا موردنظر پيامها (در نقطه پايان فرآيند خطى انتقال اطلاعات) اطلاق مىشد. اين مخاطبان معمولاً هدف تبليغات و اثرگذارى رسانهها يا عامه مردمى بودند که اخبار و برنامههاى سرگرمکننده رسانهها را مىخريدند. برداشت فوق از مخاطبان به تدريج جاى خود را به نگرشى از دريافتکنندگان رسانهها داد که کم و بيش فعال، مقاوم در برابر اثرات رسانهها و در پى علايق و خواستههاى خويش - با توجه به زمينه اجتماعى و فرهنگى خاص خود - بودند. فرآيند ارتباطى نيز به ويژه به عنوان فرآيندى مشاورهاي، دوسويه، و تعاملي، مجدداً مفهومبندى شده است.
|
|
در نظريه ارتباطات جمعى باور مهم و نسبتاً جديد حاکى است که مخاطبان رسانهها، بر اساس منطقها و گفتمانهاى متعدد، ساخته شده و به طور گزينشى تعريف مىشوند. مخاطبان مطلوب و مورد شناسايى آگهىدهندگان همان مخاطبان ارتباطگران واقعى رسانهها (خبرنگاران، فيلمسازها، نويسندگان و غيره) نيستند، همچنان که همان مخاطبان حاضر در بحثهاى مربوط به سياست، افکار عمومي، اثرات رسانهها، و علايق عمومي نيز نيستند. گردانندگان صنايع رسانهاى نيز، به نوبه خود، برداشتى از مخاطبان دارند که با سه تعريف فوقالذکر متفاوت و در اصل نوع خاصى از بازار مصرفى است که گونههاى فرعى بسيار دارد. دسته ديگرى از تعاريف به هنگامى مطرح مىشوند که مخاطبان توسط خود مردم و بر اساس علايق، توانائىها، سلايق، نيازها، ترجيحات، هويتها و تجارب اجتماعى و فرهنگى خود تعريف مىشوند. آنگاه که رويکرد خود مخاطبان در نظر باشد، امکان تعريف و شناسايى مخاطبان بيشتر از پيش خواهد شد. بر اساس اين رويکرد، ما با يک نوع واحد از تجمع اجتماعى سروکار نداريم بلکه با انواع بسيار متفاوتى روبهرو خواهيم بود که همگى در خور مخاطب ناميده شدن هستند. انواع متعدد فوق از جمله شامل اين مقولهها مىشوند: هواخواهان رسانهاي؛ گروههاى اجتماعى و سياسي؛ گروههاى قومي؛ اجتماعات محلي؛ مصرفکنندگان اطلاعات؛ گروههاى داراى علايق خاص؛ خردهفرهنگها؛ شيوههاى زندگي؛ فرهنگهاى سليقه؛ اجزاء بازار؛ و امثال آن.
|