یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
عرفى شيرازى
عرفى شيرازى (جمالالدين محمد معروف به جمالالدين سيدّى فرزند خواجه زينالدين علىبلو) از شاعران مرتبهٔ اول در سدهٔ دهم هجرى است که در ايران و هند و روم شهرت يافته و از گويندگان بزرگ عهد خويش شمرده شده و با حداثت سن و مرگ در جوانى اثرهاى خوبى باز نهاده است. گويا پدر عرفى يعنى خواجه زينالدين على پيشواى حومهٔ شهر شيراز و يا داروغهٔ آن شهر بوده و جمالالدين به سال ۹۶۳ در آن شهر به دنيا آمد و همانجا به کسب ادب و بعضى مقدمات علمى پرداخت و به قدر وسع از موسيقى و ادوار وقوف يافت و در خط نسخ مهارت بهدست آورد و به شعر توجه کرد و آغاز مجالست با شاعران نمود و همهٔ اين حالها در حداثت سن برايش فراهم آمد و از همان اوان نيز به سردون اشعار خود پرداخت و تخلص 'عرفى' را از همان زمان اختيار نمود. نوشتهاند چون سال عمرش به بيست رسيد آبلهٔ سرشارى برآورد، بهنحوى که بعد از آن تغييرى در چهرهٔ او به هم رسيد و اين همان بلائى است که طرحى شيرازى، دوست و هم محفل عرفى آن را 'آبله فرنگ' ناميده و خالوى عرفى سبب بيرون رفتن و عرفى را از شيراز همين زشتى عارضى وى دانسته و گفته است که او سخت از اين امر آزردهخاطر بود و از غرورى که در سر داشت از وطن خارج شد و به هندوستان روى نهاد. |
عرفى تا سال ۹۸۹ يعنى تا بيست و شش سالگى را در زادگاه خويش گذرانيد و در اين فاصله در شاعرى سرآمده و در شهر و ديار خود شهرتى به هم رسانده و با شاعران مراوده يافته بود. يکى از محفلهاى ادبى شيراز که عرفى در آن حضور مىيافت دکان طراحى ميرمحمود طرحى شيرازى (۹۹۶ هـ) بود که محل اجتماع شعراى آن زمان از قبيل غيرتى شيرازى، عارف لاهيجى، قيدى شيرازى و ... بود. |
عرفى، خواه بر اثر آزردگى از آبلهروئى، و خواه در جستجوى نام و نان، از شيراز بيرون رفت و قصد ديار هند کرد و از راه بندر جرون در سال ۹۹۰ هـ به دکن رسيد و از آنجا به فتحپور سيگرى، مقر جلالالدين اکبر پادشاه، رفت و چون شاه در پايتخت بهسر نمىبرد، عرفى ناگزير بر فيضى، ملکالشعراء جلالالدين اکبر وارد شد و آن شاعر بزرگ او را به گرمى پذيرفت و اين دو چندگاهى با يگديگر مصاحبت داشتند تا آنکه فيضى او را با حکيم مسيحالدين ابوالفتح گيلانى آشنا کرد و عرفى او را در قصيدهاى ستود و از آن پس تا پايان حيات آن مرد دانشمند و ادبدوست يعنى تا سال ۹۹۷ از ستايش او دست بازنداشت. حيکم ابوالفتح هم به نوبهٔ خود او را با ميرزاعبدالرحيم خانخانان سپهسالار ادبپرور جلالالدين اکبر آشنا نمود و بر آن داشت تا قصيدهاى در ستايش او بسرايد و او نيز چنين کرد و از آن پس در جرگهٔ گروهى بزرگ از شاعران پارسىگوى که پروردهٔ خوان احسان خانخانان بودند درآمد و در همان حال بهسبب مهارتى که هم از عهد شباب در شاعرى بهدست آورد، خود را نه تنها از شاعران عهد، بلکه از استادان بزرگ گذشته مثل انورى و خاقانى و نظامى هم برتر مىدانست تا چه رسد به شاعران همعهدش مانند فيضى و نظيرى و ظهورى و جز آنان، و اين غرور طبعاً مايهٔ رنجش معاصرانش شد و حتى فخرالزمانى جوانمرگ شدن عرفى را معلول بىادبى او نسبت به نظامى دانست. |
پيداست که حداثت سن عرفى چون با فصاحت و زبانآورى و دانش و سخنگسترى او همراه شد هم مايهٔ رشک اين و آن گشت و هم موجب غرور و خودبينى شاعر، وگرنه از ميان معاصران او هستند کسانى که وى را به تهذيب اخلاق و نيکو طبيعتى ستوده باشند. |
با مطالعهٔ شعر عرفى خاصه قصيدههايش ورود او در مقدمات علم پزشکى و منطق و حکمت آشکار مىشود. عرفى به شيوهٔ استادان متقدم از اصطلاحها يا فرنهادهاى اين دانشها مضمونهائى بهدست مىآورد و همين استفادهٔ شاعر از اصطلاحها و اطلاعهاى علميش باعث شد که شرحهائى بر قصيدههاى وى نوشته شود مانند شرحى که ميرزا جان نامى به اسم مفتاحالنکات به سال ۱۰۷۳ نوشت. |
اما نکته مهمتر در قصيدههاى او روانى آنها است. گاه اين روانى کلام به حدى مىرسد که گوئى عرفى به بيان سخنان روزانه و حکايت احوال خويش سرگرم است. اما اين روانى کلام، جز در پارهاى از موردها، مانع استوارى سخن اين شاعر هنرمند نشده و او به قول پيشينيان سلاست و جزالت و متانت کلام را با هم جمع نموده است. اين هنر عرفى هم از عهد او، و در آن روزها که هنوز معروف نشده بود، محل توجه سخنشناسان عهدش گرديد. شهرت عرفى در قصيدهسازى به چند سبب است: |
۱. بهعلت توانائى در تتبع شيوهٔ استادان پيش از خود. |
۲. به سبب توانائى در آوردن سخنروان و خالى از تکلف و در همان حال منتخب و استوار همراه با نازک خيالىها و ضمونيابىهائى که بعد از او مايهٔ کار بسيارى از شاعران استادان گرديد. |
۳. براى گنجانيدن انديشههاى علمى و نکتههائى که مىتوان از آن استخراج نمود و در قصيده و استفاده از اطلاعات خود در خلق مضمونهاى دقيق جديد. |
شايد بهعلت تحسين و اعجابى که سخنشناسان نسبت به قصيدههاى عرفى داشتهاند، غزلهاى او را دستکم گرفته و نستودهاند، و يا بعيد نيست که مضونيابان و مبالغه کاران سدهٔ يازدهم و سدهٔ دوازدهم غزل عرفى را که به مذاق آنان دور از نازککارىهاى خيالبندانه بود نپسنديده، آن را دست کم گرفته باشند. ولى با اين همه عرفى غزلهاى دلپذير خوبى دارد و در بيشتر آنها انديشهها و تازه و لطيف، معنىها صريح و روشن، ترکيبها بديع و خوشآهنگ و الفاظ همراه با پختگى و استوارى است؛ و هم در آنها شاهد عاطفههاى تند و حادى هستيم که از قلبى جوان برخاسته و حرارت شباب را با آرزومندىها و غمزدگىهاى حيات درآميخته است. علاوه بر اينها بيشتر غزلهاى عرفى حکايت از تفکرهاى عرفانى نو از آزادانديشى شاعر مىکند و در همطرازان وى کمتر ديده مىشود. |
اصرار عرفى در گنجانيدن خيالهاى باريک و معنىهاى وسيع در لفظ کم بيشتر در مثنوىهايش بهويژه در مجمعالابکار مشهود است و درست است که عرفى مثنوى سراى خوبى نيست و نيز به پارهاى از شعرهايش ايرادهائى وارد کردهاند، ولى چه آذر و چه هدايت در نفى همهٔ شعرهايش به بهانهٔ مثنوىهاى وى از طريق عدالت منحرف شدهاند و در اينجا شاهد نمونههائى از قصيده و غزل او است که نقل مىشود. |
بهجز مجمعالابکار (در حدود ۱۴۰۰ بيت) و فرهاد و شيرين که ناتمام مانده (۴۴۰بيت) ساقىنامهاى نيز از او بازمانده که در تذکرهٔ ميخانه نقل شده است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست