|
| برنامهريزى، طرحريزى شهرى و منطقهاى
|
|
گرچه تفاوتهاى فراوانى با هم دارند ليکن در مورد آيندهٔ شهر در يک امر مشترک هستند و آن اينکه شهر در همهٔ آنها بهعنوان نقطهاى در فضاى بىنام و نشان در نظر گرفته مىشود. در واقع ترکيب نهائى و بههم پيوستن عناصر در اين ميان مورد غفلت قرار گرفته يا به کلى فراموش مىگردند. هيچ راهحل عملى از اين طريق بهدست نمىآيد. بايستى متخصصين ديگرى (مانند شهرسازان و معماران) پيدا شوند و شهر را بسازند. طرحهاى هادى و طرحهاى ساخت بافت شهر خود نشاندهندهٔ بينش ديگرى است، بينش مذکور شامل تعريف محدود شهر و ادغام آن در منطقه است.
|
|
در حال حاضر اين روش حاوى خصوصيات چندى است و جا دارد از خود سؤال کنيم که آيا اين مشخصات مىتواند راهحلى براى بحران کنونى شهرسازى همراه بياورد يا خير؟ البته مىتوان از طريق مراجعه به مثالها نقاط ضعف و قوت اين روش را بررسى کرد.
|
|
طرحهاى هادى منطقهاى مانند هر برنامهريزى از يک برنامهريزى مرکزى منشأ مىگيرد. قدرتى که شايد توجه ندارد که اين تصميم آن يک نوع شرطبندى است وليکن در هر حال نمىتوان از آن صرفنظر کرد. اگر طرح هادى زمين را بهعنوان مرجع کار و ديدگاه خود الگو قرار دهد، در اين حال بهجا خواهد بود که محل فعاليتها دقيقاً تعيين شود و براى اينکه اين تعيين محل از نظر ايجاد روابط به حد مطلوب و رضايتبخش برسد بايد اهميت نسبى آنها دقيقاً روشن گردد.
|
|
آنچه فوقالعاده مورد توجه قرار مىگيرد، اين است که طرح هادى در يک زمينه خالى پياده نمىشود و چه از نظر فيزيکى و چه از نظر فعاليتها زمينه کاملاً صاف وجود ندارد. تحقق طرح در عمل ايجاب مىکند که اشتراک مساعى بين مسئولين امور و کارگزاران شهرى بهوجود آيد و هر دو به منظور تأمين حداکثر منافع مصرف کنندگان با يکديگر همدست گردند. و اما به نظر مىرسد اين همداستانى به دشوارى حاصل شود. تنظيم و ترکيب طرح در اين مورد روشنگر است. تنها مسئله اين نيست که همه چيز را به 'خود واگذاريم' زيرا که اين امر تسهيلات زيادى در توافقها بهوجود خواهد آورد، بلکه بايد آنها را رهبرى کرده حتى در مقابل آنها مقاومت نمود و اما آنچه در گذشته واقع شده نشان مىدهد که منافع عمومى با منافع خصوصى در يک جهت سير نمىکند و منافع خصوصى بهصورت عجيبى منافع عمومى را پايمال مىکند. از هرج و مرجى که حاصل چنين حادثهاى است بايد بههر قيمت که هست احتراز کرد. هدف تصميمات عمده، محدوديتهائى است که احتمالاً موجب رعايت منافع عمومى گردد.
|
|
در اينجا علاوه بر اعمال ارادهٔ آزاد که در کليهٔ سياستهاى برنامهريزى و طرح عمرانى وجود دارد و غير از خوشبينىهائى که با برنامهريزى و طرحها همراه است يک نوع رويه ضد طبيعت نيز اضافه شده است.
|
|
در بسيارى از مناطق جغرافيائى که بهطور ارادى مشخص شده فضائى در نظر گرفته مىشود که بدون توجه به استفاده از مناظر طبيعى آن، نظام داده شده و گاه تا حد محو کامل و بىاثر کردن آن در جهت همسانى منطقهاى پيش رفته است.
|
|
معهذا طرح هادى، بقيهٔ جمعيت شهرنشين را از نظر دور نمىدارد. در مقابل دخالت دادن نظر توليدکنندگان که در آخرين مرحله تعادلهاى منطقهاى به آن وابسته است دخالت مصرفکنندگان بهصورت کاملاً مغايرى در نظر گرفته مىشود. اگر توليدکنندگان وظايفى بهعهده دارند مصرفکنندگان نيز نيازهائى دارند.
|
|
به اين ترتيب برحسب اينکه فرد بهعنوان توليدکننده يا مصرفکننده در نظر گرفته شود با دو وجهه نظر مختلف روبهرو مىشويم ليکن وجههٔ نظر مورد قبول هر چه باشد (البته صرفنظر از امکان اجراى آن) بايد ديد جدا ساختن وجهه نظرها تا کجا صحيح و بهجا است و آيا ناشى از يک دوگانگى متکى به تيپ خاص اقتصادى نيست؟ بهعبارت ديگر 'چه کسي' توليدکننده 'چه کالائي' در يک اقتصاد مصرف و فراغت خواهد بود؟ و 'چه کسي' مصرفکننده 'چه کالائي' در يک اقتصاد نوع ديگر مىتواند باشد؟ بهعلاوه به ساير انواع مصرف در شهرها، استفاده از فضا خود يک مصرف اساسى نيست؟
|
|
حتى طرز استفاده از فضا به مسائل ماقبل منطقهبندى و برنامهريزى منطقهاى مربوط مىشود. شهر يک نقطهٔ مجزا و تنها نيست بلکه در شبکه منطقهاى ادغام مىشود و همواره بهصورت فضاى وسيعترى در چارچوب يا استخوانبندى کلى منطقه ترسيم شده و ممکن است بهصورت گوناگونى ظاهر شود.
|
|
در مطالعه بافت شهرى و سلسله مراتب شهرها از نظر اقتصاد کلى (يا ماکرواکونومى) سعى مىشود شهرها را به يکديگر مربوط و مرتبط ساخته منطقهٔ کشش و نفوذ و همچنين تعادل خارجى آنها توصيف گردد.
|
|
اين تجزيه و تحليل، همانند يک طرح راهنما، ليکن با عباراتى ظاهراً محسوستر در توصيفات خود گرايشهائى ميان عوامل مختلف اقتصادى نيز بهوجود مىآورند که اين عوامل نيز در خور بحث جداگانه است (۱).
|
|
(۱) . براى توضيح بيشتر موارد فوق مراجعه شود به مقالهٔ:
|
|
Monique coorndcrt perspective de la sociologie, که urbanismael urbanisation contemporairy Henrilefebvre, نوشته شده مراجعه شود.
|
|