جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا
نظریهٔ یادگیری اجتماعی (۲)
بهنظر میرسد پدرها بیشتر از مادرها به نقشآموزی جنسیتی فرزندان خود، بهویژه پسرها، توجه دارند. مثلاً هرگاه پسر با اسباببازیهای 'دخترانه' بازی کند، پدرها واکنش منفی (مثلاً، ابراز مخالفت یا جلوگیری از ادامه بازی) نشان میدهند، اما مادرها کاری بهکار کودک ندارند. پدرها کمتر نگران شرکت دخترانشان در بازیهای 'پسرانه' میشوند، اما در این مورد هم بیشتر از مادرها واکنش منفی نشان میدهند (لانگلووا - Langlois و داونز - Downs در ۱۹۸۰). | |
هم در نظریهٔ روانکاوی و هم در نظریهٔ یادگیری اجتماعی، عقیده بر این است که کودک از طریق الگوگیری از والد همجنس خود یا بزرگسال دیگری که همجنس او است، نقش جنسیتی خود را فرا میگیرد. اما این دو نظریه در مورد انگیزهٔ این الگوگیری همداستان نیستند. | |
هرچند والدین ممکن است با توجه به نقشهای قالبی جنسیتی با فرزندان خود رفتار کنند، ولی خود کودکان بیشتر سوگیری جنسیتی دارند. همسالان کودکان، در رعایت نقشهای قالبی جنسیتی از والدین سختگیرتر هستند. در واقع، والدینی که آگاهانه میکوشند فرزندانشان را بدون توجه به نقشهای قالبی جنسیتی تربیت کنند (مثلاً با ایفاء نقشهای غیرسنتی جنسیتی در خانه، یا با ترغیب کودکان بهشرکت در فعالیتهای متنوع بیآنکه برچسب زنانه یا مردانه به آنها زده باشند)، با خاطری آزرده درمییابند که نفوذ و فشار همسالان، تلاشهای آنان را نقش برآب میسازد. بهویژه، پسرهائی که به فعالیتهای 'دخترانه' رو میکنند مورد انتقاد پسرهای دیگر قرار میگیرند. وقتی پسری عروسکبازی میکند، یا در موقع ناراحتی زیر گریه میزند، و یا از کودک درماندهای دلجوئی میکند، پسران دیگر فوراً او را نازکنارنجی میخوانند. اما بهنظر میرسد دخترها ایرادی نمیبینند که دختری به فعالیتهای پسرانه بپردازد و یا با اسباببازیهای 'پسرانه' بازی کند (لانگلووا و داونز، ۱۹۸۰). | |
نکتهٔ فوق به یک پدیدهٔ عمومی اشاره دارد: در فرهنگ آمریکا، رفتار زنانه برای پسرها بهمراتب ناپسندیدهتر از رفتار مردانه برای دخترها است. برچسب 'بچهننه' برای پسرها ناراحتکنندهتر است تا برچسب 'خانم سبیلو' برای دخترها. پسرهای چهار و پنج ساله، در تنهائی بیشتر با اسباببازیها و فعالیتهای دخترانه (مانند عروسک، روژلب و آئینه، یا روبان سر) خود را مشغول میکنند تا در حصور بزرگسال یا پسری دیگر. اما در مورد دخترها بود و نبود تماشاگر تأثیری در انتخاب نوع سرگرمی ندارد (کوباسیگاوا - Kobasigawa، آراکاکی - Arakaki، آویگونی - Awiguni در ۱۹۶۶؛ هارتاپ - Hartup و مور، ۱۹۶۳). | |
علاوه بر تأثیر والدین و همسالان، کتابهای کودکان و برنامههای تلویزیونی نیز سهم عمدهای در شکلگیری نقشهای قالبی جنسیتی دارند. تاچندی پیش در اغلب کتابهای کودکان، پسرها در نقشهای فعال و در حال حل مسئله به تصویر کشیده میشدند. در این کتابها، نقشهای حاکی از شجاعت و قهرمانی، پایداری در برابر مشکلات، سازندگی و دستیابی به هدف از آن پسرها بود و دخترها بیشتر نقشی پذیرا و نافعال داشتند. تصویری که از دخترها در کتابهای داستانی ارائه میشد حاکی از آن بود که دخترها از موقعیتهای خطربار اجتناب میورزند، به آسانی دست از تلاش برمیدارند، از دیگران یاری میطلبند و تماشاگر تلاش دیگران برای دستیابی به هدف میشوند. تفاوتهای مشابهی نیز در نقشهای جنسیتی در برنامههای تلویزیونی ویژهٔ کودکان میتوان یافت (استرنگلانز - Sternglanz و سربین - Serbin در ۱۹۷۴). | |
در کوششهائی بهمنظور تغییر نقشهای قالبی جنسیتی، برای کودکان برخی برنامههای تلویزیونی پخش کردند که در آنها نقشهای قالبی جنسیتی بهصورت وارونه ارائه شده بود (برای مثال، در این برنامهها دخترها در مسابقات ورزشی برنده میشدند یا به ریاست میرسیدند). نتایج نشان داد که این کوششها تا حدودی موفقیتآمیز بود (دیویدسون - Davidson، یاسونا - Yasuna، و تاور - Tower در ۱۹۷۹). اما واضح است که برنامههای تلویزیونی نمیتوانند اثر واقعیتهای زندگی را خنثی سازند. | |
در یکی از بررسیها، وقتی کودکان پنج یا شش ساله فیلمهائی را دیدند که در آنها برچسبهای رایج جنسیتی مشاغل وارونه شده بود (زنها در نقش پزشک و مردها در نقش پرستار)، نکتهٔ فوق تأیید شد. مدتی بعد هنگامی که ضمن سؤالهائی از این کودکان دربارهٔ فیلمها عکس هنرپیشهها نیز به آنان نشان داده شد، اغلب آنها هنرپیشههای زن را پرستار و هنرپیشههای مرد را پزشک دانستند. داشتن مادر شاغل و تماس شخصی با زنان پزشک و مردان پرستار احتمالاً به کودک کمک میکند نقشهائی را که کمتر سنتی هستند بپذیرد (کوردوآ - Cordua، مکگرا - McGraw، و درابمن - Drabman در ۱۹۷۹). | |
نظریهٔ یادگیری اجتماعی، این پدیدههای نقشآموزی جنسیتی را بهخوبی تبیین میکند، اما از تبیین برخی مشاهدات نیز ناتوان است. نخست اینکه در این نظریه، کودک موجودی پذیرای نیروهای محیط معرفی میشود: کودک ساخته و پرداختهٔ جامعه، والدین، همسالان و رسانهها است. چنین تصویری از کودک، ناهمخوان با توصیف قبلی ما از او بهعنوان موجودی است که میتواند صورت اغراقآمیزی از مقررات جنسیتی جامعهٔ خود بسازد و آن را مصرانهتر از بزرگسالان در مورد خود و همسالانش اعمال کند. نکتهٔ دوم اینکه، در تصویر کودک از مقررات جنسیتی، الگوی رشدی جالبی دیده میشود. برای مثال، اکثر چهارسالهها و نه سالهها بر این باور هستند که نباید در انتخاب شغل محدودیتی بهلحاظ جنسیت وجود داشته باشد: در صورت تمایل، زنان میتوانند پزشکی را، و مردان پرستاری را بهعنوان شغل خود انتخاب کنند. اما در فاصلهٔ بین چهارسالگی و نه سالگی، کودکان در مورد انتخاب شغل انعطافناپذیر میشوند. حدود ۹۰ درصد کودکان ششساله و هفتساله معتقد هستند بهلحاظ جنسیت باید محدودیتهائی در انتخاب شغل داشته باشد (دامون - Damon در ۱۹۷۷). | |
آیا این مشاهدات برای ما آشنا نیستند؟ اگر فکر میکنید این کودکان شبیه واقعگرایان اخلاقی در دوره پیشعملیاتی پیاژه هستند، حق با شما است. بههمین دلیل نیز کلبرگ یک نظریهٔ شناختی - رشدی دربارهٔ نقشآموزی جنسیتی ارائه کرد که مستقیماً ریشه در نظریهٔ رشدشناختی پیاژه دارد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست