جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

صفاق و عملکردهای آن


پردهٔ صفاق يک غشاء نيمه تراوا است که سطح آن با مساحت پوست بدن متناسب است. حدود 1m به توان ۲ از کل m1/7 به توان ۲ سطح پرده صفاق در تبادل مايع با فضاى خارج سلولي، که با سرعت ۵۰۰ ميلى‌ليتر در ساعت يا بيشتر انجام مى‌شود، شرکت دارد. در حالت طبيعي، کمتر از ۵۰ ميلى‌ليتر مايع آزاد در صفاق وجود دارد که داراى مشخصات زير است: ترانسودا با وزن مخصوص زير ۰۱۶/۱؛ غلظت پروتئين کمتر از ۳ گرم در دسى‌ليتر؛ شمارش گلبول سفيد کمتر از ۳۰۰۰ در هر ميکروليتر؛ فعاليت ضد باکتريائى با واسطهٔ کمپلمان؛ و عدم تشکيل لخته با واسطه فيبرينوژن. جريان مايع صفاق به سمت مجارى لنفاوى سطح زيرين ديافراگم هدايت مى‌شود. در آنجا، مايع صفاق از طريق روزنه‌هاى موجود در مزوتليوم ديافراگم و مجارى لنفاوى از اجرام - باکترى‌ها تا قطر ۲۰ ميکرون - پاک و به درون مجراى توراسيک راست تخليه مى‌شود.
حفره صفاق در حالت طبيعى استريل است. اگر تعداد باکترى‌ها اندک باشد به‌راحتى تخريب مى‌شوند ولى در صورتى‌که آلودگى شديد يا مداوم با ميکروب‌ها بيش از ظرفيت مکانيسم‌هاى دفاعى باشد، پريتونيت بروز خواهد کرد. ماست‌سل‌هاى موجود در پوشش ظريف مزوتليال در پاسخ به آسيب بافتي، هيستامين و مواد وازواکتيومى ترشح مى‌کنند که نفوذپذيرى عروقى را افزايش مى‌دهد. درنتيجه، اگزوداى پلاسمائى غنى از پروتئين در صفاق تشکيل مى‌شود که با افزايش دادن غلظت کمپلمان و پروتئين‌هاى اپسونين به تخريب باکترى‌ها کمک مى‌کند، ترومبوپلاستين بافتى که از سلول‌هاى مزوتليال آسيب‌ديده آزاد مى‌شود فيبرينوژن را به فيبرين تبديل مى‌کند، و فيبرين به‌نوبهٔ خود باعث رسوب کلاژن و تشکيل چسبندگى‌هاى فيبرو مى‌شود. در حالت سلامت، فعال‌کنندهٔ پلاسمينوژن موجود در ديوارهٔ سلولى اين واکنش را محدود مى‌کند، ولى اين فعال‌کننده در اثر آسيب سلولى يا عفونت غيرفعال مى‌شود. لخته‌هاى فيبرين، رسوبات باکتريائى را که منشاء اندوتوکسين و عفونت ناشى از آن هستند، قطعه‌قطعه مى‌کنند، ولى از طرف ديگر اين قطعه‌قطعه کردن، باکترى‌ها را از مکانيسم‌هاى تخريب‌کنندهٔ باکترى‌ها محفوظ نگه مى‌دارد.
اومنتوم يک پوشش دولايهٔ متحرک، انعطاف‌پذير و غنى از عروق صفاقى و چربى است که فعالانه در کنترل التهاب و عفونت در صفاق شرکت دارد. ساختمان اومنتوم براى پوشانيدن احشاء توخالى در حال نشت (نظير زخم پاره‌شده) يا محدود کردن منطقهٔ عفونت (مثلاً عفونت ناشى از پارگى آپانديس) و براى رسانيدن جريان خون کولترال به احشاء دچار ايسکمى بسيار مناسب است. اعمال ضدباکتريائى آن عبارتند از: جذب ذرات ريز و رساندن فاگوسيت‌هائى که مى‌توانند باکترى‌هاى اوپسونيزه نشده را تخريب کنند.


همچنین مشاهده کنید