|
بين سن و جرم رابطهٔ مستقيم وجود دارد. در بيشتر کشورها، حداقل سنى که کودکان در صورت انجام اعمال خلاف مسئول شناخته شده و محاکمه مىشوند، هفت سالگى است. کودکان بهدليل نظارت و سرپرستى والدين کمتر مرتکب جرم مىشوند. با شروع دورهٔ بلوغ و فعاليت اجتماعى بر تعداد بزهکاران کودک و نوجوان افزوده مىشود. البته حدود سنى که تعداد جرمها را به حداکثر مىرساند در کشورها و حتى مناطق مختلف يک کشور در دو جنس مرد و زن متفاوت است.
|
|
کتله (Quetet) مىگويد که تعداد بزهکارى در ۲۵ سالگى به حداکثر مىرسد. در صورتى که دوگريف (DeGreef) بيست و پنج تا سى و پنج سالگى را حداکثر تعيين مىکنند.
|
|
معمولاً موارد بزهکارى بعد از سن ۵۰ سالگى کاهش مىيابد.
|
|
بهطور کلي، اوضاع اجتماعي، اقتصادي، سياسى فرهنگى کشورهاى مختلف در حداکثر و حداقل سن بزهکارى مؤثر است. در اين مورد متخصصان معتقد هستند که دوران مختلف زندگى را مىتوان با توجه به رشد جسمى و روانى افراد به دورههاى کودکي، نوجواني، جواني، بزرگسالى و پيرى تقسيم کرد.
|
|
|
از هنگام تولد تا ۱۰ يا ۱۱ سالگى را دورهٔ کودکى مىگويند. سالهاى کودکى از نظر پايهريزى اخلاقى و رشد عاطفى و شخصيت از مهمترين سالهاى زندگى بوده، دوره تکامل عقلانى و منطبق شدن با وضع محيط و دورهٔ ثبات نيز هست. در اين دوره کودک با اتکا به بزرگترها و حمايت و مراقبت آنها کمتر مرتکب جرم مىگردد. فرآيند تربيت زيستى - اجتماعى کودک از خانواده آغاز مىشود. خانواده نيز جمعى کوچک از يک جامعهٔ بزرگ است. خانواده و محيطى که کودک در آن متولد مىشود و رشد مىيابد، نقش مهمى در رشد جسمى و روانى و تکوين شخصيت کودک را ايفاء مىکند. بنابراين، بايد محيط او را مساعد و آماده ساخت. به بيان ديگر، محيط زندگى کودک بايد پر از نشاط، خوشروئي، اعتماد، صداقت، جوشش و همکارى باشد. کودک بعد از ۵ تا ۶ سالگى علاوه بر والدين و ديگر اعضاء خانواده، با افراد ديگرى در خارج از خانواده چون: همسالان و همبازىها، دوستان همدورههاى مدرسه، معلمان و ... رابطه داشته، از آنها تأثير مىپذيرد و تا حدى در آنها تأثير مىگذارد. والدينى که سعى مىکنند کودکان خويش را بر مبناى معيار ارزشهاى ذهنى خود يا بر مبناى روشهاى تربيتى جوامع بيگانه تربيت کنند، به ناسازگارى اجتماعى آيندهٔ فرزند خود کمک کردهاند.
|
|
کودکان نامشروع در بيشتر کشورهاى جهان شانس سالم زيستن را ندارند، زيرا جامعه معيار ارزشى خوبى نسبت به آنها ندارد. مردم اينگونه جوامع کودکان ياد شده را مانند کودکان عادى متعلق به والدين شناخته شده نمىپذيرند، اغلب مردم آنها را از خود دور مىکند و گاه حرامزاده را کسى مىدانند که خونش ناپاک است. مسلماً اين نوع رفتارها در کردار کودکان تأثير مىگذارد و به احتمال قريب به يقين واکنشهاى نامناسب آنان را به دنبال دارد.
|
|
در دورهٔ کودکى ارتکاب جرم با ربودن اشيائى که خوشايند کودک است و ارزش واقعى آنها را درک نمىکند، آغاز مىگردد. بعدها در کودکستان و دبستان که با مفهوم"مال غير" آشنا مىشود، وسايل همسالان و همکلاسىهاى خود را مىربايد، ولى اين عمل را دزدى نمىداند؛ بلکه آن را برداشتن، کش رفتن و غيره مىنامد. اطرافيان نيز به علت عدم قوهٔ تميز اعمال و رفتار کودک را مورد توجه قرار نمىدهند. کودک رفته رفته از همسايهها، فاميل و ديگر انسانها وسايلى را مىربايند. نوع اشياى مسروقه در سنين مختلف و نيز در زمان و مکانهاى مختلف با توجه به وضع اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى جامعه متفاوت است.
|
|
مثلاً در زمان جنگ، کودکان براى حفظ حيات و رفع گرسنگى خود به غذا، لباس و در دورهٔ صلح به اشياء و مواد مختلف ديگر دستبرد مىزنند. جرايمى چون دزدى و ولگردى بالاترين رقم بزهکارى کودکان را تشکيل مىدهد.
|
|
حداقل سنى که کودک مسئول اعمال خود است و مىتوان او را در صورت انجام بزهکارى در دادگاه محاکمه کرد در کشورهاى مختلف متفاوت است. براى نمونه در ايالات متحده آمريکا ۷، در اسرائيل ۹، در انگلستان ۱۰، در يونان ۱۲، در فرانسه و لهستان ۱۳، در اطريش، بلژيک، ايتاليا، سويس و يوگسلاوى ۱۴ و در ايران ۱۶ سالگى است. (کواراکيوس. ۶:۱۳۶۷).
|
|
|
در دورهٔ بزرگسالى که معمولاً از ۴۵ سالگى آغاز مىشود، فرد بيشتر به فکر تخصص، ترقى در شغل و ترفيع مقام و تشکيل خانواده و رفاه خود است. در اين دوره علاه بر قتل و سرقت، جرايم جنسى بيشتر اتفاق مىافتد.
|
|
در دوره پيري، فرد رفتهرفته با ضعف قواى جسمى و روحى مواجه مىگردد و با بازنشسته شدن و از دست دادن شغل، احساس عدم ثبات و از بين رفتن ارزشهاى اجتماعى خود کرده و تغييرات خلق و خو در او ايجاد مىشود، هر چند کمتر مرتکب جرم مىشود. اما بهطور کلي، مسائل و مشکلاتى که پيران در مرحلهٔ آخر زندگى با آن روبهرو مىشوند، عبارت است از:
|
|
- فقر و ناتوانى:
|
پيرانى که بايد دورهٔ استراحت و آرامش را بگذرانند، بهعلت فقر مادى دست به انجام کارهائى چون دورهگردي، دستفروشي، و امثال آن مىزنند که اين خود مىتواند تأثير نامطلوبى در روحيهٔ بعضى از جوانان داشته باشد، زيرا با ديدن اين وضعيت نسبت به آيندهٔ خود نااميد و نگران مىشوند.
|
|
- بيمارى و سوءتغذيه:
|
اين امر هم از پيشرفت کار آنان مىکاهد، هم ناسازگارى بيشتر آنها را با اطرافيان فراهم مىآورد، و هم ممکن است به ديگران سرايت کرده، موجب گسترش هرچه بيشتر بيمارى گردد. اگر در جامعهاى پزشکى در خدمت تجارت باشد (جامعهٔ آمريکا از نمونههاى بارز اين امر است هرچند متأسفانه در شهرهاى بزرگ ايران نيز چنين وضعى ديده مىشود)، مردم قادر به درمان نبوده، بر اثر ضعف ناشى از بيمارى زودتر از موعد مقرر مىميرند. پس بيمارى و درمان و بهداشت يک موضوع پزشکى نيست؛ بلکه قسمت عمدهاى از مسائل اجتماعى است که بايد مورد توجه مسئولين امور قرار گيرد.
|