|
|
علامه قطبالدّين محمودبن ضياءالدّين مسعودبن مصلح کازونى شيرازى دانشمند بزرگ ايران در قرن هفتم هجرى است. پدرش پزشک بود و از بزرگان فرقهٔ سهرورديه بهشمار مىرفت. قطبالدّين به سال ۶۳۴هـ در شيراز ولادت يافت و هم از خردى باز در نزد پدر و عمّ خود به تحصيل علم طب پرداخت و در ده سالگى بر دست پدر خود خرقهٔ تصوف پوشيد و چندى بعد خدمت نجيبالدّين علىبن بُزغُش شيرازى صوفى مشهور اختيار کرد و از او نيز خرقه گرفت. وى هيئت را در مراغه از خواجه نصيرالدين طوسى فراگرفت و اشارات ابنسينا را نيز نزد آن دانشمند خواند اما پيش از فوت خواجه، مراغه را ترک گفت و به خراسان و عراق عجم و بغداد و روم سفر کرد و در قونيه شرف صحبت صدرالدّين قونيوى را يافت و از او شريعت و طريقت آموخت و سپس به قضاء روم منصوب شد. وفات قطبالدّين در رمضان سال ۷۱۰ هجرى در تبريز اتفاق افتاد و در مقبرهٔ چرنداب مدفون گشت.
|
|
از شاگردان معروف او قطبالدّين رازى بويهى (م ۷۶۶هـ) و نظامالدّين اَعْرَج را مىتوان نام برد. به برخى از تصنيفهاى او پيش از اين اشاره شد. اثر معروف فارسى او کتاب 'دُرّة التاج لغُرّة الدُّبّاج' معروف به اُنموذجالعلوم است و در آن دربارهٔ هر يک از دانشهاى زمان مؤلف توضيح عالمانهاى داده شده و در مجموع بهصورت گنجينهاى از علوم درآمده است. به همين سبب طالب علمان قديم آن را 'اَنبانِ ملاقطب' ناميدهاند. نثر اين کتاب زير نفوذ کتابهاى علمى عربى قرار دارد و ترکيبها و تعبيرها و اصطلاحها بيشتر عربى است. از اثرهاى ديگر علامه قطبالدّين به فارسى يکى تُحفهٔ شاهى و ديگر نهايةالادراک و رسالهٔ اختيارات است که همهٔ آنها در علم هيئت نوشته شده. علاوه بر اينها مکاتيبى از ملاقطب در دست است که انشاء آن در برخى جاىها ساده و به روش انشاء اهل علم است.
|
|
|
مولانا حسينبن اسعد (يا: سعد) بنالحسين الدهستانى المويدى نويسنده و مترجم آخرهاى قرن هفتم هجرى است. وى ظاهراً معاصر و مورد حمايت خواجه عزالدّين طاهر فَريُومَدى و يا فرزندش وجيهالدّين زنگى بود و اين پدر و پسر هر دو از وزيران خراسان در عهد ايلخانان بودند. مؤيدى کتابالفرج بعدالشدة فاضى ابوعلى محسنبن علىبن داود التنوخى (م ۳۸۴هـ) را ـ که يکبار نورالدّين محمد عوفى ترجمه کرده بود ـ به پارسى درآورد و آن را جامعالحکايات ناميد و اين ترجمه را به عزالدّين طاهربن زنگى فَريُومَدى تقديم داشت. وى بيتهائى از خود را بر اين ترجمه افزود و در آخر هر حکايت نتيجهاى را که از آن بهدست مىآمد اضافه کرد. از ترجمهٔ محمد عوفى اکنون اثرى در دست نيست اما ممکن است در کار ترجمهٔ او راه يافته باشد. جامعالحکايات دهستانى مشتمل بر سيزده باب و هر باب شامل چندين حکايت مفصل و دلپذير است. نثر آن ساده و روان و خالى از تکليف است ولى شعرهائى که دهستانى به ترجمه يا به ابتکار خود ساخته و در آن آورده غالباً سست و کممايه بهنظر مىرسد و در بيان آنها کمتر به بيتهاى خود دلپذير مىتوان برخورد.
|
|
|
ناصرالدّينبن خواجه منتجبالدّين عمدةالملک يزدى کرمانى معروف به 'ناصرالدّين منشى کرماني' از مورخان و نويسندگان بزرگ قرن هفتم و هشتم هجرى است. وى به کمک عمّ خود نصيرالملک ظهيرالدّين محمود که از اصحاب ديوان بود، وارد خدمت ديوانى دستگاه قراختائيان شد و بهزودى پايههاى ترقى را سير کرد و صاحب ديوان رسائل و انشاء پادشاهخاتون شد و با آنکه پس از قتل پادشاهخاتون (۶۹۵) معزول گشت ليکن به سال ۷۰۳ هـ مجدداً شغل ديوانى خود را از سرگرفت. وى حقاً از منشيان زبردست عهد خود بود. نثر او استادانه و همراه با کلمههاى منتخب و فصيح است و اگر چه مفردها و ترکيبهاى عربى در آن زياد است اما همهٔ آنها بهجاى خود نشسته و نشانهاى از بىمايگى نويسنده در بهکار بردن آنها مشهود نيست. با اين حال او شيوهٔ منشيان متصنع را پيروى مىکرد. از او سه اثر باقى مانده است: ۱. سِمط العُلى لِلْحَضْرة العُليا که در سال ۷۱۵هـ تأليف شده و موضوع آن تاريخ پادشاهان قراختائى کرمان است و از سلطنت بُراق حاجِب تا عهد قطبالدّينشاه جهان (۷۰۲-۷۰۳) را دربر گرفته است. ۲. نسائمالاَسحار من لطائمالاخبار و آن کتابى است در تاريخ وزيران از عهد خلفاى راشدين تا وزارت تاجالدّين عليشاه (۷۴۲هـ)، نثر اين کتاب روان و پخته و خالى از تکلف و تصنع اما مقدمهٔ آن با انشاء مزين نگارش يافته است. ۳. دُرّة الاَخبار و لُمعةالانوار و آن ترجمهاى است از کتاب 'تَتَمّهٔ صِوان الحِکمهٔ' ابوالحسن علىبن زيد بيهقى که ناصرالدّين آن را در حدود سال ۷۳۰هـ از عربى به پارسى درآورد و شرح حال چهار تن را بر آن افزود و بهنام خواجه غياثالدّين وزير کرد. شيوهٔ انشاء اين کتاب به شيوهٔ سِمط العُلى شباهت دارد.
|
|
|
خواجه رشيدالدّين فضلاللهبن عمادالدوله ابوالخير نوادهٔ موفقالدولهٔ همدانى است. ولادتش در حدود سال ۶۴۸هـ اتفاق افتاد. پدرش عمادالدوله پزشک بود و رشيدالدّين نيز در جوانى به تحصيل فنون مختلف خاصه علم طب و پرداخت و در عهد اَباقاخان بهعنوان طبيب وارد دستگاه ايلخانى شد. از سال ۶۹۷ که سعدالدّين محمد مُستوفى ساوَجى به حکم غازانخان به صاحب ديوانى منصوب گشت رشيدالدّين فضلالله به نيابت او معلوم گرديد اما در سال ۷۱۱ که سعدالدّين ساوَجى شهيد شد و جاى او را به تاجالدّين عليشاه دادند، قرار بر آن نهاده شد که کار معاملههاى ديوانى بر عهدهٔ تاجالدّين و کارهاى مشورتى و تدبير ملک را با رشيدالدّين باشد. از اين پس خواجه شروع به احياء اثرها و انشاء قانونهاى تازه و تعيين حاکمان جديد نمود و مقام و مرتبهٔ بلند خويش را حفظ کرد تا در جمادىالاولى سال ۷۱۸ بر اثر تحريکهاى تاجالدّين عليشاه در هفتاد و سه سالگى کشته شد.
|
|
وى از جمله بزرگترين مردان تاريخ ايران است. او تنها وزيرى مدبّر نبود بلکه مؤلف نامدار و مورخ کمنظير و دانشمند گرانمايه و نويسندهاى فاضل و مردى بزرگوار بود. در بسيارى از ناحيتهاى ايران و مملکتهاى ايلخانى مدرسهها و مسجدها و دارالسيادهها و کتابخانهها و موقوفهها احداث کرد. يکى از اين مستحدثات رَبعرشيدى بود در جوار تبريز و شامل مؤسسههاى مختلف از مسجد و مدرسه و خانقاه و دارالشفاء و دارالسياده و کتابخانه و در آنجا عدهاى از عالمان و صوفيان و طالبان علم سرگرم کار بودند. در رَبعرشيدى به فرمان خواجه همهٔ اثرهاى او را استنساخ کرده و از فارسى به عربى و از عربى به فارسى ترجمه و کتابت نموده و از آنها نسخههائى به شهرها فرستادند و مقدارى از آن اثرها را در آنجا نگهدارى کردند. دورهٔ کتابهاى رشيدالدّين فضلالله 'جامعالتَّصانيف رشيدي' يا 'المجموعةالرشيديه' ناميده مىشد و اينک از آن مجموعه چند تا باقى است. از آن جمله است: توضيحات رشيديه شامل نوزده رساله دربارهٔ کلام و عرفان و دين، مفتاحالتفاسير، رسالهٔ سلطانيه، بيانالحقايق، جامعالتواريخ، مکايتب يا مکاتبات رشيدي.
|
|
جامعالتواريخ رشيدى کتاب مفصلى است و در تاريخ عمومى و تاريخ مغول در ذکر احوال آدم و فرزندان او و پادشاهان فرس و پيامبر اسلام و تاريخ غزنويان و سلجوقيان و خوارزمشاهيان و پادشاهان چين و ماچين و تاريخ بنىاسرائيل و شاهان هند و آگاهىهاى بسيار مهم دربارهٔ طايفههاى مغول و تاتار و شعبهها و خانان و خانزادگان مغول. تأليف اين کتاب به دستور غازانخان آغاز شد و بعد از فوت او به امر اولجايتو ادامه يافت و به سال ۷۱۰ به اتمام رسيد. مکاتبات رشيدى شامل منشآت و منشورها و رسالهها و مجموعهٔ فرمانها و نامههائى است که وى به فرزندان و عالمان و بزرگان عهد خويش نوشته و به همت شخصى بهنام 'محمد ابرقوهي' جمعآورى شده است.
|
|
شيوهٔ انشاء خواجه در جامعالتواريخ بر روى هم ساده ولى متغير است. در بعضى جاىها اثر کلمهها و ترکيبها و اصطلاحهاى مغولى در نثرش آشکار است و در برخى جاىها تأثير شيوهٔ تاريخنويسان قديم ديده مىشود و در باقى قسمتها انشاء سادهٔ قرن هشتم هويدا است. اگر از نفوذهاى ترکى و مغولى در نثر او بگذريم نثر رشيدالدّين ساده و محکم و استوار است. انشاء خواجه در مکتوبات بر شيوهٔ مترسلان و آراسته به صنعتها و سجعها و آيات و اخبار و شعرها و مثلهاى عربى و پارسى است ولى در برخى از آنها بهسادگى و روانى کلام بازمىخوريم.
|